نشر ماهی مجموعهی ارزشمندی را در حوزهی تاریخ گردآورده و منتشر کرده است؛ که شامل حوزههای مختلف تاریخی میشود. از این میان به کتابهایی چون «ورشو 1920» از آدام زامویسکی با ترجمهی کاوه بیات و «ایران و جنگ جهانی اول» نوشتهی تورج اتابکی، با ترجمهی حسن افشار میتوان اشاره کرد. مجموعهی نسبتن خوبی که قرار است ادامه هم داشته باشد.
در مورد عهد قاجار باید به این نکته اشاره کرد که برای نخستین بار با عنوان «دوران قاجار: چانهزنی، اعتراضی و حکومت در سده 19 در ایران» با ترجمه افسانه منفرد توسط نشر اختران در سال 1386 منتشر شده است .
گاهی پیش میآید که از یک کتاب، دو یا چند ترجمه موجود باشد، ولی نکته اینجا است که از یکسو در چه شرایطی وجود چند ترجمه از یک کتاب واحد، به آن کتاب و خواندنش کمک میکند و از سوی دیگر، ترجمههای متعدد آن کتاب، چه چیزی را بر حوزهی فرهنگ و نشر و همچنین بازار کتاب میافزاید.
و مسالهی بعدی در مواجه با کتابهایی که شخص نویسنده یا پژوهشگر از خارج از بافت فرهنگی و زیست آن کشور و ملیت، به مطالعهی آن میپردازد و بدون تجربهی زیسته در آن فضا و بدون درک بیواسطه از جنبههای مختلف آن زیست اجتماعی – فرهنگی، سعی در شناخت و تحلیل آن دارد. حالا در عهد قاجار، خانم مارتین قدم در راهی سخت گذاشته است؛ اگرچه ونسا مارتین ابزار کار را در دست دارد، ولی این واقعیت وجود دارد که عهد قاجار برای او واقعیت تجربهشده و از آن مهمتر موثر در اکنون شخص او نیست.
ونسا مارتین، پژوهشگر و نویسنده این کتاب، از اساتید تاریخ خاورمیانه در موسسه پژوهشی روبال هالووی دانشگاه لندن است. او همچنین از اعضای هیأت سردبیری انجمن سلطنتی مطالعات آسیایی است و ریاست کمیته انتشارات موسسه بریتانیا را نیز بر عهده دارد.
وی پیش از این هم کتابهای دیگری دربارهی تاریخ معاصر ایران نوشته است که بهطور عمده حاکی از بروز تغییر در زاویه نگرش پژوهشگران تاریخ معاصر ایران است.
پس از مقدمهی مترجم، متنی با عنوان «سپاسگزاری» آمده است که در آن فهرستی از نامها و موسسهها به چشم میخورد که نویسنده از ایشان سپاسگزاری کرده است. در صفحهی 11، پیشگفتار مولف برای خوانندگان فارسی زبان میآید که او خود در این متن کتاب را اینچنین معرفی کرده است:
«کتاب حاضر کتابی است با آرایی تازه راجع به دولت و جامعهی ایران در دورهی قاجار و علیالخصوص پژوهشی ست گسترده دربارهی گروههای اجتماعی فروتر از اعیان در خلال سالهای 1250 تا 1313. در این اثر نشان داده میشود که این گروهها اگرچه بالنسبه فاقد قدرت بودند، اما برای دستیابی به اهداف خود از شیوههایی جهت مذاکره و چانهزنی با دولت بهره میجستهاند؛ نشان میدهد که چگونه تمام اقشار در جامعهی شهری درگیر بودهاند و بهخصوص نشان میدهد که چگونه مردم مبارزاتشان را علیه مقامات دولتی سازمان میدادهاند.» (1)
کتاب خانم مارتین شصت سال از تاریخ ایران را مورد بررسی قرار میدهد؛ زمان بین جلوس محمدشاه در سال 1250 تا مرگ ناصرالدینشاه در سال 1313 در این کتاب بازتاب یافته است.
