کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

اپرای علی بابا

اپرای علی بابا و چهل دزد


«اپرای علی بابا و چهل دزد» یکی از داستان های سندباد است که محسن شیخی به شیوه ای طنز گونه آن را به نظم آورده است.

اپرای علی بابا و چهل دزد

اپرای علی بابا و چهل دزد. محسن شیخی. انتشارات نمایش.چاپ اول. تهران.1390. 2000 نسخه.72 صفحه. 2000 تومان.

«از صبح تا به غروب

میام تو این صحرای داغ

کمی هیزم جمع می کنم

میذارمش روی الاغ

می رم تو شهر می فروشمش

با پول اون نون می خرم

بعضی روزام یه کم قاتق

با دل پر خون می خرم

چرا باید مادر من مثل زنای همسایه

نیبنه یک غذای گرم چرت نزنه زیر سایه» [1]

ماجرای علی بابا و چهل دزد بغداد در کتاب هزار و یک شب آمده است. البته بخشی از آن در هزار و یک شب آمده است که محسن شیخی از همان بخش استفاده کرده و آن را به شیوه اپرا نوشته است. گفته می شود علی بابا یکی از شخصیت های کهن عرب است اما داستان ولی این داستان به قدیم از تر از زمان تقریر هزار و یک شب می رسد. علی بابا و قاسم دو پسر یک بازرگان بودند که قاسم به خاطر حرص و طمع فراوان بعد از مرگ پدر با دارایی وی به کار تجارت می پردازد و با زنی ثروتمند ازدواج می کند. اما علی بابا با زنی فقیر ازدواج می کند و به کار خارکنی مشغول می شود. یک روز که در جنگل به دنبال هیزم می گردد ناگهان دزدانی را می بیند که با خواندن وردی به درون غاری پر از گنج های طلا می روند. علی بابا خود را در جایی پنهان می کند و بعد از رفتن دزد ها با خواندن وردی که از بر کرده است وارد غار شده و مقداری از طلا ها را بر می دارد. او برای وزن کردن طلاها ترازوی زن برادرش را قرض می گیرد اما زن برادرش کف ترازو را روغن مالی کرده و وقتی علی بابا ترازو را به او بر می گرداند یک سکه به ته کف ترازو چسبیده  و این گونه راز علی بابا بر ملا می شود. برادرش از وی می خواهد ورد را یک بار دیگر به یاد بیاورد و او را به نزدیک غار ببرد.

 وقتی قاسم چشمش به طلاها می افتد ورد را فراموش می کند و در غار بسته می شود دزدان او را در غار پیدا می کنند و قطعه قطعه اش کرده بیرون غار می اندازند.

 علی بابا جسد برادر را به خانه می آورد . کنیز قاسم به آنها می گوید بهتر است برای اینکه  رد دزدان را گم کنیم او را به هم بدوزیم و بگوییم به مرگ طبیعی مرده است.

ماجرای علی بابا و چهل دزد بغداد در کتاب هزار و یک شب آمده است. البته بخشی از آن در هزار و یک شب آمده است که محسن شیخی از همان بخش استفاده کرده است و آن را به شیوه اپرا نوشته است. گفته می شود علی بابا یکی از شخصیت های کهن عرب است اما داستان ولی این داستان به قدیم از تر از زمان تقریر هزار و یک شب می رسد.

 آنها شبانه خیاطی را چشم بسته می آورند و مرده را می دوزند. اما دزدان نیز خیاط را پیدا می کنند و چشمانش را می بندند تا خانه قاسم را به آنها نشان دهد. آنها خانه را علامت گذاری می کنند . کنیز باز ترفندی می زند و همه خانه ها را علامت می گذارد تا دزدان گیج شوند. دزدان سنگ خانه قاسم را که لب پر است نشانه می گذارند و باز کنیز سنگ همه خانه ها را لب پر می کند.

تا اینکه رئیس دزدان وارد عمل شده با چهل کوزه روغن که در آنها دزدان پناه گرفته اند به خانه قاسم می آید. کنیز با ریختن روغن داغ در کوزه ها همه دزدان را می کشد و رئیس دزدان فرار می کند. رئیس دزدان با پسر علی بابا رفاقت می کند و وارد خانه علی بابا می شود اما باز کنیز متوجه شده با چاقویی رئیس دزدان را می کشد.علی بابا ابتدا از این حرکت کنیز عصبانی می شود اما وقتی متوجه ماجرا می شود کنیز را آزاد می کند و به ازدواج پسرش در می آورد.

 در اپرای محسن شیخ با برخی از تغییرات بخش پایانی قصه نیست و ماجرا تا آنجایی دنبال می شود که دزدان در کوزه های روغن گرفتار و کشته می شوند.

 محسن شیخ این اپرا را با بیانی بسیار شیرین و طنز سروده است و خواندنش را لذت بخش تر کرده است. سنت اپرا نویسی به دوران مشروطه بر می گردد و از مهم ترین اپرا نویسان میرزاده عشقی است. از آن سال ها تاکنون کمتر نویسنده ای دست به نوشتن اپرا زده و این جای تقدیر دارد.

«هاجر: وقتی که خواستم بخوابم

دیدم که خیلی بی تابم

به هو صدایی شنیدم

از سر جام زود پریدم

رفتم کنار پنجره

دیدم یکی پشت دره

وقتی که سایشو دیدم

هی از خودم می پرسیدم

این کیه از ما چی می خواد

نصف شبی اینجا میاد»[2]       

 

پی نوشت:

 [1] صفحه 7 کتاب

[2] صفحه 60 کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد