کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

آویشن قشنگ نیست

آویشن قشنگ نیست


از میان همین نویسنده‌ها، می‌توان به حامد اسماعیلیون اشاره کرد که با مجموعه‌داستان خود به نام «آویشن قشنگ نیست» وارد دنیای ادبیات رسمی شد و در سال 1388 توانست عنوان بهترین مجموعه‌داستان نهمین دوره‌ی جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری را از آن خود کند، بعد هم در همان سال، از سوی جایزه‌ی روزی روزگاری تقدیر شود، توجه منتقدان و دوست‌داران ادبیات داستانی را جلب کند و نقدهایی را در پی داشته باشد.


آویشن قشنگ نیست»

آویشن قشنگ نیست. حامد اسماعیلیون. تهران: نشر ثالث. چاپ دوم: 1389. 1100 نسخه. 76 صفحه. 1600 تومان.  

«مرا که می‌شناسی. اهل بازی کردن با گذشته و حسرت خوردن نیستم مثل بابای نازنین که برای مرغ ماشینی سفید همسایه‌ی کچلشان توی سلسبیل روزی ده بار توی دستمال‌کاغذی فین می‌کند. حتمن اخلاق من را می‌دانی. اما یک‌جوری شدم. آخرین نامه‌ات مهر هشت سال و نیم پیش را خورده بود. و یک‌دفعه کات. گفتم که این‌ها یک‌جوری‌اند و من خیلی فراموش‌کار. آن یک باری که زنگ زدی یک ماه مانده بود به این‌که من از این خانه بروم.»[1]

هیچ‌گاه نویسنده‌ای با یک کتاب نتوانسته است قدم به دنیای حرفه‌ای نویسندگی بگذارد، همیشه باید صبور بود و منتظر تداوم حضور نویسنده در دنیای ادبیات ماند. باید صبر کرد و دید که یک نویسنده‌ی جوان بعد از کتاب اول خود چقدر دوام می‌آورد و چقدر می‌تواند حضور خود را مسحکم کند. در عرصه‌ی ادبیات ایران‌زمین، کم نبودند نویسندگانی که کار اول آن‌ها به بازار آمد و از میان آن‌ها بودند کسانی که با کار اولشان خوش درخشیدند. از میان همین نویسنده‌ها، می‌توان به حامد اسماعیلیون اشاره کرد که با مجموعه‌داستان خود به نام آویشن قشنگ نیست وارد دنیای ادبیات رسمی شد و در سال 1388 توانست عنوان بهترین مجموعه‌داستان نهمین دوره‌ی جایزه‌ی بنیاد هوشنگ گلشیری را از آن خود کند، بعد هم در همان سال، از سوی جایزه‌ی روزی روزگاری تقدیر شود، توجه منتقدان و دوست‌داران ادبیات داستانی را جلب کند و نقدهایی را در پی داشته باشد.

البته باید متذکر شد که معروف شدن یک کتاب و جایزه گرفتن آن با خوب بودن و درخشان بودن آن کتاب تفاوت دارد.

مرا که می‌شناسی. اهل بازی کردن با گذشته و حسرت خوردن نیستم مثل بابای نازنین که برای مرغ ماشینی سفید همسایه‌ی کچلشان توی سلسبیل روزی ده بار توی دستمال‌کاغذی فین می‌کند. حتمن اخلاق من را می‌دانی. اما یک‌جوری شدم. آخرین نامه‌ات مهر هشت سال و نیم پیش را خورده بود. و یک‌دفعه کات.

مجموعه‌داستان آویشن قشنگ نیست که بیشتر به یک رمان کوتاه می‌ماند تا مجموعه‌داستان، از آن جهت که تمامی داستان‌ها در یک خط روایی به هم پیوند می‌خورند، به‌اندازه‌ی کتابی که به این شکل مطرح می‌شود توقع خواننده را برآورده نمی‌کند؛ در جاهایی از متن، لغزش به چشم می‌خورد ولی می‌توان در مجموع، با نوشتار آن کنار آمد و ارتباط گرفت.

آویشن قشنگ نیست از شش داستان تشکیل شده است که نام همه‌ی داستان‌ها، اسم افرادی است که روزگاری در کودکی، در یک مکان زندگی می‌کرده‌اند؛ همه ی آن‌ها در کوچه‌ی دولتشاهی که حالا آن کوچه نام شهید تویسرکانی را بر خود دارد، در زمان جنگ در کنار هم بودند. داستان‌ها روایت روزمره‌ی نوجوان‌های سابق است که حالا بزرگ شده‌اند و هر کدام قصه‌ی خود را دارند.

