سیمین دانشور در آیینه آثارش. سیمین پناهی فرد. نشر سمیر. چاپ اول. تهران.1390. 1000 نسخه.400 صفحه .12000 تومان.
«رمان سووشون نمایانگر وضعیت ایران است، به ویژه استان فارس در دوران جنگ جهانی دوم و حضور نیروهای متفقین است. رضا خان در آغاز جنگ جهانی دوم در پی آن شد که ارباب عوض کند او که مجری دستورات انگلیسی ها بود و از پیچیدگی های دنیای سیاست و روابط بین الملل سخت ناآگاه بود و تصور می کرد برنده نهایی جنگ جهانی دوم هیتلر است. پس تصمیم گرفت به او روی خوش نشان دهد اما غافل از این که نازی ها با پشتیبانی مادی و معنوی کشورهایی مثل انگلیس به قدرت رسیده بودند.»[1]
سیمین دانشور نامی است که نه تنها در ایران، بلکه در بسیاری از کشورهای غربی شناخته شده است. وی سالها تجربه نویسندگی را پشت سر گذاشت و آثار گرانقدری در حوزه ادبیات داستانی خلق کرد. آتش خاموش، شهری چون بهشت، سووشون، مجموعه داستان بی کی سلام کنم، از پرنده های مهاجر بپرس، جزیره سرگردان و ساربان سرگردان از کارهای وی است.
سیمین دانشور در سال 1327 با رمان آتش خاموش به عنوان نخستین زن قصه نویس به جامعه ادبی ایران معرفی شد. با خلق رمان سووشون جایگاه بلندی در ادبیات پیدا کرد. به گونه ای که بعد از آن زنان دیگر نیز جرات ورود به عرصه نوشتن و قصه پردازی پیدا کردند.
وی در دوره ای نوشتن را آغاز کرد که فرهنگ و خصلت نرینه خویی حصار سختی در برابر زن کشیده بود. وی از نخستین زنانی بود که با اخذ مدارک عالی در این دوره درخشید.
سووشون بهترین نمونه برای توصیف محیط و فرهنگی است که سیمین دانشور را در چنبره خود گرفته بود. این اثر غمنامه ای حماسی در باب تاریخ است که بر شانه های زن سرزمین ما سنگینی می کند. وی در این اثر نه حمله می کند و نه اعتراض، بلکه با درک عمیقی که از جامعه خود دارد آنچه هست را نمایش می دهد.
زن جزیره سرگردانی نیز همگام با تاریخ خود، حق اعتراض به فرد گرایی و تعلق را به دست آورده است.
زن داستان های دانشور به لایه های غیر مادی دنیا پناه می برد و در این فضا دیگر فریاد زدن و تظلم خواهی ارزشی ندارد. او با نوعی پختگی درونی به ابعاد مختلف عمل و حرکات داستانی می نگرد. زنان دانشور مترادف با زندگی خود نویسنده و دیگرانند.
سیمین دانشور بر علوم مربوط به زمانش مسلط بود و اطلاعاتی وسیع درباره فلسفه، هنر، مسائل سیاسی و اجتماعی روز داشت. زندگی با شوهرش جلال آل احمد هم به او چیزهای زیادی آموخت و هم شخصیت این نویسنده سرشناس نتوانست چهره وی را زیر سایه خود ناپیدا کند.
سیمین دانشور در سال 1300 در شیراز متولد شد. دوران تحصیلش را در مدرسه انگلیسی مهر آیین گذراند و در آنجا با زبان انگلیسی آشنا شد. پدرش محمد علی دانشور، احیا السلطنه و مادرش قمر السلطنه از خانواده اشرافی شیراز بودند. پدرش در فرانسه و آلمان طب خوانده بود. مادرش نیز نقاش بود که باعث شد عشق به هنر را از وی بیاموزد. بعد از اتمام تحصیلات متوسطه با خواهرش به تهران فرستاده شد تا ادبیات انگلیسی بخواند اما این رشته را ترک کرد و ادبیات فارسی را برگزید. وی در دوره تحصیلش نقد هایی در روزنامه ها نوشت که مورد توجه قرار گرفت مخصوصا نقدی که به داستان فتنه علی دشتی نوشت نقد تندی بود که دل و جرات می خواست.