گاهی پیش میید که از یک کتاب، دو یا چند ترجمه موجود باشد، ولی نکته اینجا است که از یکسو در چه شرایطی وجود چند ترجمه از یک کتاب واحد، به ن کتاب و خواندنش کمک میکند و از سوی دیگر، ترجمههای متعدد ن کتاب، چه چیزی را بر حوزهی فرهنگ و نشر و همچنین بازار کتاب میافزاید.
یکی از نکتههای مهم در عهد قاجار، پرداختن به نقش گروههای فاقد قدرت است؛ خانم مارتین چهار گروه زنان، لوطیها، سربازهای عادی و در نهایت، گروه بردههای سیاه را مورد بررسی قرار داده است.
در صفحهی 126 عهد قاجار در مورد گروه زنان میخوانیم:
«در ایران عصر قاجار وضع زنان در مقایسه با مردان بهطور قطع وضع نامطلوبی بود. منصوره اتحادیه در پژوهش خود دربارهی جامعهی تهران در سال 1269 قمری متذکر میشود که حداکثر یک درصد زنان صاحب خانه بوده و درصدی که مالک مغازه بودهاند حتی از این هم کمتر است. سهمالارث یک دختر نصف برادرانش بود و زنی که دارای فرزند بود یکچهارم و زنی که فرزند نداشت یکهشتم از دارایی شوهر ارث میبرد.»
باز هم در همین زمینه میخوانیم:
«براساس اسناد و شواهد موجود نمیتوان گفت که آیا بین قرن 12 و اواخر قرن 13 فرصتهای زنان برای بیرون آمدن از خانه بیشتر شده بوده است یا نه. عموما کارهای زنان تحت نظارت و مراقبت بود و بهجهت ایمنی پس از غروب آفتاب از خانه خارج نمیشدند.»
ونسا مارتین در ادامه میگوید:
«در دخالت زنان در امور سیاسی که موضوع مطالعهی ماست، عنصری از شور و هیجان وجود داشته که زنان غیرشهری را هم شامل میشده است.»
بهغیر از مقدمهی مترجم، سپاسگزاری، پیشگفتار مولف برای خوانندگان ایرانی و مقدمه؛ این کتاب شامل 9 فصل است که بعد از این فصلها، نتیجهگیری، یادداشتها، کتابنامه و نمایهها نیز در پی میآیند.
تئاتر معاصر آلمان در قرن پیش نام آورانی بی شمار داشته است. برتولت برشت در نیمه نخست قرن بیستم بی شک جایگاهی شایسته داشته و در نیمهی دوم آن باید از هاینر مولر نام برد. او در جایی گفته است" من از آنجایی شروع کردم که برشت به پایان برد". این یادداشت شناخت مختصری از مولر و نمایشنامه هملت ماشین به دست میدهد.
شهرت هاینر مولر از آن روست که همواره با زبان آتشین به انتقاد از جامعهی خویش، یعنی ملت و سرزمین دو پاره شدهی آلمان پرداخت. سه نمایشنامه اواخر دهه هشتاد او یعنی " هملت ماشین"، مرگ ژرمن در برلین" و " ماموریت" از آثار درخشان ادبیات دراماتیک به شمار میروند.
هاینر مولر در سال 1980 برای نخستین بار به کار گردانی روی آورد و نمایشنامهاش " ماموریت" را در " فولکس بونه" برلین به صحنه برد. موضوع اغلب آثار او را بیشتر جنگ، کشتار و بازیهای پوچ سیاسی تشکیل میدهد. هاینر مولر پس از اتحاد دو آلمان با استقبال بیشتری رو به رور شد و به زودی قدرت مطلق مدیریت تئاتر" برلینر آنسامبل"را که درخشانترین تئاتر آلمان است به دست گرفت. او در سالهای پایانی عمر خود سه نمایشنامه دیگر نوشت به نامهای " کوارتت"، " جادهیولوکلامس کر" و " گرمانیا 3". چند روز پیش از تمرینهای گرمانیا3 به علت ابتلا به سرطان معده ، در سیام دسامبر 1995 در برلین در گذشت.
