سرنوشت سوسک. توفیق حکیم. مترجمان: عظیم طهماسبی و علیرضا اسدی.چاپ اول. تهران.1391.1100 نسخه.136صفحه. 4800 تومان.
«خاطرم هست بعد از آن که به پادشاهی منصوب شدم اتفاقا روزی چند تا از سوسک ها دور مقداری شکر که به دست آورده بودیم جمع شدند. از خوش اقبالی این گرد همایی را غنیمت شمردیم تا خطبه شاهی بخوانم. آن گاه بین آن گروه به خطابه ایستادم و آنها خوردند و سیر شدند و هنوز دو کلمه نگفته بودم که دیدم هر یک از آنها ابتدا مشغول ور رفتن با سبیل هایش شد، سپس در مسیری خلاف رفقایش از من روی گردان شدند و مرا واگذاشتند تا در فضا فریاد بزنم.»[1]
سرنوشت سوسک نمایشنامه ای جذاب است که از چشم انداز دنیای سوسک ها روایت می شود. در این نمایشنامه توفیق حکیم به تاریخ مبارزه سوسک ها با مشکلات پیش رو اشاره می کند و از همین طریق مسائل سیاسی جهان آدم ها را نیز مرور کرده و اتفاقاتی را که نمی تواند مطرح کند به شکلی سمبلیک بیان می کند.
این نمایشنامه در سه فصل نوشته شده که در فصل اول نویسنده خواننده را به جهان سوسک ها می برد و دو فصل دیگر آن زندگی شهری را نمایش می دهد و سوسک هایی که در اربتاط با انسان ها به دنیایی پر خطر و پر حادثه گام بر می دارند و تمام تلاش خود را برای پیروزی به کار می برند. سرنوشت سوسک به نوعی یک تراژدی درباره زندگی یک سوسک است. هر چند نویسنده این نمایشنامه را در سبک خاصی دسته بندی نمی کند. توفیق حکیم خود درباره این نمایشنامه می نویسد:" نوشتن درباره سوسک ها را وقتی شروع کردم که آن ها، در اتاق بی هیچ شرم و ابایی می چرخیدند. نمی دانم چرا به حشرات اهمیت می دهم.فقط می دانم خصلتی از مصریان باستان هنوز در من زنده است. آن ها بنای واحدی متشکل از حشره و انسان می ساختند. به این ترتیب که مجسمه ای می آفریدند که سرش سوسک و تنش آدم بود." وی معتقد است مبارزه سوسک ها برای ادامه حیات نوعی مبارزه ناامیدانه شبیه به همان مبارزه ای است که در جوهر تراژیک وجود دارد. وی ادامه می دهد:" به عقیده من ادیپ به سبب وضعیتش سرنوشت محتومی دارد. با این حال من این قهرمان تراژدی را به یکی از سلاح های زمانه که عقل جدلی است مجهز کرده ام. همین امر موجب بالا رفتن توان قهرمان در مواجهه با تقدیرش شده است."
سرنوشت سوسک نمایشنامه ای جذاب است که از چشم انداز دنیای سوسک ها روایت می شود. در این نمایشنامه توفیق حکیم به تاریخ مبارزه سوسک ها با مشکلات پیش رو اشاره می کند و از همین طریق مسائل سیاسی جهان آدم ها را نیز مرور کرده و اتفاقاتی را که نمی تواند مطرح کند به شکلی سمبلیک بیان می کند.
ترجمه خوب این نمایشنامه نشان از تسلط مترجمان به فرهنگ و زبان عرب دارد و زبان سر راست و ساده آن ، نمایشنامه را خواندنی تر می کند.
توفیق حکیم نمایشنامه نویس، داستان نویس و محقق برجسته عرب در اسکندریه مصر در سال 1978به دنیا آمد. وی در رشته حقوق تحصیل کرد و برای ادامه تحصیل به فرانسه رفت اما در آنجا یکسر به نوشتن و ادبیات روی آورد. وی بیش از 80 نمایشنامه نوشته و 20 اثر اقتباسی از نمایشنامه های مهم جهان دارد.
