کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

عطش مبارزه

مبارزه دختر فقیر با رئیس جمهور خودکامه


«اشتعال»  دومین جلد از سه گانه عطش مبارزه است که هم زمان فیلمی علمی تخیلی به همین نام و از روی این کتاب در سراسر دنیا اکران می شود و یکی از پرفروش های سینمای این روزها است. ماجرای این کتاب زندگی دختر شانزده ساله فقیری را روایت می کند که توسط رئیس جمهور خودکامه ای به یک مسابقه تلویزیونی بی رحمانه کشیده می شود و باید بر سر مرگ و زندگی اش مبارزه کند.

 اشتعال

 اشتعال. عطش مبارزه.سوزان کالینز. مترجم: شبنم سعادت.انتشارات افراز.چاپ دوم. تهران1392: 1100 نسخه.408صفحه.قیمت: 18800 تومان.

«آیا می گذارند کسی زنده بماند؟ هفتاد و پنجمین دوره ی مسابقات عطش مبارزه برنده خواهد داشت؟ شاید نه. کرشته از این حرف ها این سرکوب ربع قرن چیزی نیست جز... رییس جمهور اسنو از روی کارت چی می خواند؟ " ... یک یادآوری به شورشی ها که حتی قوی ترین آن ها هم نمی تواند بر قدرت کاپیتول غلبه کند»[1]

«اشتعال» دومین کتاب از سری مجموعه سه گانه «عطش مبارزه» است که  به قلم «سوزان کالینز» نوشته شده است. وقایع این کتاب یک سال بعد از وقایع کتاب اول این مجموعه است. شخصیت اول این رمان  دختر شانزده ساله ای به نام «کتنیس اروین» است. او و «پیتا ملارک» در هفتاد و چهارمین مسابقه عطش مبارزه شرکت کرده و پیروز شده اند. کتنیس با خطراتی ورای تصوراتش رو به رو است. او در برابر خواست دیکتاتوری به نام «کولیورانوس» رئیس جمهور اسنو مقاومت می کند.

کولیورانوس که بسیار از دست کتنیس خشمگین است، مسابقه ویژه ای ترتیب می دهد که هر بیست و پنج سال یک بار قابل اجرا است و باز کتنیس را به میدان مسابقه می کشاند. در این مسابقه تلویزیونی  پر زرق و برق که مبارزات گلادیاتور ها ی رومی را به یاد می آورد، شرکت کنندگان با هیولاهایی که تغییر ژنتیکی شده اند، مسابقه می دهند. تنها شرکت کنندگانی که پیروز می شوند زنده از مسابقه بیرون می آیند. آنها باید تا حد مرگ برای زنده ماندن مبارزه کنند و رقبایشان را بکشند. کتنیس که در مسابقه قبل به هر طریقی می خواست زنده بماند تا پیش خواهرش برگردد، این بار انگیزه ای برای زنده ماندن ندارد. در پایان کتنیس به شخصیتی بدل می شود که یک انقلاب را هدایت می کند.

کولیورانوس که بسیار از دست کتنیس خشمگین است، مسابقه ویژه ای ترتیب می دهد که هر بیست و پنج سال یک بار قابل اجرا است و باز کتنیس را به میدان مسابقه می کشاند. در این مسابقه تلویزیونی پر زرق و برق که مبارزات گلادیاتور ها ی رومی را به یاد می آورد، شرکت کنندگان با هیولاهایی که تغییر ژنتیکی شده اند، مسابقه می دهند.

در مقدمه کتاب آمده است: "ماجرای این کتاب در کشور «پانم»جایی در امریکای فعلی می گذرد. این کتاب هم زمان با سیاست های جنگ طلبانه امریکا منتشر شد و از این رو محبوبیت و فروش چشمگیری در امریکا به دنبال داشت. ایده این فیلم از تماشای جنگ و آوارگی مردم عراق پس از حمله امریکا به ذهنش رسیده است. چرا که خودش نیز پدرش را در نتیجه جنگ طلبی امریکا و حمله به ویتنام از دست داده است. این کتاب به رغم تخیلی بودن در واقع نشان دهنده آینده سیاهی است که سیاست های جنگ افروزانه همگی به آن راه می برند. "

سوزان کالینز نویسنده امریکایی برای برنامه های تلویزیونی بچه ها مطلب می نوشت. اما با نوشتن سه گانه عطش مبارزه به شهرت رسید. او در این سه گانه قدرت تخیل بالایی برای نشان دادن فقر و رنج و خشونت به کار برده است. وی تصاویری از آینده درخشان را در کنار منطقه ای نشان می دهد که در فقر به سر می برد و تحت فرمان پایتخت خودکامه ایست. این کتاب بر اساس اسطوره «تسئوس» و« مینوتور» نوشته شده است. نویسنده در یکی از معدود مصاحبه هایش توضیح می دهد که آنچه در واقعیت اتفاق می افتد هنگامی که روی پرده تلویزیون اکران می شود، ممکن است مخاطب را نسبت به ماجرا سرد و خنثی کند در حالی که باید بدانیم واقعیتی مثل جنگ، حتی اگر تبلیغات تلویزیونی پخش شود، هنوز در جریان است. ایده مسابقه وحشتناک مرگ و زندگی در یک برنامه تلویزیونی، به همین خاطر ذهن سوزان کالینز را به خود مشغول کرد و انگیزه نوشتن سه گانه عطش مبارزه شد. او می گوید جنگ راهی نادرست برای ما انسان ها است تا منازعات خود را حل کنیم. تاریخ به ما آموخته که در مواجهه با مشکلات به زور متوسل شویم اما امروز ما باید طرز فکر خود را عوض کنیم زیرا با پیشرفت های تکنولوژیکی و رواج سلاح های جنگی یک جنگ می تواند سیاره ما را کاملا غیر قابل سوکنت کند.