این کتاب پژوهشی است درباره زندگی و آثار سیمین دانشور. در این کتاب ضمن اینکه با دانشور و زندگی و آشنایی اش با جلال آل احمد آشنا می شویم در ضمن به نقد و بررسی نوشته های این نویسنده نیز پرداخته شده و مصاحبه های وی نیز منظور گشته است. کتاب شامل هفت فصل است که عبارتند از: سیمین دانشور از گذشته تا امروز، جایگاه سیمین دانشور در ادبیات معاصر ایران، کاربرد عناصر داستانی در آثار سیمین دانشور، تحلیل و بررسی رمان ها، تحلیل و بررسی داستان های کوتاه، انگاره های نوین در آثار سیمین دانشور و دیدگاه فمینستی سیمین دانشور در آثارش.
این کتاب تحلیل چند سویه از آثار سیمین دانشور به دست می دهد به منظور شناساندن هر چه بیشتر اندیشه ها و عقاید او به عنوان نخستین بانوی داستان نویس ایران. این پژوهش توسط سیمین پناهی فرد جمع آوری و تدوین شده است. البته لازم به ذکر است که این کتاب در هنگامه ای نوشته شده که هنوز این بانوی گرانقدر در قید حیات بود. سیمین دانشور در هجدهم اسفند سال 1390 در سن نود سالگی دار فانی را وداع گفت.
«بانو دانشور در بهار سال 1327 در سفری از شیراز به تهران با آل احمد آشنا شد. با وجود این که آل احمد در همان برخورد اول درباره وجود معادن لب لعل و کان حسن شیراز در زمان او شک کرد متذکر شد که تمام این گونه معادن در زمان همان مرحوم خواجه حافظ شیرازی استخراج شده است، باز به او دل بست و قرار ازدواج با او در آینده نزدیک را گذاشت.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 79 کتاب
[2] صفحه 37 کتاب
شگفت زده. برایان سلزنیک. مترجم: رضی هیرمندی. انتشارات افق. چاپ اول. تهران.1391. 2500 نسخه.697 صفحه مصور.14000 تومان.
«جمی چمدان بن را نشان داد: فرارکردی؟ باز بن با سر حرفش را تایید کرد و دهان جمی را دید که کلمه "وای" را ادا می کرد. جمی نوشت. ازکجا؟ بن هنوز سوالش را جواب نداده بود که پیرزن از سالن بیرون آمد و از کنارشان گذشت. دو پسر به طرف گرگ ها برگشتند. بن مثل طلسم شده ها به چشم های براق شیشه ای شان خیره مانده بود تا این که جمی روی شانه اش زد و انگشتش را روی از کجا؟ گذاشت.»[1]
کتاب شگفت زده را که در دست بگیرید پیش از هر چیز از خود کتاب شگفت زده می شوید. حجمی قابل توجه با ورق هایی سیاه که مملو از تصاویر نقاشی سیاه قلم با خطوط درشت است. نقاشی هایی که مستقل از کلمه ها برای خود گویای داستانی خاص هستند.
شگفت زده رمانی است که روایتش هم زمان با کلمات و تصاویری که نویسنده خود آنها را نقاشی کرده است، پیش می رود.
برایان سلزنیک پیش از این با رمان «اختراع هوگو کاپره» معرفی شد. در آن کتاب نیز بخش هایی از داستان را نقاشی ها روایت می کردند. معمولا در کتاب های مصور نقاشی بخش یا برشی از داستان را که پیش از نویسنده با کلمات روایت کرده تصویر گر نقاشی می کند. اما در کار های سلزنیک بار مهم تری بر دوش نقاشی ها قرار می گیرد. در اینجا نقاشی ها برشی از داستان را روایت نمی کنند. بلکه خود راوی داستانی مستقل از کلمات هستند.