«عادل: مطمئنا قهرمان است. خودت را داخل چاه عمیقی تصور کن. دیوارهایش مرمر صاف اند و پس از تلاش های پیاپی بیرون رفتن برایت محال است. چه کار می کنی؟
دکتر: خب ناامید می شوم.
عادل: او ناامید نشده است.
دکتر: درست است. می بینم که تلاشش را ده ها بار از سر می گیرد.
عادل: بلکه صدها بار. از صبح، تمام توجهم را به این معطوف کرده ام که این دفعات را بشمارم.»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 28 کتاب
[2]صفحه 122 و 123 کتاب
همه چیز فرو می پاشد.چینوا اچه بی. مترجم: کامروا ابراهیمی.انتشارات افراز.چاپ اول. تهران1391:.1100 نسخه.208صفحه.قیمت: 8800 تومان.
« اسو شخصی بود که به خدا پیشکش شده و از مابقی مردم جدا بود، او و بچه های بعد از او تا ابد نجس بودند. اسو نه می توانست یک آدم عادی را به زنی بگیرد و نه به یک فرد عادی شوهر کند. در واقع یک طرد شده بود که در منطقه ی خاصی از دهکده نزدیک مقبره بزرگ زندگی می کرد.»[1]
همه چیز فرو می پاشد داستانی است درباره وضعیت کشورهای استعمار شده افریقایی. این روایت یک نمونه از موقعیت جوامع افریقایی را به نمایش می گذارد که در هنگام ورود مبلغان مسیحی و استعمارگران اروپایی دچار بحران و فرو پاشی شدند.
«چینوا آ چه بی» خود اهل نیجریه است و وضعیت کشورش را در هنگامه این هجوم خانمان سوز به نگارش در آورده است. نویسنده در لا به لای روایت اصلی خود، نگاه جزیی نگری به آداب و سنن جامعه اش می اندازد و از این طریق البته نقد خود را نیز به رویکردهای بدوی مردمانش وارد می کند.
در این کتاب با دادگاه های سنتی، مردمی، تصمیمگیری های جمعی و هفته های صلح و سنن دیگر این جامعه نیز آشنا می شویم. از طرف دیگر شکل های منفی و خرافی و بدوی نیز به نمایش در می آید مثل قربانی ها، رها کردن دو قلو ها در جنگل، نجس بودن برخی از افراد جامعه، جایگاه فروتر زنان و غیره.
شخصیت اصلی این رمان «اوکنک و» مردی مورد احترام است که به سنت های بومی احترام می گذارد و تا درجه بالای سلسله مراتب القاب طبقاتی پیش می رود. او جنگجو و خشن است اما از طرف دیگر بسیار مهربان و پر عاطفه. وی هر گونه نشانه نرمش را با برجسب زنانه پس می زند که به مرور توازن خود را در برخورد با اندیشه های تازه تراز دست می دهد و فرو می پاشد. در نهایت آنچه پیش رو است پیچیدگی و غنای جامعه سنتی آفریقا پیش از اشغال آن سرزمین به دست مسیونرها و استعمارگران را به نمایش قرار داده و همانگونه که فروپاشی شخصیت اصلی داستان را به تصویر می کشد فرو پاشی نهادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و مذهبی یک جامعه را نیز توصیف می کند.
نویسنده تلاش دارد بفهماند جوامع افریقایی جامعه هایی یکسر بدوی و خشن و پیچیده در توحش نبوده اند که استعمارگران بخواهند با تبلیغ اندیشه های آزادی بخش آنها را از این توحش بیرون بیاروند بلکه برای خود صاحب اندیشه های بدیع بوده اند و با ورود استعمار تمام این اندیشه ها زیر این اتیکت توحش گم شده است.
چینوا اچه بی در یکی از مصاحبه هایش می گوید: لازم است به خوانندگان خود بیاموزم که گذشته آنها با همه کمبودهایش یک شب دراز توحش نبوده است که اروپایین از گرد راه برسند و به نیابت از سوی خداوند آنان را از این توحش برهانند.