کتاب هملت ماشین با پیشگفتاری درباره زندگی مولر که بخشهایی از آن را خواندید آغاز میشود. هملت ماشین نمایشنامهای بسیار کوتاه است که شامل 5 بخش کوتاه همچون 5 تصویری است که تنها برای چند ثانیه نور داده میشوند. آلبوم خانوادگی، اروپای زن،اسچرزو، طاعون در بودا/جنگ برای گروئنلند و هزارن سال/ درون زرهای هول انگیز، نامهای 5 بخش کوتاه نمایشنامه است.
این نمایشنامه برداشتی آزاد از نمایشنامه هملت اثر شکسپیر است. اما اینجا هملت دیگر جوان منزوی پیچیده در افکار و تردیدهای خود نیست. بلکه زبان او ناهنجاریها،تضادها و کشمکشهای وحشیانه و خانمان برانداز جهان امروز را به گونهای شگفتانگیز منعکس میکند. هملتی که در این نمایشنامهآفریده میشود هملتی ضد هملت است. هملتی ضد قهرمان با افکاری عصیانزده که با جهان واقعیتها همچنان بیگانه است و تنها با یکه تازی در دنیای خیال خود به آرزوهایش دست پیدا میکند.
ناصر حسینی مهر در بخش پایانی کتاب در یادداشتی به نام " زخم هملت" به تحلیل و توصیف این نمایشنامه و شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار آلمان هاینر مولر میپردازد. او مینویسد" شیوه نگارش هاینر مولر در نمایشنامهنویسی عبارت است از تکه پاره کردن و تشریح زبان و تاریخ آلمان، به همین دلیل درک آثارش برای کسانی که با این سرزمین بیگانهاند تا حدی دشوار و حتی ناممکن است. شیوهی نو نگارش و زبان پیچیده و پر رمز و راز او (که افسون در زبان ترجمه به تمامی راه نمییابد) بسیاری از کارگردانان و بازیگران را در به صحنه بردن آثارش دچار ترس و وسواس کرده است، زیرا اجرای اغلب آثار مولر شیوهای دیگر در بازی پردازی، طراحی امور صحنه و حتی گزینش مکان بازی میطلبد.
مولر در برابر دنیای غرب و وجه منحط اخلاق و فرهنگ دنیای ناامن معاصر ایستاد. از این رو در آثار او برتری رنگهای تیره را در امید به آینده میبینیم.
در جایی از نمایشنامه میخوانیم
" کجاست سحر که دیروز در انتظارش بودیم
پرندهی صبحگاهی همهی شب را میخواند
بامداد در شنلی سرخ میگذرد
و شبنم که خود را میتراود چون خون"
پس از یادداشت زخم هملت زندگینامه هاینر مولر به ترتیب تاریخ تولد تا مرگ او آورده شده است و سپس عکس هایی از مولر و نمایشنامههایی که از او به اجرا درآمده است.
بخش انتهایی کتاب نیز متن اصلی نمایشنامه به زبان آلمانی برای کسانی آورده شده است که به این زبان تسلط دارند و میتوانند به لایههای دیگر متن که به ترجمه در نمیآید دست پیدا کنند.
این نمایشنامه سال گذشته توسط ناصر حسینی مهر کارگردانی و به صحنه برده شد.
http://www.afrazbook.comهاروکی موراکامی، حدود ده سال پیش تصمیم گرفت مجموعهای متنوع از داستانهای روز تولد از میان آثار جدید گرد آورد و برای این کار به جست و جو پرداخت. کتاب حاضر حاصل این جست و جوی گسترده است.