در اینجا ما با شکلی از سینما روایت رو به رو هستیم. در هوگو کاپره از آنجایی که داستان با داستان زندگی کارگردان فرانسوی سال های ابتدای ظهور سینما،ژرژ ملیس پیوند خورده است تصاویر سیاه وسفید کتاب روایتی سینما گونه هستند و فیلم های صامت آن دوران و قاب بندی های سینمایی را به یاد می آورد.
در شگفت زده نویسنده پا را از این هم فراتر گذاشته و تصاویر مستقل تر حرکت می کنند. در اینجا ما با سه بخش رو به روییم. در دو بخش ابتدایی کتاب ما با دو داستان در برهه زمانی مختلف به صورت موازی رو به روییم.
خط داستانی اول با کلمات پیش می رود اما خط داستانی دوم به طور کلی با تصاویر روایت می شود. گویی دو داستان رو به روی ما است که هم زمان پیش می رود. وی در این دو فصل از شیوه تدوین موازی سینمایی استفاده کرده است.
شخصیت اصلی که در روایت کلمه ای از آن می خوانیم به هیچ وجه در تصاویر دیده نمی شود و تنها در بخش سوم کتاب است که هر دو داستان به هم می پیوندد و ما باز می گردیم به شیوه تصاویر نگاری ای که در کتاب هوگو کاپره عرضه شده بود.
شگفت زده داستان شخصیتی است به نام بن که از یک گوش ناشنوا است اما به زودی بر اثر صاعقه گوش دیگرش را نیز از دست می دهد. بن با خاله و اعضای خانواده خاله اش زندگی می کند و مادرش که کتابدار است چند سالی است از دنیا رفته است. یک روز با سرنخ هایی از هویت پدرش رو به رو می شود و برای کشف آن راز که مربوط به تاریخی خیلی دور است کنجکاو می شود و به دنبال پیدا کردن پدرش می رود. از طرف دیگر دختر ناشنوایی به نام رز را داریم که وی نیز مادری دارد که بازیگر فیلم های صامت است. آنها هر کدام از سویی به موزه شهر نیویورک کشیده می شوند.
کتاب شگفت زده را که در دست بگیرید پیش از هر چیز از خود کتاب شگفت زده می شوید. حجمی قابل توجه با ورق هایی سیاه که مملو از تصاویر نقاشی سیاه قلم با خطوط درشت است. نقاشی هایی که مستقل از کلمه ها برای خود گویای داستانی خاص هستند.
در فصل سه کلید راز در دست های رز است که حالا پنجاه سال دارد. بن و رز در این فصل به هم بر می خورند. سلزنیک در پایان همین کتاب توضیحاتی درباره چرایی نوشتن شگفت زده داده است. در آنجا علت شیوه متفاوت کارش را که نوعی رمان سینما است توضیح می دهد.
سلزنیک معتقد است سینمای صامت تمام اقشار مردم به جز نابینایان را به خود جذب کرد و برای همه انسان ها برنامه داشت. اما از وقتی صدا به سینما اضافه شد بخشی از جامعه یعنی ناشنوایان از مخاطبان سینما حذف شدند و هرگز کسی به فکر بازگرداندن آنها نیفتاد. همین موضوع او را واداشت که شیوه تازه بنویسد که ناشنوایان نیز بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و لذتی سینمایی از آن ببرند. با خواندن کتاب های سلزنیک در واقع سینمایی کتابی رو به روی شما است. در این کتاب نیز تصاویر زیادی است که به زمان ناطق شدن سینما برمی گردد. و برخورد بن را که یک ناشنوا است با این واقعه به ما نشان می دهد.
اما شگفت زده هنگامی شکل می گیرد که سلزنیک برای دیدن دوستش به موزه تاریخ طبیعی امریکا در شهر نیویورک می رود. گذشتن از درهایی که رویشان نوشته شده وارد نشوید. اتاق های اسرار آمیز و اشیای نمایشی، درایوراماها و انبوه فسیل ها سلزنیک را به این فکر وا می دارد تا داستانی در این محیط بنویسد.