نمونه‌ای از متن را می‌خوانیم:

«گفتم: "خیلی خوب. خیلی خوب، می‌گویم. آن‌وقت‌ها سرویسی به کار نبود. هر کدام از جیب‌هایمان را که می‌گشتیم یک مشت پول خورد و بلیط اتوبوس ته‌ش پیدا می‌شد. باران و برف و تگرگ، حتی چله‌ی تابستان که گاهی تجدید می‌آوردیم جایمان توی اتوبوس بود. آن روزی که من می‌گویم سر کوچه که رسیدیم از رادیو صدای آژیر بلند شد. تو نمی‌دانی آژیر قرمز چیست. می‌دانی؟»[2]

شاید اگر متن با بازبینی و ویرایش مختصری روانه‌ی بازار می‌شد، قوام لحن‌ها به کیفیت اثر یاری می‌رساندند. در هر صورت باید امید داشت که نویسنده‌های جوان راه را ادامه بدهند و هر روز تازه‌تر شوند. ادبیات فارسی بیش از کمیت و نویسنده‌های متعدد، به نوشتار جدی و نویسنده‌ی حرفه‌ای نیازمند است.

پی نوشت:

 [1] صفحه‌ی 68 کتاب

[2] صفحه ی 56 و 57 کتاب

 

شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین

شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین


داستان «شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین!» ماجرای پنج نوجوان در روستایی در زمانی پیش از انقلاب است، آن‌ها به پیشنهاد یکی از آن پنج تن، شروع به کندن چاهی می‌کنند تا به قلب آمریکا نقب بزنند


شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین

شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین. علی‌اصغر سیدآبادی. تهران: نشر چشمه (کتاب ونوشه). چاپ نخست: بهار 1389. 1500 نسخه. 128 صفحه. 2800 تومان

 «پینوکیو زد به شانه‌ام و تا برگشتم به عقب کاغذ را دراز کرد به‌طرفم، اما قبل از این‌که دست من برسد، دستی زنانه کاغذ را قاپید. خانم معلم بالای سرم ایستاده بود و کاغذ را باز می‌کرد. کاغذ را باز کرد و خواند:

وسایل مورد نیاز برای سفر به آمریکا

یک عدد کلنگ تیز (حتماً باید دسته‌ی کلنگ کمتر از 30 سانتی‌متر باشد.)

یک عدد بیل با دسته‌ی کوچک (حتماً باید دسته‌ی کلنگ کمتر از 30 سانتی‌متر باشد.)

کلاه ایمنی

یک عدد سطل

طناب به‌میزان کافی

چراغ‌قوه

توضیحات:

توجه داشته باشید که این سفر گروهی است و یک‌نفره نمی‌توانید به این سفر بروید!»[1] 

از علی‌اصغر سیدآبادی پیش از این کتاب‌هایی چون عبور از مخاطب‌شناسی سنتی توسط نشر فرهنگ‌ها، خرس دانا چرا به این روز افتاده؟، مجموعه‌ی شعرهای سپیدی برای کودکان با نام بادکنک به شرط چاقو هر دو به‌همت نشر افق، خانم معلم و آقای نقاش، اسم تو چیست دخترکوچولو، هر دو توسط نشر شباویز و آثار قابل توجه دیگری در حوزه‌ی ادبیات کودک و نوجوان در بازار کتاب کودک موجود است. 

مسلم است که برگردان آثار برگزیده‌ی زبان‌های دیگر، آسان‌تر، کم‌هزینه‌تر و با رسیک‌پذیری کمتری همراه است ولی نوجوان ایرانی به غیر از آشنایی با پهنه‌ی گسترده‌ی فرهنگ جهانی، به ادبیات خاص فرهنگ خود و دیدن زیست خود در جایی دیگر نیازمند است.

داستان شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین! ماجرای پنج نوجوان در روستایی در زمانی پیش از انقلاب است، آن‌ها به پیشنهاد یکی از آن پنج تن، شروع به کندن چاهی می‌کنند تا به قلب آمریکا نقب بزنند و تنها مشکل باقی‌مانده، توالت فرنگی و معضل استفاده از آن است!

حالا از این ماجرا بیست سال گذشته است و روایت از زبان قاسم، یکی از همان نوجوان‌های بیست سال پیش بازگو می‌شود، به این طریق که وقتی او برای سفری کاری به آمریکا رفته است، ماجرا را برای دخترش از طریق اینترنت و ایمیل بازگو می‌کند.

در میان انبوهی از کتاب‌های ترجمه در هر حوزه‌ای به ویژه در حوزه‌ی ادبیات کودکان و نوجوانان، به‌خصوص در هجوم تیراژهای بالای متن‌های ادبیات فانتزی غرب، دیدن کتاب‌هایی تالیفی چون شاهزاده‌ی بی تاج و تخت زیرزمین! امیدوارکننده است. تالیف کتاب‌هایی که از دل فرهنگ و جامعه‌ی ایرانی بیرون می‌آیند و به فراخور زمانی که کودکان و نوجوانان ما در آن زندگی می‌کنند و با توجه به ساخت و شیوه‌ی زندگی جدید آن‌ها و همین‌طور دغدغه‌ها و خواست‌های متفاوتشان با نسل‌های پیش از خود، ضرورتی اجتناب‌ناپذیر است و این مقوله‌ای است که باید جدی‌تر به آن پرداخت.