او خود داستانی به این مجموعهی گردآوریشده افزوده و پیشگفتاری بر آن نوشته است.
هاروکی موراکامی در پیشگفتار خستهکنندهی این کتاب، که 12 صفحه را به خود اختصاص داده است، درنهایت اظهار امیدواری میکند که: «سرانجام من به عنوان تدوینگر (و در یک مورد نویسنده) امیدوارم که شما در دوازده داستانی که در این مجموعه گنجانده شده دست کم یک داستان پیدا کنید که، چه شاد و چه غمناک، به شما لذتی واقعی بدهد و سبب شود که بخواهید بخشی از روز تولد بعدیتان را با خواندن دوبارهی آن سپری کنید.»
در نسخهی اصلی این مجموعه، که توسط موراکامی جمعآوری شده و تدوین یافته است، دوازده داستان کوتاه از یازده نویسندهی دیگر و خود موراکامی وجود دارد که البته در برگردان فارسی این کتاب، ما تنها با نه داستان از نه نویسنده روبهرو هستیم.
در داستانهای روز تولد، موراکامی پیش از هر داستان، مختصری در مورد نویسندهی آن توضیح داده است تا شناختی هرچند کم در مورد نویسندهی داستان به دست دهد، البته این قاعده یک استثنا هم دارد و آن داستان انتهایی این مجموعه است که از آن خود اوست و مقدمهای در ابتدای آن به چشم نمیخورد.
موراکامی سعی کرده است چشمانداز خود را نیز در خلال هر مقدمهی کوتاه، پیش از شروع داستان، به ما ارزانی دارد تا بتوانیم از دید او آگاه شویم و از آن برای یافتن منظری بهتر نسبت به داستان یاری گیریم. همچنین او نظر خود را در مورد شیوهی روایی و سبک نوشتاری هر نویسنده در همان مقدمهی کوتاه گنجانده است.
برای نمونه زیر نام ریموند کارور، پیش از داستان این نویسنده با نام «حمام»، در پاراگراف دوم اینچنین آورده است:
«اکثر غریب به اتفاق آثار اولیهی کارور با خسران و ناامیدی سر و کار دارند اما در کارهای بعدی او عنصر رستگاری وارد شد و به دنیایش عمق و گرما و وسعت بخشید. خوانندهی "حمام" در مقایسه با "یک چیز کوچولوی خوب" نمایش زندهای از تغییر بنیادی را شاهد است.»
نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است.
تعدادی از این نویسندهها برای مخاطب فارسیزبان شناخته شدهاند و از آنها آثار دیگری نیز به زبان فارسی برگدانده شده است؛ نویسندگانی چون خود موراکامی و کارور که از آنها کتابهای متعددی به فارسی برگردانده شده است، بیشتر به گوش و حافظهی علاقمندان ادبیات داستانی آشنا هستند، و تعدادی هم حتا برای خود گردآورندهی کتاب آشنا نیستند. برای نمونه زیر نام لیندا سکسون پبش از داستان او با نام «دگرگونی» چنین مینویسد:
«نتوانستم دربارهی پیشینهی لیندا سکسون اطلاعات زیادی به دست آورم. در فهرست منابع کتابشناسی دو مجموعهداستان به نام او ثبت شده: "عیبهای مارگارت" (1988) و "سیارههای هاملت: ضربالمثلها" (1997). خود سکسون بیشتر بهعنوان نویسندهی چند کتاب با موضوع الاهیات عصر جدید شناخته شده تا خلق داستان. او استاد علوم انسانی است در دانشگاه ایالتی مونتانا.»
نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است، موراکامی در 12 ژانویهی 1939 متولد شده است. تعدادی از کتابهای او به فارسی برگردانده شده است که از آن جمله میتوان به «کافکا در ساحل» (که با نام «کافکا بر کرانه» هم ترجمه شده است.)، «پس از تاریکی»، مجموعهداستان «کجا پیدایش کنم؟» و... اشاره کرد.