دو کتاب دیگر این مجموعه «خط آتش» و «زاغ مقلد»  نام دارد. نشر افراز اعلام کرده است جلد سوم این کتاب به نام «زاغ مقلد» در حال آماده سازی است و به زودی وارد بازار کتاب خواهد شد.  

این سه گانه در سال 2010 برای مدت 60 هفته به عنوان پرفروش ترین کتاب از طرف مجله نیویورک تایمز معرفی شد. شرکت سینمایی لاینزگیت در سال 2009 اقتباسی از این فیلم ساخت که در سال 2013 اکران جهانی شد که در حال حاضر یکی از پرفروش ترین های سینمای علمی تخیلی امریکا است. این فیلم توسط فرانسیس لارنس ساخت شده است.

«همین که مرد نقش زمین شد دیواری از لباس های سفید یک دست ماموران حافظ آرامش جلوی دیدمان را می گیرد. تعدادی از سربازها سلاح های خودکارشان را افقی نگه داشته اند و در همان حال ما را به عقب سمت درها هل می دهند[2]

پی نوشت:

[1]صفحه 394 کتاب

[2]صفحه 74 کتاب

حرف هایی که نگفتیم

حرف هایی که نگفتیم


«حرف هایی که نگفتیم» داستان دختری است که مرگ پدرش نه تنها ازدواج وی را به تعویق می اندازد بلکه او را در موقعیتی شگفت انگیز قرار می دهد تا یک بار دیگر با زندگی خودش مواجه شود.

حرف هایی که نگفتیم

حرف هایی که نگفتیم. مارک لوی. مترجم:فائزه برقی علیائی.انتشارات افراز.چاپ اول. تهران1392: 1100 نسخه.360صفحه.قیمت: 17700 تومان.

«روی بر چسب کنار صندوق درست زیر کلمه " شکستنی" اسم او نوشته شده بود. جولیا دور اتاقک چوبی حجیم با رنگ روشن چرخید. این شیء سنگین تر ازآن بود که حتی تصمیم بگیرد چند متری جا به جایش کند. حتی اگر یک چکش و پیچ گوشتی هم داشت نمی دانست که درش را چطور بازکند. مثل همیشه آدام به تلفن جواب نمی داد. از استنلی طلب یاری کرد و شماره اش را گرفت.

مزاحمت شدم؟

یکشنبه شب، اونم یه همچین ساعتی؟ منتظر بودم زنگ بزنی با هم بریم بیرون

بگو ببینم تو یه صندوق عجیب به بلندی دو متر رو برای من نفرستادی؟ »[1]

نویسندگان در آثار ادبی خود با زمان بازی های بسیار می کنند. فلاش بک هایی به گذشته یا تخیل آینده از ترفندهایی است که بسیار دیده شده و رمان های به یاد ماندنی بسیاری بر اساس این شیوه نوشتار وارد فضای ادبی شده است.

مارک لوی این بار بازی جالبی را آغاز می کند. او شخصیت داستانش را نه با فلاشک بک بلکه تماما با همه درک اش از زمان حال حاضر به گذشته بر می گرداند.

در جایی از داستان پدر جولیا شخصیت اصلی داستان، به او می گوید به آینده فکر نکن چون هنوز نیامده تا بدانی چطور اتفاق می افتد. پدر اما او را یک بار دیگر به زادگاهش، به جاهایی که بالیده و بزرگ شده می برد تا از نو و دوباره با خود رو در رو شود.

جولیا شخصیت اصلی داستان که مادرش را از دست داده، سال ها است با گذشته اش قهر کرده و مدت ها است که پدرش را ندیده است. او دیگر کاری به کار گذشته اش ندارد. جولیا قرار است با مردی به نام آدام ازدواج کند. مردی که بیشترین وقت خودش را در اداره می گذراند و جولیا انتخابش کرده تنها به خاطر اینکه آدام کاری به کار او ندارد. اما روحیات آنها با هم یکی نیست  و جولیا علی رغم ادعاهایش او را چندان دوست ندارد.

یک روز قبل از مراسم عروسی پدر جولیا می میرد و عروسی و سفر ماه عسل آنها به تعویق می افتد. جولیا در خانه خود با بسته ای بزرگ و عجیب رو به رو می شود که یک شرکت یارانه ای برایش فرستاده است. ابتدا گمان می کند بسته به اشتباه برای او فرستاده شده است اما به زودی متوجه اتفاق غریبی می افتد. اتفاقی که باعث می شود او بلیط سفرش را برای شش روز آینده نگه دارد و در این شش روز به گذشته اش سفر کند و در آنجا خود را در کنار کسی می بیند که بیست سال پیش عاشق او بوده و بیست سال است وی به دنبال او می گردد. جولیا معشوق خود را پیدا میکند و با او ازدواج می کند. اما بسته جادویی...

یک روز قبل از مراسم عروسی پدر جولیا می میرد و عروسی و سفر ماه عسل آنها به تعویق می افتد. جولیا در خانه خود با بسته ای بزرگ و عجیب رو به رو می شود که یک شرکت یارانه ای برایش فرستاده است.

مارک لوی در این رمان نه تنها چشم اندازی از نوع زندگی ای ارائه می دهد که بشر شاید در آینده ای دور یا نزدیک با آن رو در رو شود، بلکه مخاطب را به گذشته شخصیت رمانش نیز می برد. در جای جای اثر نیز ما می دانیم در هیچ زمانی به جز زمان حال به سر نمی بریم. از این جهت مارک لوی بازی عجیبی را با زمان آغاز کرده است.

این هشتمین رمان مارک لوی است که در سال 2008  به چاپ رسید. مارک لوی نویسنده مردم پسند قرن بیستم اهل فرانسه است. وی با نوشتن اولین رمانش سیلی از خوانندگان را به دنبال خود کشید و کتاب های پرفروش او بازار ادبیات را تسخیر کرد.اولین رمان او «کاش حقیقت داشت» بلافاصله منتشر شد و اسپیلبرگ آن را به فیلم تبدیل کرد که به نام «درست مثل بهشت» در سال 2005 ساخته شد. او با زبانی ساده و روان داستان می نویسد و موضوع اغلب داستان هایش روابط عاطفی انسان ها است.مارک لوی با خلق موقعیت های عجیب اما باور پذیر شخصیت داستانش را وارد ماجراهای تازه ای می کند.

وی در ایران نویسنده ای شناخته شده است و پیش از این آثار دیگر این نویسنده به فارسی برگردانده و وارد بازار کتاب شده است. کتاب های دیگر او که به فارسی ترجمه شده اند عبارتند از: سایه دزد، کاش حقیقت داشت،هفت روز تا ابدیت، تا تو هستی و نبودی اگر تو.

حرف هایی که نگفتم در بیست و سه فصل داستانش را روایت می کند. این کتاب با ترجمه روان فائزه برقی علیائی از طرف نشر افراز به بازار کتاب عرضه شده است.

«من تنهایی رو رام کردم، باید به طرز وحشتناکی صبور بود. من به چهارگوشه دنیا سفر کردم تا همون هوایی رو تنفس کنم که تو تنفس می کردی. می گن فکرای دو نفری که همدیگه رو دوست دارن همیشه به هم می رسن...»[2]

پی نوشت:

[1]صفحه 45 کتاب

[2]صفحه 326 کتاب

پرواز

پرواز بر فراز آشیانه


«پرواز بر فراز آشیانه فاخته » یکی از شاهکارهای ادبی است که مجله تایم آن را جزو صد کتاب برتر ادبیات انگلیسی زبان معرفی کرده است. در این کتاب درباره دیوانه خانه ای می خوانید که حضور یک بیگانه، اتفاقات عجیب و غریبی را در آن به وجود می آورد.

پرواز بر فراز آشیانه

پرواز بر فراز آشیانه فاخته. کن کیسی. مترجم:سعید باستانی.انتشارات هاشمی.چاپ دوم. تهران1390. 1100 نسخه.368صفحه.8000 تومان.

« بالا تو بخش زنجیریها صدای گوشخراشی، که آدم را به یاد کارخانه های میل لنگ تراشی می اندازد، یکبند گوش را آزار می دهد. در اینجا زمان بوسیله دینگ دانگ یک توپ اندازه گیری می شود. مردها قدم می زنند، هر کس در مسیر خودش، به دیوار که می رسند، یک شانه شان را پایین می آورند و بر می گردند به طرف دیوار بعدی، شانه پایین و دوباره عقب گرد، قدم های کند و تند، موزاییک های کف اتاق ساییده شده، صورت هایشان به پرنده های تشنه می ماند.»[1]

پیش از هر چیز باید از یاد نبریم که رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» در سال 1962 نوشته شده است. یعنی مصادف باحمله به کوبا، جنگ سرد و از بین رفتن منابع کلان مالی و جان باختن بسیاری از مردم بی دفاع.

جنگ سرد رقابت ابر قدرت ها را باعث شد که هر کدام دیگری را به نابودی تهدید می کرد. آنها با کشف سلاح های شیمیایی و اتمی خطر مرگ را نه تنها برای رقبایشان بلکه برای کل کره زمین فراهم کردند. محو کره زمین خودش موضوع هولناکی بود که یک لحظه اندیشیدن به آن ممکن بود فرد را به جنون بکشاند. ابر قدرت ها مدام سلاح های شیمایی و اتمی شان را در منطقه هایی دور از دست امتحان می کردند تا دشمن را به وحشت بیندازند و خواب را از کره خاکی بزدایند.

عملیات بمباران هیروشیما درست در ساعت هشت و پانزده دقیقه صبح روز ششم اوت 1945 صورت گرفته بود و نزدیک به دویست و بیست هزار نفر در همان روز جان خود را از دست دادند. یعنی حدود 16 سال پیش از نوشتن این رمان.

حساس ترین روزهای جنگ سرد در پاییز سال 1662 تجربه شد. سالی که این کتاب به انتشار درآمد. روزهایی که همگی منتظر یک جنگ جهانی وحشتناک بودند و این بار جنگ با سلاح های نابودگر اتمی آغاز می شد. به رغم هشدار جان اف. کندی رئیس جمهور وقت امریکا ، اتحاد شوروی سکوهای اتمی خود را در نزدیکی کوبا مستقر کرد. امریکا با یک محاصره دریایی به این اقدام واکنش نشان داد. زیر دریایی ها و کشتی های جنگی دو طرف مترصد حمله بودند. به نظر می رسید جنگ اتمی آغاز شده است.