شگفت زده رمان هفتصد صفحه ای بسیار جذابی است که قطعا نه تنها نوجوانان بلکه بزرگسالان را نیز شگفت زده می کند. این رمان شما را به تماشای فیلم روی کاغذ دعوت می کند. از داستان های سلزنیک فیلمی هم ساخته شده است. در واقع اسکورسیزی داستان هوگو کاپره وی را به فیلم درآورد که جایزه جهانی اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرد. شگفت زده دومین اثر این نویسنده است.
«مادر انگشت هایش را روی گونه های او سر می داد تا می رسید به زیر چانه اش. صورت او را بالا می گرفت طوری که چشم در چشم هم می شدند.-
وقتی مردم باهات حرف می زنن، از نگاه کردن توی چشمشون نترس، باشه؟
بن صاف توی چشم های مادر نگاه می کرد و می گفت : باشه.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 396 کتاب
[2] پشت جلد کتاب از بخشی از رمان
راز گلخانه. هیلاری نورمن. مترجم: شهناز مجیدی. انتشارات روشا. چاپ اول. تهران.1391. 3000 نسخه.420 صفحه.3000 تومان.
«فرانکی بارنز تا زمانی که شغلی عالی که متناسب با بیماری وسواسش بود، پیدا کند زندگی مشقت باری داشت. اکنون می توانست به عنوان نظافتچی، خانه مشتریانش را برق بیندازد و پول دریافت کند و حتی دردهایش پر ارزش محسوب شوند. .. به محض اینکه چشمش به خانه رز بیلی افتاد، می دانست که باید آن را داشته باشد، مهم نبود که چطور. اگر جای جدیدی برای زندگی پیدا نمی کرد به کلی عقلش را از دست می داد.»[1]
راز گلخانه داستان سه دوستی است که هر سه از خانوده های بانفوذ شهر هستند اما به طور ناگهانی پدر و مادر هر سه کشته می شوند و زندگی مرفه آنها از دست می رود و آنها به سه بی خانمان تبدیل می شوند. این سه دوست تصمیم می گیرند به دنبال حقیقت مرگ والدینشان بروند. اما رازی خطرناک برای آنها آشکار می شود و کسانی که پدر و مادر آنها را کشته اند این بار به دنبال کشتن این سه نفرهستند. مرگ هر لحظه به آنها نزدیک و نزدیک تر می شود.
این سه شخصیت درگیر و دار زندگی تازه ای که برایشان به وجود آمده است گرفتار سختی های فراوانی هستند که هیچ به آن عادت ندارند و تازه باید مراقب خودشان نیز باشند و از خطر کشته شدن نجات پیدا کنند.
در این رمان ما با شخصیت بیماری مواجه می شویم به نام فرانکی که دچار بیماری وسواس است. وی پس از طی کردن زندگی مشقت بار، نظافتچی خانه های افراد با نفوذ و مرفه شهر می شود. صاحب کار ها علاوه بر این که مخارج او را تامین می کنند، با بیماری او طوری برخورد می کنند که انگار این بیماری دارای ارزش است. فرانکی در شغل جدیدش با زنی قمار باز آشنا می شود. این زن زر نام دارد. وی بسیار پولدار است اما تقریبا هیچ کس را ندارد. حداقل کسی که به او اهمیت بدهد ندارد. برای همین فرانکی طمع می کند تا به نحوی حتی شده با برداشتن وی از سر راهش گلخانه ای را که جزو دارایی رز است صاحب شود.
گلخانه ای که بعد ها جایگاه قربانیان و جانیان دیگر می شود و در نهایت راز قاتل که یکی از دوستان فرانکی است اشکار می شود و جسد پوسیده رز از گلخانه بیرون می آید.
راز گلخانه داستان سه دوستی است که هر سه از خانوده های بانفوذ شهر هستند اما به طور ناگهانی پدر و مادر هر سه کشته می شوند و زندگی مرفه آنها از دست می رود و آنها به سه بی خانمان تبدیل می شوند. این سه دوست تصمیم می گیرند به دنبال حقیقت مرگ والدینشان بروند.
