خانه پاکیزه کمدی رمانتیکی است که اگر چه در فضایی رویایی و شاعرانه نوشته شده است اما در عین حال از ناسامانی ها، نومیدی ها و امید در زندگی سخن می گوید.
خانه پاکیزه . سارا رول. مترجم: مازیار معاونی. انتشارات افراز. چاپ اول.تهران:1391. 1100 نسخه.112 صفحه.3900 تومان.
« ویرجینیا: تو اگه خونتو تمیز نکنی چطوری می فهمی تو زندگیت پیشرفتی داشتی یا نه؟ من عاشق گرد و غبارم. چون گرد و غبار همیشه باعث پیشرفت و ترقی آدمه. وقتی که پاکش می کنی در واقع داری تو زندگیت پیشرفت می کنی. اگه این کار وجود نداشت من که فکر کنم از غصه می مردم. اگه گرد و غباری واسه تمیز کردن وجود نداشت ادما واسه خوشگذرونی و فکر کردن وقت زیاد می آوردن و من مجبور بودم در کنار فکر کردن یه کار دیگه هم انجام بدم و اون ممکن بود به دستام آسیب بزنه.»[1]
خانه پاکیزه روایت متفاوتی از رابطه بین یک زن و شوهر است. لین و چارلز هر دو در یک بیمارستان کار می کنند. لین پزشک است و همسرش یک جراح متبحر. همسر لین در یکی از عمل ها عاشق بیمار خود می شود. بیمار او که زنی مسن است به زودی وارد زندگی این دو پزشک می شود. آنا و چارلز در ابتدای نمایشنامه نقش پدر و مادر ماتیلد خدمتکار لین و چارلز را بازی می کنند. ولی بعد انا نقش خود را تغییر داده و معشوق چالرز می شود. لین که احساس شکست و ناراحتی خود را نمی تواند پنهان کند به معشوق تازه حسادت می کند. چارلز ادعا می کند با دیدن آنا همزاد خود را پیدا کرده و ضمن جدا شدن از همسرش با آنا ازدواج می کند و به خانه دیگری نقل مکان می کند. لین خدمتکارش را اخراج می کند و خدمتکار نیز به خانه چارلز می رود. لین باید با موقعیت تازه اش رو به رو شود و با ان کنار بیاید. برای همین از دیدن چارلز و همسر تازه اش خودداری نمی کند. به زودی متوجه می شود آنا دچار بیماری سرطان است و همین موضوع نگرش او را به رابطه آن دو تغییر می دهد. لین به دیدن انا می رود و تلاش می کند به درمان او بپردازد. ولی بیماری آنا به حدی است که قابل درمان نیست. انا متوجه می شود چیزی به پایان عمرش باقی نمانده و مرگش را با روی خوش پذیرا می شود. هنگام مرگ لین بالای سر اوست و آنا را آماده می کند تا مرگ را به آغوش بکشد.
خانه پاکیزه استعاره ای است از تمیز کردن روح و قلب و دیدن درست زندگی. دیدن زندگی زمانی که روح تازه و پاکیزه است بسیار متفاوت از زمانی است که وجود ادمی به گرد و غبار آغشته است.خانه پاکیزه در عین حال یک کمدی است. فضای بسیار شادی که تصویر می شود مفهوم مرگ، جدایی، نومیدی، تنهایی و بیماری را متفاوت می کند. این کمدی رمانتیک سرشار از فضاهای انتزاعی و شاعرانه است و تلاش دارد لحظه های شاد زندگی را همچون لحظه های ناب شاعرانه جلوه دهد. در بخش ابتدایی نمایشنامه بیشتر از بخش پایانی صحنه هایی داریم که شخصیت ها آنها در ذهن خود تصویر می کنند و روی صحنه اجرا می شود.
خانه پاکیزه استعاره ای است از تمیز کردن روح و قلب و دیدن درست زندگی. دیدن زندگی زمانی که روح تازه و پاکیزه است بسیار متفاوت از زمانی است که وجود ادمی به گرد و غبار آغشته است.خانه پاکیزه در عین حال یک کمدی است. فضای بسیار شادی که تصویر می شود مفهوم مرگ، جدایی، نومیدی، تنهایی و بیماری را متفاوت می کند.