هدف این کتاب، ارائهی بعضی از عناصر ضروری، البته بدون درنظر گرفتن دیدگاه خاص کارگردانی اثر برای خواندن و تحلیل ویژگیهای متن نمایشی است.
در گفتار مترجم، غلامحسین دولتآبادی با توجه به تاریخچهی کلاس درس «تجربه و تحلیل بیس»، به استادی دکتر حسن رهآورد و همینطور کارهای منتشرشده در زمینهی تحلیل نمایشنامه، بر لزوم تالیف و ترجمهی آثار بیشتری در این زمینه تاکید میکند و معتقد است نیاز به آن، هنوز برطرف نشده است.
او میافزاید که به پیشنهاد مدیر انتشارات افراز، خانم کیان افراز، دست به ترجمهی این کتاب زده است.
«هدف این کتاب، ارائهی بعضی از عناصر ضروری، البته بدون درنظر گرفتن دیدگاه خاص کارگردانی اثر برای خواندن و تحلیل ویژگیهای متن نمایشی است. به عبارت دیگر، یافتن مفهوم تئاتری بودن است که چگونه در درون اثر نوشتهشده، گنجانده میشود و به چه صورتی میتوان آن را کشف کرد. این کتاب با حرکتی تدریجی بهسوی بطن اثر مکتوب، به جمعبندی مسایل اساسی متن نمایشی میپردازد و پرسشهایی نظیر: داستان یا حکایتی که از خلال کنش نمایشی، تعریف میشود، کدام است؟ در چه زمان و مکان روی میدهد؟ از طریق کدام یک از شخصیتها بیان میشود؟ پاسخ میدهد.»
کتاب تحلیل متن نمایشی با گفتار مترجم آغاز میشود و بعد از آن، پیشگفتار کوتاهی برای ورود به متن اصلی تهیه دیده شده است. بدنهی اصلی کتاب را شش فصل تشکیل میدهد. فصل نخست به رویکرد متن نماشی میپردازد و فصلهایی که در پی آن میآیند، به توضیح و تحلیل ساختار کنش نمایشی، فضای نمایشی، زمان نمایشی، شخصیت و گفتار نمایشی میپردازند. این کتاب، یک مجموعهی نظاممند است که با روانی و حوصله، خواننده را به سوی درک هرچهبیشتر از تحلیل متن در حوزهی نمایش پیش میبرد.
ما در این کتاب با مبحثهایی چون ژانر نمایشی، دستوارت صحنه، دیالوگ، سازماندهی متن نمایشی، کنش، برش کنش نمایشی، فضای تئاتری، فضای صحنهای، کارکرد فضا، معنای زمان تئاتری، رویکرد شخصیت، پویایی فضا، بازیگر، نشانههای دستوارت صحنه، زمان به عنوان عنصری نمایشی، کاربرد فردی زبان شخصیت، اشکال گفتار، نمایشنامهنویسی کلام، اهداف متن نمایشی و بوطیقای متن نمایشی، مواجه هستیم.
بدیهی ست که در هر حوزهای، فربه شدن بخش تئوری برای ایجاد امکان شناخت آن حوزه و گسترش گفتمانهای تئوریک، به کمک رشد و بالندگی آن میشتابد
بدیهی ست که در هر حوزهای، فربه شدن بخش تئوری برای ایجاد امکان شناخت آن حوزه و گسترش گفتمانهای تئوریک، به کمک رشد و بالندگی آن میشتابد. بهخصوص در شکلهای مختلف هنری که پیوند ناگسستنیای با اندیشه و تفکر دارند، این مساله اهمیت بیشتری مییابد. در سالهای دههی هفتاد، اگرچه موج گستردهای از تئوریها وارد بازار اندیشه و هنر شد، ولی مسائل چندی موثر بودن این موج در روند رشد اندیشگانی را مبهم می کند. پس از آن موج پر هیاهو و پر شتاب، حالا که گرد و خاک ها فرو نشسته است، زمان آن رسیده است که ژرف تر به مساله ی تئوری و تاثیر آن بر روند حرکت های هنری بپردازیم و تولید و ورود تئوری های کارکردی را جدی تر بگیریم.