سه دوست به این راز آگاه می شوند و به دنبال کشف حقیقت درباره این راز هستند.
این داستان به روایت دانای کل نوشته شده است. کتاب فضای وحشت و مالیخولیا دارد و موقعیت های وهمناک می آفریند.
راز گلخانه شامل صد و چهل و یک فصل است. برخی از فصل ها به شدت کوتاه هستند و بار هیجانی اثر را بالا می برند. این فصل ها که بیشتر در قسمت پایانی داستان به کار برده شده، گاه تنها یک تصویر و یا یک موقعیت را روایت می کند. جملات کوتاه کوتاه مشخصه این رمان است. مشخصه دیگر این کتاب همان ماجرای رازآلود آن است که برای داستان ایجاد کشش می کند. زبان اثر بسیار ساده و سر راست و بدون پیچیدگی های ادبی است. این داستان جزو داستان های روایت محور دسته بندی می شود.
از این نویسنده پیش از این داستان «ستارگان پراکنده» اش منتشر شده است که مصباح خسروی آن را ترجمه کرده بود. این نویسنده امریکایی که اغلب برای نوجوانان می نویسد، در کتاب «ستارگان پراکنده»، شخصیتی می آفریند که اگر به کسی بیش از حد نزدیک شود می تواند افکار وی را به طور کلی حذف کند. وی از کشف این حقیقت وحشت می کند و درگیر ماجراهای غریبی می شود. او با هیولاهایی که به خانه ای حمله ور می شوند درگیر می شود و از سوی دیگر مریدان کهنه کاری را با حقیقتی رو در رو می کند که در تصوراتشان نیز نمی گنجید. حقیقتی از جنس مرگ.
« در طرف راننده باز شد، نور چراغ داخلی بیرون را روشن کرد و جود با دیدن بولین که از ماشین بیرون آمد و ماشین را دور زد و به عقب ماشین آمد ، سر جایش خشکش زد. او محتاطانه در چیزی که جود گمان می کرد گل لیز و علف است راه می رفت. هیکل بزرگ مرد در رعد و برق دیگری که ناگهان همه جا را روشن کرد ظاهر شد...»[2]
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
[2] صفحه 329 کتاب
سیاه قلب. کورنلیا فونکه. مترجم: کتایون سلطانی. انتشارات افق . چاپ اول. تهران.1390. 2500 نسخه.808 صفحه.9500 تومان.
« ازمرد غریبه جز سایه اش چیزی دیده نمی شود. ولی مگی می تواند از پشت پنجره هاله ای ازچهره ی مرد را ببیند. این غریبه کیست که گرد انگشت صدایش می کنند؟ کاپرکورن و جادو زبان چه نقشه ای دارند؟ مگی که عاشق کتاب و کتابخوانی است جواب این پرسش ها رادر یک کتاب پیدا می کند، اما خب که چی؟»[1]
سیاه قلب شامل پنجاه و نه داستان از کورنلیا فونکه است. هر داستان با یک قطعه مشهور از نویسنده ای آغاز می شود که خواندن داستان را جذاب تر می کند. قطعاتی که بی ارتباط با داستان نیست.
برای مثال ابتدای داستان به سمت جنوب آمده است: موش صحرایی گفت: "پشت جنگل وحشی دنیای پهناور شروع می شود و این به ما هیچ ربطی ندارد. نه به تو و نه به من. من هرگز آنجا نبوده ام و هرگز نخواهم رفت. تو که دیگر اصلا نباید بروی. و اگر کمی عقل توی کله ات داشته باشی این را می فهمی." این قطعه از کنت گراهام در داستان باد در میان شاخه های بید است. در ادامه وارد داستانی از مگی و گرد انگشت می شویم که دو ساکت اسرار آمیز را با خود حمل می کنند و دختر کوچکی می خواهد راز این ساک ها را کشف کند. گرد انگشت برای اینکه دخترک دست از سر او بردارد می گوید در این ساک ها چیزی شبیه سمورک وجود دارد و دختر وقتی به خواب می رود در خیال خود سمورک ها را می بیند .