سارا رول نمایشنامه امریکایی است که کار نوشتن را با شعر آغاز کرد و خیلی زود به نمایشنامه نویسی روی آورد.نخستین نمایشنامه او بازی سگ نام دارد. ولی با نوشتن خانه پاکیزه بود که به عنوان نمایشنامه نویس مطرح شد.این نمایشنامه در سال 2004 جایزه سوزان اسمیت بلکبرن را به دست آورد و در ردیف نامزدهای جایزه پولیتزر قرار گرفت. سارا رول برای اولین بار است که در ایران معرفی می شود. مترجم این نمایشنامه در حال ترجمه نمایشنامه های دیگر وی نیز هست. از جمله نمایشنامه «اوریدیس» و«آواز کابوکی» دو نمایشنامه ای هستند که ترجمه آنها به پایان رسیده و به زودی وارد بازار کتاب خواهد شد.
مازیار معاونی همچنین قرار است نمایشنامه « زبان یک پرنده» اثر الن مک لافلین یکی دیگر از نمایشنامه هنویسان امریکایی را ترجمه و این نویسنده را به جامعه ادبی فارسی زبان معرفی کند.
«ماتیلد: تو باید دعا کنی ویرجینیا. دعا فضا رو پاکیزه می کنه درست همون طور که آب کثافتو می شوره و از بین می بره.
ویرجینیا: انا. آرزو می کنم تو این لحظه مشغول چیدن سیب باشی.
لین با یک ظرف آب وارد می شود. او بدن آنا را می شوید. زمان به کندی می گذرد.
چارلز: آنا.
چارلز در آستانه در می ایستد:
آنا. آنا.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 13 کتاب
[2] صفحه 108 کتاب
زیر سایه اکالیپستوس ها/مهدیه مطهر/نشر گلمهر/ چاپ اول/ تهران:1391. 110نسخه.126 صفحه.4000 تومان.
«گوی کوچک طلایی را توی دستم فشار میدهم؛ درست روی خط باریک بخیهها، قشنگ کنار شستم. دستم را دراز میکنم. دکمه منفی شش آسانسور را میزنم: سردخانه. تیغ را اریب میکشم روی شریان اصلی. دکمه آسانسور قرمز میشود. صدای آهنگ ملایمی میآید و اتاقک طبقات را پایین میرود، یکی یکی. خون میپاشد توی صورتم...»[1]
داستان زیر سایه اکالیپتوس ها درباره دختری آسیایی است از ایران که به همراه خانواده و اصرار پدر، ابتدا به زاگرب و سپس به سارایوو کوچ می کند. سپس توسط چتنیک ها گروگان گرفته، و بعد از تجاوز رها می شود. دختر به اجبار یا شاید برای گرفتن انتقام به گروه صرب می پیوندد تا بعد جنگ و کشتارهای پی در پی به عنوان فرمانده زن، در تفنگدارهای ناتو به تازه کارها تمرین و آموزش نظامی دهد. دختر زجر کشیده داستان که حالا سرشار از خشونت است در قالب یک ائتلاف بین المللی سر از عراق در می آورد و بعد از ماجراهایی به علت بیماری ایدز به بیمارستانی در بغداد منتقل می شود تا با مرگ دست و پنجه نرم کند.
راوی در شروع داستان روی تخت بیمارستان آخرین دقایق زندگی خود را سپری می کند. در حالتی از بیهوشی و مرگ تصاویر و خاطره ها مثل رنگ هایی که مدام در هم می شوند و دوباره با هم پیوند می خورند، می آیند و می روند و به این ترتیب به داستان می رویم و متن خود را کم کم برای ما می گشاید. به دلیل این که راوی خود در حالتی از بیهوشی است و خاطرات و تصاویر در ذهن و ناخوداگاه او می آیند و می روند ،کتاب از نظم و ترتیب زمانی و مکانی خاصی پیروی نمی کنند. همین باعث می شود تصاویر پازل های از هم گسیخته ای را تشکیل دهند که که خواننده را تا مدت ها سرگردان و گیج کند اما اواسط داستان نویسنده روند دیگری را در پیش می گیرد و داستان تا حدودی روایت محور پیش می رود. داستانی که پر از خرده روایت و قصه های متفاوت از شخصیت های مختلف است.
زیر سایه اکالیپتوس ها رمانی است با محوریت جنگ. این بار جنگ بوسنی و تبعات ویران کننده آن مد نظر است. همه شخصیت هایی که به نوعی در این جنگ درگیر بوده اند به مصیبت های بعد از جنگ گرفتار می شوند. حتی شخصیت هایی که به نوعی جنایتکاران جنگی محسوب می شوند از این مصیبت ها در امان نیستند و گویی با دست خود در آتشی گرفتار شده اند که خود بر پا کرده اند.