همه چیز فرو می پاشد اولین اثر این نویسنده است که در سال 1950 منتشر شد و با موفقیت بی نظیری رو به رو شد. و بیش از ده میلیون از این نسخه در سراسر دنیا به فروش رسید. این اثر یکیاز پرفروش های ادبیات شد و علاوه بر آن توانست جایزه بین المللی «من بوکر» و جایزه ملی «نیجریه» را به دست آورد و همچنین نامزد دریافت جایزه نوبل در سال 2009 نیز شد.
این رمان پیش از این توسط فرهاد منشور در سال 68، گلریز صفویان در سال 77و علی اصغر بهرامی در سال 80 ترجمه شده است. این بار کامروا ابراهیمی این کتاب را توسط نشر افراز ترجمه و وارد بازار کتاب کرده است.
همه چیز فرو می پاشد روایتش را در بیست و پنج فصل درباره اکنک و، شخصیت محبوب در نه دهکده نیجریه ارائه می دهد.
«شوهر خواهرم به شما گفت که ما به خانه اش رفتیه ایم، او را کتک زده ایم و خواهرمان و بچه هایش را برده ایم. تمام این ها درست. او به شما گفت برای پس گرفتن مهریه آمده و ما از دادن آن خودداری کرده ایم. این هم درست، شوهر خواهر من، ازالو، یک حیوان به تمام معنا است. خواهرم نه سال با او زندگی کرد. تمام این مدت یک روز خدا نبود که بدون کتک زدن این زن به شب برسد. ما بارها و بارها سعی کردیم اختلافشان را حل کنیم و هر بار هم ازالو مقصر بود...»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 157 کتاب
[2]صفحه 95 کتاب
سرزمین گم شدگان.الیاس خوری.مترجم: رضا عامری. انتشارات افراز.چاپ اول. تهران1392:.1100 نسخه.128صفحه.قیمت: 5900 تومان.
«فیصل گفت: چهره هاشان را نمی دیدم. فیصل چهره شان را یادش نیست اما اجساد را به یاد می آورد. گفت: جسدها سنگین بودند. پیکر خواهر کوچکش که هفت سال داشته، در خاطرش هست و این که خشک و مثل هیزم سفت بوده. فیصل می گوید بعد از ساعت ها که شاید خوابش برده بوده یا به خاطر اصابت گلوله بیهوش شده بوده، از آن جا فرار کرده.»[1]
حکایت حکات سرگشتگی است. حکایت کوچ است، حکایت سرگردانی و گم شدن است. حکایت بی خانمانی است و رنج انسان هایی است که همیشه خانه به دوش از جایی به جای دیگر می روند و با تلخ ترین وقایع رو به رو می شوند. حکایتشان حکایت مرگ است. رمان نیز با مرگ آغاز می شود با مرگ ادامه می یابد و به مرگ نیز ختم می شود. روایت های انسان هایی که داستانشان یکی است اما هر کدام داستانی ویژه دارد و راوی مدام از این روایت به روایت دیگر و از داستان این شخص به شخصی دیگر در رفت و آمد است.
«گفت حکایت مریم ها مثل همان حکایت اسکندر است. اسکندر دنبال مریم خودش می گشت تا کار بزرگ خود را انجام دهد. قانا را به یاد آورد. مادرش در قانا بود و همو بود که باعث شد اولین شگفتی خود را خلق کند. در برابر قبر العازار، مریم دیگری شده بود و در رستاخیز، مجموع همه مریم ها. اسکندر به دنبال شگفتی خودش بود، دنبال مریم اش که نمک را فراموش کرد و رفت. او می خواست نمکی را که بحرالمیت و جهان را غرق کرده بود دوباره به جهان بازگرداند»
حکایت حکات سرگشتگی است. حکایت کوچ است، حکایت سرگردانی و گم شدن است. حکایت بی خانمانی است و رنج انسان هایی است که همیشه خانه به دوش از جایی به جای دیگر می روند و با تلخ ترین وقایع رو به رو می شوند. حکایتشان حکایت مرگ است.
