کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

آن‌چنان که پیش می‌رویم

آن‌چنان که پیش می‌رویم 

 


 پروردگارا، چطور می‌خواهید من زجر نکشم وقتی می‌بینم که او مجبور است برای همه توضیحاتی پوچ بدهد. توضیحاتی وحشت‌انگیز. آیا همگی شما واقعن می‌توانید باور کنید که دختر من مرده است؟ که خود من دیوانه هستم؟


چنین است (اگر به نظرتان چنین می‌رسد).

چنین است (اگر به نظرتان چنین می‌رسد). لوئیجی پیر اندلو. ترجمه‌ی بهمن فرزانه. ویراستار: ایرج کریمی. تهران: انتشارات کتاب پنجره. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 124 صفحه. 3800 تومان.

«نمایشنامه‌های او یکی زیباتر از دیگری است، به حالتی جاویدان همیشه خوشایند هستند. هرچند اندکی گنگ و مبهم و غیر قابل فهم! در نمایشنامه‌های او نباید بیهوده عقب "منطق" گشت، گرچه وقتی خوب به عمق آن‌ها فرو برویم می‌بینیم که همیشه منطقی وجود داشته است.

...

به‌هرحال جایزه‌ی نوبل واقعا حق بوده است و آن هم نه یکی، بلکه می‌بایستی سه چهار تا نوبل به او اهدا می‌کردند.»[1]

باید پیش از هر چیز در مورد این کتاب به دو نکته ی ضروری اشاره کرد؛ نخست طرح جلد آن است که توسط مریم‌سادات منصوری انجام شده است و دومین نکته، به نقش آقای ایرج کریمی به‌عنوان ویراستار کتاب بر می‌گردد. مریم‌سادات منصوری چه بر روی جلد این کتاب و چه در همکاری‌های پیشین خود با کتاب پنجره در زمینه‌ی طرح جلد، توانایی و قابلیت حرفه‌ای و همچنین پسند و ظرافت کاری خود را نشان داده است. از سوی دیگر، علاوه بر ستایش نشر کتاب پنجره برای تلاش ایشان به‌منظور ارایه‌ی کتاب در سطح کیفی قابل قبول و همچنین احترام به حق عوامل پشت‌پرده‌ای چون طراح جلد و ویراستار، باید گفت که این نشر تا رسیدن به زبان معیار و شیوا هنوز راه در پیش دارد اگرچه مطمئنا تلاش ایشان در این جهت بی‌نتیجه نخواهد ماند.

این کتاب دومین گزیده از نمایشنامه‌های نویسنده‌ی ایتالیایی به‌شمار می‌رود که از سوی نشر کتاب پنجره به بازار کتاب ایران راه یافته است. قابل ذکر است که تعداد زیادی از نمایشنامه‌های پیر اندلو از روی داستان‌های کوتاه او اقتباس شده‌اند و با گسترش آن‌ها به وجود آمده‌اند. او بعضی‌ها را در همان سال نگارش و بعضی‌های دیگر را در حدود ده یا حتا چهل سال بعد مانند به گونه‌ی ادبی دیگر تغییر شکل داد که «دوست همسرها» از آن جمله محسوب می‌شود.

«خانم فرولا:   پروردگارا، چطور می‌خواهید من زجر نکشم وقتی می‌بینم که او مجبور است برای همه توضیحاتی پوچ بدهد. توضیحاتی وحشت‌انگیز. آیا همگی شما واقعا می‌توانید باور کنید که دختر من مرده است؟ که خود من دیوانه هستم؟ که این زن دیگر، همسر دوم اوست؟ ولی او احتیاج دارد که این چیزها را بگوید. از گفتن آن‌ها آرامش به دست می‌آورد، اعتمادبه‌نفس پیدا می‌کند. فقط از این راه عظمت آن‌چه را که می‌گوید و مجبور است بگوید، را درک می‌کند. ...»[2]