قصه ها با هیجان و پیچیدگی آغاز نمی شوند و به همین ترتیب با هیجان و پیچیدگی قریب الوقوع پایان نمی یابند اما درگیر کننده اند.
رگه ای ملایم از فضاهای پلیسی و جادویی رمان های این نویسنده را جذاب تر و خواندنی تر می کند.
غریبه ها، پلیس ها و آدم هایی که می توانند برای کودکان ایجاد پرسش های بی پایان کنند و دیری نپاید که تبدیل به شخصیت پیچیده داستانی بلند شوند، در داستان های این نویسنده زیاد دیده می شوند. همین طور فضا ها و مکان هایی که ذهن کودکان را به به خود مشغول و مجبور به خلق داستان می کند.
این کتاب جلد اول از مجموعه " رمان های سه گانه فونکه" است.
کورنلیا فونکه از نویسندگان معاصر ادبیات نوجوان آلمان است. وی را همتای هری پاتر می دانند. وی مدد کار اجتماعی بود و از این رو کار کردن با کودکان را آموخته و میداند کودکان از چه داستان هایی لذت می برند. وی همچنین تصویر گری کتاب خوانده و برای کتاب های داستانش تصویر نیز ارائه می کند. وی روح ماجراجویی دارد و تاکنون در شغل های زیادی فعالیت کرده است. خودش به کودکان توصیه می کند اگر آدم بزرگی به شما در یازده سالگی یا هجده سالگی گفت باید بدانید می خواهید در آینده چه شغلی انتخاب کنید یک کلمه از حرف هایش را باور نکنید و تا می توانید کارهای مختلفی بیاموزید. وی با کتاب سر دسته دزدان به ادبیات و دنیای انگلیسی زبان معرفی شد. برای این کتاب دو جایزه مهم گرفت و به عنوان نویسنده تاثیر گذار شناخته شد. مجله تایم در سال 2005 او را جزو صد چهره برتر و تاثیر گذار سال معرفی کرد. از کتاب های دیگر او، دست از سر می سی سی پی بردارید، خروس های وحشی و اژدها سوار را می توان نام برد. نوشته های او را در دسته بندی رئالیسم جادویی جای داده اند. با شخصیت های خیالی و در عین حال باور پذیر.
کودکان و نوجوانانی که وی معرفی می کند همگی دارای شخصیت هایی مستقل و با اعتماد به نفس هستند. این کتاب یکی از کتاب هایی است که می تواند هم سرگرم کننده باشد و هم آموزنده.
«الینور را با وجود پارگی جورابش به بانک راه دادند. اما قبل از این که به بانک برود رفت به اولین کافه ای که سر راه شان قرار گرفت و در آن جا فوری پرید توی دستشویی مخصوص خانم ها. مگی هرگز نفهمید که او چیزهای قیمتی اش را دقیقا کجا پنهان می کرد. اما وقتی الینور با صورت شسته و مویی که دیگر آن قدر ها هم گره خورده و درهم برهم نبود از دستشویی بیرون آمد ، پیروزمندانه کارت اعتباری طلایی اش را در هوا بالا برد و بعد برای همگی صبحانه سفارش داد.»
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
ساعت ها. آگاتا کریستی. مترجم: مجتبی عبدالله نژاد. انتشارات هرمس. کتاب های کارآگاه . چاپ اول. تهران.1390. 2200 نسخه.313 صفحه.6000 تومان.
« هلال ویلبراهام مجتمع مسکونی عجیبی بود که معماری در دوره ویکتوریا در 1880 ساخته بود. این مجتمع عبارت بود از هلال بزرگی از ساختمان ها و باغچه های دو تایی که پشت هم داده بودند. این نوع ساخت و ساز برای ناآشنایان مشکلات زیادی به وجود می آورد. افرادی که از سمت بالا وارد می شدند نمی توانستند شماره های پایینتر را پیدا کنند و افرادی که از سمت پایین وارد می شدند برای پیدا کردن شماره های بالا مشکل داشتند.»[1]
راز رمان های آگاتاکریستی در فصل اول داستان هایش نهفته است. فصلی که با شروعش خواننده را میخکوب می کند و به دنبال خود به درون داستان می کشاند.
