سیاه قلب. کورنلیا فونکه. مترجم: کتایون سلطانی. انتشارات افق . چاپ اول. تهران.1390. 2500 نسخه.808 صفحه.9500 تومان.
« ازمرد غریبه جز سایه اش چیزی دیده نمی شود. ولی مگی می تواند از پشت پنجره هاله ای ازچهره ی مرد را ببیند. این غریبه کیست که گرد انگشت صدایش می کنند؟ کاپرکورن و جادو زبان چه نقشه ای دارند؟ مگی که عاشق کتاب و کتابخوانی است جواب این پرسش ها رادر یک کتاب پیدا می کند، اما خب که چی؟»[1]
سیاه قلب شامل پنجاه و نه داستان از کورنلیا فونکه است. هر داستان با یک قطعه مشهور از نویسنده ای آغاز می شود که خواندن داستان را جذاب تر می کند. قطعاتی که بی ارتباط با داستان نیست.
برای مثال ابتدای داستان به سمت جنوب آمده است: موش صحرایی گفت: "پشت جنگل وحشی دنیای پهناور شروع می شود و این به ما هیچ ربطی ندارد. نه به تو و نه به من. من هرگز آنجا نبوده ام و هرگز نخواهم رفت. تو که دیگر اصلا نباید بروی. و اگر کمی عقل توی کله ات داشته باشی این را می فهمی." این قطعه از کنت گراهام در داستان باد در میان شاخه های بید است. در ادامه وارد داستانی از مگی و گرد انگشت می شویم که دو ساکت اسرار آمیز را با خود حمل می کنند و دختر کوچکی می خواهد راز این ساک ها را کشف کند. گرد انگشت برای اینکه دخترک دست از سر او بردارد می گوید در این ساک ها چیزی شبیه سمورک وجود دارد و دختر وقتی به خواب می رود در خیال خود سمورک ها را می بیند .
قصه ها با هیجان و پیچیدگی آغاز نمی شوند و به همین ترتیب با هیجان و پیچیدگی قریب الوقوع پایان نمی یابند اما درگیر کننده اند.
رگه ای ملایم از فضاهای پلیسی و جادویی رمان های این نویسنده را جذاب تر و خواندنی تر می کند.
غریبه ها، پلیس ها و آدم هایی که می توانند برای کودکان ایجاد پرسش های بی پایان کنند و دیری نپاید که تبدیل به شخصیت پیچیده داستانی بلند شوند، در داستان های این نویسنده زیاد دیده می شوند. همین طور فضا ها و مکان هایی که ذهن کودکان را به به خود مشغول و مجبور به خلق داستان می کند.
این کتاب جلد اول از مجموعه " رمان های سه گانه فونکه" است.
کورنلیا فونکه از نویسندگان معاصر ادبیات نوجوان آلمان است. وی را همتای هری پاتر می دانند. وی مدد کار اجتماعی بود و از این رو کار کردن با کودکان را آموخته و میداند کودکان از چه داستان هایی لذت می برند. وی همچنین تصویر گری کتاب خوانده و برای کتاب های داستانش تصویر نیز ارائه می کند. وی روح ماجراجویی دارد و تاکنون در شغل های زیادی فعالیت کرده است. خودش به کودکان توصیه می کند اگر آدم بزرگی به شما در یازده سالگی یا هجده سالگی گفت باید بدانید می خواهید در آینده چه شغلی انتخاب کنید یک کلمه از حرف هایش را باور نکنید و تا می توانید کارهای مختلفی بیاموزید. وی با کتاب سر دسته دزدان به ادبیات و دنیای انگلیسی زبان معرفی شد. برای این کتاب دو جایزه مهم گرفت و به عنوان نویسنده تاثیر گذار شناخته شد. مجله تایم در سال 2005 او را جزو صد چهره برتر و تاثیر گذار سال معرفی کرد. از کتاب های دیگر او، دست از سر می سی سی پی بردارید، خروس های وحشی و اژدها سوار را می توان نام برد. نوشته های او را در دسته بندی رئالیسم جادویی جای داده اند. با شخصیت های خیالی و در عین حال باور پذیر.