پرداخت داستان
در این رمان تصاویری از جنگ و کشت و کشتار و آوارگی ناشی از آن ارائه می شود. شخصیتی به نام فیصل کشته شدگان را به یاد نمی آورد اما اجسادی را که روی هم تلنبار شده اند یک لحظه از خاطر نمی برد.
داستان از شخصیتی به نام مریم آغاز می شود که خودش نمادی از همه زنان و مردانی است که در این رمان حکایتشان را می خوانیم.نویسنده از مریم به مریم ها و از او به شخصیت های دیگر هدایت می شود و دوباره به مریم بر می گردد و در این شکل حکایت ها در هم تداخل پیدا می کند و حوادث گویی همزمان می شوند. آشوب و روایت های جنگ و تکه تکه شدن آدم ها با نوع روایت تکه تکه و آشوب زده و شاعرانه نویسنده، واقعیت تلخ جهان متکثر آدم های داستان را به نمایش در می آورد.
الیاس خوری نویسنده و تحلیلگر معاصرلبنانی است که تحصیلات اش را در دانشگاه های بیروت و امریکا گذارنده و اکثر رمان هایش به زبان فرانسه، انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، سوئدی، نروژی و هلندی است. وی اکنون سردبیر بخش ادبی مجله النهار است. از کتاب های دیگر او می توان به رمان «کوه کوچک»،« سفر گاندی کوچک»، «دروازه خورشید» و «یالو» اشاره کرد. او نگاهی مدرنیسیتی به ادبیات دارد. منتقدان درباره سبک نوشتاری وی گفته اند: خوری سعی می کند تا صیغه ای تالیفی از تصاویری تکه تکه شده به وجود بیاورد و به این معنا که روایت او از حکایت های متداخل و روایت هایی که بر روی هم چفت شده اند به وجود می آید. این سبک به نوعی مدور کردن زمان است و انگار شخصیت هایش دور مصیبت مشترک خود حلقه زده و ماجرای یکسانی را حکایت می کنند.
پی نوشت:
[1]صفحه 98 کتاب
دورنمای کاسل راک.آلیس مونرو. مترجم:زهرا نی چین.انتشارات افراز.چاپ دوم. تهران1392:.1100 نسخه.168صفحه.قیمت: 8400 تومان.
«ماری در آن لحظات پر اضطراب دارد به وضوح می بیند دنیایی که برایش تبدیل به موجود دهشتناکی شده هنوز برای آدم ها مثل قبل عادی است و حتا اگر جمیز واقعا هم ناپدید شده باشد همین طور باقی خواهد ماند حتا اگر سینه خیز به سمت نرده های کشتی رفته باشد – تمام جاهای نزدیک به نرده را نگاه کرده- و اقیانوس بلعیده باشدش. ظالمانه ترین و غیر قابل باور ترین اتفاق برای او از دید دیگران فقط غم انگیز است نه یک بلای غیر طبیعی. »[1]
از مجموعه داستان «درونمای کاسل راک» اگر تنها همین اثر نیز مجوز انتشار گرفته بود، باز ارزش خواندن داشت.
در این داستان «اندرو» یک بار در سن ده سالگی از پله های سنگی کاسل راک بالا می رود و پدرش دورنمایی از امریکا را به او نشان می دهد. چند سال بعد آنها سوار بر کشتی به سمت امریکا در حال حرکت اند.
مونرو در اینجا به توصیف جزییاتی از روابط و احساسات مسافران می پردازد و در صفحات آخر کتاب، یکسر از مرگ می نویسد.
تمام شخصیت هایی که پرداخته، حالا مرده اند و نویسنده اشاره می کند هر کدام چطور و در چه تاریخی مرده اند و گورشان در کجا است.