در نامه ای که نویسنده از یکی از افسران عالی رتبه جنگ بوسنی نقل کرده است وی تقاضای تایید خودکشی اش را به سبب بیماری های مهلکی که به جانش افتاده در خواست می کند. این افسر عالی رتبه در نامه ای به مقام عالی دادگاه می نویسد: «مقام عالی دادگاه .... اینجانب آندرهآ استارچهویچ دارای درجه.... تمام، اعزامی از کشور صربستان تحت لوای ناتوی متحد، به جهت ابتلا به بیماری لاعلاج، ناتوانی در انجام فعالیتهای روزمره، دردهای طاقتفرسا و مشکل در تغذیه دهانی، درخواست اتونازی یا خودکشی پزشکی، ارائه راهکارها و اطلاعات و فراهم آوردن ابزار لازم در خصوص چگونگی خاتمه زندگی توسط یک پزشک مجرب را دارم.»
جنگ ها در هر جا و به هر دلیل برای افراد غیر نظامی آسیب های جدی به دنبال می آورد. اما جنگ بوسنی و هرزگوین جنگی قومی و دینی بود که شرایط ویژه ای را در منطقه بالکان به وجود آورد. جنگ بوسنی که از سال 1992 آغاز و در سال 1995 با امضای قرارداد دیتون به پایان رسید، بیشترین آسیب را بر کودکان و زنان بوسنیایی وارد کرد.
تا پایان جنگ بیش از هشت هزار مسلمان به قتل رسیدند و بیش از سیصد هزار غیرنظامی کشته و هزاران زن مسلمان مورد تجاوز قرار گرفتند.
زیر سایه اکالیپتوس ها رمانی است با محوریت جنگ. این بار جنگ بوسنی و تبعات ویران کننده آن مد نظر است. همه شخصیت هایی که به نوعی در این جنگ درگیر بوده اند به مصیبت های بعد از جنگ گرفتار می شوند. حتی شخصیت هایی که به نوعی جنایتکاران جنگی محسوب می شوند از این مصیبت ها در امان نیستند و گویی با دست خود در آتشی گرفتار شده اند که خود بر پا کرده اند.
در جنگ بوسنی زنان مسلمان و مسیحی بوسنیایی هزینه بسیار سنگینی متحمل شدند. سربازان صرب و کروات، زنان مسلمان و حتی زنان صربی و کراواتی که با مسلمان ازدواج کرده بودند را برای تجاوز و قتل از سایر زنان جدا می کردند که به قول خودشان مسلمانان را پاکسازی قومی کنند. این در حالیست که علاوه بر تبعات هولناک تجاوزات جنسی برای زنان، بحران نسل کودکان نامشروع حاصل از جنگ یکی دیگر از تبعات جنگ بود.
آن دسته از زنان بوسنیایی که در طول جنگ (1995-1992) مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند، به جای گوشه نشینی و انزوا انجمنی راه اندازی کرده درصدد تسلیم متجاوزان به دادگاه بین المللی برآمده اند. با این که راوی خود یکی از افرادی است که مورد تجاوز و آزار دشمن قرار گرفته است اما ابعاد این فاجعه عظیم به درستی در رمان پرداخته نشده است و همین نشان می دهد نویسنده تجربه زیسته ای از این جنگ خانمان سوز نداشته است. سیروس نفیسی در نقد این کتاب گفته است: شخصیتپردازی این کتاب ضعیف است و نویسنده در این کتاب اغلب به پیشفرضها متکی است و به بسیاری از مسایل تاریخی مرتبط با جنگ بوسنی نپرداخته و به نوعی موضوعات را ساده برگزار کرده است در حالی که برای ملموس کردن فضا از مسایل بهتری میشد استفاده کرد. همچنین نویسنده با وارد کردن عشق راوی با شخصیتی به نام علی، رمان را وارد فضایی رماتنیک می کند که باور پذیری همین عشق بی حد واندازه خود به تصویر حقیقی رمان لطمه می زند.
زیر سایه اکالیپتوس ها اولین رمان بلند مطهر است و قرار است دومین کتاب وی نیز به زودی از طرف انتشارات افق وارد بازار کتاب شود. وی پیش از این داستان کوتاه «کفشهای خدا هیچ وقت جفت نمی شوند» را نوشته که در جشنواره داستان کوتاه ایران که در سال 1387 در مشهد برگزار شد، به طور مشترک با یک اثر دیگر رتبه دوم را به دست آورد.
«مرد توی خونش غلت می زند. تنه اش را به سختی کمی بالا می کشد. پاهایش را تکان تکان می دهد و سرش کج می شود و می افتد. مانوئل به پهلویش لگد می زند. تکان نمی خورد. می رود بالای سرش. زانو می زند کنار جنازه و من همان جا، سر جایم خشکم می زند.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 7 کتاب
[2] صفحه 85 کتاب
گل سنگ با موضوع انقلاب در فضای بازار تهران و در جو پر آشوب سال های 56 تا 57 نوشته شده است و تصویر دیگری است از وضعیت انقلابی آن روزهای ایران.