کودکان و نوجوانانی که وی معرفی می کند همگی دارای شخصیت هایی مستقل و با اعتماد به نفس هستند. این کتاب یکی از کتاب هایی است که می تواند هم سرگرم کننده باشد و هم آموزنده.
«الینور را با وجود پارگی جورابش به بانک راه دادند. اما قبل از این که به بانک برود رفت به اولین کافه ای که سر راه شان قرار گرفت و در آن جا فوری پرید توی دستشویی مخصوص خانم ها. مگی هرگز نفهمید که او چیزهای قیمتی اش را دقیقا کجا پنهان می کرد. اما وقتی الینور با صورت شسته و مویی که دیگر آن قدر ها هم گره خورده و درهم برهم نبود از دستشویی بیرون آمد ، پیروزمندانه کارت اعتباری طلایی اش را در هوا بالا برد و بعد برای همگی صبحانه سفارش داد.»
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
ساعت ها. آگاتا کریستی. مترجم: مجتبی عبدالله نژاد. انتشارات هرمس. کتاب های کارآگاه . چاپ اول. تهران.1390. 2200 نسخه.313 صفحه.6000 تومان.
« هلال ویلبراهام مجتمع مسکونی عجیبی بود که معماری در دوره ویکتوریا در 1880 ساخته بود. این مجتمع عبارت بود از هلال بزرگی از ساختمان ها و باغچه های دو تایی که پشت هم داده بودند. این نوع ساخت و ساز برای ناآشنایان مشکلات زیادی به وجود می آورد. افرادی که از سمت بالا وارد می شدند نمی توانستند شماره های پایینتر را پیدا کنند و افرادی که از سمت پایین وارد می شدند برای پیدا کردن شماره های بالا مشکل داشتند.»[1]
راز رمان های آگاتاکریستی در فصل اول داستان هایش نهفته است. فصلی که با شروعش خواننده را میخکوب می کند و به دنبال خود به درون داستان می کشاند.
کریستی بلد است پای خواننده را نیز به ماجرای قتل هایش بکشاند. همین که خواننده از رازی با خبر می شود گویی یکی از مضنون هایی است که باید حساب پس بدهد. خواننده حساب آنچه را که بیش از دیگر شخصیت های داستان می دهد پس می دهد. همین است که نمی تواند بدون مسئولیت رمان را کنار بگذارد و سر خود گیرد.
شروع رمان ساعت ها به این شکل است که شخصیت اصلی به نام شیلا ناگهان با جسدی رو به رو می شود و با وحشت به خیابان فرار می کند. در خیابان با غریبه ای آشنا می شود که بعدا در گشودن راز قتل موثر است. این غریبه کسی نیست جز هرکول پوآرو که تقریبا تا پایان ماجرا دختر را دنبال می کند.
ماجرا از خانه ای هلالی شکل و غریب که آدم ها را در خود گم می کند به نام ویلبراهام آغاز می شود و در همان خانه نیز به پایان می رسد. همان طور که از ابتدای داستان پوآرو بیرون از این خانه حضور پیدا می کند در پایان نیز پوآرو بیرون از آن قرار داده می شود.
در این اثر پوآرو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند.
ساعت ها یکی از رمان هایی است که کریستی برای نوشتن آن بعد از مدت ها از روایت اول شخص استفاده می کند. ساعت ها با حضور پر رنگ هرکول پوآرو روایت می شود اما بر خلاف همیشه هرکول پوارو این بار به صحنه جرم نمی آید و با شاهدان ماجرا برخوردی ندارد. پوارو در این اثر معتقد است برای پاسخ به راز این قتل باید به خود تفکر رجوع کرد.
در این اثر پورو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند.
در این اثر پوآرو با ساعت هایی رو در رو است که به طور هم زمان به روی زمان خاصی متوقف شده اند. از روی این داستان فیلمی هم ساخته شده است که نویسنده با کمی تغییرات آن را اجرا کرده است.
