خاطرههایی که نوشته میشود باید به دست کارشناسان نظامی تایید شود وگرنه به خاطرات جنگی و باور مردم لطمه میزند.
داوود امیریان، نویسنده پر کاری است که تاکنون بیش از 26 عنوان کتاب منتشر کرده و جوایز متعددی کسب نموده است. وی در حال حاضر در زمینه خاطره نویسی، ادبیات کودک و نوجوان، رمان، طنز، زندگینامه داستانی شهدا و فیلمنامه نویسی قلم میزند. «آخرین گلوله صیاد» زندگینامه داستانی شهید صیاد شیرازی،«داستان مریم» زندگینامه داستانی شهید مریم فرهانیان،«مین نخودی»و «آخرین سوارسرنوشت» نمونه ای از آثار وی است.
آقای امیریان بفرمایید به نظر شما خاطره نویسی دارای تکنیک مشخصی است؟
خاطره نویسی یک سبک است. گزارش نویسی، یادداشت روزانه و خاطره همگی جزو سبک های نوشتاری است و با داستان تفاوت دارد. البته از المانهای داستان میشود در خاطره نویسی استفاده کرد اما استفاده از عناصر داستاننویسی باید محدود و حساب شده باشد. دلیلش هم این است که خاطره مستند به واقعیت است و باید واقع گرایانه باشد. اصلا نمیتوانید در آن تخیل وارد کنید و غلو بکار ببریم. چون در این صورت میشود داستان.
پس این امکان وجود ندارد که بالعکس رفتار کرد و خاطرهای را تخیلی کرده و در قالب مشخص خاطره نویسی قرار داد؟
اگر بر حسب تخیل نوشته شود مطمئنا از مستند بودنش کاسته میشود و تبدیل به داستان خواهد شد. شما میتوانید فلاش بک بزنید. مثلا لیوانی در دست دارید و فلاش بک میزنید به گذشتهای که تشنه بودید و در حسرت یک لیوان آب وآن وقت خاطره خود را تعریف میکنید و بر میگردید به زمان حال و لیوان در دست شماست و حالا قدر این یک لیوان آب را میدانید. اما این که بگویید دیدم تانک از روی شخصی رد شد و بدنش را له کرد و دقایقی بعد تکههای بدنش به هم متصل و شخص بلند شد، دیگر واقعی نیست و عنصر تخیل در خاطره نفوذ کرده است. یا مثلا میگویند دیدم حیوانی صحبت کرد. اینها بر میگردد به ماجرایی که تعریف میکنید و بسته به این دارد که خواننده شما چقدر این خاطره را باور کند.
برای تشخیص یک خاطره واقعی از یک خاطره تخیلی چه مرزی وجود دارد؟
واقعا مرز مشخصی نمیشود برای آن تعیین کرد. اگر شما نام اثرتان را خاطره بگذارید من هم فکر میکنم خاطره شما مستند است و به شما اطمینان میکنم و انتظار صحت خاطره را دارم اما اگر جایی باور پذیری کار لطمه بخورد دیگر خواننده به شما اطمینان نمیکند. اگر شما بگویید در استادیوم آزادی بودیم و یک میلیون آدم آنجا بود و ناگهان یک بشقاب پرنده رسید و چند فضایی از آن بیرون آمد. خب افرادی که آنجا بودهاند صحت خاطره شما را تایید نمیکنند. چطور ممکن است در میان یک میلیون آدم فقط شما این واقعه را دیده باشید! شما تبدیل میشوید به دروغگو و خواننده را از دست میدهید. مثل خیلی خاطرهها که برخی آقایان برای تبرئه خودشان میگویند. در دوران انقلاب خیلیها خودشان را مبارز انقلابی جا زدند. بعدها فهیمیدم این طور نبوده و مثلا طرف بد مستی کرده، شیشهها را خرد کرده و پلیس آمده است دو تا پس گردنی هم به او زده و حالا میگوید به خاطر مبارزات انقلابی و شعار دادن بازداشت شده است. میخواهم بگویم اگر خاطره تخیلی باشد یک جایی دست نویسنده رو میشود و خودش را لو میدهد.
انتشارات سپاه کارهای شعاری منتشر کرد که خیلی به خاطره نویسی جنگ لطمه زد و خوانندهها دیگر ثار این دفتر را نمیخوانند. مثل سینمای ما که این قدر فیلمهای شعاری و بد ساختند تا تماشاچی با ن قهر کرد اما دفتر مقاومت حرکتی را شروع و برای خود خواننده پیدا کرده است نگذاریم این اطمینان از دست برود.
بسیاری از مبارزانی که در جنگ هشت ساله حضور داشتند بعدها دست به قلم برده و خاطراتشان را به رشته تحریر در آورند. یک زمان این موضوع چون خود جوش بود کسی ایرادی به خاطره ها نمیگرفت اما به مرور زمان بحث خاطره نویسی رزمندگان به جهت حسایتش جلوه پیدا کرد و امروز این بحث در میان است که مبارزان باید حتما با تکنیکهای داستان و خاطره نویسی آشنا باشند تا خاطره آنها خواندنی شود. نظرتان دراین باره چیست؟
دقیقا همینطور است. من مثالی میزنم از کتاب «دا». تمام رزمندگانی که در خرم شهر بودند میگویند اکثر ماجراهای دا ساختگی است و اینها تخیلی این خانم بوده است. خیلی از این ماجراها را صرفا از زبان این و آن شنیده است و تعریف کرده است. حتی برادران این خانم گفتهاند این چیزهایی که درباره پدر ما میگوید به این شکل نبوده و او مبارز نبوده است. چرا این اتفاق میافتد؟ چون کسی دیگر آمده است و این خاطرات را تدوین کرده است. حالا شخص دوم داستاننویس بوده است یا نه به هر حال ممکن است عنصر غلو و تخلیل از ذهن شخص دوم به کار وارد شده باشد.