در چنین بحران هایی است که پرواز بر فراز آشیانه فاخته نوشته می شود. این رمان سوال های مهمی را مطرح کرد از جمله اینکه مرز دیوانگی و عقل کدام است؟ و آیا نباید گفت امور جهان و طبیعت به دست یک مشت دیوانه زنجیری افتاده که با توسل به زور و قدرت بر همگان حکومت می کنند؟پرواز بر فراز آشیانه فاخته، رمانی است که از چشم اندازی دیگر، بازتاب دیوانگی جنون آسای ابر قدرت ها، برای تخریب، جنگ و نابودی کره زمین است.

پرواز بر فراز آشیانه فاخته روایت فراموش نشدنی دیوانه خانه ایست که در آن خودکامه ای در لباس سرپرستار با بهره گیری از ضعف های باوری و عاطفی بیماران و پزشکان بر آنان حکم می راند. در این میان مردی که جامعه نتوانسته است او را فرمانبردار و سر به راه کند در برابر فرمانروای مطلق قد علم می کند  تا قدرت سرپرستار را در سراشیب زوال بیفکند.

رمان در بیمارستان روانی در اورگون امریکا اتفاق می افتد. این رمان نگاه دقیقی به ساختارهای قدرت در سازمان ها و ارگان ها افکنده و مکتب روانشناسی رفتار گرایی را به نقد کشیده است.

آشیانه فاخته در زبان انگلیسی به معنای بیمارستان روانیست. با نگاهی به نظریه قدرت نزد «میشل فوکو» باید گفت قدرت است که می تواند به دانش اعتبار دهد و آن را به وجود آورد.

آشیانه فاخته در زبان انگلیسی به معنای بیمارستان روانیست. با نگاهی به نظریه قدرت نزد «میشل فوکو» باید گفت قدرت است که می تواند به دانش اعتبار دهد و آن را به وجود آورد.

در رمان " پرواز بر فراز آشیانه فاخته"، میبینیم که دانش و قدرت در رابطه ای متقابل و در تعاملی مستمر از یکدیگر نفع می برند. «پرستار بزرگ» قدرت خود را از گفتمان روان شناسی در باب هنجاربودگی و نابهنجاربودگی می گیرد، گفتمانی که او بسیار بیش از بیمارانش به آن سلطه دارد و به علاوه آنان نیز آن را کاملا درونی کرده اند. در عین حال این قدرت است که آن گفتمان را شکست ناپذیر می کند. فقط وقتی فردی وارد صحنه می شود که به کلی بیرونی و بیگانه محسوب می شود، فردی که از این گفتمان تاثیر نپذیرفته است، بنیاد به ظاهر منسجم و مستحکم خود را از دست می دهد. در این رمان فرد بیگانه همان مک مورفی است که گفتمان مسلط دیوانه خانه را به چالش می کشد.

نویسنده خود مدتی در یکی از کلینیک ها و بیمارستان های روانی به عنوان کارمند کار کرده و احساس همدردی با دیوانگان دارد. وی در این رمان اصول انسانی را پایه دیدگاه خود قرار داده است. این رمان سال بعد از انتشارش، به صورت نمایشنامه درآمد اما مشهورترین برداشت از این کتاب، فیلمی است به نام «دیوانه از قفس پرید»، که  در سال 1975  توسط میلوش فورمن و بازی شاهکار جک نیکلسون ساخته شد.

مجله تایم این رمان را جزو صد رمان برتر انگلیسی زبان بین سال های 1923 تا 2005 معرفی کرد. هر چند فیلمی زیبا از این اثر ساخته شده است اما همواره ادبیات به سینما برتری پیدا می کند و صحنه های تکان دهنده و دیالوگ های شکاهکار اثر، به شکلی که در نوشته و ادبیات به تصویر کشیده می شوند، در سینما قابل بازتولید و نمایش نیستند و از اینرو توصیه می کنم حتما حتی اگر فیلم را دیده اید و یا قصد دارد آن را ببینید رمان را فراموش نکرده و پرواز بر فراز آشیانه فاخته را بخوانید.

« معمولا حرف اش را با یک جمله تمام می کند که منظور ما این است که اینجا را تا آنجا که ممکن است شبیه محله های آزاد و دمکراتیک شهری کنیم دنیای کوچکی در داخل که عینا مثل دنیای بزرگ است در خارج. دنیای بزرگی که شما روزی باید در آن زندگی کنید.»[2]

پی نوشت:

[1]صفحه 312

[2]صفحه 60 کتاب

فرودگاه و لحظاتی که به مرگ می اندیشیم

فرودگاه و لحظاتی که به مرگ می اندیشیم


«یک هفته در فرودگاه» کتابی است درباره فرودگاه. در این کتاب تمام زوایای تا حدی پنهان و یا عادی فرودگاه به تصویر کشیده می شود. دنیای پیچیده ای که مسافران تنها دقایقی ناپایدار در آن سپری می کنند و خیلی زود ترکش کرده، از یاد می برند.

یک هفته در فرودگاه

یک هفته در فرودگاه. آلن دو باتن.مترجم: مهرناز مصباح. انتشارات زاوش.چاپ اول. تهران1392. 1200 نسخه.127صفحه.6300 تومان.