سایر داستان های کتاب نیز به همین تکان دهندگی است. خواندن داستان های مونور لذت توصیف نشدنی ای ایجاد می کند و از این رو مخاطب را به خواندن این کتاب دعوت می کنم.
دبیر دائمی آکادمی سوئد پس از اعلام نام آلیس مونرو به عنوان برنده نوبل ادبیات، از وی با عنوان استاد داستان کوتاه معاصر یاد کرد. آلیس مونرو در سال 2013 موفق به کسب جایزه نوبل ادبیات شد. تعلق جایزه نوبل به نویسنده داستان های کوتاه موفقیتی جهانی بود برای داستان کوتاه. داستان های کوتاه مونرو ادبیات چخوف را به یاد می آورد.
او با بیان احساسات آنی به مسائل پیچیده تر و کلی تر می پردازد. مکان و شخصیت های زن وی عناصر ثابت آثار او هستند. او را یکی از بهترین داستان کوتاه نویسان امریکا و کانادا می دانند.
داستان هایش بر شرایط و روابط روزمره زندگی انسانی متمرکز است.
مترجم کتاب در مقدمه کتابش درباره سبک نوشتاری مونرو می نویسد: زبان مکالمات ، هر احساسی را می تواند شامل شود. از لحن های کنایه آمیز و ترفند های مزاح طلبانه گرفته تا شیطان صفتی و درک فضاهای خشم آلود همه از مزیت های پرداختن به فضا سازی مختص او است. روان شناسی منطقی مونرو، دیگر ویژگی باارزش نوشته های اوست.
آلیس مونرو نویسنده کانادایی معاصر و برنده جایزه نوبل 2013 ، سیزدهمین زنی بود که از 1901 تا کنون موفق به گرفتن این جایزه ادبی شده است.
زندگی زنان در روستا و شهرهای کانادا از دورن مایه های آثار او است. آلیس مونرو به تازگی اعلام کرده است دنیای نویسندگی را کنار خواهد گذاشت.
او در یکی از مصاحبه هایش گفته است: نه اینکه نوشتن را دوست نداشته باشم، اما به نظرم موقعی می رسد که حس می کنی به جایی رسیدی که دیگر می خواهی به زندگی ات به شکل دیگری نگاه کنی. و شاید وقتی به سن من برسید، دیگر دلتان نخواهد آن قدر تنها باشید که یک نویسنده تنها است. انگار حس کنی به پایان درستی در زندگی ات نرسیدی و بخواهی بیشتر اجتماعی شوی.
زهرا نی چین پیش از این درباره مجموعه دورنمای کاسل راک گفته بود داستان های این مجموعه از مجله نیویورکر انتخاب شده اند و از آنجایی که در این مجله دورنمای کاسل راک شامل پنج داستان است احتمالا یکی از این داستان ها از مجموعه حذف شده است. این مجموعه شامل چهار داستان کوتاه است که عبارتند از: دورنمای کاسل راک، چهره،حفره های عمیق و حفره.
از مونرو تاکنون مجموعه های «رویای مادرم»، «عشق زن خوب»، «فرار» ، «پاییز داغ» و «گریزپا» ترجمه و به بازار کتاب عرضه شده است.
«من متقاعد شدم که پدرم فقط یک بار نگاه ام کرد و واقعا چهره ام را دید. بعد از ان بود که فهمید روی صورتم چه چیزی وجود دارد. اون روزها اجازه نمی دادند پدرها به تالار درخشنده ای که بچه ها در آن متولد می شدند، وارد بشوند یا به اتاقی بروند که زن ها نزدیک به زمان زایمان بودند و صدای داد و فریادشان را قورت میدادند یا برعکس با صدای بلند رنج کشیدنشان را اعلام می کردند.»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 27 کتاب از داستان ئورنمای کاسل راک
[2]صفحه 61 از داستان چهره
قایق هایی از آتش.گزیده داستان های نویسندگان پساپست بوم امریکای لاتین. مترجم:بیوک بوداغی.انتشارات آگه.چاپ اول. تهران1392:.1100 نسخه.240صفحه.قیمت: 10000 تومان.