گل سنگ. سید هاشم حسینی. نشر سوره مهر. چاپ اول.تهران:1389. 2500 نسخه.208 صفحه.3500 تومان.
«آسمان بغض کرده و نیمه ابری و ازدحام خودروها و ادم ها و ریخت و پاش وسایل و اجناس گوشه خیابان و پیاده رو نفس گیر و گیج کننده بود و صدای بوق و فریادهای دور و نزدیک، پرده گوش را ازار می داد و هوش و حواس نبی را پریشان می کرد. خستگی حمل بار در تنش بود. سر پاچنار همین که خواست وارد بازار شود، ایستاد و به یک کامیون ارتشی که پشت آن پر از سرباز مسلح بود خیره ماند.»[1]
گل سنگ داستان روستایی حمالی است که در فاصله بین سال های 56 تا 57 در بازار تهران مشغول به کار است و به زودی به انقلابیان می پیوندد. نبی که روستایی ساده دلی است با پالانی که بر دوش دارد در جو پر اشوب انقلاب به جا به جا کردن اعلامیه های انقلابی مشغول می شود. وقایع اصلی رمان به سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. داستان در بازار تهران میگذرد که نقش بسیار مهمی در انقلاب داشته و رمان تقریباً زندگی افراد فرودست جامعه را بررسی کرده است. او با یک گروه مخفی انقلابی همکاری می کند و حتی مجبور می شود دو کلت را جا به جا کند. دوستی ساده و شیرین عقل به نام نظرعلی دارد که امیدوار است در تهران به پول و ثروتی دست یابد. نظرعلی از راز نبی مطلع نیست. همچنین نبی با یک خانواده زاغه نشین آشناست و به آنها یاری میرساند.
ساواک به طریقی از راز یک باربر انقلابی با خبر میشود. برای شناسایی او یک ساواکی مجرب با نام جعلی برات وارد بازار میشود. پالانی به دوش میاندازد و مانند دیگر حمالها بار جا به جا میکند. به زودی با نبی و نظرعلی آشنا میشود و در سرایی که آنها کار میکنند مشغول کار می شود. برات که سرطان معده او را رنج میدهد، از طریق نظرعلی کم کم به نبی مشکوک میشود. نظرعلی را به سوی خود جلب میکند و با ولخرجی و وعده و وعید اطلاعاتی به دست میآورد. نظرعلی شیفته زندگی شهری است و به خوانندگی و سینما علاقه دارد. برات او را به سینما و کاباره میبرد و نظرعلی بی این که بخواهد و بداند به نبی خیانت میکند. برات نبی را دستگیر میکند، ولی تحویل ساواک نمی دهد. قصد دارد روسای او را به چنگ آورد و از طرفی او را خوار و خفیف کند. او را به کاباره میبرد و با خواننده زنی آشنا میکند . در پایان نبی توسط یکی از دوستانشان که به ساواکی ها پیوسته است کشته می شود و نظرعلی جسد او را در پالانش میان بازار می چرخاند.
وقایع اصلی رمان به سالهای پیش از پیروزی انقلاب اسلامی بر میگردد. داستان در بازار تهران میگذرد که نقش بسیار مهمی در انقلاب داشته و رمان تقریباً زندگی افراد فرودست جامعه را بررسی کرده است.
گل سنگ فضای شلوغ و پلوغ بازار و زبان بازاریان را به خوبی تصویر کرده است. هر چند که رمان درازگویی و توصیف های اضافی دارد و روایت محور است اما توانسته است شخصیت های خودش را به خوبی قابل درک و ملموس نشان دهد. نبی شخصیت اصلی به شکل اغراق گونه به صورت قهرمان توصیف نمی شود. او فقط یک انقلابی ساده است و شاید بتوان گفت یکی از حسن های این رمان به همین است. هر چند که منتقدین بر آن آنند که نبی در طول رمان هیچ تغییری نمی کند و از این رو نمی توان او را شخصیتی مدرن نامید اما در عوض نظرعلی مدام در تغییر وتحول است هر چند شخصیت فرعی داستان محسوب می شود. گل سنگ رمان انقلابی است و یکی از برگزیدگان دومین جشنواره داستان انقلاب است که هم زمان با برگذاری سومین جشنواره داستان انقلاب توسط سوره مهر منتشر و به بازار کتاب عرضه شده است.