این‌که کتاب‌های تالیفی در این حوزه کم هستند و این‌که اقبال نویسندگان در این حوزه چشم‌گیر نیست، دلایل متفاوت و متنوعی دارد که در جای خود باید به آن پرداخته شود، ولی یکی از دلایل قابل ذکر و مهم در این زمینه، عدم حمایت مادی و معنوی ناشران از تالیف کتاب‌های کودکان و نوجوانان است. مسلم است که برگردان آثار برگزیده‌ی زبان‌های دیگر، آسان‌تر، کم‌هزینه‌تر و با رسیک‌پذیری کمتری همراه است ولی نوجوان ایرانی به غیر از آشنایی با پهنه‌ی گسترده‌ی فرهنگ جهانی، به ادبیات خاص فرهنگ خود و دیدن زیست خود در جایی دیگر نیازمند است.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 33 کتاب


تماشاچی محکوم به اعدام!

تماشاچی محکوم به اعدام!


«من در دنیای ابسوردی زندگی کردم. دنیای حکومت کمونیستی، دنیایی که در آن فرد فقط اسیر یک سیستم بود. اسیر یک چرخ دنده‌ی جهنمی، یک ماشین شستشوی مغزها. »  

  

تماشاچی محکوم به اعدام!
تماشاچی محکوم به اعدام. ماتئی ویسنی‌یک. ترجمه ی تینوش نظم‌جو. تهران: انتشارات نی. چاپ سوم:1390. 1500 نسخه. 128صفحه. 2400تومان.

«کی اول شروع کرد؟

آقای آلبرت ریچاردسون در برابر دادگاه شهر سینسیناتی به جرم این که با بی شرمی و وقاحت به شامپانزه‌های باغ وحش این شهر توهین کرده، محاکمه شد. وکیل مدافع او مردی بسیار ماهر موفق شد او را تبرئه کند. او ثابت کرد که اول شامپانزه‌ها شروع کرده بودند.»

تماشاچی محکوم به اعدام نمایشنامه‌ای است که از همان اول تماشاگر را در جایگاه مجرم می‌نشاند و در نهایت او را به حکم تماشاچی بودن محکوم می‌کند.

تماشاچی محکوم تماشاگری است که روی صندلی‌اش می‌نشیند و یک کلمه از خود دفاع نمی‌کند حتی هنگامی که او را به مرگ محکوم می‌کنند.

« وکیل مدافع: ...این مرد را جنایتکار خطاب کردند و او واکنشی نشان نداد. این مرد را تحقیر کردند و او عکس‌العملی نشان نداد. لباس‌هایش را پاره پوره کردند، چترش را جر واجر کردند و او تکان نخورد. عکس‌هایش را بین مردم پخش کردیم و به او گفتند خوک پست و قورباغه و او تبسم کرد. هر تاری از وجودش تشریح شد، عکسبرداری شد، بررسی شد و در برابر همه روی تمام دیوارهای این دادگاه نمایش داده شد و او خاموش ماند. همه را با چشمانی خونسرد نگاه کرد و حتا انگشتی به نشانه اعتراض بلند نکرد. این مرد هرگز کوچکترین رایی در هیچ موردی نداشت و هنگامی که اسکناس به رویش پرت کردیم حتا از جای خود بلند نشد. او را از رده انسانیت حذف کردیم و هیچ کدام از عضلات چهره‌اش تکان نخورد. من به هیچ عنوان قادر به دفاع از چنین بزهکاری نیستم... آقایان از قانون انتظار نداشته باشیم که برای چنین جنایت مهیبی حکم بدهد. چهره جنایت در برار ماست. قانونی برای تنبه چنین جنایتی هنوز وجود ندارد. منتظر قانونی که نمی‌تواند بیاید و نمی‌داند از کجا بیاید نباشیم. باید نابودش کنیم و بریم خونه‌هامون. »2

اظهار نظر در برابر تماشاگری که در سکوت و  خاموشی سالن بی صدا و چموش وار می‌نشیند بسیار است. تماشاگری که در هر حال ساکت است و یا نیشخند می‌زند و معلوم نیست در پس ذهن او چه می‌گذرد. چرا که سکوت می‌کند و حتی هنگامی که فرصت دفاع به او می‌دهند باز از این فرصت استفاده نکرده و به سکوت خود ادامه می‌دهد. در برابر چنین تماشاگری بازی کردن کار پر مخاطره‌ای است. جسارت بسیار لازم دارد که زیر نگاه نافذ و سوزنده تماشاگری زیرک و ساکت، در نور تندی که تمام حرکات و سکنات بازیگر را از همه زوایا عریان می‌کند بازی کرد.

تماشاچی محکوم به اعدام!