آگاتاکریستی را خالق زبر دست رمان های جنایی و پلیسی می دانند. انجمن جنایی نویسان در نتایج نظر سنجی ای که برای کتاب های جنایی برگزار کرد کریستی را بهترین نویسنده رمان های جنایی معرفی و رمان « قتل راجر اکروید» او را به عنوان بهترین رمان جنایی تاریخ انتخاب کرد. کتاب رکورد های گینس نیز آگاتاکریستی را با فروش حدود چهار میلیارد نسخه پر فروش ترین نویسنده جهان معرفی کرده است. تا کنون بیش از سی اثر وی به فارسی منتشر شده است که اغلب این آثار توسط نشر هرمس و تحت عنوان کتاب های کارآگاه به بازار کتاب عرضه شده اند. عبدالله نژاد به غیر از ساعت ها آثار دیگر کریستی را نیز ترجمه کرده است از جمله: راز قطار آبی، شرارتی زیر آفتاب، شب بی پایان، چشم بندی، آیینه سرتاسر ترک برداشت، معمای کاراییب و جسدی در کتابخانه و تعدادی دیگر از آثار این نویسنده است که توسط عبدالله نژاد به فارسی برگردانده شده است. از اینرو مترجم به خوبی با فضاهای این نویسنده آشنا است و با ترجمه سلیسی که به دست می دهد می توان فضای جنایی و وهمناک آن را به خوبی درک کرد.
«اتاق نشیمن معمولی و ساده ای بود. فضای اتاق با میز و صندلی های فراوانی که داشت کمی شلوغ بود که با سلیقه های مدرن جور در می امد. تنها چیز غیر عادی و عجیبی که دید فراوانی ساعت ها بود. ساعت قدی پایه دار در گوشه ای تیک تیک می کرد. ساعت چینی درسدنی بالای پیش بخاری بود. ساعت نقره چرخدار روی میز بود. ساعت کوچولوی دیگری با روکش طلا روی میز دیگری نزدیک شومینه بود. روی میز نزدیک پنجره باز ساعت دیگری بود. ساعت مسافرتی چرمی کهنه که با حروف طلایی گوشه اش نوشته بود: رزماری.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 4 کتاب
[2] صفحه 5 کتاب
ماهی طلا. ژان ماری گوستاو لوکلزیو. مترجم: فرزانه شهفر. انتشارات افق. چاپ اول. تهران.1388. 1500 نسخه.304 صفحه.6500 تومان.
«وقتی از کلانتری برگشتم کمی قرمز شده بودم چون هوا گرم بود. وانگهی کارمند آنجا زیادی عجله داشت. احتمالا باید همه چیز را تعریف می کردم. کاغذهایی را که امضا کرده بودم، انگشت نگاری و بالاخره نامی که کارمند برایم انتخاب کرده بود. لیزهانریت.»[1]
شاید بتوان گفت تنها امتیاز این کتاب جایزه نوبلی است که روزی نویسنده اش به دست آورده و وی را به شهرت رسانده است. صرف نظر از این موضوع ماهی طلا جزو رمان های متوسط و کم شهرت و جذابیت است. شاید یک داستان عامه فهم ساده که نویسنده تلاش دارد با وارد کردن ماجراهای متنوع به آن جذابیت ببخشد.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود. لیلا نزد لاله زندگی می کند و لاله با وجودی که با وی به مهربانی رفتار می کند اما هرگز به او اجازه خروج نمی دهد. پس از مرگ لاله بر اثر فشارهایی که از طرف دیگر اعضای خانواده لاله وارد می شود لیلا از خانه بیرون می زند و وارد دنیای دیگری می شود. دنیایی پر از شگفتی و البته خشونت و تهدید.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود.
ماهی طلا داستان پر ماجرای زندگی دختر سیاه پوستی است که در کودکی دزدیده شده و به زنی مراکشی فروخته می شود.
لیلا ماجراهای تلخ و شیرین بسیاری را پشت سر می گذارد. او که تازه از زندان خانگی آزاد شده با دیدن اتفاقاتی که تجربه می کند هر بار خود را در زندان تازه تر اما فراخ تری می بیند. وقایع و رخدادها و توصیف وقایع با سردی همراه است تا بتواند دنیای بی روح زندگی مدرن را به تصویر بکشد. انبوه شخصیت ها و وقایع که به تندی وارد داستان شده و خیلی با سرعت از آن بیرون می روند ممکن است برای برخی از خواننده ها جذابیت داشته باشد.