«کارکنان حراست هم مثل نویسنده های جنایی به این خاطر دستمزد می گیرند که زندگی را کمی پر ماجرا تر از حالت عادی اش تخیل کنند. دلم برایشان می سوخت که هر لحظه از کارشان باید گوش به زنگ باشند و دائم آماده واکنش دادن به بعیدترین احتمالات، احتمالاتی که در سطح جهانی شاید فقط هر یک دهه یک بار اتفاق بیفتد که تازه آن هم ممکن است در لارنکا یا بکو باشد[1]

اگر هرگز سفر با هواپیما  را تجربه نکرده اید یک بار آن را تجربه کنید و اگر بارها پایتان به فرودگاه باز شده است، این بار با این تصور به فرودگاه بروید که دارید برای اولین بار آنجا را نظاره می کنید.

زندگی ای که در فرودگاه در جریان است از جنس و شکل دیگری است. درها و دریچه ها، گیت ها و ایستگاه های بازررسی که ممکن است تا حد خفگی شما را برنجاند و حس توهین در شما به وجود آورد، انتظارهای طولانی، اتفاقات پیش بینی نشنده، آدم هایی از هر نوع زبان و ملیت، سردرگمی مسافران نا آشنا در فضای غریب فرودگاه، گوناگونی انسان ها و چیزها، فضای لوکسی که شما را مدام برای مصرف و خرید دعوت می کند، همزمانی اشک ها و لبخندهای کسانی که از هم دور یا به هم نزدیک می شوند، همه و همه از فرودگاه مکان غریبی می سازد، مثل یک شهر فشرده است که همه تنوعات و تضادهایش را یک جا در معرض دید بیننده قرار داده است.

آلن دو باتن در مدتی که در فرودگاه هیثرو انگلیس زندگی کرد همه این ها را می بیند و با قلم سرزنده خود توصیف و تصویر می کند. دو باتن درباره انتخاب فرودگاه برای نوشتن کتابی تازه می گوید: فرودگاه ها همان جایی هستند که آدم های نزدیک زندگی مان از آن جا راهی سفر می شوند، مهاجرت می کنند و از ما جدا می شوند. در عین حال فرودگاه به ما اجازه می دهد تا فکر کنیم حالا که اینجا ساعت سه بعدازظهر است، در گوشه دیگری از دنیا که اسمش روی لیست پروازها آمده، برای ما جهانی عجیب و ناشناخته وجود دارد و این ها برای من پر از هیجان بود و سبب شد یک هفته با زندگی و مفهومش در فرودگاه سر و کلمه بزنم. فرودگاه‌ها حقیقتا به شما نشان می دهند که چقدر احساس و عاطفه در جهان وجود دارد. فرودگاه ما را به مفهومی عظیم نزدیک می کند، یعنی نزدیک بودن مرگ و همین اتفاق و هوشیاری یا نیمه هوشیاری ما نسبت به مفهوم مرگ سبب می ‌شود برای دقایقی یک جور دیگر فکر کنیم و بیشتر عشق بورزیم. ما از روتین‌های هرروزه جدا می‌شویم، به نزدیکی مرگ فکر می ‌کنیم و مشتاق دیدن مردم در نقاط دیگر جهان هستیم. کسانی که سال‌های سال است ازدواج کرده‌اند و زندگی بدون عشقی را از سر می گذارنند، ممکن است در فرودگاه یک جمله عاشقانه به همسرشان بگویند. احتمال سقوط هواپیما چیزی است که بدترین زناشویی‌ها را نیز نجات می‌دهد.

فرودگاه ما را به مفهومی عظیم نزدیک می کند، یعنی نزدیک بودن مرگ و همین اتفاق و هوشیاری یا نیمه هوشیاری ما نسبت به مفهوم مرگ سبب می ‌شود برای دقایقی یک جور دیگر فکر کنیم و بیشتر عشق بورزیم.

کتاب یک هفته در فرودگاه جنجال زیادی به پا کرد و یکی از پرفروش های مجله «آبزرور» و «گاردین» شد.هزاران نسخه از این کتاب در همان فرودگاهی که دوباتن یک هفته در آن سپری کرد به مسافران فروخته شد. البته آلن دو باتن این کتاب را به سفارش یک شرکت چند ملیتی به نفع صنعت هواپیمایی نوشت. همین موضوع باعث شده در برخی از قسمت های حساس، مثل وضعیت مالی و امنیتی این شرکت ها نویسنده ملاحظاتی را رعایت کند.

آلن دو باتن از طرف یک شرکت چند ملیتی دعوت به هکاری می شود. آنها از او می خواهند یک هفته در فرودگاه سپری کند و تصویری از آن ارائه دهد. چرا که هنوز هم هستند مکان هایی که تنها نویسنده ها می توانند آن را به خوبی توصیف کنند. آلن دو باتن تصویری امپرسیونیستی از فرودگاه می نویسد و آن را ضمیمه عکس هایی می کند که از آنجا گرفته است. کتاب در چهار فصل تالیف شده است که عبارتند از : پیشنهاد، عزیمت ها، بخش هوایی و ورودها.

آلن دو باتن نویسنده انگلیسی، کتاب هایش را بر اساس زندگی روزمره اما با نگرشی فلسفی به روزمرگی می نویسد. از دیگر کتاب های وی: هنر سیر و سفر، تسلی بخشی های فلسفه، پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند و خوشی ها و مصائب کار. خوشی ها و مصائب کار نیز پیش از این  توسط  مترجم همین کتاب، مهرناز مصباح به فارسی برگردانده شده است.

