قباد شیوا طراح، گرافیست، عکاس از دانشگاه امریکا که فعالیت خودش را از سال 50 در انتشارات سروش آغاز کرد.
شما در آتلیه سروش هم مدیریت هنری بوده اید و هم طراح جلد. آیا پیش از آن هم جلد کتاب ساخته بودید؟
درست به یاد ندارم. احتمالا قبل از آن هم کار کردهام اما کارهای جدیام در سروش شروع شد.
تصور میکنم که طراحی پوستر برایتان جدیتر از طراحی جلد بوده است. آیا این تحلیل درست است؟
درست است. اما به یاد داشته باشیم که جلد، یک پوستر در قطع کوچک است. همان عملکرد را هم دارد. وظیفهی هر دو این است که مخاطب را جذب کنند.
یعنی با این اتفاقی که در ایران افتاده و به خلاف غرب جلدها شلوغ و پر کار شده، موافقید؟
آن یک بحث دیگر است. نمیخواهم الان دربارهی موقعیت طراحی جلد در ایران صحبت کنم و آن را با جهان مقایسه کنم. آن بحث دیگری است. من اعتقاد دارم طرح جلد، پوستر کتاب است. مخاطب اولین برخوردش با جلد کتاب است بنابر این باید تظاهرات بصری خوبی داشته باشد. ناشران بزرگ دنیا کارشان را به طراحان بزرگ میدهند. اما اینجا برای ناشران ما این مسائل مطرح نیست. آقای گلیزر جلد کتابی که کار میکند از همان به عنوان پوستر تبلیغاتی کتاب هم استفاده میکنند.
تصور میکنم جلد باید بیشتر از پوستر به متن وفادار و حتی گاهی روایتگر باشد.
هر دو باید وفادار باشند و برخورد فرمالیستی یک انحراف است.
برای ارتباط با متن کتاب چه میکنید؟
تمام متن را میخوانم. همانطور که مثلا برای طراحی یک پوستر تئاتر هم نمایش را میبینم. بعد تمام عصارهی محتوا را به تصویر میکشم. جلدهای موفق دنیا هم این چنین هستند که طراح متن را مطالعه کرده است. حتی نثر کتاب بر نوع تصویرگری روی جلد تاثیر دارد. جلد کتاب ساختن خیلی زحمت دارد. من حاضرم دوتا پوستر بسازم ولی یک جلد طراحی نکنم.
ما در روند طراحی جلد در ایران مراحلی را طی کردهایم. از دوران اولیهی چاپها که فقط حروف بود تا روزگار استاد بهرامی که تصویر به معنای امروزین روی جلدها آمد. در دههی چهل شما و همنسلانتان شروع به طراحی جلد کردید. آیا شما ادامه دهندهی راه آقای بهرامی بودید؟
آقای بهرامی تصویرگر داستان بودند و به آن معنا دیزاینر نبودند.
پس بهتر است بپرسم آغاز دیزاین جلد کتاب به معنای دقیق کلمه را از کجا و چه کسی میدانید؟
در ایران کسی که ابداعات خاصی کرده باشد را نمیبینم. هر کسی کارهایی کرده اما کسی که تا بگوییم جلد به یاد او بیافتیم در ذهنم نیست. من البته مورخ نیستم اما چیزی هم در ذهنم تاثیر جدی نداشته است. جلد کتاب دو بخش دارد؛ تصویرگری و دیزاین که معمولا دیزاین در ایران شکست خورده است، جز استثناها. غالبا تصویرگر خودش هم دربارهی دیزاین تصمیم میگیرد. روی جلدهای مرحوم ممیز تر و تمیز بود. در حقیقت او دیزاینر بسیار خوبی بود. آیدین آغداشلو هم تصویرگر بسیار خوبی است که کارهای خوبی برای روی جلد ساخته. کارهای آقای بهرامی از جهت تصویرگری خوب هستند اما دیزاین خوبی ندارند. البته من به طراحی بیشتر اهمیت میدهم.
به نظر میآید ارزیابی مثبتی از وضعیت طراحی جلد کتاب در ایران ندارید.