از همان آغاز که عنوان کتاب را بر روی جلد می‌خوانیم (چنین است) بازی با خواننده شروع می‌شود. چنین است؛ اگر چنین به نظرتان می‌رسد عنوانی است که برای این کتاب انتخاب شده است تا خواننده را هرچه‌بیشتر کنجکاو کند. این اثر نمایش‌دهنده‌ی برخورد روایت‌های متفاوت شخصیت‌هایی است که هر کدام حقیقت را به گونه‌ای می‌بینند و دایم در پی پاسخ به این پرسش هستند که حقیقت کدام است؟ شخصیت‌ها با احترامی ظاهری ولی نه واقعی یکدیگر را دیوانه می‌پندارند و این مضمون خواننده را در سرتاسر اثر با خود می‌کشاند. در هر لحظه این پرسش مطرح می‌شود که کدام شخصیت راوی حقیقت است و در وجهی دیگر اصلا کدام شخصیت عاقل است؟ حقیقت و خیال دو روی سکه‌ای هستند که در این نمایشنامه به‌شدت مورد بازی قرار می‌گیرند و نویسنده با بازی با شخصیت‌ها، کلمات و مخاطب؛ مرز واقعیت و خیال را در هم می‌شکند. 

حقیقت و خیال دو روی سکه‌ای هستند که در این نمایشنامه به‌شدت مورد بازی قرار می‌گیرند و نویسنده با بازی با شخصیت‌ها، کلمات و مخاطب؛ مرز واقعیت و خیال را در هم می‌شکند.

در این نمایشنامه که در سه پرده و هر پرده در چندین صحنه تدوین یافته است، گفتگوهایی صورت می‌گیرد که در آن‌ها هیچ‌یک از طرفین ماجرا حقی برای دیگری و افکارش قایل نیست و هرکدام از آن‌ها داعیه‌دار حقیقت نهایی هستند؛ حقیقتی نامعلوم و نامشخص. مخاطب در تمام طول نمایشنامه منتظر است که در نهایت کسی پیدا شود و او را به‌سمت در خروجی راهنمایی کند، ولی خبری از آن شخص نیست. موردی که در این نمایشنامه به‌شدت عجیب است، گفتگوهایی است که هیچ حقی برای هیچ طرف گفتگوکننده‌ و نه مخاطب به‌ رسمیت نمی‌شناسد؛ به‌ ویژه برای خواننده‌ای که همواره عادت دارد در تمام عرصه‌های زندگی، تک گویی کند و یا گوش‌ها را به دیگری اجاره دهد بدون آن که درک مفاهیم واقعی را در گفتگو لحاظ کرده باشد.

کتاب پیر اندلو برای خواننده‌ی امروزی یادآور یک اثر مهم سینمایی هم هست؛ «راشومون» ساخته‌ی آکیرا کوروساوا، فیلمی که در آن سه شخصیت داستان سه روایت مختلف از یک حقیقت را بازگو می‌کنند و بیننده در نهایت سرگردان می‌ماند که کدام روایت معتبر است.

لوییجی پیراندلو (1936- 1867) داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس ایتالیایی و برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات است. برخی آثار نمایشی او را از آثار متقدم مسیری می‌دانند که در نهایت به «تئاتر ابزورد» ختم شد. تاکنون مترجمان مختلف، بسیاری از داستان‌ها و نمایشنامه‌های پیر اندلو را به فارسی ترجمه کرده‌اند که بهمن فرزانه هم از مترجمان نام‌آشنایی است که به این ورطه پای نهاده است و تاکنون به‌جز این اثر، نمایشنامه‌ی شش شخصیت در جستجوی نویسنده و چند مجموعه‌داستان کوتاه را هم از این نویسنده‌ی ایتالیایی از زبان اصلی به فارسی برگردانده و تمامی آن‌ها را به‌یاری نشر کتاب پنجره به بازار کتاب فرستاده است.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 7 و 8 مقدمه‌ی کتاب

[2] صفحه‌ی 53 کتاب

 

مهندسی صدا

مهندسی صدا 

 


 صدا بازنمود تمام عیار وجود انسان و مصایب اوست و از این جهت لازم است بازیگر تئاتر از بیان خوبی برای ارائه احساسات برخوردار باشد. در آثار کلاسیک بارها اشاره شده است که نمی‌توان از ارزش‌های حرکتی بازیگر بدون در نظر گرفتن ارزش‌های بیانی او سخن گفت. با خواندن این‌ کتاب با انواع صداهای انسان از لحاظ جنسیت و وسعت بیشتر آشنا می‌شوید.     


صوت، صدا، گفتار/فنون بازیگری

صوت، صدا، گفتار/فنون بازیگری 3. محمودرضا رحیمی. تهران: نشر افراز. چاپ اول: 1390. 1100نسخه. 224صفحه. 5800 تومان.

«در نمایش " من نه!" اثر ساموئل بکت، صحنه به کلی تاریک است و فقط دهانی درمرکز صحنه به چشم می‌خورد. دهان بی وقفه سخن می‌گوید و گفتارهای جنون آسایش بازتاب احساسات، سرگذشت و تاملات پریشان اوست. در این جهان تیره‌ی بکتی، انسان به یک دهان، به صدا ، تقلیل یافته است.»[1]

گفتار و آوا از مهمترین ابزارهای انسان‌ها و حیوانات است. حیواناتی که از درک و هوش بالاتری بر خوردارند نسبت به آوا حساسیت بیشتری دارند. تمام تلاش های زیستی جانوری از تولید آوا آغاز شده و توسط همان کنترل می‌شود. آوا در برخی نظریه ها حتی از تنفس که کلید فعالیت بدن را به آن نسبت می‌دهند مقدم‌تر است. کسانی که معتقد به این نظریه هستند تنفس را به عنوان موسیقی و ریتم بدن انسان در نظر می‌گیرند و نداشتن ریتم در انسان مرده را به نبود ارتعاشات ناشی از صدا و آواهای حیاتی نسبت می‌دهند. باید بدانید که تنفس هم با دم و بازدم توسط شوک‌های صوتی به وجود آمده و کنترل می‌شود. محمود رضا رحیمی در کتاب صوت، صدا و گفتار تلاش کرده است با بدست دادن تاریخچه‌ آوا شناسی، آواشناسی آکوستیک و آواشناسی گویشی چشم انداز کلی درباره اهمیت صدا و گفتار در زندگی بشر ارائه دهد. همچنین در این کتاب به بررسی صدا و آوا در موسیقی ،فیزیک موج و انواع صداهای انسان از لحاظ جنسیت و وسعت پرداخته است. تمرینات پیشنهادی این کتاب در جهت سالم سازی صدا و بهداشت آوا و گفتار است. همچنین او در این کتاب به تحولات زبان  و مهندسی صوت، صدا و گفتار می‌پردازد.

صدا، گفتار و صوت شامل شش فصل است  که در فصل اول جنبه‌های تنفسی آوا و گفتار و تمریناتی برای بهتر شدن شیوه صحیح صحبت کردن پیشنهاد شده است. فصل دوم به تحولات زبان و مهندسی صوت می‌پردازد. فصل سوم تاریچه‌ای از صدا و آوا ارائه می‌شود. فصل چهارم مقدمه‌ای است بر تنفس شکمی. فصل پنجم برخی تمرینات عملی پیشنهاد می‌شود و در فصل ششم و پایانی به آسیب شناسی و مارسا خوانی و علائم اختلالات آوایی پرداخته می‌شود. صوت، صدا و گفتار سومین کتاب از فنون بازیگری تالیف محمود رضا رحیمی است. وی درباره این کتاب می‌گوید:‌« کتاب حاضر بیان آواهای گفتاری در فنون بازیگری را با نگاه‌های مختلفی مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد و خود را به یک " کتاب کار" نزدیک می‌کند. 

صوت، صدا و گفتار سومین کتاب از فنون بازیگری تالیف محمود رضا رحیمی است. وی درباره این کتاب می‌گوید:‌« کتاب حاضر بیان آواهای گفتاری در فنون بازیگری را با نگاه‌های مختلفی مورد بحث و بررسی قرار می‌دهد و خود را به یک " کتاب کار" نزدیک می‌کند.

در این کتاب برای رسیدن به پاسخی برای این پرسش که آیا گفتار، ابزار انسان است؟ چندین مرحله‌ی مختلف کار کارگاهی و تمرینات عملی پیش بینی شده است. به همراه آن سعی شده تا تمام حوزه ‌های مربوط به علم صوت، پرورش صدا و گفتار در ساحت عملی و تمرین‌های متنوع و قطعاتی از پشته‌ی ادبیات غنی ایران برای نمونه با توضیح و تمرین‌های مقتضی آورده شود. این تمرین و تشریح‌ها عناوینی همچون جنبه‌های تنفسی آوا – گفتار، زبان، آواشناسی به همراه بهداشت گفتار و اعضای مربوط در بدن را نیز به تفصیل مورد بررسی و کنکاش قرار داده است.»[2]

محمود رضا رحیمی از معدود استادان تئاتر ایران است که برای تدریس بازیگری از یک طرح درس بروز و عملی استفاده می‌کند. در پنج کتابی که تحت عنوان فنون بازیگری تدوین کرده است، پنج مبحث پرورش بازیگر را به همراه تمرین‌هایی انجام‌پذیر بسط و گسترش می‌دهد. کیاسا ناظریان در مقدمه و توضیح این کتاب نوشته است: "حسن دیگر این کتاب‌ها این است که ابتدا به فارسی نوشته شده‌اند و بنابراین از خطاهایی که در آثار ترجمه شده به چشم می‌خورد مصون‌اند."

رحیمی تزهای پیشنهادی‌اش را در این کتاب در گروه تئاتر نیوشا با کارگردانی نمایش‌هایی چون خانه عروسک، اتوبوسی به نام هوس، باغ وحش شیشه‌ای، پدر، آقای توپاز، سه خواهر، روسمرسهولم، تقاطع 2002، چند کاپریس برای ویولون، مرکب خوانی ارکستر مردگان و ... به تجربه گذاشته و با گروهش تمرین و اجرا کرده است.

پی نوشت:

[1] صفحه 9 کتاب سخن اول

[2] پشت جلد

بادبزن کاغذی پیراندلو

بادبزن کاغذی پیراندلو 

 


 نویسنده از آغاز قصد داشت سی‌صد و شصت داستان بنویسد و بر آن‌ها نام «داستان‌هایی برای یک سال» را بگذارد، ولی درنهایت داستان‌های او بر روی عدد دویست و چهل و یک متوقف شدند.


بادبزن کاغذزی پیراندلو

بادبزن کاغذی (برگزیده‌ی داستان‌های کوتاه – 3). لوئیجی پیراندلو. ترجمه‌ی بهمن فرزانه. تهران: انتشارات کتاب پنجره. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 221 صفحه. 3800 تومان.

«به عقیده‌ی مهم‌ترین منتقدین ایتالیایی، داستان‌های کوتاه او به‌مراتب بهتر از نمایشنامه‌ها و رمان‌های او می‌باشند که متاسفانه به‌علت ترجمه‌های کم، تقریبن ناشناخته باقی مانده‌اند. برخی از آن‌ها را توسعه داده و به‌صورت نمایشنامه در آورده و بسیاری از آن‌ها نیز فیلم سینمایی تهیه شده است.»[1]

لوئجی پیراندلو در سال 1867 میلادی در یکی از شهرهای سیسیل ایتالیا به دنیا آمد. پیراندلو نخستین شعرهایش را در سال‌های 1883 تا 1888 زیر عنوان درد مطبوع در سال 1889 منتشر ساخت. او در سال 1904 یکی از مهم‌ترین آثار داستانی خود را در قالب رمان و تحت عنوان مرحوم متیا پاسکال منتشر کرد که برای او شهرتی بی‌نظیر به ارمغان آورد و سرانجام این نویسنده‌ی پرکار که در سال 1929 برای عضویت در فرهنگستان ایتالیا دعوت شد، در سال 1934 جایزه‌ی نوبل ادبیات را از آن خود کرد.