سید هاشم حسینی که متولد 1350 است، درسال 1369 بعد از انصراف از رشته تاریخ، به طور تجربی شروع به نوشتن کرد و تا سال 1381 موفق به چاپ آثارش نشد، ولی مجموعههای مانند«خاک وسه داستان دیگر»، « یک رئیس جمهور استخدام میشود» از او به چاپ رسیده است. همچنین رمانهای «زخم و افغان»، «من و رضا وآیدین» را هم منتشرکرده است. رمان «اشک آخر» این نویسنده که مورد تقدیر اولین دوره جشنواره داستان انقلاب قرار گرفت، توسط انتشارات سورهمهربه چاپ رسیده و رمان «گل سنگ»او هم اثر برگزیده دومین جشنواره داستان انقلاب شناخته شده است. این رمان امسال هم در جشنواره شهید حبیب غنی پور در بخش رمان بزرگسال با موضوع آزاد جزو آثار برگزیده شناخته شده است.
«نبی رنگ به رنگ می شد. لرزش تنش انکار کردنی نبود. در برابر حریف بی سلاح، خود را باخته بود. سرش گیج می خورد. تفنگ را طوری با دو دست چسبیده بود که گویی از پرتگاهی آویزان است و تنها ریسمان نجات بخشی را میان دستانش دارد. حتی نمی توانست عرق پیشانی اش را پاک کند.»[2]
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
[2] صفحه 202 کتاب
شوهر معمولی. سمیرا سامانی. نشر کلاغ. چاپ اول.تهران:1391. 1000نسخه.72 صفحه.3000 تومان.
«وقتی بیشتر بهش فکر می کنم یا دقت می کنم به نظرم می آید شوهر معمولیم فرصت های خوبی برای زندگی کردن و لذت بردن از زندگی به من داده. فرصت هایی که قطعا در زندگی با یک روشنفکر آس و پاس یا از ان بهتر یک شاعر، یک نقاش، یک فیلسوف کچل و حتا یک عاشق هابر ماس دست نمی داد.»[1]
شوهر معمولی، کار معمولی، تفریحات معمولی، دغدغه های معمولی، سر جمع یعنی یک داستان معمولی درباره زندگی کاملا معمولی یک نویسنده طبقه متوسطی کاملا معمولی. شوهر معمولی من مجموعه قطعه هایی است گزارش گونه از زندگی یک خواهر و برادر که در یک خانواده معمولی از پدر و مادری کارمند، متولد می شوند و یکی نویسنده ای معمولی از آب در می آید و شوهری معمولی می کند و دیگری مثل پدرش کارمند می شود و خیلی زود از کارمندی دست شسته، به کار معمولی دیگری مشغول می شود. شوهر معمولی من روایت زندگی این خواهر و برادر است. خواهر و برادری که زندگی بی افت و خیزشان را از زبان خودشان روایت می کنند. هر دو داستان مجموعه راوی اول شخصی است که شرایط زندگی بی دردسر و البته بیش از هر چیز حسن های این زندگی را یکی یکی پیش رو قرار می دهد.
با داشتن شغل کارمندی آب باریکه ای وجود دارد که با همه کمی آب آن، همیشه هست و با داشتن یک شوهر معمولی زندگی ساده، بی هیجان و بدون دغدغه های روشنفکری فراهم می شود اما دوام دارد و بی هیج بالا و پایین ادامه پیدا می کند. از چنین رویکردی نویسندای بی دغدغه بار می آید که قناعت را پیشه خود کرده و از شرایط موجود نهایت رضایت را به دست آورده و پیدا کردن این رضایت را به دیگران نیز توصیه می کند. چنین رویکردی در عنوان فرعی کتاب نام« دو جستار فلسفی در باب روش شناسی ساختار شکن کامیابی در زندگی» بر خود می گذارد و به وصف نکات مثبت این رضایت کلبی مسلکی می پردازد. سمیرا سامان معتقد است همیشه آنچه می طلبیم موجب رضایت ما نیست و با این دو داستان می خواستم ساختاری را در ذهن مخاطب بشکنم؛ بدان معنی که ما ممکن است برخی اوقات به این بیندیشیم که با یک ایده خاص خوشبخت میشویم، ولی ممکن است انتخاب گزینههای دیگری ما را به کامیابی برساند. اما نکته اینجاست که مخاطب عام خود بر این شیوه زندگی می کند و نشانگان زندگی کلبی مسلک در تار و پود زندگی اش ریشه دارد و با این وصف قناعت پیشگی اینچنینی نه تنها ساختار شکن نیست که بر بی تحرکی، غیر پویایی و عدم ساختار شکنی او نیز می افزاید و بیش از پیش او را به آنچه درون آن قرار دارد قانع و سر به راه می کند. برای اثبات این دلایل کافی است سری به زندگی خانواده ها بزنیم تا ببینیم دراغلب مواقع دختران خلاف میل خود به آنچه خانواده ها قسمت می نامند شوهر می کنند و وقتی در زندگی تازه پا می گذارند آرام آرام آرزوها و خواسته هایشان را فراموش کرده، تلاش می کنند آن زندگی پیش رو را تحمل کرده و برای تحمل کردن بهتر آن جنبه های مثبت چنین زندگی ناخواسته ای را رنگ و لعاب دهند. چنین رویکردی هرگز به خلاف آنچه نویسنده در عنوان فرعی کتابش آورده و مد نظر داشته، جستاری ساختارشکن نیست بلکه عین آن چیزی است که جامعه طبق عادت خود به آن گرایش دارد.
