احمد اکبر پور شاعر و نویسنده حوزه کودک و بزرگسال است که تا کنون جوایز زیادی را در ایران و خارج از ایران کسب کرده است. دختری ساکت با پرندههایی شلوغ، نامه دریا به جزیره شاخ شاخ، اگر من خلبان بودم، شب به خیر فرمانده و قطار آن شب، برخی از آثار احمد اکبر پور است. قطار آن شب جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را ازآن خود کرد. آقای اکبر پور گفته میشود ادبیات کودک پیش از انقلاب ادبیاتی سیاسی بود و کودک را بهانهای قرار میداد تا حرفهای بزرگسالی خودش را در جو سانسور و خفقان آن سالها بزند،چقدر به این موضوع عقیده دارید؟
شاید کسانی باشند که بیشتر از من درباره ادبیات کودک پیش از انقلاب تخصص داشته باشند اما من فکر میکنم ادبیات پیش از انقلاب یک سر سیاسی نیست. از تمام داستانهای صمد بهرنگی تنها ماهی سیاه کوچولو که رنگ و بوی سیاسی دارد مطرح میشود. در دنیا هم این اثر را میشناسند و حتی تصویرگری این کتاب هم جایزه اندرسن میگیرد. اما صمد بهرنگی آثار دیگری هم دارد که رنگ و بوی تند سیاسی در آنها نیست و داستانهای بسیار شیرینی برای کودکان است.
به نظر شما ما پیش از انقلاب اصلا ادبیات کودک داشتهایم یا این که همه محصول ادبیات کودک مربوط به سالهای پس از انقلاب است؟
در وجه کلی میتوان گفت پیش از انقلاب گرایش به سمت سیاسی نویسی بود اما باز هم میگویم که نه همه نویسندگان و نه همه آثار آن دوره. به هر حال نویسندگان هم مثل سایرین احساس تعهد اجتماعی داشتند و حتی بیشتر از مردم عادی اما این دلیل نمیشود که بگوییم در آن دوره که تب و تاب شرایط سیاسی وجود داشت پس ما اصلا ادبیات کودک نداشتیم.
واقعا ادبیات کودک داشته ایم. حد اقل بنیاد هایش شکل گرفته بود. در سال 1341 شورای کتاب کودک شکل گرفت. سال 1342 کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان به وجود آمد. ترجمه های بسیاری از آن دوره انجام شد و ادبیات کودک جهان به ایران راه یافت. خیلی از نویسندگان به سمت ادبیات کودک کشیده شدند. من فکر میکنم در ده سالی که منجر به انقلاب اسلامی شد همه نویسندگان چه بزرگ سال و چه در حوزه ادبیات کودک واقعا برای شکل گیری آن کمک کردند. الان بعد از سی سال فاصله زمانی از آن روزها بی انصافی است اگر با قاطعیت بگوییم ما اصلا ادبیات کودک نداشتهایم و هر چه بوده محصول بعد از انقلاب است. در حال حاضر ادبیات کودک به ذات خود نزدیکتر شده، تعداد نویسندگان افزایش چشمگیری کرده به طوری که اصلا قابل قیاس با آن دههها نیست اما به عقیده من بنیادهای ادبیات کودک در آن دوران توسط نویسندگان این حوزه شکل گرفت.
کمیت همیشه تضمین کننده کیفیت نیست. خیلی از نویسندگان نوشتن برای کودک را کاری سهل و راحت میپندارند.
مسلم است که چنین نیست. در حوزه ادبیات کودک صرفا تعداد نویسندگان افزایش پیدا نکرده بلکه کیفیت کارها هم افزایش چشمگیری داشته است. مخصوصا حضور نویسندگان زن بسیار بیشتر از نویسندگان مرد است که نشانه بسیار خوبی است. درحال حاضر هفت- هشت نفری هستیم که کارهایمان به زبانهای دیگر ترجمه شده و توانستهایم خودمان را در سطح دنیا و کشورهای دیگر نشان دهیم. به نظر من چشم انداز بسیار خوبی برای ادبیات کودک ایران فراهم شده است. البته دنیا هم خیلی پیشرفت کرده است اما رشد ادبیات کودک در این ده - پانزده سال اخیر رشدی تصاعدی بودهاست. در حال حاضر چند مجله تخصصی نقد وجود دارد که کمک شایانی به بهتر شدن کارها خواهد کرد.