« وکیل مدافع: ما اعلام می‌کنیم که وکیل مدافع و دادستان و منشی دادگاه هیچ کدام وجود خارجی ندارند. هیچ کدام از شاهدینی که این جا شهادت‌شان را شنیدین وجود ندارند. هیچ کدام از کلماتشون وجود نداشته. این نمایش وجود نداره. این تالار نمایش وجود نداره. این شبی که شما این جا گذروندین هرگز وجود نداشته. حتا شما. خانم‌ها و آقایان هیچ کدوم از شما وجود ندارین»3تینوش نظم جو در مصاحبه‌ای که در پایان کتاب آورده شده است از ماتئی ویسنی یک می‌پرسد. «انگیزه شما برای نمایشنامه نویسی چیست؟

ویسنی یک: من پیش از تئاتر شعر را کشف کردم... عاشق و کشته مرده شعر بودم و در مدت ده سال هزاران شعر نوشته بودم.» 4

ماتئی ویسنی یک در سال 1956 در رومانی به دنیا آمد. رشته تحصیلی او تاریخ و فلسفه است. اولین کتاب او یک مجموعه شعر است. و به راستی نمایشنامه‌هایش از تصویر و احساس شاعرانه مملو است. بعد از آن او شروع کرد به نوشتن نمایشنامه اما رژیم کمونیست رومانی کلیه آثار نمایشی او را تو قیف می‌کند. وی در سن 35 سالگی رومانی را به قصد پاریس ترک می‌کند و پناهنده و تبعه کشور فرانسه می‌شود. وی بیش از بیست نمایشنامه نوشته که اکثر آنها در اکثر کشور‌های جهان به اجرا در آمده‌اند. ویسنی یک پس از سقوط رژیم کمونیستی رومانی یکی از مهم‌ترین نمایشنامه‌نویسان کشورش به حساب می‌آید. از مهم ترین نمایشنامه‌های او که به سبک رئالیسم جادویی در تئاتر نوشته شد و شهرت فراوانی برای او به ارمغان آورد نمایشنامه "داستان خرس‌های پاندا" است. او هم اکنون در پاریس زندگی می‌کند و به حرفه خبر نگاری می‌پردازد.

تماشاچی محکوم به اعدام دهمین نمایشنامه از مجموعه دور دنیا نمایشنامه  است که توسط نشر نی و به همت و گردآوری تینوش نظم جو منتشر شده است. از دیگر نمایشنامه‌هایی که در مجموعه دور دنیا نمایشنامه منتشر شده است عبارتند از: چون آوایی از داوود، مزامیر داوود ترجمه تینوش نظم جو. سه روایت از زندگی اثر یاسمینا رضا، ترجمه فرزانه سکوتی. 5 تجربه های اخیر نوشته امیر رضا کوهستانی. در یک خانواده ایرانی نوشته محسن یلفانی ونمایشنامه های دیگر.    

پی نوشت:

[1]صفحه 5

[2]  صفحه 61-62

[3]صفحه 111

[4] صفحه 115

 


دوچرخه مرد محکوم

دوچرخه مرد محکوم


خواندن آثار آرابال همیشه همراه شور و شعفی بی پایان است. چرا که آرابال خالق زبر دستی است در ایجاد دیوانگی و جنجال و به طرز شور انگیزی آشوبگری را در نوشته‌هایش بازتاب می‌دهد.   

 

دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه
دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه. فرناندو آرابال. ترجمه ی اصغر نوری. تهران: انتشارات افراز. چاپ نخست: 1389. 1100 نسخه. 120صفحه. 3000 تومان.

«نمایشنامه‌های آرابال سرشارند از خیال، ریشخند و شواهد تاریخی، اما هیچ ارتباطی به واقع گرایی بی روح و رویا پردازی اغراق‌آمیز ندارند. این آثار مخاطب را بر می‌انگیزند؛ دلیل جذابیت‌شان دقیقا همین است. آثاری عمیقا سیاسی و به طرز سر خوشانه‌ای روشن‌بین، یاغی و بی قید که نشانه‌های روشنی از زمانه‌ی ما را در خود دارند.»[1]

فرناندو آرابال را در گروه ابسورد‌ها جای داداه‌اند گروهی که می‌توان گفت خاستگاه مشخصی ندارند و هر کدام از نویسندگان مهم ابسورد در جایی و مکانی، بی این که پیوند مشخصی با هم  داشته باشند شروع به نوشتن کردند. با این حال آثار تکان دهنده و ماندگاری پدید آوردند. از مهم‌ترین نویسندگان ابسورد می‌توان به ساموئل بکت اشاره کرد که در انتظار گودو او از معروف‌ترین نمایشنامه‌های قرن حاضر شناخته‌شد. ابسورد‌ها هیچ گاه یک گروه مشخص و هم پیوند نشدند. کسانی چون اوژن یونسکو، ساموئل بکت، هارولد پینتر، آرتور آدامف و فرناندو آرابال هر کدام در جایی و به زبان خاص خود ابسورد را پیش بردند. آرابال  با اجرای نمایشنامه "پیک نیک در میدان جنگ" به شهرت رسید. او در شهر اسپانیا و در سال 1932 به دنیا آمد. درست در سال‌هایی که اسپانیا در گیر جنگ خونین داخلی بود. پدرش افسر ارتش بود و به دلیل سر پیچی از دستورات و شرکت نکردن در کودتای نظامی به مرگ محوک شد و پس از تحمل چند سال حبس از زندان فرار کرد و برای همیشه ناپدید شد. آرابال با خانواده به مادرید رفت و در آنجا اولین نمایشمامه‌هایش را نوشت. "سه چرخه" دومین نمایشنامه او پس از پیک نیک در میدان جنگ است. او در مادرید به بیماری سل دچار شد که در تب شدیدی می‌سوخت. سپس با بورس تحصیلی که به او تعلق گرفت به پاریس رفت. به دلیل حاد شدن بیماری‌اش مجبور شد برای همیشه در پاریس بماند. وقتی که با لوس مورو استاد ادبیات فرانسه ازدواج کرد تمام نمایشنامه‌هایش توسط همسرش به زبان فرانسه ترجمه شد. نمایشنامه‌هایی چون ، نیایش، دو جلاد، فاندو و لیز و گورستان اتومبیل‌ها. یک سال بعد از ازدواجش نمایش پیک نیک در میدان جنگ در پاریس به صحنه رفت. آرابال شروع به نوشتن رمان کرد. بعل بابل یا زنده باد مرگ را خود به زبان فرانسه نوشت. در سال 1962 همراه رولان توپور و الخاندرو ژودوروفسکی جنبش پانیک را پایه گذاری کرد. این کلمه به معنای ترس جمعی از یک خطر واقعی یا دست کم محتمل است. از این جهت پانیک را می‌توان به وحشت یا اظطراب ترجمه کرد. نمایشنامه‌هایی که پس از تشکیل گروه کوچک خود نوشت عبارتند از: آیین بزرگ، مراسمی برای یک ماده بز و ابر سیاه، تاجگذاری و کنسرت درون یک تخم مرغ.