لوئجی پیراندلو از سال 1902 نوشتن این داستان‌ها را آغاز کرده است. نویسنده از آغاز قصد داشت سی‌صد و شصت داستان بنویسد و بر آن‌ها نام «داستان‌هایی برای یک سال» را بگذارد، ولی درنهایت داستان‌های او بر روی عدد دویست و چهل و یک متوقف شدند. او مایل بود تمامی داستان‌ها در یک مجلد روانه‌ی بازار شوند، ولی عقیده‌ی ناشرها چیزی غیر از این بود. پیراندلو پیش از آن‌که در سال 1922 و برای نخستین‌بار داستان‌های خود را در یک مجلد ببیند، آن‌ها را به‌صورت پراکنده در روزنامه‌ها و مجله‌ها منتشر می‌کرد. 

شب‌ها، در زیر نور ستارگان بنشیند، جلوی یک کلبه‌ی محقر و اگر سگی، سگی ولگرد به تو نزدیک می‌شد، او را کنار خود روی زمین می‌نشاندی و با دست خود سر او را نوازشی می‌دادی. آری، یک مرد و یک سگ، تک و تنها، در زیر ستارگان.

بادبزن کاغذی نام کتابی است که به‌همت بهمن فرزانه ترجمه شده است و به مجموعه‌ی آثاری از پیراندلو پیوسته است که توسط همین مترجم و از سوی همین ناشر، به مخاطب فارسی‌زبان پیشنهاد شده است. این کتاب که سومین برگزیده‌ی داستان‌های پیراندلو محسوب می‌شود، نه داستان کوتاه را در برمی‌گیرد. بااین‌وجود تنها برگردان‌های موجود در بازار کتاب ایران، متعلق به بهمن فرزانه نیستند؛ از پیراندلو در ایران بیش از پانزده کتاب دیگر چون نوبت، مطرود، خاطره‌های ما، امشب از خود می‌سازیم و خمره به‌کوشش مترجمانی چون رضا قیصریه، پری صابری، آزاده آل‌احمد و حسن ملکی منتشر شده است.

بادبزن کاغذزی پیراندلو

داستان‌های کوتاه این مجموعه، چون داستان‌های کوتاه دو مجموعه‌ی دیگری که تاکنون از پیراندلو در این سری به دست خواننده رسیده است، خواندنی هستند و خواندن آن‌ها دلپذیرتر می‌شد اگر این نشر، رسم‌الخط واحد و استانداردی را در دستور کار خود قرار می‌داد و متن را پس از تحویل گرفتن از مترجم، به دستان صاحبان فن و متخصصان در حیطه‌ی ویرایش می‌سپرد. اگرچه این ایرادها متوجه این نشر می‌شود، ولی تلاش کتاب پنجره برای رسیدن به استانداردی مطلوب قابل چشم‌پوشی نیست. درهرحال، بادبزن کاغذی داستان‌های خوش‌خوانی دارد که می‌توان هرکسی را به خواندنشان دعوت کرد.

«او این ثروت جدید را کشف کرده بود. که برای زندگی، همان اندک مایه هم کافی است. کافی است سلامت باشی، فکر و خیال نداشته باشی، آن‌وقت تمام جهان به تو تعلق دارد. درک کرده بود که بدون منزل، بدون خانواده، بدون مواظبت دیگران، بدون شغل، حتا آن طور کثیف و ژنده‌پوش، انسان می‌توانست زندگی خود را در صلح و آرامش بگذراند. شب‌ها، در زیر نور ستارگان بنشیند، جلوی یک کلبه‌ی محقر و اگر سگی، سگی ولگرد به تو نزدیک می‌شد، او را کنار خود روی زمین می‌نشاندی و با دست خود سر او را نوازشی می‌دادی. آری، یک مرد و یک سگ، تک و تنها، در زیر ستارگان.»[2]