به نظر میرسد در حوزه شعر کودک تولید داخلی موفق بوده است اما سیل ترجمه داستانهای کودک تولید داخلی را تحت تاثیر قرار داده است. نظرتان در این باره چیست؟
دلیلش این است که برگرداندن شعر به زبان فارسی بسیار دشوار است و طبیعی است که در چنین شرایطی شعر داخلی کودک وضعیت بهتری داشته باشد. اما همیشه گفتهام ما کشوری هستیم که سالانه ده کتاب و داستان خوب تولید میکنیم، کشورهای دیگر هم سالانه ده کتاب تولید میکنند حالا حساب کنید از کشور امریکا ده داستان، از کشور چین ده داستان، از کشور فرانسه ده داستان و الی اخر... روی هم مثلا 150 داستان خوب داریم و این تعداد را در مقابل 10 داستان کشور خودمان قرار بدهید چه اتفاقی میافتد؟ این طور نیست که تولید داخلی تولید کمی باشد اما وقتی 150 داستان ترجمه و وارد بازار میشود 10 داستان خوب میانشان گم میشود. در حوزه سینما هم همینطور است.اگر ارشاد از ورود سیل عظیم فیلمهای خارجی جلوگیری نکند چه اتفاقی میافتد؟ سینمای ایران فیلمهای وسترن نشان نمیدهد، فیلمهای تاریخ سینما و تولید جدید را روی پرده قرار نمیدهد، یعنی این که سینما سوبسیت دارد اما این حمایت و سوبسیت در مورد کتاب نیست.
ادبیات کودک ما قابلیت جهانی شدن دارد؟
در حال حاضر شرایط خوبی پیش آمده است. ماهی نیست که هفت- هشت تصویرگر خوب کتاب کودک در جهان جایزه نگیرند. به نظر من ناشران باید راهکاری ارائه دهند که ما بتوانیم به همان نسبتی که تصویر کتاب دیده میشود متن کتاب را هم در معرض دید و داوری کشورهای خارجی قرار دهیم و در جشنواره های خارج از کشور شرکت کنیم. متاسفانه متنها مورد داوری قرار نمیگیرد. ما چند نفری هم که داستانهایمان ترجمه و در جشنوارهها شرکت داده شد به خاطر روابط و شانس و مسائل دیگر بود. به نظر من باید یک گروه حرفهای مترجم شکل بگیرد و به طور مرتب ترجمه داشته باشیم و در کشورهای مختلف عرضه کنیم. برای این کار هم حمایت ارگانهای دولتی مثل وزارت ارشاد وهمینطور ارگان های خصوصی لازم است.
پس مشکل اصلی در کیفیت داستانهای ایرانی نیست بلکه مشکل در این است که به زبانهای دیگر ترجمه نمیشوند؟
به نظر من کشور ما در این حوزه هیچ دور از قافله جهانی نیست. اگر نگوییم 10 اثر، دست کم 5 اثر خوب در طول سال تولید داریم. حداقل شرایط برای این 5 اثر فراهم شود تا بتواند در جهان حرکت کند. جالب است که ارگانها و نهادهای مختلفی که خیلی همخون نیستند بر سر انتخاب بهترین آثار توافق دارند و انتخابها خیلی سیاسی و با زد و بند نیست. همان کتابی که در کانون پرورش فکری برگزیده میشود در جایزه سال هم انتخاب میشود، در شورای کتاب هم تایید میشود و همینطور در جشنواره شهید غنی پور هم بهترین میشود.
اگر صحبت پایانی دارید بفرمایید.
الان که به 22 بهمن نزدیک میشویم نباید چشم انداز ما این باشد که همه زیر ساختها را زیر پا بگذاریم.