http://www.afrazbook.comنمایشنامهی جوانی از آتلانتا اثری است که از کنش نمایشی بسیار پر رنگ و جذابی برخوردار است و نهتنها از جنبهی ساختار و طرح نمایشی، بلکه از نظر نشانههای حسی و عاطفی نیز وامدار نمایشنامههای قبل از خود است.
«ویل کیدر که چهل سال برای شرکتی کار کرده است، بهناگهان از آنجا اخراج میشود. او بر این عقیده است که چون در بهترین و بزرگترین شرکت کار میکند، باید در بهترین و بزرگترین خانه نیز زندگی کند و از بهترین و بزرگترین ماشین نیز استفاده کند. او هنوز در اندوه از دست دادن تنها فرزندش دست و پا میزند، ولی قصد دارد چنان خود را مشغول کند تا این حادثهی دردناک را فراموش کند. او در برابر درد و اندوهش چنین برخوردی دارد؛ از شش ماه قبل که پسرش مرده، خانهی جدید بزرگی خریده است تا ذهن همسرش را از این مصیبت رهایی بخشد...» (1)
این پاراگراف که قسمتی از نوشتهی پشت جلد کتاب است، ضمیمهی تصویر نویسنده شده است تا شمایی از آنچه را در کتاب میخوانیم، پیش روی ما بگذارد. متن پشت جلد، از مقدمهی کتاب انتخاب شده است.
همانطور که از چکیدهی ارایهشده در پشت جلد برمیآید، ماجرا مربوط به یک خانوادهی آمریکایی ثروتمند است که هیچگاه تصور نمیکرده است، کابوسی بتواند زندگی آن خانواده را به هم بریزد یا واقعهای بتواند برنامهریزی آنها را مختل کند، تا افراد آن خانواده مجبور باشند خود را آمادهی آن مصیبت کنند.
هورتون فوت (Horton Foote) فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس آمریکایی است که فیلمنامهی «کشتن مرغ مقلد» را نیز او نوشته است. همچنین فیلمنامههایی چون «سفر به باونتی فول»، «فردا» و «بخششهای پرمهر» نیز از آن او هستند که در آنها فورت رؤیاهای شکستخوردهی مردم را تصویر میکرد. او در نوشتن فیلمنامههایش مهارت زیادی در اقتباس از آثار ادبی داشت؛ بهطور مثال، «کشتن مرغ مقلد»، نوشتهی هارپر لی، رمانی بود که جایزهی پولیتزر 1964 را به دست آورد، و هورتون فوت در سال 1962 فیلمنامهای براساس آن نوشت که رابرت مولیگان فیلمی از روی آن ساخت.
هورتن فوت جایزههای اسکار، امی و پولیتزر را از آن خود کرده است؛ برای نمونه جوانی از آتلانتا که آن را در سال 1995 نوشت، برندهی جایزهی پولیتزر شد.
او برای شخصیتپردازیهای بسیار دقیق و مشاهدههای خود از نقاط ضعف انسانی شهرت دارد. کارکترهای او معمولا انسانهای معمولی با خواستها و آرزوهای معمولی هستند. به فوت بهخاطر ژرفنگری در مسایل مردم معمولی، لغب چخوف آمریکایی را دادهاند. او در ابتدا تصمیم داشت بازیگر شود، ولی درنهایت به کار نوشتن مشغول شد و در همین کار باقی ماند.