شوهر معمولی من مجموعه قطعه هایی است گزارش گونه از زندگی یک خواهر و برادر که در یک خانواده معمولی از پدر و مادری کارمند، متولد می شوند و یکی نویسنده ای معمولی از آب در می آید و شوهری معمولی می کند و دیگری مثل پدرش کارمند می شود و خیلی زود از کارمندی دست شسته، به کار معمولی دیگری مشغول می شود.
شوهر معمولی من شامل دو بخش است به نام های: «شوهر معمولی من» و «من و بابای کارمندم». هر کدام از این بخش ها شمال مجموعه ای قطعه گزارشی است که یکی از زبان یک زن و دیگری از زبان کودکی است که در یک خانواده کارمندی به دنیا آمده و با آرزوی کارمند شدن بزرگ می شود و سرانجام خود به کارمند تبدیل می شود. بخش اول شامل قطعاتی به نام های: شاه زاده رویاهای من، قسمت این بود، ماه عسل خونین، دخل و خرج زیاد و غیره است و بخش دوم نیز شامل قسمت هایی با نام های: ما قشر زحمت کش مالیات بده، کار از کله سحر تا وقت اضافه کاری، ضامن فقط کارمند رسمی و غیره است.
سمیرا سامانی فوق لیسانس رشته ارتباطات از دانشگاه علامه طباطبایی است. وی خبرنگار و کارمند رادیو است و هم اکنون مشغول نوشتن کتاب دیگری است که به زودی وارد بازار کتاب می شود. شوهر معمولی من اولین مجموعه داستان سمیرا سامانی است.
«صبح با پیامک بانک بیدار شدم. حقوقمون رو ریختن. با حقوق واریز شده یه نیم سکه بهار آزادی هم نمی تونم بخرم چه برسه به این که، عینهو همکار فلک زده کنار دستیم، بخوام ماهی یه سکه مهریه بابت زن نداشته و نیاورده خونه بدم. از این حرفا بگذریم کلی کسورات داره این آب باریکه از بس که وام گرفتم»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 33 کتاب
[2] صفحه 57کتاب
شعر هم تمام می شود. رضا زاهد. نشر آوا نوشت. چاپ اول.تهران:1390. 1000نسخه.84 صفحه.4500 تومان.
«صداها هوارکش به خانه رفتند و من
تنها شدم که غرق شوم در شمال شبی
که زیر چانه ام رسیده بود و یادم انداخت
که دیشب
رودخانه ی فرار کرده ای
بر سقف خانه ام نشسته بود و حالا
رو به روی این دریای هیولا
یک تنه آب می شدم باید
یا سنگ بودم و خراب می شدم
دریای غرق خواب ولی
در شب آینده ای
افتاده بود روی ماهیان و تکان نمی خوردند
نه ماهیان و نه آب
نه هوا حتا ...» [1]
در طی پنجاه سال شاعری رضا زاهد، سکوت های طولانی میان دفترهای شعرش بیش از هر چیز دیگری مخاطبش را به خود مشغول می کند. دفتر های شعر رضا زاهد به عدد انگشت های دست نمی رسد و آنچه در مجلات ادبی از او به یادگرا است به همین سیاق با فاصله هایی طولانی آمده و باز رفته است. این که رضا زهاد در طی این پنجاه سال خواسته است از نظرها ناپیدا باشد دلیلش روح شاعری به تمامی شاعری اوست. به قول خودش هر جا بوی ناخوشی آید نفسش را در سینه حبس کرده و از فضای مسموم گریخته است. شاهکارهایش را در مجله تماشا خوانده ایم. و بعد یکی دو دوره در مجله این شماره با تاخیر آمده و باز رفته است. میل به نبودن و میل به خلوت گزینی رضا زاهد از چهره او عکسی فوری اما ماندگار ساخته است. هر چند که بر این خلوت گزینی روشنفکرانه می توان نقد ها کرد اما شیوه هر فرد برای ادامه روزگار شیوه ای شخصی نیز هست و خیلی وقت ها نباید از روشنفکر به اجبار شخصیتی در صحنه