 وقتی آرابال نویسنده مشهوری شد و نمایشنامه‌هایش در اکثر کشورهای مهم دنیا به روی صحنه رفت؛ به زادگاهش اسپانیا سفر کرد. دولت ژنرال فرانکو او را به جرم نوشتن آثار کفر آمیز و توهین به رژیم دستگیر کرد. اما حمایت جهانی هنرمندان و نویسندگان باعث شد او را آزاد کنند.

وقتی آرابال نویسنده مشهوری شد و نمایشنامه‌هایش در اکثر کشورهای مهم دنیا به روی صحنه رفت؛ به زادگاهش اسپانیا سفر کرد. دولت ژنرال فرانکو او را به جرم نوشتن آثار کفر آمیز و توهین به رژیم دستگیر کرد. اما حمایت جهانی هنرمندان و نویسندگان باعث شد او را آزاد کنند. نویسندگانی چون ساموئل بکت، فرانسوا موریاک، اوژن یونسکو و آرتور میلر در راس حامی او قرار داشتند. آرابال تا زمان مرگ فرانکو هرگز به زادگاهش بر نگشت. اما نامه‌های فراوانی به ژنرال فرانکو نوشت و نوشته‌های زیادی درباره مبارزه های اسپانیا و فیدل کاسترو که در مطبوعات زمانش منتشر می‌شد. او در سال 1982 اعتراضی جهانی را سازماندهی کرد برای آزادی نویسندگان دربند کوبایی که به فرمان کاسترو زندانی شده بودند.

آرابال جوایزی زیادی گرفت. جایزه بزرگ تئاتر فرانسه، جایزه طنز سیاه، نشان شوالیه هنر و ادبیات فرانسه، و جایزه ملی ادبیات و تئاتر اسپانیا. آربال به زبان فرانسه نوشت اما دوران کودکی و نوجوانی خود را در اسپانیا و در قلب دیکتاتوری نظامی بزرگی به سر برد. آرابال در آثار خود زوال جامعه غرب را که به آن معتقد بود نشان می‌دهد. تئاتر آرابال تئاتری دیوانه وار، خشن، جنجالی و به طرز سر خوشانه‌ای آشوبگر است. از این رو بعد از آرتورمیلر می‌توان از نوع دیگری از تئاتر خشونت در آثار آرابل سخن گفت. او استاد خلق فضاهای غریب و متناقض است. خشونتی که او به تصویر می‌کشد بی ارتباط با شرایطی نیست که در دوران کودکی خود تجربه کرده ‌است. ترسی که بر کودکی او سایه انداخت با آرمان‌های گروه پانیک بی ارتباط نیست.

دوچرخه مرد محکوم و سه چرخه دو نمایشنامه از فرناندو آرابل است که در یک کتاب منتشر شده است. این نمایشنامه‌ها جزو اولین نمایشنامه‌های او محسوب می‌شوند.

« ویلورو: وقتی بتونیم از این جا بریم، خیلی خوشبخت می‌شیم . بادنما، آینه و شمع‌های چینی‌شو به ما می‌ده. آره، من به خوشبختی و امواجش فکر می‌کنم.

تسلا: ولی واقعا می‌تونیم؟ میدونی که خروس برق گیر می‌خواد ایمدهای منو لخت کنه. من به این نشانه آعتقاد دارم. » 2

دو چرخه مرد محکوم پیانیستی را نشان می‌دهد که مدام در شکنجه نگاه‌های مردان متجاوزی است که می‌خواهند مانع پیانو زدن او شوند. عاقبت نیز توسط همان‌ها کشته می‌شود.

«میتا: ولی من خیلی غمگینم.

کلیماندو: چه اتفاقی برات افتاده؟

میتا: هیچی.

کلیماندو: هیچی هیچی؟

میتا: آره هیچی هیچی.

یعنی هیچی هیچی هیچی؟

میتا: آره هیچی هیچی هیچی.