« صنعت هوانوردی غیر نظامی در مجموع هیچ گاه در طول تاریخش سودآور نبوده، درست مثل انتشار کتاب. بنابراین از این منظر مدیر کل و من به رغم تفاوت های ظاهری مان تا حد زیادی شغل همسانی داشتیم. هر کدام باید خود را در چشم انسانیت نه با محصول نهایی اش که با توانایی اش در به اوج رساندن روح توجیه کند. ارزیابی یک خط هوایی بر اساس سود و ضررش همان قدر غیر منصفانه است که قضاوت کردن درباره یک شاعر بر اساس حق تالیفش»[2]

پی نوشت:

[1]صفحه 62 کتاب

[2]صفحه 90 کتاب

شگفت زده

شگفت زده


«شگفت زده» داستان دو بچه ناشنوا است که هر کدام از سویی حرکت می کنند و بعد از اتفاقات شگفت انگیزی هنگامی که یکی از آنها پیر شده  به هم می رسند  و راز هایی که به دنبال آن بودند گشوده می شود.  این رمان نوعی رمان سینمایی است که به شیوه ای نوشته شده که گویی شما مشغول دیدن یک فیلم صامت سینمایی هستید.

شگفت زده

شگفت زده. برایان سلزنیک. مترجم: رضی هیرمندی. انتشارات  افق. چاپ اول. تهران.1391. 2500 نسخه.697 صفحه مصور.14000 تومان.

«جمی چمدان بن را نشان داد: فرارکردی؟ باز بن با سر حرفش را تایید کرد و دهان جمی را دید که کلمه "وای" را ادا می کرد. جمی نوشت. ازکجا؟ بن هنوز سوالش را جواب نداده بود که پیرزن از سالن بیرون آمد و از کنارشان گذشت. دو پسر به طرف گرگ ها برگشتند. بن مثل طلسم شده ها به چشم های براق شیشه ای شان خیره مانده بود تا این که جمی روی شانه اش زد و انگشتش را روی از کجا؟ گذاشت.»[1]  


کتاب شگفت زده منو به خودش مشغول کرد و تونستم باهاش همزاد پنداری کنم. ضمن اینکه دنبال کردن دو خط روایتی تصوری و کلمه ای این کتاب واقعا این احساس رو به من داد که دارم سینمای کاغذی می بینم.

کتاب شگفت زده را که در دست بگیرید پیش از هر چیز از خود کتاب شگفت زده می شوید. حجمی قابل توجه با ورق هایی سیاه که مملو از تصاویر نقاشی سیاه قلم با خطوط درشت است. نقاشی هایی که مستقل از کلمه ها برای خود گویای داستانی خاص هستند.

شگفت زده رمانی است که روایتش هم زمان با کلمات و تصاویری که نویسنده خود آنها را نقاشی کرده است، پیش می رود.

برایان سلزنیک پیش از این با رمان «اختراع هوگو کاپره» معرفی شد. در آن کتاب نیز بخش هایی از داستان را نقاشی ها روایت می کردند. معمولا در کتاب های مصور نقاشی بخش یا برشی از داستان را که پیش از نویسنده با کلمات روایت کرده تصویر گر نقاشی می کند. اما در کار های سلزنیک بار مهم تری بر دوش نقاشی ها قرار می گیرد. در اینجا نقاشی ها برشی از داستان را روایت نمی کنند. بلکه خود راوی داستانی مستقل از کلمات هستند.

در اینجا ما با شکلی از سینما روایت رو به رو هستیم. در هوگو کاپره از آنجایی که داستان با داستان زندگی کارگردان فرانسوی سال های ابتدای ظهور سینما،ژرژ ملیس پیوند خورده است تصاویر سیاه وسفید کتاب روایتی سینما گونه هستند و فیلم های صامت آن دوران و قاب بندی های سینمایی را به یاد می آورد.

در شگفت زده نویسنده پا را از این هم فراتر گذاشته و تصاویر مستقل تر حرکت می کنند. در اینجا ما با سه بخش رو به روییم. در دو بخش ابتدایی کتاب ما با دو داستان در برهه زمانی مختلف به صورت موازی رو به روییم.

خط داستانی اول با کلمات پیش می رود اما خط داستانی دوم به طور کلی با تصاویر روایت می شود. گویی دو داستان رو به روی ما است که هم زمان پیش می رود. وی در این دو فصل از شیوه تدوین موازی سینمایی استفاده کرده است.

شخصیت اصلی که در روایت کلمه ای از آن می خوانیم به هیچ وجه در تصاویر دیده نمی شود و تنها در بخش سوم کتاب است که هر دو داستان به هم می پیوندد و ما باز می گردیم به شیوه تصاویر نگاری ای که در کتاب هوگو کاپره عرضه شده بود.

شگفت زده داستان شخصیتی است به نام بن که از یک گوش ناشنوا است اما به زودی بر اثر صاعقه گوش دیگرش را نیز از دست می دهد. بن با خاله و اعضای خانواده خاله اش زندگی می کند و مادرش که کتابدار است چند سالی است از دنیا رفته است. یک روز با سرنخ هایی از هویت پدرش رو به رو می شود و برای کشف آن راز که مربوط به تاریخی خیلی دور است کنجکاو می شود و به دنبال پیدا کردن پدرش می رود. از طرف دیگر دختر ناشنوایی به نام رز را داریم که وی نیز مادری دارد که بازیگر فیلم های صامت است. آنها هر کدام از سویی به  موزه شهر نیویورک کشیده می شوند.