«ده نفر بودیم و نام همه ما رفیق بود. تنها من بودم که پینتور صدایم می کردند. در تاریک روشن هوا، درست پشت میدان دور سگ مرده حلقه زده بودیم. همه چیز در مه فرو رفته بود»[1]
داستان های کوتاه «قایق هایی از آتش» روایت های معترضانه ، پر خون و پر شتابی هستند که بازتاب دهنده فضای سیاسی و خشونت بار مردم امروزی امریکای لاتین است.
اعتراض به فریب ، اعتراض به خشونت های روزمره خانوادگی یا سیاسی، اعتراض به شرایط اقتصادی، بازتاب دهنده تجاوز بدون عقوبت، فساد و دروغ دولت ها و به طور کلی شورش بر علیه واقعیت سخت، چیزی است که در این داستان های کوتاه بازتاب پیدا می کند.
در داستان «پرو، لیما» مردی را توصیف می کند که آرزو داشت نقاش باشد تا شهرش را بدون ویرانه، بدون آوارهایی که آن را زیر و رو کرده بود، بدون سگ های هار نقاشی کند. او در اطراف خود آدم هایی را می بیند که زندگی مچاله شان کرده است. زبان داستان ها بدون طنز و کنایه نیست و از این جهت صرفا خشونت ها و سختی ها را به نمایش نمی گذارد و چنان با کنایه و نیشخند زیرکانه و ظریف سخن می گوید که مخاطب را به شدت تحت تاثیر خود قرار می دهد. این آثار زنده و پر خون هستند و احساس می شود نویسندگانشان همه آنچه توصیف می کنند در زندگی واقعی خود زیسته و تجربه کرده اند.
آغاز «پساپست بوم» در امریکای لاتین مطابق برنامه و عزیمتگاه آن انتشار «ثوتراب» بود که با حمایت مالی «فرانسیس کاپولا» میسر شد. پسا پست بوم امریکای لاتین تلاش کرد از زیر سایه ادبیات کلاسیک خود را برهاند و چشم انداز تازه ای را در حوزه نوشتاری بیابد.
نام های بزرگی چون خوان رولفو، آگوستو روئا باستوس، گارسیا مارکز، کارلوس فوئنتس، ماریو بارگاس یوسا، خورخه لوییس بورخس، سزار وایه خو، پابلو نرودا، اکتایو پاز، لساما لیما، آگوستوس رودا باستوس و دیگران چنان فضای ادبیات امریکای لاتین را تسخیر کرده بودند که امکان فراروی ممکن به نظر نمی رسید.
جهان هر چه بیشتر تشنه و منتظر رئالیسم جادویی و سحر آمیز بود. صدای معترض نویسندگان نحله «باستا» روز به روز طنین بیشتری گرفت. برای آنها دیگر کتب ادبیات کلاسیک نه آثاری بیگانه بودند و نه خویشاوند. آنان می خواستند صدای خودشان را داشته باشند و نه صدایی که در هاله مقدس رئالیسم جادویی پیچیده شده بود.
این اتفاق در میانه دهه نود با مجله «کرک» روی داد. سخنگوی آنها «ایگناسیو پادیلا، خورخه ولپی و الوئی اورز » بود و در مانیفست خود خواستار آزادی تام برای آثار خود شدند. آنها همه گونه های رئالیسم جادویی را کنار گذاشتند. در کلمبیا و شیلی نیز نویسندگانی به آنها پیوستند. مردم امروزه امریکای لاتین در جهان رنگارنگی زندگی می کنند، آن ها با تلویزیون و سینما بزرگ شده اند و با خشونت های خانوادگی، خشونت های اجتماعی و سیاست های آشفته و جنگ طلبانه خو گرفته اند. «آینده از آن ما نیست» از داستان های نویسنده جوانی در بوئنس آیرس است که در سال 2002 منتشر شد و بی عدالتی های هولناک اجتماعی در آن بازتاب داده شده است. این نسل تازه الگوهای جهانی را مد نظر قرار داده و تلاش می کند از چهار چوب بافت سنتی خود را بیرون بکشد و به دنیای تازه تری قدم بگذارد.