و مبارز طلب کرد. و مهم تر از همه این که نباید همیشه شاعر را به قالب روشنفکر فرو کاست. شاید بهترین و موثر ترین مبارزه یک شاعر نوشتن شعر است و باید او را را رها کرد تا به نوشتن بپردازد. رضا زاهد پیش از این اشعارش را در مجله «تماشا» سال 54 و «هواخواهی» منتشر کرده است. و اخیرا در دو شماره سوم و پنجم مجله « این شماره با تاخیر » نیز اشعاری از او می بینیم و بعد دوباره سکوت او را شاهد هستیم. دفتر های شعر او خلاصه می شود به « از گوشه باشگاه» ، « منظره ها» و « چه منظره هایی پر از آفتاب». شعر هم تمام می شود کتاب آخر رضا زاهد است. زاهد شعر خود را همچون زندگی خود به دور از جریان های شعری موج نو، دیگر و سایر جریانها می داند. هر چند منتقدین دوست دارند شعر او را در دسته بندی شعر دیگر قرار دهند. شعر رضا زاهد با شناخت دقیقی که او نسبت به موسیقی و ریتم و شعر نو دارد بیش از هر چیز شعر نیمایی است. زاهد به زبان مسلط است و وزن طبیعی شعر را می شناسد. این را نه در دفترهای اولیه که در دفتر آخر وی نیز می توان به خوبی احساس کرد. شعر او نرم و آرام بدون هیچ سکته ای به دل می نشیند.
در طی پنجاه سال شاعری رضا زاهد، سکوت های طولانی میان دفترهای شعرش بیش از هر چیز دیگری مخاطبش را به خود مشغول می کند. دفتر های شعر رضا زاهد به عدد انگشت های دست نمی رسد و آنچه در مجلات ادبی از او به یادگرا است به همین سیاق با فاصله هایی طولانی آمده و باز رفته است.
دفتر شعر هم تمام می شود شامل سه بخش است. بازی آخر شامل شش شعر است که عبارتند از : گفت گو، شکایت از ویران، کاغذ بعدی، پرده پایانی، برقرار نشد و بیگاه. بخش دوم با نام بازی تمام می شود نیز شامل شش شعر بلند است. بی قراری، گذشته هم خراب می شود، تعطیل شده بود، دوباره دیدمش، نمای شعر(در شش پرده) و به افتخار شاعری کهنه کار. بخش پایانی بعد از همه چیز نام دارد و تنها یک شعر به نام بعد از همه چیز را شامل می شود که شعر بلندی است. بعد از همه چیز روایت انسانی است که خود را و همه چیز را پشت سر گذاشته و در تنهایی اش به سوی چیزی می رود که گویی چیزی نیست. خواندن این شعر همه آن تنهایی ها و سکوت های رضا زاهد را نمایش می دهد و می توان بخشی از وجود او را که پاره ای در گذشته و پاره ای در تنهایی و سکوت سال ها سال اوست درک و دریافت کرد. رضا زاهد هم در شیوه زندگی اش و هم در شعرهایش، شعری است که تمام نمی شود.
از نکات قابل توجه کتاب این است که طرح جلد آن توسط قباد شیوا یکی از طراحان مهم کشور طراحی شده است و این حال و هوای دیگری به کتاب شعر رضا زاهد داده است.
« آنها
نه مادری داشتند و آنجا
دری نداشت و من بی خود
از آنهمه هیچ چیز و هیچ جا
یکجا
جدا شدم که اخراج شوم
چنانکه هیچ کس نباشم و بی صدا
در تاریکی و بی نفس
دردناک و بی هوا
در تنهایی همه چیز
یکه و تنها»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 19 و 20 کتاب
[2] صفحه 71 کتاب
دفتر شعر از پاره های دوست داشتن مجموعه شعر تازه ای از محمود معتقدی است که شامل 79 شعر سپید کوتاه با مضامین عاشقانه است.
از پاره های دوست داشتن. محمود معتقدی. انتشارات افراز. چاپ اول.تهران:1391. 1000نسخه.92 صفحه.3300 تومان.