کلیماندو: اوه لالا!پس باید خیلی غمگین باشی!»3

در نمایشنامه سه چرخه آوارگانی را می‌بینیم که در عین معصومیت برای پرداخت قسط عقب افتاده سه چرخی‌ای که خرج روزانه‌شان را تامین می‌کند آدم می‌کشند.

شخصیت‌های اغلب نمایشنامه‌های آرابال و همین طور نمایشنامه سه چرخه، بدون هویت، بدون سن و اغلب در دل دنیایی خیالی هستند که نمی‌توانند بر آن تسلط پیدا کنند. شبیه دن کیشوت اما دن کیشوتی سیاه و لبریز از جرم، بازیچه‌ای در دست قانون،‌ پدر و نظم اجتماعی.

پی نوشت:

[1]پشت جلد کتاب

[2]  صفحه 31 از نمایشنامه دوچرخه مرد محکوم

[3]صفحه 61 نمایشنامه سه چرخه

 

نوشته ی رمزی!

نوشته ی رمزی!


شخصیت‌های مامت خود را سر گرم می‌کنند، مدام از بحث و حرف سر باز می‌زنند، سکوت می‌کنند و اغلب با رفتارهایی به غایت رئال و روزمره در حال پنهان کردن پیچیدگی‌های درونی خود هستند.


نوشته رمزی
نوشته رمزی. دیوید مامت. ترجمه‌ی امیر امجد. تهران: انتشارات نیلا. چاپ دوم: 1388. 2200 نسخه. 80صفحه. 2000 تومان. 

"جان: شایدم چیزی به اسم خیال اصلا وجود نداشته باشه. کی می گه هس؟ یا انسان؟ ما همه مون یه خوابیم. کی می‌دونه ما هستیم؟ هیچکی نمی‌دونه. همه یه خوابیم. فقط داریم خواب می‌بینیم. یا چیزای دیگه - چیزای دیگه. چیزایی رو که می‌دونیم، چه جوری می‌دونیم؟ از کجا می‌دونیم؟ نمی‌دونیم چی واقعیه، فقط حرف شونو می‌زنیم. از کجا می‌آریمشون؟ اون چیزا برای همیشه همین جوری ادامه دارن؟ یا همین که به دنیا اومدیم، یا مرده‌هایی که ناله می‌کنن.  یا این که جهنمی هس. شایدم ما اونجاییم. شاید کسایی باشن که اونجا بودن. یا، یا این که چرا باید فکرشو بکنیم؟ این چیزیه که نمی‌دونم. شایدم همه چی حقیقت داره. شاید این که من اینجا نشستم حقیقت داره."‌‌‌‌‌{1}

نوشته رمزی در یک فضای رئال آغاز می‌شود اما به سبک خود پایدار نمی‌ماند و ساز و کارهای رئالیسم را از درون ویران می‌کند. شخصیت‌ها از کالبد رئال خود خارج نمی‌شوند اما روحی در سراسر نوشته حکمرانی می‌کند که تن به قواعد رئالیسم نمی‌دهد. قصه نیز میان فضای رئال و رمزی خود معلق می‌ماند. در این نمایشنامه به نظر می‌رسد کش مکش واقعی‌ای وجود نداشته باشد. انگار ماجرا در یک گیجی بعد از خواب اتفاق می‌افتد. جایی که به نظر می‌رسد بین دو شخصیت دانی و دل، کش مکشی رخ داده است به گونه‌ای هدایت می‌شود که یک طرف ماجرا خود را تا پایان بحث درگیر نمی‌کند و تنها پایان بحث است که واکنش تند و او را می‌بینیم و بلا فاصله از ادامه بحث سر باز می‌زند و خود را کنار می‌کشد. کش مکش اصلی اما در درون این آدم‌هاست. شخصیت‌های مامت خود را سر گرم می‌کنند، مدام از بحث و حرف سر باز می‌زنند، سکوت می‌کنند و اغلب با رفتارهایی به غایت رئال و روزمره در حال پنهان کردن پیچیدگی‌های درونی خود هستند.  

دانی و دل تلاش می‌کنند او را از سر خود باز کنند تا بتوانند بحث پوچ خود را ادامه بدهند اما جان سمج شده‌ است و مدام وسط گفتگوی آن دو پیدایش‌ می‌شود. در صحنه پایانی اما صدای کسی مانع از به خواب رفتن او می‌شود.