در نوشتار آنها عنصر اعتراض مشهود است. شهرت جهانی و فروش پر شماری که بوم در پی داشت تاکنون نصیب چند تن از نویسندگان زن شده است که «ایزابل النده» یکی از آنها است. زنان در این کشور وضعیت بسامانی ندارند و از این جهت موفقیت النده یکی از نقطه عطف های مهم قاره امریکای لاتین به شمار می آید. نویسندگان پست بوم اغلب در شهر های کوچک تر و حتی در حواشی محقر آن زندگی می کنند. «رو برتو بولانیو» این تحول را با کنایه ای ظریف این طور توصیف می کند: ما از طبقه متوسط و یا از پرولتاریای کمی تا حدی مرفه و یا از دودمان نسل دوم سوداگران مواد مخدر می آییم و دیگر به هیچ وجه آرزو نمی کنیم با شلیک گلوله سوراخ سوراخ شویم، بلکه دوست داریم پذیرفته شویم"
این کتاب شامل هفده نویسنده پسا پست بوم امریکای لاتین است که عبارتند از: پرو، لیما، جولای 1979 نوشته دانیل آلارکون/ لوله های فاضلاب نوشته کلودیا آمنگوئل/ ناپدید شدن نوشته کارولینا اندراده/ ننگ نوشته آلوارو انریکه/ دن کیشوت مدلین نوشته خورخه فرانکو/ جهنم بزرگ از گیلیر مو مارتینس/ خیس عرق از آلبرتو گرا/ حیوانات وحشی از سانتیاگو رونکا گیولو / اوکالیپتوس سوخته از پارتریسیا سوئارس/ توفان میشل از انا لوسیا پورتلا/ هم زاد از خوئان گابریل واسکس/ عکاس از مایرا سانتوس فبرس/ کپه مورچه ها از هنری تروخیلیو/ لیندبرگ از ایوان تیس/ گمانه محض از آنتونیو اونگار/ دارجلینگ از ایگناسیو پادیلیا/و بدون عنوان: تزهای جدید در باب رسالت ادبی از رودریگو فرسان. در پایان کتاب شرح خیلی مختصری از نویسندگان کتاب پیوست شده است.
مترجم این کتاب در مقدمه وضعیت تاریخی امریکای لاتین و شرایطی که باعث به وجود آمدن پسا پست بوم شد را به طور مفصل توضیح داده است.
«هنوز که هنوز است در این ناحیه خاطره دفن آلیسیا تا امروز زنده است. همه جا علم های سوگواری آویزان بود. بیش تر از خیل آدم هایی که در صف عزاداران بودند، برای آن هایی که تازه از راه می رسیدند سنگینی سکوت، بسیار غریب و حیرت انگیز بود»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 15 از داستان دانیل آلارکون
[2]صفحه 165 از داستان کپه مورچه ها
وراجی روی نیل. نجیب محفوظ. مترجم:رضا عامری.انتشارات افراز.چاپ اول. تهران1392:.1100 نسخه.168صفحه.قیمت: 8400 تومان.
«متفق بودیم که همه ما آدمای طبیعی ای هستیم و چیزی ما رو خراب نمی کنه و اخلاقی که ما رو محکوم می کنه، یه اخلاق مرده ی برگرفته از یه دوران مرده است و این که ما پیشاهنگای اخلاق جدید راستینی هستیم که هنوز قانون تنظیمش نکرده." براوو. براوو. »[1]
نجیب محفوظ در این داستان ماجرای عده ای از روشنفکران مصری را روایت می کند که روی رودخانه نیل مشغول قایق سواری هستند. آنها در طول مسیر با خطرات و دشواری هایی رو به رو می شوند. در حالی که نزدیک است طناب های قایق از هم جدا شود مرتکب جنایتی می شوند و بعد از این ماجرای وحشتناک و تلخ، با صحبت کردن و گفتگو درباره این وضعیت سعی دارند عذاب وجدانشان را تسکین دهند.