کتاب شگفت زده را که در دست بگیرید پیش از هر چیز از خود کتاب شگفت زده می شوید. حجمی قابل توجه با ورق هایی سیاه که مملو از تصاویر نقاشی سیاه قلم با خطوط درشت است. نقاشی هایی که مستقل از کلمه ها برای خود گویای داستانی خاص هستند.

در فصل سه کلید راز در دست های رز است که حالا پنجاه سال دارد. بن و رز در این فصل به هم بر می خورند. سلزنیک در پایان همین کتاب توضیحاتی درباره چرایی نوشتن شگفت زده داده است. در آنجا علت شیوه متفاوت کارش را که نوعی رمان سینما است توضیح می دهد.

سلزنیک معتقد است سینمای صامت تمام اقشار مردم به جز نابینایان را به خود جذب کرد و برای همه انسان ها برنامه داشت. اما از وقتی صدا به سینما اضافه شد بخشی از جامعه یعنی ناشنوایان از مخاطبان سینما حذف شدند و هرگز کسی به فکر بازگرداندن آنها نیفتاد. همین موضوع او را واداشت که شیوه تازه بنویسد که ناشنوایان نیز بتوانند با آن ارتباط برقرار کنند و لذتی سینمایی از آن ببرند. با خواندن کتاب های سلزنیک در واقع سینمایی کتابی رو به روی شما است. در این کتاب نیز تصاویر زیادی است که به زمان ناطق شدن سینما برمی گردد. و برخورد بن را که یک ناشنوا است با این واقعه به ما نشان می دهد.

اما شگفت زده هنگامی شکل می گیرد که سلزنیک برای دیدن دوستش به موزه تاریخ طبیعی امریکا در شهر نیویورک می رود. گذشتن از درهایی که رویشان نوشته شده وارد نشوید. اتاق های اسرار آمیز و اشیای نمایشی، درایوراماها و انبوه فسیل ها سلزنیک را به این فکر وا می دارد تا داستانی در این محیط بنویسد.

شگفت زده رمان هفتصد صفحه ای بسیار جذابی است که قطعا نه تنها نوجوانان بلکه بزرگسالان را نیز شگفت زده می کند. این رمان شما را به تماشای فیلم روی کاغذ دعوت می کند. از داستان های سلزنیک فیلمی هم ساخته شده است. در واقع اسکورسیزی داستان هوگو کاپره وی را به فیلم درآورد که جایزه جهانی اسکار و گلدن گلوب را دریافت کرد. شگفت زده دومین اثر این نویسنده است.

«مادر انگشت هایش را روی گونه های او سر می داد تا می رسید به زیر چانه اش. صورت او را بالا می گرفت طوری که چشم در چشم هم می شدند.-

وقتی مردم باهات حرف می زنن، از نگاه کردن توی چشمشون نترس، باشه؟

بن صاف توی چشم های مادر نگاه می کرد و می گفت : باشه[2]

پی نوشت:

[1] صفحه 396 کتاب

[2] پشت جلد کتاب از بخشی از رمان

منگی

منگی


«منگی» رمان کوتاهی از ژوئل الگوف رمان نویس فرانسوی است که زندگی کارگری را در یک محیط مسموم به نمایش می گذارد.

منگی

منگی.ژوئل اگلوف.مترجم: اصغر نوری. نشر افق. چاپ اول. تهران1392/1500نسخه.112صفحه.6000تومان.

« همیشه یه ساعتی هست که تمومی نداره. شبیه ساعت های دیگه ست. جوری که بهش شک نمی کنیم. بعد، واردش می شیم و توش گیر می افتیم. ساحل اون طرفی رو می بینیم، ولی خیال می کنیم هیچ وقت اونجا نمی رسیم. بیهوده دست و پا می زنیم. انگار هرچی زمان می گذره، داریم ازش دورتر می شیم. وقتی ثانیه ها می چسبن به ته کفش هامون، وقتی داریم هر دقیقه رو مثل یه توپ آهنی دنبال خودمون می کشیم، خیال می کنیم اون بیرون، روزها و شب ها پشت سر هم میان ومیرن، فصل ها جای هم رو می گیرن و ما اینجا فراموش شدیم[1]

به نظرم منگی توانسته در داستان خود به خوبی وضعیت زندگی کارگران را آن طور که نظام سرمایه داری تدارک دیده بی پرده نشان دهد. شرایطی که کارگر در آن الینه می شود و چنان مسخ در شرایط که حتی آرزوهای خود را از یاد می برد. برای من این رمان رمانی گیچ کننده و شگفت انگیز بود. بعد از مدت ها رمانی خوندم که بسیار منو حیرت زده کرد و هفته ها به اون فکر کردم. 


تشخیص جهت با بوی کارخانه هایی است که از چهار سو محیط را محاصره کرده است. بدون یک روزنه نور و ساعت ها و شاید روزها در مه سنگین فرو رفتن، بدون اینکه لحاف خاکستری آسمان برای مدت کوتاهی پس برود، این شرایطی است که در رمان منگی توصیف می شود.

پیرهایی که درست پیر نشده اند، جوان هایی که درست جوانی نکرده اند و خیلی زود پیر شدن و گاهی تشخیص این دو از هم به درستی آسان نیست.

یک محیط آلوده به معنای واقعی کلمه، محیطی که در آن نه گیاهان درست رشد می کنند و نه حیوانات و نه انسان. در اینجا نمی شود از گیاهان برای خوراک استفاده کرد یا نمی توان از ماهی رودخانه غذا تهیه کرد، چون همه چیز جز یک تفاله مسموم چیز دیگری نیستند.