اگر خاطره توسط کسی نوشته شود که با تکنیکهای کار آشنایی داشته باشد، مسلما کار بهتر و جذابتر خواهد شد اما باید دقت کنیم ذهن فرد دوم در کار وارد نشود و صرفا تکنیکها به کار اضافه شود. در تمام دنیا هم این کار مرسوم است. شما وقتی خاطره «بیل کلینتون» و یا «باراک اوباما» را میخوانید میبینید که این افراد خودشان خاطرات را ننوشتهاند بلکه خاطرات بعدا به دست چند نویسنده و ویراستار سپرده شده و این افراد به خاطره جذابیت بخشیده و به نثر روان آرایش شده است. الان اگر کسی بلد نیست خاطره بنویسد نباید این کار را بکند. مگر این که خاطرهاش خیلی شگفت انگیز و استثنایی باشد. یا کار بزرگی انجام داده باشد. مثلا رئیس جمهور باشد و حماسهای آفریده باشد، دانشمند هستهای باشد یا ورزشکار مهم. آن موقع خاطرهاش آنقدر جذاب است که خواننده به تکنیکهای آن توجهی نمیکند.
وضعیت خاطره نویسی در ایران را چطور ارزیابی میکنید؟
درحال حاضر دیگر خاطره نویسی را دنبال نمیکنم مگر کتابهایی را بخوانم که میبینم خوب است. به نظر من همین روشی که دفتر مقاومت اسلامی در پیش گرفته است خوب است. یعنی خاطره ضبط میشود و بعد توسط کسی که تکنیک میداند به نوشته در میآید. مثل همین اتفاقی که برای کتاب دا افتاد. هر چند باید زحمت فرد دوم هم دیده شود. نه این که فقط اسم او را در زیر کتاب بیاورند بلکه در حق تالیف هم باید دستکم سی درصد به نویسنده تعلق بگیرد.
شما فرمودید اکثر خاطرات دا ساختگی است بنابراین حضور شخص دوم هم عنصر تخیل را در کار وارد میکند و هم نویسندگان را به گونهای تبرئه میکند.
به نظر من مقصر کسی است که خاطره را میگوید. اگر فرد دوم تخیل خودش را در کار آورده باشد خاطره گو باید تذکر میداد و آن را حذف میکرد. باید میگفت این خاطره من نیست و باید حذف شود نه این که آن را بپذیرد. دا هم برای خودش جوی پیدا کرد اما امسال جزو پرفروشهای سوره مهر نبود. یکی دو سال دیگر متوجه خواهید شد که بسیاری از این خاطرات واقعی نیست درست مثل مارجای حسین فهمیده که خاطره غلو شدهای بود و امروز متوجه آن شدیم.
میتوانید توضیح بیشتری بدهید؟
در این که حسین فهمیده شهید شده است شکی نیست اما امروز از هر نظامی که بپرسید میگوید امکان ندارد یک تانک با یک نارنجک منفجر شود مگر این که نارنجک توی برجک تانک بیفتد و در برجک هم مهمات باشد وگرنه فوقش تانک را سوراخ میکند.اگر بخواهیم خاطره دروغ بگویی یک جایی دستمان رو میشود و این برای خاطرات جنگ خیلی خطرناک است. شخصی فیلم رمبو را دیده بود و خودش را به جای قهرمان آن گذاشته بود. این خبرها نیست. به نظر من خاطرههایی که نوشته میشود باید دست کارشناسان نظامی برود و آنها تایید کنند که راست است یا دروغ. طرف میگوید ما در تپههای شلمچه بودیم. باید گفت شلمچه تپه ندارد زمین صاف است . یا میگوید در شلمچه برف میآمد. دراین منطقه برف نمیبارد.
برای جلب اطمینان خواننده به خاطرات جنگ چه باید کرد؟
یک مدت انتشارات سپاه کارهای شعاری نوشت که خیلی لطمه زد و خوانندهها دیگر آثار این دفتر را نمیخوانند. مثل سینمای ما که این قدر فیلمهای شعاری و بد ساختند تا تماشاچی با آن قهر کرد. دفتر مقاومت یک حرکتی را شروع کرد و برای خود خواننده جور کرد والان اطمینان به کارشان وجود دارد. نگذاریم این اطمینان از دست برود.
امسال کار تازهای از شما رسید؟
«خمپارههای فاسد» را از طرف کنگره سرداران شهید همدان و انتشارت عماد فرستاده بودم اما آنها نتوانستند کتاب را به نمایشگاه برسانند. کتاب دیگری هم دارم به نام « حلزون من گم شده» که در مرحله تصویر گری است و از طرف انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر خواهد شد.