پایان بی سرانجام  نمایشنامه‌های مامت در نوشته رمزی بیشتر از سایر نمایشنامه‌هایش رخ می‌نماید. از همه مهم‌تر داستان ساده‌ای است که به نظر می‌رسد اصلا داستان کاملی نیست یا به عبارتی، داستانی در میان نیست. ماجرای مهمی در نمایشنامه اتفاق نمی‌افتد. همه‌اش روزمرگی است و رفتارها و گفتارهای عادی چند نفر که خود را بیشتر از همه به خود مشغول می‌کنند. جان، فرزند دانی می‌خواهد با پدرش به سفری کوتاه برود و دارد وسایلش را آماده می‌کند. دل دوست خانواده، به او کمک می‌کند تا اسباب سفر زودتر جمع و جور شود و در این بین دیالوگ‌هایی درباره سه اتفاق شوم بین آن‌ها رد و بدل می‌َشود. جان خیال می‌کند پتویی را که برای سفر برداشته پاره کرده چون صدای پاره شدن آن را شنیده است. اما دانی مادرش او را متقاعد می‌کند پتو از سال‌های پیش پاره بوده است. چاقویی که در انباری پیدا می‌شود نیز ماجرای مشابهی دارد که به همین اندازه می‌تواند رمزی تلقی شود. اما در صحنه دوم تنها باعث به هم خوردن رابطه صمیمانه دانی و دل می‌شود. سفر جان اما  هیچ وقت پیش نمی‌آید چرا که پدر مرده است. فرزند اما منتظر کیست؟ جان بیمار و کسل است و خواب به چشمش نمی‌آید. دانی و دل تلاش می‌کنند او را از سر خود باز کنند تا بتوانند بحث پوچ خود را ادامه بدهند اما جان سمج شده‌ است و مدام وسط گفتگوی آن دو پیدایش‌ می‌شود. در صحنه پایانی اما صدای کسی مانع از به خواب رفتن او می‌شود.

"جان: خوابم نمی‌بره.

دل:‌ دیگه به خودت مربوطه.

جان:‌ من یه صداهایی می‌شنوم. منو صدا می‌کنن.

دانی: آره مطمئنم. همینطوره.

جان: صدام می‌کنن.

دل:‌ چاقو رو وردار برو.

جان:‌ اسم منو صدا می‌کنن. مامان. اسم منو صدا می‌کنن."{2}

نوشته رمزی

صحنه همین جا تمام می‌شود و این سوال بزرگ را به وجود می‌آورد که آیا باز هم باید حرف جان را به حساب توهمات و هذیان‌هایش بگذاریم؟ مبهوتی دل و دانی در صحنه‌پایانی باور‌ آن دو را برای رخ دادن اتفاقی عجیب تقویت می‌کند. اما نویسنده هیچ الزامی نمی‌بیند که برای پایان بی سرانجام نمایشنامه‌اش پاسخی در چنته داشته باشد.

زبان این نمایشنامه نیز همچون نمایشنامه‌های دیگر مامت از ساختاری کلاسیک بر خوردار نیست و مدام روند قصه را از هم می‌پاشاند. قطع دائمی کلام توسط شخصیت‌ها، مکث‌های طولانی، توسل به تکرار، و نیمه تمام ماندن کلام مشخصه اصلی دیالوگ نویسی مامت است. تکنیکی که از زبان مرسوم نمایشنامه نویسی آشنایی زادیی می‌کند.

مامت در سال 1947 در شیکاگو متولد شد. ده ساله بود که پدر و مادرش از هم طلاق گرفتند. کارش را با پیشخدمتی در شیکاگو آغاز می‌کند اما به زودی وارد گروه‌های تئاتری می‌شود و بازی و نمایشنامه نویسی را آغاز می‌کند. او تاکنون جوایز زیادی از جمله جایزه اوبی، جفرسون و جایزه انجمن تاتر وست‌آند را برای نمایشنامه‌هایش کسب کرده است. مامت خیلی زود به سمت فیلمنامه نویسی و کارگردانی نیز کشیده شد و چندین فیلم ساخت. فیلم‌نامه "خانه بازی‌ها" جایزه گلدن گلوب را ازآن خود کرد. "چیزها تغییر می‌کند" و "زندانی اسپانیایی" فیلم‌هایی است که مامت به تنهایی کارگردانی کرده است.  مهمترین و جنجالی‌ترین نمایشنامه او "گلن گری گلن راس" است که در بیشتر کشور‌ها اجرا شد و توسط سام مندز نیز به فیلم درآمد. نمایشنامه "اولئانا" توسط هارولد پینتر در لندن کارگردانی و اجرا شد. در نمایش " بوفالوی امریکایی"‌ که در لندن به روی صحنه رفت آل پاچینو برای او بازی کرد.  رمان" پستچی دو بار زنگ می‌زند" به کارگردانی باب رافلسون اولین فیلم‌نامه اوست که به فیلم در آمد. در حال حاضر دیوید مامت یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان دنیا است. 

پی نوشت:

[1]صفحه 44 کتاب

[2]صفحه78 کتاب

 

پسرک و غول‌های یخی

پسرک و غول‌های یخی


آد در چنین جایی زندگی می کند. در سرزمین وایکینگ ها و دراین داستان ماجرای پسربچه ای روایت می شود که پس از از دست دادن پدرش و بعد هم صدمه دیدن پایش از خانه بیرون می آید  و به کلبه ی جنگلی پدر می رود. با سه حیوان عجیب و سخن گو مواجه می شود و با آن ها قدم به ماجرایی شگفت می گذارد.


آد و غول‌های یخی

آد و غول های یخی. نیل گیمن. ترجمه ی فرزاد فربد. تصویرساز: برت هلکوئیست. تهران: انتشارات کتاب پنجره (کتاب های پریان). چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 88 صفحه.  0300 تومان.  