این رمان تاریخ روشنفکری دهه 60 مصر را روایت می کند و انحطاط جامعه مصر را به نقد می کشد.
نجیب محفوظ نویسنده مصری است که در سال 1988 برنده جایزه نوبل ادبیات شد. او را در کنار «توفیق الحکیم» یکی از نخستین نویسندگان معاصر ادبیات عرب می دانند که به مضامین اگزیستانسیالیستی پرداخت.
از نجیب محفوظ سی و چهار رمان و بیش از پنجاه داستان کوتاه و ده ها فیلمنامه بر جای مانده است.
او فرزند یک کارمند دولتی بود. در قسمت فرهنگی خدمات کشوری مصر از سال 1934 تا زمان بازنشستگی کار کرد. ابتدا در وزارت موقوفات کار می کرد و سپس مدیر سانسور اداره هنر و سرانجام رئیس بنیاد حمایت از سینما و مشاور وزیر فرهنگ شد. از دیگر کتاب های او «آدونیس» است که فضای مصر کهن را روایت می کند. رمان های سه گانه او به نام «بینالقصرین» ، «قصر الشوق» و «السوکریه» به رمان های سه گانه قاهره مشهورند که به تاریخ های جنگ جهانی اول تا سقوط شاه فاروق می پردازد.«بچه محله ما»، «میرامار» و« دزد سگ ها» از دیگر کارهای مشهور وی است.
وراجی روی نیل یکی از محبوب ترین رمان های محفوظ است که بعدها به فیلم نیز تبدیل شد. «انور سادات»، رئیس جمهوری وقت مصر، این فیلم و کتاب را توقیف کرد و تا اواخر دهه 1990 میلادی نیز به سختی می شد نسخه ای از آن را به دست آورد.
وی در سال 2006 از دنیا رفت.
یکی از ویژگی های این اثر بررسی فضای روشنفکری جامعه مصر است که هنوز پس از پنجاه سال نسبت به وضعیت کنونی نزدیک به نظر می رسد. فضای روشنفکری و مباحث و جدل هایی که شخصیت های داستان بر سر آن گفتگو می کنند بی شباهت به فضای روشنفکری جامعه ایران نیست.
محفوظ در لابه لای ماجرای داستان هایش به بیان حالات روحی شخصیت ها، نظریات سیاسی و فلسفی خود را نیز به بیانی ظریف و طنزی نازک بیان می کند.
در این اثر عده ای روشنفکر با قایقی به جاهای مختلف سفر می کنند. همه وسایل آرامش و تفریح آنها فراهم است و آنها وقتی در کنار هم قرار می گیرند درباره موضوعات مختلفی از جمله، فرهنگ و سیاست و اخلاق گفتگو می کنند.
عمو عبده پیرمردی که در کشتی به آنها کمک می کند گاه به گاه اخباری از روزنامه ها را به آنها گزارش می کند. اخباری از این دست که کشتی ای غرق شده و عده ای جان باختند و یا زنی به دلیل خیانت همسرش خود را کشته است و همین اخبار موضوعی برای گفتگو های طولانی آنها است. یک شب آنها به دلیل سرعت زیاد خودرویشان تصادف می کنند و عابری را زیر می گیرند. آنها فرار می کنند و به قایق پناه می آورند و بعد از این اتفاق تلخ، در گیر مناظراتی طولانی می شوند، مبنی بر اینکه ماجرای قتل را به مراجع قانونی و پلیس گزارش کنند و یا خیر. اختلاف بی پایان آنها ادامه دارد تا اینکه عمو عبده با روزنامه ای در دست، خبر می آورد مردی مسن بر اثر تصادف خرد و خمیر شده و کسی هویت او را نشناخته و عاملان حادثه نیز از صحنه گریخته اند...
پی نوشت:
[1]صفحه 131 و 132 کتاب