مایکل ویلسون دربارهی او چنین گفته است:
«فوت با خلق شخصیتهایی فراموشنشدنی در تئاتر و سینما، قلب و روح ما را به لرزه در آورد و مفهوم انسان بودن را به ما نشان داد.»
کتاب جوانی از آتلانتای او، ما را با مسالهی «آمریکایی بودن» مواجه میکند. خوانندهی فارسیزبان کتاب را در دست میگیرد و شروع به خواندن میکند.
در صفحهی 20، ویل چنین میگوید: «ولی دیگرون تو هوستون ورشکسته شده بودن ما با پرچم پیروزی، از رکود اقتصادی نجات پیدا کردیم. همه کاسهی گدایی دست گرفته بودن... ولی ما نه. ما نه. کار و بار ما سکه شده بود.»
گریه نکن لیلیدبل. همهچی درست میشه. اگه من برگردم سر کار و تو هم تدریستو شروع کنی، همهچی درست میشه...
یا در جای دیگری خطاب به تد میگوید: «چی میگی؟ اینکه منو نمیترسونه. من تو رقابت بزرگ شدم تد. وقتی تو این شرکت کارمو شروع کردم، وقتی من و پدرت جوون بودیم، چیزی که باعث موفقیتمون شد، همین مساله بود، روحیهی رقابت جوییمون. یه روز پدرت بهم گفت، ویل من همیشه فکر میکردم آدم رقابتجویی هستم، ولی تو رقابتجوترین آدمی هستی که تا حالا میشناختم یا دیدم. رقابتجوترین. این چیزی بود که پدرت گفت، درست قبل از اینکه بمیره. صدام زد تو دفترش و بهم گفت ویل من به زودی میمیرم. خودم میدونم، ولی خیالم راحته چون میدونم تو اینجایی و به پسرم کمک میکنی شرکتو اداره کنه. شرکتی که با هم ساختیمش ویل.»
در ظاهر امر، ما با یک خانواده مواجه هستیم که ناگهان دچار بحران میشود، ولی قصه آنجاست که افراد این خانواده، به دنبال راه برونرفت از این بحران میگردند. پلههای خطر کجا هستند؟ البته مسالهی اصلی درواقع مشکل این خانواده هم نیست، مساله شیوهی عملکردی خاص فرد آمریکایی در برابر بحران است:
«گریه نکن لیلیدبل. همهچی درست میشه. اگه من برگردم سر کار و تو هم تدریستو شروع کنی، همهچی درست میشه...» (2)
ولی درنهایت، جملههایی چون عبارت زیر هستند که به یاد میمانند:
«میدونم. میدونم. این حرفو تا حالا به هیشکی نگفتم. اما این چیزیه که بهش فکر میکنم. همیشه بهش فکر میکنم. باهات صمیمیام، پسر. فکر میکنم این چیزها رو حتا نباید به تو بگم ولی کس دیگهای رو ندارم که بهش اعتماد داشته باشم.» (3)
چهچیز میتواند همهچیز را درست کند؟ آیا همهچیز را میتوان روبهراه کرد؟ همهی لکهها پاک میشوند؟
شاید نتوانیم با شخصیتها همذاتپنداری کنیم، شاید، ولی میتوانیم آنها را درک کنیم، حتا اگر قابل درک نباشند. آنچیزی که هر انسانی، جدای از بودنش در هر نقطهای، به آن اجتیاج دارد؛ داشتن کسی که حرفهایی را بزند که به هیچکس نگفته است، گفتن به کسی که بشود به او اعتماد کرد.
http://www.afrazbook.comاز سری «ایران این روزها»
تنها یک. محمد یعقوبی. تهران: انتشارات افراز. 1389. 1100 نسخه. 200 صفحه. 5000 تومان.