پی نوشت:

[1] مقدمه‌ی مترجم – صفحه‌ی 6 کتاب

[2] صفحه‌ی 19 کتاب

مردان مجرد سرزمین تپه‌ها

مردان مجرد سرزمین تپه‌ها


سایه‌ی زنی که مدت‌های مدید دست شوهرش را گرفته بود و او را به درون اتاق‌های خانه‌ها برده بود تا پیانو کوک کند، همچنان حضور داشت. حضور ویولت مثل روحی بی‌جان یا شبحی کینه‌توز و سرگردان نبود،بلکه گویی بخشی از وجودش در مردی که دوست می‌داشت به جای مانده بود. 


مردان مجرد سرزمین تپه‌ها

مردان مجرد سرزمین تپه‌ها. ویلیام ترور. ترجمه‌ی مهرآسا علی‌زاده. تهران: انتشارات کتابسرای تندیس. چاپ نخست: 1390. 1500 نسخه. 70 صفحه. 1500 تومان.

«ویولت درباره‌ی کوه‌ها می‌گفت: "درست مثل دود و به رنگ آبی روشن هستند. رنگ وسطشان بیشتر به نارنجی می‌زند تا قرمز." البته شناخت پیانوکوک‌کن از دود محدود به همان چیزهایی می‌شد که ویولت برایش تعریف کرده بود. بااین‌حال او قادر بود صدای همه‌چیز را تشخیص دهد. اصرار داشت می‌داند قرمز چیست به‌خاطر صدایی که از آن به گوشش می‌رسید و همچنین نارنجی، زیرا می‌شود آن را چشید.»[1]

در پشت جلد کتاب می‌خوانیم که نام نویسنده‌ی آن، ویلیام ترور کاکس است، در ایرلند، در سال 1928 به دنیا آمده و در خانواده‌ای پروتستان رشد یافته است. در همان‌جا از شغل‌های او هم می‌خوانیم و این‌که از سال 1965 به‌طور تمام‌وقت به نویسندگی پرداخته است. از مهاجرت او به انگلستان نیز نوشته شده و این‌که او استاد جزییات و پرداختن به گوشه‌ها و زاویه‌ها و ظرافت‌هاست، ولی بهتر است ناشران گرامی، در پشت جلد کتاب اطلاعات دیگری را هم وارد کنند که به‌طور مسلم بسیار به کار مخاطب می‌آید؛ اطلاعاتی چون ترجمه‌های دیگری که از این نویسنده‌ی توانا به فارسی برگردانده شده است.

مردان مجرد سرزمین تپه‌ها جلد پانزدهم از تندیس‌های جیبی منتشرشده توسط انتشارات کتابسرای تندیس است که توانسته جایزه‌ی اُ هنری را هم از آن خود کند. این تندیس‌های جیبی همان کتاب‌های کوچک جیبی پنگوئن هستند که برای شناخت نویسندگان بزرگ به چاپ رسیده‌اند و نسخه‌ی ایرانی‌اش را هم کتابسرای تندیس با عنوان «تندیس‌های جیبی» هر بار در یک مجموعه‌ی شش‌تایی به بازار روانه می‌کند.

آثار ترور برای نخستین‌بار به‌همت الاهه دهنوی به فارسی برگردانده شد. او تورگنیف‌خوانی و سفر فلیشا را توسط انتشارات مروارید به بازار عرضه کرد و مجردان تپه و چند داستان دیگر نام کتاب دیگری است که با همکاری سعید سبزیان‌ در سال 1388 توسط انتشارات افراز منشتر شد که مردان مجرد سرزمین تپه‌ها را پیش از مهرآسا علی‌زاده به فارسی‌زبانان شناساند. 