زبان داستان بسیار ساده و یک دست است و هیچ پیچیدگی و رمزی ندارد.
ژان ماری گوستاو لوکلزیو در سال 1940 در فرانسه به دنیا آمد. وی دکترای ادبیات است و اکنون قریب به هفتاد سال سن دارد. وی در بیست و سه سالگی اولین رمانش را نوشت و در سال 2008 موفق به کسب جایزه نوبل شد. این جایزه برای نوشتن رمان بیابان بود. آکادمی نوبل این جایزه را به خاطر نگاه بشر دوستانه و ماجراجویی های شاعرانه، در فراز و نشیب تمدن حاکم بدون وابستگی در قلمرو ادبیات بی وقفه کارکرده و به پیش رفته به وی اهدا کرد. وی همیشه منتقد غرب مادی گرا و تمدن پرخاشگر و خشونت بار شهری بوده است. وی خود اهل سفر است و در بسیاری از آثارش از ماجراهایی که می بیند و برخورد می کند کمک می گیرد. وی همچنین فرهنگ های مختلف را در نوشته هایش به هم می تند.
«وقتی بیدار شدم وسط روز بود . زهره کنار تختخواب با صدای بلند گریه می کرد. چشمش که به من افتاد با عصبانیت شروع کرد به ناسزا گفتن. هر چه دم دستش بود به طرفم پرتاب می کرد. حوله ی حمام، تشک، مجله، آخر سر هم لنگه کفشش را در آورد که کتکم بزند اما من به حیاط فرار کردم.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 140 کتاب
[2] صفحه 30 کتاب
112بازی برای بازیگران جوان. گوین لوی. مترجمان: مفیده مظفر و علی ظفر قهرمانی نژاد. انتشارات نمایش. چاپ اول. تهران.1389. 2000 نسخه.336 صفحه. 7500 تومان.
« برای خلق تجربه های جدید زندگی گفتیم که چگونه بازیگران می توانند از همه تجربه های زندگی خویش و محیط اطرافشان منبع گرد آوری کنند. این تمرین منبع دیگری به دست می دهد و تجربه جدیدی در انبان آنها می گذارد. این خوب است که بازیگران آموزش می بینند اما برای تقلید از زندگی باید آن را تجربه کنند.»[1]
هدف این کتاب فراهم آوردن ابزارهایی است که مربیان تئاتر نه تنها برای انجام یک بازی یا آموزش یک تمرین ، بلکه برای درک درست نحوه انجام کار و فواید عملی هر تمرین به آنها نیاز پیدا می کنند. همچنین این کتاب مربیان را قادر می سازد که هر وقت لازم شد بحثی گروهی به راه بیندازند و هنرجویان را به طرح پرسشهای راهبردی رهنمون کنند. بسیاری از بازی هایی که در این کتاب آمده است دارای چند اسم هستند. چرا که همه بازی ها یی که شرحشان در این کتاب آمده است قابل انعطاف هستند. بازی هایی که در این کتاب توضیح داده شده است حاصل کارگروه هایی است که به مرور زمان صورت گرفته و در این کارگروه ها و ورک شاپ ها این بازی ها شکل کامل تر شده به خود گرفته است. در این کتاب کسانی که قرار است وارد تمرینات بازیگری شوند مشارکت کننده نامیده می شوند. دلیل این نام گذاری این است که این بازی ها نه تنها برای بازیگران جوان کارآاست بلکه می تواند برای تقویت روحیه کارمندان و شاگردان و گروه های دیگر اجتماع کاربرد داشته باشد. از این جهت می توانید این تمرینات را در مهمانی ها، شرکت ها، مسافرتهای دسته جمعی و حتی در یک کارخانه با جمعی از کارگران انجام داد. این تمرینات کمک می کند روحیه جمع گرایی، مشارکت و هم اندیشی افزایش پیدا کند و به نوعی در این تمرینات ترغیب می شوید خارج از چارچوب ها فکر کنید و این موضوع به ایجاد خلاقیت در کار کمک شایانی کند. مصطفی رحماندوست دبیر جشنواره بین الملی تئاتر کودک و نوجوان در یادداشتی که بر این کتاب نوشته است اشاره می کند تئاتر نوجوانان دو نقطه ضعف دارد یکی کمبود متن و دوم به روز نبودن دانش حرفه ای نویسندگان و کارگردانان و بازیگران تئاتر. این کتاب برای برطرف کردن این کمبودها منتشر شده و هزینه چاپ و انتشار آن از بودجه جشنواره تامین شده است. این کتاب شامل بیست فصل است که عبارتند از: آسوده سازی، که در این فصل بدن را برای بازی هایی پیشنهادی آماده می کند. هشیاری بدنی، مشاهده، یاد سپاری، هشیاری حواس، تمرکز و توجه، کارگروهی، شخصیت پردازی، تخیل، بداهه پردازی، کنش و واکنش، اعتماد، شناخت هدف، تجربه زندگی، هشیاری مکانی، مهارتهای حرکتی، ارتباط کلام، انتخاب کردن، اجرا، فکر کردن خارج از چارچوب.