« همین که دوباره
می آیی
کابوسی تلخ
در من فرو می ریزد
آن گاه که
به اضطرابی چنین
سخن می گویی
کرانه ی قلبت
از آینه سرخ
عبور می کند» [1]
از پاره های دوست داشتن مجموعه شعری دیگری است از محمود معتقدی. این مجموعه شامل اشعار سپید، کوتاه و عاشقانه اوست. اشعار تاریخ مشخصی ندارند. از پاره ای دوست داشتن عاشقانه هایی است که در قالب شعر سپید با مضامینی ساده بیان شده است. محمود معتقدی می گوید در این اشعار تلاش کرده است به شیوه زبانی تازه ای دست پیدا کند. اما این شیوه، شیوه ای است که نام ساده نویسی بیشتر برازنده آن است تا فرم ها و قالب های پیچیده زبانی. ساده نویسی از آن گونه شعری است که شاعر برای به دست دادن تصویر و بیان شاعرانه خویش از کلیشه هایی دم دست بهره می برد تا صرفا خواننده عام را به دنبال خود بکشاند. خواننده ای که شعر را می خواند اما به درکی تازه از شاعری و زبان نمی رسد.
از پاره های دوست داشتن شامل 79 شعر نسبتا کوتاه است که شماره اشعار نام آنها را تشکیل می دهد. محمود معتقدی در این اشعار تلاش می کند تصاویر شعری بسازد. کلمات تکرار شونده اشعار عاشقانه این دفتر در اکثر مواقع پاییز، باران، رنگین کمان، دریا، غروب، پرنده، باغ و غیره است که کلمات شاعران رمانتیک و طبیعت گرا را به یاد می آورد. ترکیب هایی چون عصرهای آشفته، خاک تشنه، حصاری ممنوع، نبض جهان، توفانی تلخ، عابرانی خسته، قاب های پاییزی، شنبه های سرخ، قاب های کودکی، باغ های تشنه، کابوس های کبود، زبانی تلخ، سطرهای سپید کودکی، حوالی چشمها، مرز ممنوع و شب گیسوان ترکیب های به شدت کلیشه ای و تکراری هستند که بار اصلی شعر ها را به دوش می کشند. بسیاری از این ترکیب ها حتی ترکیب نیست بلکه کلمه دوم توضیح بیشتر کلمه اول است و به حشو بیشتر مانند است تا ترکیب. مثل کابوس های کبود یا حصارهای ممنوع.
از پاره های دوست داشتن شامل 79 شعر نسبتا کوتاه است که شماره اشعار نام آنها را تشکیل می دهد. محمود معتقدی در این اشعار تلاش می کند تصاویر شعری بسازد. کلمات تکرار شونده اشعار عاشقانه این دفتر در اکثر مواقع پاییز، باران، رنگین کمان، دریا، غروب، پرنده، باغ و غیره است که کلمات شاعران رمانتیک و طبیعت گرا را به یاد می آورد.
محمود معتقدی که شاعری را به طور جدی در دهه شصت و نزد اسماعیل خویی و دیگر شاعران آن روزگار شروع کرده است تجربیات متفاوتی در زمینه شعر پشت سر گذاشته است. وی در ابتدای کار خود گرایش به اخوان ثالث نشان می دهد و پس از آن به شعر نیمایی رسیده و سپس شعر شاملویی و سپید را بر می گزیند اما به نظر می رسد در این سال های اخیر به جریانی ساده نویسی پیوسته و این نشانمی دهد معتقدی پویایی زبانش را از دست داده و به ساده ترین مضامین و شیوه ها قناعت کرده است. محمود معتقدی در شهر آمل به دنیا آمده و به زودی به تهران مهاجرت کرده است و به زودی با محافل ادبی و شاعرانی چون شاملو، سیاوش کسرایی و اسماعیل خویی آشنا شده است. وی همچنین منتقد شعر نیز هست و در روزنامه های مختلف به نقد شعر می پردازد.
در حوزهی نقد ادبی بررسیهایی دربارهی آثار سیدعلی صالحی، مجموعه شعری از منصور اوجی، چشمانداز شعر سایه، حسین منزوی و چند شاعر دیگر از جمله یاد داشت های اوست. وی تا کنون 14 کتاب و مجموعه شعر منتشر کرده است. به تازگی گزینه اشعار او توسط نشر مروارید منتشر شده است. از دیگر کتاب های او می توان به « به رسم حقیقت و زیبایی» و « در گستره شعر امروز» اشاره کرد. از مجموعه اشعار او نیز می توان از کتاب « گاهی خودت را پنهان کن» و « پاره های دلواپسی » نام برد.
« چشم هایت
طرحی ست
از رنگین کمان پاییز
بیرون جهان ایستاده ایم
چیزی نمی گویی
زیرا
کوچه های سنگ
در تو
تمام می شوند
نام تمام باغ های جهان
با تو به گوش می رسد
موهایت را
دوباره پنهان کن» [2]
پی نوشت:
[1] صفحه 30 کتاب
[2] صفحع 49 کتاب