منگی روایت کارگری است که در یک کشتارگاه کار می کند ویک آلونک کوچک با مادربرزگ از کار افتاده اش دارد. مسلما برای او زندگی آن طوری نیست که بخواهد برای آینده اش امید وار باشد. او در سرش آرزو دارد روزی از این محیط بکند و به جای دیگری برود، هر چند هیچ تصوری از دنیای دیگر ندارد و به گمان او آسمان همه جا قاعدتا باید همین رنگ باشد. سیاه، کدر، خاکستری و مه آلود.

در رمان بی نظیر منگی زندگی اسفناک کارگران، بدون اینکه نویسنده قصد داشته باشد در نمایش آن به درازه گویی و حاشیه پردازی و تاکید دست بزند، توصیف می شود. منتهی اگر فاجعه عمقی دارد، از این رو است که این عمق عملا وجود دارد و چیزی است حقیقی و نه چیزی که تنها به صرف تاکید و تخیل بر آن بار شده باشد.

منگی روایت کارگری است که در یک کشتارگاه کار می کند ویک آلونک کوچک با مادربرزگ از کار افتاده اش دارد. مسلما برای او زندگی آن طوری نیست که بخواهد برای آینده اش امید وار باشد.

کارگر ساده این رمان، از آن همه حیوانی که هر روز با تیر خلاص می کند و تا زانو در خون آنها غوطه ور است، روده هایش را می چشد، از آن همه تولید تنها بوی سوختگی و گوگرد نصیبش می شود و اگر شانس به وی رو کند و از آسمان چیزی نازل شود، آن، هواپیمایی است که در مه گیر کرده و روی خانه اش سقوط می کند.

در این محیط مسموم بچه ها، تا روی پای خود بلند شوند باید به صف کارگران ملحق می شوند و هر یک در یکی از کارخانه ها باید تا آخر عمر بدون هیچ چشم اندازی کار کند. آنها بی عشق و بی آرزو زندگی می کنند و مرگشان هیچ کس را متاثر نمی کند. اساسا مرگشان تنها یک اتفاق ساده مثل اتفاقات دیگریست که در طول روز ممکن است در کارخانه ها و محیط خشن آن رخ دهد. محیط خشنی که تنها حاکم آن، دستگاه های غول پیکری است که بی چشم و گوش همه را در شرایطی عادلانه زیر دست و پای خود له می کنند.

اگر شانس بیاوری و زیر دست و پاهای این هیولاهای کورناقص نشوی، فرسودگی زود هنگام سرنوشت هر کارگری است تا مثل یک زباله، شبیه یک ضایعه از چرخه تولید خارج می شوی و باید در تنهایی و فقر روزگار بگذارنی. منگی به راستی سرنوشت سرگیجه آور کارگران است. چنان کوبنده و تکان دهنده حقیقت را پیش چشم می آورد که نمی توان به راحتی کنارش گذاشت. 


ژوئل اگلوف نویسنده معاصر فرانسوی است که تاکنون چهار رمان نوشته است. این رمان برگزیده سی و یکمین دوره جایزه کتاب «فرانس انتر» است. وی یکی از نویسندهای مطرح ادبیات فرانسه است که به دلیل پرداختن به موضوع های بکر و آفریدن موقعیت ها و شخصیت های منحصر به فرد شهرت دارد. او را وام دار کافکا می دانند.این نویسنده با ترجمه رمان منگی به فارسی زبانان معرفی شد. این رمان را برای اولین بار موگه رازانی به نام «سرگیجه» ترجمه کرد. ترجمه این رمان با زبانی میانه زبان عامیانه و ادبی بود. موگه رازانی در یکی از مصاحبه هایش گفته است: "من مردد بودم که رمان را به زبان عامیانه ترجمه کنم و یا زبانی که در حال حاضر رمان را به آن برگردانده ام. زبان اصلی اثر یک زبان کاملا عامیانه بود. اما اگر می خواستم به زبان عامیانه فارسی برگردانم آن تاثیر را نمی گذاشت و شکل زیبایی پیدا نمی کرد. من آن زبان عامیانه را به یک زبان ساده و بدون پیچیدگی تبدیل کردم. خود کتاب از اول تا آخر با همان زبان عامیانه نوشته شده بود. اما من از زبان ادبی استفاده کردم. منتهی زبان ادبی بسیار ساده شده و بدون پیرایش ها و پیچیدگی های ادبی." اصغر نوری این بار منگی را با زبان عامیانه ترجمه کرده است و حال خواننده می تواند این دو ترجمه را پیش رو قرار دهد.

امید واریم رمان های بلند این نویسنده نیز به فارسی ترجمه شود و خوانندگان بیشتر با قلم این نویسنده آشنا شوند.

« روال عادی اینجا یه سری داد و فریاده که تو رودخونه های خون غرق می شن، تکون های شدید و لرزیدن ها، چشم هایی که از کاسه در میارن، زبون هایی که آویزون می شن، بهمن های دل و روده، سرهایی که قل می خورن، گاوهایی که پوست شون مثل موز کنده می شه، خوک های رنگ پریده که نصف بیشترشون شقه شده، و حیوون هایی از پا آویزون شدن، پشت سر هم می ان و هی کوچیکتر و کوچیک تر می شن و ما صورتمون پر خون و چکمه هامون پر عرق، سخت کار می کنیم. »[2]

پی نوشت:

[1]صفحه 83 کتاب

[2]صفحه 15 کتاب