هدف این کتاب فراهم آوردن ابزارهایی است که مربیان تئاتر نه تنها برای انجام یک بازی یا آموزش یک تمرین ، بلکه برای درک درست نحوه انجام کار و فواید عملی هر تمرین به آنها نیاز پیدا می کنند. همچنین این کتاب مربیان را قادر می سازد که هر وقت لازم شد بحثی گروهی به راه بیندازند و هنرجویان را به طرح پرسشهای راهبردی رهنمون کنند.
برای هر کدام از این فصل ها بازی های مخصوصی پیشنهاد شده و هر کدام از آنها به تفصیل توضیح داده شده اند.
گوین لوی به همراه پل گلیسن گروه صحنه ای هالیوود را در تئاتر پل جی بنیان نهاد. کار آنها روی فن بازیگری و افزایش پیشرفت بازیگران حرفه ای متمرکز است. وی نمایشنامه هایی نیز نوشته است که عبارتند از: یک روز از زندگی من، فنجان چای، آدم و مارتا.
« ضربان قلب:از هنرجویان بخواهید دایره ای بسازند و دست ها را کشیده باز کنند. یک توپ بزرگ کنار دریا را بیاورید و به هنرجویان بگویید این یک قلب است و مهمترین چیز در این کار این است که قلب را زنده نگه دارید. برای این کار آنها باید به آسانی توپ را به طرف همدیگر در دایره پرت کنند. »[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 253 کتاب
[2] صفحه 147 کتاب
اپرای علی بابا و چهل دزد. محسن شیخی. انتشارات نمایش.چاپ اول. تهران.1390. 2000 نسخه.72 صفحه. 2000 تومان.
«از صبح تا به غروب
میام تو این صحرای داغ
کمی هیزم جمع می کنم
میذارمش روی الاغ
می رم تو شهر می فروشمش
با پول اون نون می خرم
بعضی روزام یه کم قاتق
با دل پر خون می خرم
چرا باید مادر من مثل زنای همسایه
نیبنه یک غذای گرم چرت نزنه زیر سایه» [1]
ماجرای علی بابا و چهل دزد بغداد در کتاب هزار و یک شب آمده است. البته بخشی از آن در هزار و یک شب آمده است که محسن شیخی از همان بخش استفاده کرده و آن را به شیوه اپرا نوشته است. گفته می شود علی بابا یکی از شخصیت های کهن عرب است اما داستان ولی این داستان به قدیم از تر از زمان تقریر هزار و یک شب می رسد. علی بابا و قاسم دو پسر یک بازرگان بودند که قاسم به خاطر حرص و طمع فراوان بعد از مرگ پدر با دارایی وی به کار تجارت می پردازد و با زنی ثروتمند ازدواج می کند. اما علی بابا با زنی فقیر ازدواج می کند و به کار خارکنی مشغول می شود. یک روز که در جنگل به دنبال هیزم می گردد ناگهان دزدانی را می بیند که با خواندن وردی به درون غاری پر از گنج های طلا می روند. علی بابا خود را در جایی پنهان می کند و بعد از رفتن دزد ها با خواندن وردی که از بر کرده است وارد غار شده و مقداری از طلا ها را بر می دارد. او برای وزن کردن طلاها ترازوی زن برادرش را قرض می گیرد اما زن برادرش کف ترازو را روغن مالی کرده و وقتی علی بابا ترازو را به او بر می گرداند یک سکه به ته کف ترازو چسبیده و این گونه راز علی بابا بر ملا می شود. برادرش از وی می خواهد ورد را یک بار دیگر به یاد بیاورد و او را به نزدیک غار ببرد.