کریستی بلد است پای خواننده را نیز به ماجرای قتل هایش بکشاند. همین که خواننده از رازی با خبر می شود گویی یکی از مضنون هایی است که باید حساب پس بدهد. خواننده حساب آنچه را که بیش از دیگر شخصیت های داستان می دهد پس می دهد. همین است که نمی تواند بدون مسئولیت رمان را کنار بگذارد و سر خود گیرد.
شروع رمان ساعت ها به این شکل است که شخصیت اصلی به نام شیلا ناگهان با جسدی رو به رو می شود و با وحشت به خیابان فرار می کند. در خیابان با غریبه ای آشنا می شود که بعدا در گشودن راز قتل موثر است. این غریبه کسی نیست جز هرکول پوآرو که تقریبا تا پایان ماجرا دختر را دنبال می کند.
ماجرا از خانه ای هلالی شکل و غریب که آدم ها را در خود گم می کند به نام ویلبراهام آغاز می شود و در همان خانه نیز به پایان می رسد. همان طور که از ابتدای داستان پوآرو بیرون از این خانه حضور پیدا می کند در پایان نیز پوآرو بیرون از آن قرار داده می شود.
در این اثر پوآرو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند.
ساعت ها یکی از رمان هایی است که کریستی برای نوشتن آن بعد از مدت ها از روایت اول شخص استفاده می کند. ساعت ها با حضور پر رنگ هرکول پوآرو روایت می شود اما بر خلاف همیشه هرکول پوارو این بار به صحنه جرم نمی آید و با شاهدان ماجرا برخوردی ندارد. پوارو در این اثر معتقد است برای پاسخ به راز این قتل باید به خود تفکر رجوع کرد.
در این اثر پورو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند.
در این اثر پوآرو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند. از روی این داستان فیلمی هم ساخته شده است که نویسنده با کمی تغییرات آن را اجرا کرده است.
آگاتاکریستی را خالق زبر دست رمان های جنایی و پلیسی می دانند. انجمن جنایی نویسان در نتایج نظر سنجی ای که برای کتاب های جنایی برگزار کرد کریستی را بهترین نویسنده رمان های جنایی معرفی و رمان « قتل راجر اکروید» او را به عنوان بهترین رمان جنایی تاریخ انتخاب کرد. کتاب رکورد های گینس نیز آگاتاکریستی را با فروش حدود چهار میلیارد نسخه پر فروش ترین نویسنده جهان معرفی کرده است. تا کنون بیش از سی اثر وی به فارسی منتشر شده است که اغلب این آثار توسط نشر هرمس و تحت عنوان کتاب های کارآگاه به بازار کتاب عرضه شده اند. عبدالله نژاد به غیر از ساعت ها آثار دیگر کریستی را نیز ترجمه کرده است از جمله: راز قطار آبی، شرارتی زیر آفتاب، شب بی پایان، چشم بندی، آیینه سرتاسر ترک برداشت، معمای کاراییب و جسدی در کتابخانه و تعدادی دیگر از آثار این نویسنده است که توسط عبدالله نژاد به فارسی برگردانده شده است. از اینرو مترجم به خوبی با فضاهای این نویسنده آشنا است و با ترجمه سلیسی که به دست می دهد می توان فضای جنایی و وهمناک آن را به خوبی درک کرد.