 «نیل گیمن کتاب های زیادی نوشته است بعضی برای بزرگسالان؛ "خددایان آمریکایی"ٰ "ج مثل جادو"ٰ بعضی برای همگان؛ "کتاب گورستان" و بعضی برای کودکان؛ "روزی که پدرم را با دو ماهی قرمز عوض کردم" و "گرگ های توی دیوار". او همیشه مشغول نوشتن داستان است و هر وقت باران بند بیاید به پیاده روی می رود.»[1]  

گیمن نویسنده‌ی معروف و بزرگی ست و شاید پیش از آن‌که خودش بداند، کلاسیک شده است. داستان اونزهای خوب او، به‌مدت هفده ‏هفته در ‏فهرست پرفروش‌ترین‌های لندن قرار داشت. علاوه‌بر آن، داستان‌های بلند سرزمین ناشناخته و گرد و غبار ستاره‌ای در سال 1999 ‏به‌عنوان بهترین رمان بزرگسال، جایزه‌ی «میث اوپیک» و ‏در سال 2001 ‏کتاب اسطوره‌های آمریکایی در فهرست‌ پرفروش‌ترین داستان‌های بلند آمریکا قرار گرفت.‏

«چشمان سرد و آبی غول که بزرگ تر از هر پنجره ای بود به آد دوخته شد. "چرا باید اهمیت بدهم؟" غول آد را روی دیوار دور آسگارد گذاشت، دیواری که برادرش ساخته بود. آن بالا باد می وزید و آد به چوب زیر بغلش تکیه داد مبادا باد او را با خود ببرد و از دیوار بیندازد و بکشد....»

آد و غول های یخی با ترجمه ی فرزاد فربد، در هشت فصل پیش روی نوجوانانی ست که می خواهند زندگی در سرزمین هایدیگری را هم تصور کنند که چون سرزمین خودشان نیستند. تصور زندگی در جایی که هر گوشه اش تکه یخی غول پیکر جلوی رو قرار می گیرد کمی برای نوجوان ایرانی سخت است، سخت تر از آن تصور جایی ست که زمستان های طولانی تنها فصل سال است.

آد در چنین جایی زندگی می کند. در سرزمین وایکینگ ها و در این داستان، ماجرای پسربچه ای روایت می شود که پس از از دست دادن پدرش و بعد هم صدمه دیدن پایش از خانه بیرون می آید  و به کلبه ی جنگلی پدر می رود و با سه حیوان عجیب و سخن گو مواجه می شود. با آن ها قدم به ماجرایی شگفت می گذارد. او غول های یخی را شکست می دهد و با خدایان دوست می شود.

آد و غول‌های یخی

«چشمان سرد و آبی غول که بزرگ تر از هر پنجره ای بود به آد دوخته شد. "چرا باید اهمیت بدهم؟" غول آد را روی دیوار دور آسگارد گذاشت.  دیواری که برادرش ساخته بود. آن بالا باد می وزید و آد به چوب زیر بغلش تکیه داد مبادا باد او را با خود ببرد و از دیوار بیندازد و بکشد. به پشت سر نگاهی انداخت و وقتی دید خانه ی خدایان خیلی شبیه روستای خودشان است چندان تعجب نکرد. البته بزرگ تر بود. اما با همان الگو – با یک تالار جشن و ساختمان هایی کوچک تر در اطرافش.

آد گفت "باید اهمیت بدهی چون به زیبایی اهمیت می دهی. زیبایی از بین خواهد رفت. همه چیز خواهد مرد.»[2]

آد و غول های یخی در سطح استانداردی ازکیفیت چاپ قرار دارد؛ قطع مناسب و صفحه بندی خوب از ویژگی های قابل توجه و برجسته ی این کتاب هستند ولی نکته هایی در متن کتاب وجود دارند که باید به آن ها توجه بیشتری شود و برای بالا رفتن کیفیت اثر باید با حساسیت و وسواس بیشتری با آن ها برخورد کرد.

گروه سنی ای که مخاطب عمده ی این کتاب هستند فارسی را بیش از هر چیز از رسانه های در دست رس خود فرا می گیرند؛از کتاب هایی که می خوانند، از مجله ها و رسانه های تصویری و نوشتاری و هر آنچه با آن در ارتباط هستند. حال اگر صاحبان رسانه برای نسل آینده ی فارسی زبان خوراک خوب به هر لحاظ فراهم نبیند چگونه می توان به ادامه ی حرکت و زیست زبان فارسی امید داشت؟

واِژه گزینی ها، انتخاب کلمه ها و زمان فعل ها، انتخاب قید ها و سایر موارد با دقت و حوصله صورت نگرفته است. شاید با صرف کمی وقت و یا با یاری گرفتن از نیروی کارآمد و فارسی دان کتاب بهتری را از آن چه پیش روی این نسل می گذاریم به آن ها عرضه می کردیم.

در هر حال آد و غول های یخی کتاب خوبی ست و تجربه ی این فضا و همراهی با نوجوانی که دغدغه ها و دردسرهای زندگی اش کمی متفاوت است، تجربه لذت بخشی می باشد.

پی نوشت:

[1] پشت جلد کتاب

[2] صفحه ی 64 کتاب