وقتی قاسم چشمش به طلاها می افتد ورد را فراموش می کند و در غار بسته می شود دزدان او را در غار پیدا می کنند و قطعه قطعه اش کرده بیرون غار می اندازند.
علی بابا جسد برادر را به خانه می آورد . کنیز قاسم به آنها می گوید بهتر است برای اینکه رد دزدان را گم کنیم او را به هم بدوزیم و بگوییم به مرگ طبیعی مرده است.
ماجرای علی بابا و چهل دزد بغداد در کتاب هزار و یک شب آمده است. البته بخشی از آن در هزار و یک شب آمده است که محسن شیخی از همان بخش استفاده کرده است و آن را به شیوه اپرا نوشته است. گفته می شود علی بابا یکی از شخصیت های کهن عرب است اما داستان ولی این داستان به قدیم از تر از زمان تقریر هزار و یک شب می رسد.
آنها شبانه خیاطی را چشم بسته می آورند و مرده را می دوزند. اما دزدان نیز خیاط را پیدا می کنند و چشمانش را می بندند تا خانه قاسم را به آنها نشان دهد. آنها خانه را علامت گذاری می کنند . کنیز باز ترفندی می زند و همه خانه ها را علامت می گذارد تا دزدان گیج شوند. دزدان سنگ خانه قاسم را که لب پر است نشانه می گذارند و باز کنیز سنگ همه خانه ها را لب پر می کند.
تا اینکه رئیس دزدان وارد عمل شده با چهل کوزه روغن که در آنها دزدان پناه گرفته اند به خانه قاسم می آید. کنیز با ریختن روغن داغ در کوزه ها همه دزدان را می کشد و رئیس دزدان فرار می کند. رئیس دزدان با پسر علی بابا رفاقت می کند و وارد خانه علی بابا می شود اما باز کنیز متوجه شده با چاقویی رئیس دزدان را می کشد.علی بابا ابتدا از این حرکت کنیز عصبانی می شود اما وقتی متوجه ماجرا می شود کنیز را آزاد می کند و به ازدواج پسرش در می آورد.
در اپرای محسن شیخ با برخی از تغییرات بخش پایانی قصه نیست و ماجرا تا آنجایی دنبال می شود که دزدان در کوزه های روغن گرفتار و کشته می شوند.
محسن شیخ این اپرا را با بیانی بسیار شیرین و طنز سروده است و خواندنش را لذت بخش تر کرده است. سنت اپرا نویسی به دوران مشروطه بر می گردد و از مهم ترین اپرا نویسان میرزاده عشقی است. از آن سال ها تاکنون کمتر نویسنده ای دست به نوشتن اپرا زده و این جای تقدیر دارد.
«هاجر: وقتی که خواستم بخوابم
دیدم که خیلی بی تابم
به هو صدایی شنیدم
از سر جام زود پریدم
رفتم کنار پنجره
دیدم یکی پشت دره
وقتی که سایشو دیدم
هی از خودم می پرسیدم
این کیه از ما چی می خواد
نصف شبی اینجا میاد»[2]
پی نوشت:
[1] صفحه 7 کتاب
[2] صفحه 60 کتاب
خرده جنایت های زناشویی. اریک امانوئل شمیت. نشر قطره.چاپ اول. تهران.1391.4400 نسخه.88 صفحه. 2000 تومان.