«اتاق نشیمن معمولی و ساده ای بود. فضای اتاق با میز و صندلی های فراوانی که داشت کمی شلوغ بود که با سلیقه های مدرن جور در می امد. تنها چیز غیر عادی و عجیبی که دید فراوانی ساعت ها بود. ساعت قدی پایه دار در گوشه ای تیک تیک می کرد. ساعت چینی درسدنی بالای پیش بخاری بود. ساعت نقره چرخدار روی میز بود. ساعت کوچولوی دیگری با روکش طلا روی میز دیگری نزدیک شومینه بود. روی میز نزدیک پنجره باز ساعت دیگری بود. ساعت مسافرتی چرمی کهنه که با حروف طلایی گوشه اش نوشته بود: رزماری.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 4 کتاب
[2] صفحه 5 کتاب
ماهی طلا. ژان ماری گوستاو لوکلزیو. مترجم: فرزانه شهفر. انتشارات افق. چاپ اول. تهران.1388. 1500 نسخه.304 صفحه.6500 تومان.
«وقتی از کلانتری برگشتم کمی قرمز شده بودم چون هوا گرم بود. وانگهی کارمند آنجا زیادی عجله داشت. احتمالا باید همه چیز را تعریف می کردم. کاغذهایی را که امضا کرده بودم، انگشت نگاری و بالاخره نامی که کارمند برایم انتخاب کرده بود. لیزهانریت.»[1]
شاید بتوان گفت تنها امتیاز این کتاب جایزه نوبلی است که روزی نویسنده اش به دست آورده و وی را به شهرت رسانده است. صرف نظر از این موضوع ماهی طلا جزو رمان های متوسط و کم شهرت و جذابیت است. شاید یک داستان عامه فهم ساده که نویسنده تلاش دارد با وارد کردن ماجراهای متنوع به آن جذابیت ببخشد.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود. لیلا نزد لاله زندگی می کند و لاله با وجودی که با وی به مهربانی رفتار می کند اما هرگز به او اجازه خروج نمی دهد. پس از مرگ لاله بر اثر فشارهایی که از طرف دیگر اعضای خانواده لاله وارد می شود لیلا از خانه بیرون می زند و وارد دنیای دیگری می شود. دنیایی پر از شگفتی و البته خشونت و تهدید.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود.
لیلا ماجراهای تلخ و شیرین بسیاری را پشت سر می گذارد. او که تازه از زندان خانگی آزاد شده با دیدن اتفاقاتی که تجربه می کند هر بار خود را در زندان تازه تر اما فراخ تری می بیند. وقایع و رخدادها و توصیف وقایع با سردی همراه است تا بتواند دنیای بی روح زندگی مدرن را به تصویر بکشد. انبوه شخصیت ها و وقایع که به تندی وارد داستان شده و خیلی با سرعت از آن بیرون می روند ممکن است برای برخی از خواننده ها جذابیت داشته باشد.
زبان داستان بسیار ساده و یک دست است و هیچ پیچیدگی و رمزی ندارد.
ژان ماری گوستاو لوکلزیو در سال 1940 در فرانسه به دنیا آمد. وی دکترای ادبیات است و اکنون قریب به هفتاد سال سن دارد. وی در بیست و سه سالگی اولین رمانش را نوشت و در سال 2008 موفق به کسب جایزه نوبل شد. این جایزه برای نوشتن رمان بیابان بود. آکادمی نوبل این جایزه را به خاطر نگاه بشر دوستانه و ماجراجویی های شاعرانه، در فراز و نشیب تمدن حاکم بدون وابستگی در قلمرو ادبیات بی وقفه کارکرده و به پیش رفته به وی اهدا کرد. وی همیشه منتقد غرب مادی گرا و تمدن پرخاشگر و خشونت بار شهری بوده است. وی خود اهل سفر است و در بسیاری از آثارش از ماجراهایی که می بیند و برخورد می کند کمک می گیرد. وی همچنین فرهنگ های مختلف را در نوشته هایش به هم می تند.
«وقتی بیدار شدم وسط روز بود . زهره کنار تختخواب با صدای بلند گریه می کرد. چشمش که به من افتاد با عصبانیت شروع کرد به ناسزا گفتن. هر چه دم دستش بود به طرفم پرتاب می کرد. حوله ی حمام، تشک، مجله، آخر سر هم لنگه کفشش را در آورد که کتکم بزند اما من به حیاط فرار کردم.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 140 کتاب
[2] صفحه 30 کتاب