بله. البته همین هم نسبت به مزدی که میدهند خوب است. نشر در ایران فقیر است. به همین دلیل هیچ وقت جلد کتاب نتوانسته وضعیت خوبی داشته باشد. ناشران نمیتوانند هزینههای یک کار طراحی جلد را تامین کنند. واقعا یک جلد کتاب بیشتر از یک پوستر زمان و انرژی میبرد اما مزد آن بسیار کمتر است. به همین دلیل در آثار جلد کتاب ایران شتابزدگی دیده میشود. در غرب گاهی ناشر به طراح جلد شش ماه فرصت میدهد اما در اینجا کارها گویی در یکساعت انجام شده. به همین دلیل کارها خوب از آب در نمیآیند. شما وقتی تاریخ طراحی جلد در ایران را نگاه میکنید واقعا نمیتوانید ده اثر را جدا کنید و بگویید که اینها بینظیر هستند.
به جز سرمایهگذاری ناشر، چه عواملی میتواند وضعیت طراحی جلد را بهتر کند؟ به عنوان مثال آیا میشود در دانشکدهها سرفصل طراحی جلد ایجاد کرد؟ در حقیقت ما طراحان برای این وضعیت چه کاری میتوانیم بکنیم؟
اقتصاد را مهمترین عامل میدانم. اگر معادل پوستر برای جلد هزینه بشود، طراحان حرفهای وارد این زمینه میشوند و وضعیت بهتر میشود. من به شخصه اگر کاری را قبول کردهام منهای مسائل اقتصادی سعی کردهام به چیزی که اعتقاد دارم عمل کنم و جلد خوبی بسازم. اما طراحانی را میشناسم که برای امرار معاش گاهی در یک ماه بیست و پنج جلد میسازند. مسلما این شخص نمیتواند کار خوبی طراحی کند. یک عکس را برمیدارد و بزک میکند و به عنوان جلد تحویل میدهد.
نمیشود در دانشگاه واحد طراحی کتاب گذاشت. این در هیچ جای دنیا وجود ندارد. اما میشود به عنوان پروژه در واحدهای درسی ارائه بشود. مراکز دولتی که نشرهای بزرگ دارند باید کمک کنند که البته نمیکنند. زمانی که وزارت ارشاد قیمت کتاب را نظارت میکرد بارمی برای طراحی جلد نگذاشته بود. من وقتی این را شنیدم قلبم گرفت.
به یاد دارید تا حالا چند جلد کتاب طراحی کردهاید؟
بیشتر از پنجاه تا. من برای سروش بیشتر روی قالبهای کلی کار میکردم. اما جز آن برای ناشران زیادی کار کردهام. الان هم با یک ناشر فرانسوی همکاری میکنم.
چرا تا حالا مجموعه جلدهایتان را در قالب یک کتاب منتشر نکردهاید؟
به اندازهی پوسترهایم از جلدها راضی نیستم. ناشران در کار دخالت زیادی میکردند. مثلا من میخواستم کار با کاغذ خاصی چاپ شود اما ناشر برای اینکه ارزان تمام شود این کار را نکرد. به همین دلیل جلدها برایم خیلی راضی کننده نیست.
من از مجموعه جلدهای شما چنین کنند بزرگان را به یاد دارم که چند بار طراحی آن عوض شده. در یکی از آنها نوشتهی روی جلد معکوس شده و شما قبلا گفته بودید که اولین کسی بودید که از نوشتهی معکوس استفاده کردهاید.
بله. این به خاطر محتوای کتاب بود. در متن آن کتاب همه چیز برعکس است و من هم این کار را با نوشته کردم که در عین حال خوانا هم هست.
ناشران میگویند طراحان حرفهای بدقلق هستند و چیزی که ما میخواهیم را تحویلمان نمیدهند.
ناشر اگر سراغ طراح حرفهای میرود دیگر باید سکوت کند. البته میگویم طراح حرفهای. یعنی کسی که همهی آنچه باید را میداند و حتی بازار را هم میشناسد. البته متاسفانه طراحی کتاب به دست طراحان دست سوم افتاده است. اتفاقی که الان در طراحی جلد افتاده شبیه پوسترهای سینمایی است. ناشران هم به کار با این کسانی که بیشتر اجراکار هستند تا طراح عادت کردهاند. البته گاهی جلدهای خوب میبینم اما اینقدر کم هستند که دردی را دوا نمیکنند.