«ژیل: وحشتناکه. انگار دارم روی پرتگاه راه می رم. هر لحظه ممکنه یک چیز کوچکی بفهمم که منو تبدیل به یک آدم رذل کنه. دارم روی یک طناب باریک راه می رم، خودمو در زمان حال نگه می دارم، از آینده هم نمی ترسم، ولی از گذشته هراس دارم. از سنگینیش می ترسم. می ترسم که تعادلمو به هم بریزه و منو با خودش ببره پایین... دارم می رم تا با خودم رو به رو بشم ولی نمی دونم مقصدم درسته یا نه. از عیب و ایرادم بگو.»[1]
خرده جنایت های زناشویی برای اولین بار در سال 1383 منتشر شد و چنان استقبال پر شوری از این نمایشنامه شد که هر سال تجدید چاپ شده است. راز موفقیت این اثر و دیگر آثار اشمیت ساده نویسی و در عین حال گویایی و روانی اثر است. در این نمایشنامه شاهد رابطه هولناک زن و شوهری هستیم که به کنکاش در شخصیت هم می پردازند. مرد که بر اثر اتفاقی حافظه خود را از دست داده است تقریبا هیچ چیز از خودش و گذشته به یاد نمی آورد و زن سعی می کند شخصیت مرد و گذشته اش را به او بشناساند. در این بازی زن تلاش دارد شخصیت آرمانی ای از خود بسازد و جایگزین شخصیت واقعی خود کند. مرد از خصوصیات رفتاری و شخصیتی خود که زن برایش توصیف می کند به تعجب و گاهی انزجار می رسد. در نهایت زمان حال رنگ می بازد و گذشته کم کم باز سازی می شود. در پایان کار متوجه می شویم که زن و شوهر در دعوایی با هم بر خورد داشته اند و زن مجمسه ای را بر سر مرد کوبیده و مرد در واقع خود را به فراموشی زده است.
این نمایشنامه زن و شوهری را به نمایش می گذارد که به دنبال حقیقت وجودی خویش هستند. از خصوصیات این اثر طنز سیاه و کنکاش های روانی شخصیت ها است. این نمایشنامه از زمان اولین چاپش تاکنون بارها به روی صحنه رفته و تله تئاتری هم از آن ساخته شده که از تلویزیون ما هم پخش شد. این تله تئاتر به کارگردانی فرهاد آئییش و با بازی نیکی کریمی و محمد رضا فروتن ساخته شد.
اشمیت کوتاه و بدون توصیف می نویسد و روایت های ساده ای را بر می گزیند اما نوشته هایش اثر عمیقی است که بر مخاطب تاثیر دیرپایی می گذارد.
خرده جنایت های زناشویی برای اولین بار در سال 1383 منتشر شد و چنان استقبال پر شوری از این نمایشنامه شد که هر سال تجدید چاپ شده است. راز موفقیت این اثر و دیگر آثار اشمیت ساده نویسی و در عین حال گویایی و روانی اثر است.
اریک امانوئل اشمیت در لیون فرانسه به دنیا آمد. وی نویسنده و یکی از فیلسوفان معاصر فرانسوی است. وی از رشته فلسفه دکتریدارد و آثار داستانی و نمایشنامه هایش به بیش از 50 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. جایزه تئاتر فرهنگستان فرانسه در سال 2001 به پاس کتاب های ارزشمندش به وی اهدا شد. نمایشنامههایی از او نظیر «خرده جنایتهای زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» ،« عشق لرزه» « نوای اسرار آمیز» « مهمان ناخوانده» و آثاری از مجموعه داستان «گلهای معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گلهای قرآن»، «اسکار و خانم صورتی» و «سوموکاری که نمیتوانست تنومند شود» همراه چندین رمان دیگر از او به فارسی ترجمه شدهاند.
«لیزا: دارم خلق ات می کنم . بازسازیت می کنم. از کهنه نو می سازم. پیکره مردی رو می تراشم که از اونی که می شناختم بهتره. عیب ها تو پنهان می کنم تا پاک بشن. بهت محاسنی می بخشم که نداشتی. ازت شوهری می سازم باب دل من. مرد رویاهام.»
پی نوشت:
[1]صفحه 20 کتاب