محمد یعقوبی کارش را بلد است؛ اگر نگوییم به کمال ولی میتوان گفت که با سرعتی قابل قبول در مسیری که از آنِ او ست، به پیش میرود. او در 22 سالگی اولین نمایشنامهی خود را مینویسد و تا همین حالا از حرکت نایستاده است. دانشآموختهی حقوق است، و آنچه را که در زمینهی نمایش و نوشتن نمایشنامه لازم داشته است، در حواشی دانشگاه فرا گرفته است، بهطور مثال در سال 1371، برای فن بازیگری به سراغ مهین اسکویی رفته است.
اولین کتابی که از او در دست گرفتم، در آن زمان از خواندنش لذت بردم، منطق روایی را پسندیدم و شگرد کار کشیدن از دیالوگها و استفاده از سادهترین کلمهها برای القای معنا کاملا مشهود بود. از همان زمان نام یعقوبی را بهخاطر سپردم، اگرچه او سالها پیش فعالیت حرفهای خود را آغاز کرده بود، ولی با وجود اینکه در حوزهی داستان خوب عمل کرد، این حوزه، جولانگاه همیشگی او نبود.
تنها یک شمارهی پنج از سری کتابهای «ایران این روزها» ست که توسط انتشارات افراز روانهی بازار شده است. کتاب دربرگیرندهی دو نمایشنامه از محمد یعقوبی به نامهای «یک دقیقه سکوت» و «تنها راه ممکن» است که هر دوی آنها پیش از چاپ کتاب به روی صحنه رفتهاند و پس از تمامشدن هر نمایشنامه، ضمن توضیح کوتاهی دربارهی اجرای نمایش و عوامل آن، عکسهای مربوط به اجرا را نیز میبینیم.
هر دو این نمایشنامهها، بازتاب مسائل اجتماعی هستند. «یک دقیقه سکوت» ماجراهای پیش پا افتادهی خانوادهای است که باوجود اینکه درگیری زندگی و گرفتاریهای روزمرهی آن است، نگاهی هم به گذشته دارد و مدام به روزها و درگیریهای انقلاب پنجاه و هفت و جنگ و شهیدان. فلاشبک میزند و اعضای این خانواده را دچار چالش میکند.
تقابل انسانها و جدال نقشپذیری در آنها، در کارهای محمد یعقوبی مشهود است. ظرافت پردازش دیالوگها و همینطور حاشیههای ساده، ولی با اهمیت زندگی، در کارهای او بازنماینده میشوند، و امید این را میدهند که با یک نویسندهی صاحبسبک مواجه هستیم.
در «تنها راه ممکن» موضوع مورد بحث، ضرورت خوبیکردن و برقراری عدالت در دنیا ست. در جایی از نمایشنامه چنین گفته میشود: «تنها راه ممکن برای به وجود آمدن دنیای عادلانه خوبی کردنه»
تقابل انسانها و جدال نقشپذیری در آنها، در کارهای محمد یعقوبی مشهود است. ظرافت پردازش دیالوگها و همینطور حاشیههای ساده، ولی با اهمیت زندگی، در کارهای او بازنماینده میشوند، و امید این را میدهند که با یک نویسندهی صاحبسبک مواجه هستیم.
او را میتوانیم یک نویسندهی بومی خطاب کنیم، همان نویسندهای که اگرچه با تکیه بر خواستگاههای جهانشمول مینویسد، ولی دغدغهی او و موتیفهای مورد توجه او بهطور مشخص، برای همینجا و همین زمان آمدهاند تا بمانند. از «زمستان 66» تا «یک دقیقه سکوت» که در همین کتاب آمده است، از «گلهای شمعدانی» تا «نوشتن در تاریکی» خواننده و بیننده در مرحلهی بعد، با چیزی مواجه است که بومیبودن او به درک بیشتر او از کار کمک میکند. این موضوع به این معنی نیست که یعقوبی گرفتار مسائل خاصی است و نمیتواند دغدغههای همهگیر را بشناسد و منعکس کند، بلکه یعقوبی آنچه را که بهتر میشناسد و حس کرده است را به ما نشان میدهد.