هرچه من می‌گویم تا حدی بر حدس و گمان استوار است. همه‌ی ما با نوعی تمایل به مبالغه و اغراق مواجه هستیم، به‌ویژه اگر سنمان زیاد باشد؛ به هر برش بزرگ از زندگی که نگاه می‌کنیم کمی از خود به آن می‌افزاییم، می‌بینم که دارم این کار را می‌کنم. می‌دانم که این کار را می‌کنم.

«علی‌رغم وجود مگی، تلویزیون و تغییر در وسائل خانه و با وجود این‌که اطمینان داشت همسرش دوست‌اش دارد و از او راضی‌ست اوضاع بل تغییری نکرد. سایه‌ی زنی که مدت‌های مدید دست شوهرش را گرفته بود و او را به درون اتاق‌های خانه‌ها برده بود تا پیانو کوک کند، همچنان حضور داشت. حضور ویولت مثل روحی بی‌جان یا شبحی کینه‌توز و سرگردان نبود.»[2]

ترور خود در مصاحبه‌ای با گاردین چنین گفته است که «هرچه من می‌گویم تا حدی بر حدس و گمان استوار است. همه‌ی ما با نوعی تمایل به مبالغه و اغراق مواجه هستیم، به‌ویژه اگر سنمان زیاد باشد؛ به هر برش بزرگ از زندگی که نگاه می‌کنیم کمی از خود به آن می‌افزاییم، می‌بینم که دارم این کار را می‌کنم. می‌دانم که این کار را می‌کنم.» و به‌راستی او این کار را می‌کند؛ با چنان ظرافتی و با چنان نکته‌سنجی و دقتی مسائل را به نوشتار می‌کشاند و به‌گونه‌ای چیدمان خود را ملموس می‌سازد که گویی مخاطب هم در آن روایت جایی دارد. ملال و اندوه همه‌جای داستان را پر کرده است و شخصیت‌ها چنان سیال و نرم در حرکت هستند که فکر می‌کنی اشباح دنیای دیگر هستند. بهتر است مخاطب کتاب را دست بگیرد تا اگر مایل بود کتاب‌های دیگر ترور را هم از دست ندهد.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 15 و 16 کتاب

[2] صفحه‌ی 27 و 28 کتاب

ضرورت همین حالا

ضرورت همین حالا 


 این روزها کسانی که تجربه‌ی زندگی خود، شکست‌ها، دلمشغولی‌ها و راه‌های برون‌رفت از بحران خود را در اختیار دیگران می‌گذارند کم نیستند، افرادی که تا همین دیروز زندگی خودشان را می‌کردند و روزمره‌های خودشان را داشتند، در همان روزهایشان ناگهان اتفاقی بیشتر ناخوش‌آیند، زندگی را برایشان دگرگون می‌کند و چونان آن‌ها را از پا می‌اندازد که شاید امید بلند شدن دوباره‌ای نباشد، تعداد زیادی هستند که دیگر بلند نمی‌شوند، ولی...


زود پیر می شویم دیر عاقل

زود پیر می‌شویم دیر عاقل (سی نکته‌ی واقعی که لازم است همین حالا بدانید). گوردون لیوینگستون. ترجمه‌ی مهدی قرچه‌داغی. تهران: انتشارات بازتاب‌نگار. چاپ نخست: 1388. 2200 نسخه. 148 صفحه. 2900 تومان.

«بر خلاف نظر بسیاری از ما، خاطره رونوشت دقیقی از تجربیات گذشته نیست، بلکه داستانی است که برای خود درباره‌ی گذشته بازگو می‌کنیم؛ حکایتی سرشار از تحریف، آرزوهای دور از ذهن و رویاهای برآورده‌نشده. هرکسی که در جلسات گردهم‌آیی هم‌دوره‌ای‌های دبیرستانی یا دانشگاهی شرکت کرده باشد می‌داند که خاطره‌ها تا چه اندازه گزینشی و متنوع‌اند. چگونه ممکن است که اشخاص حوادثی را که با هم تجربه کرده‌اند این‌چنین متفاوت به خاطر بیاورند؟»[1]

متن بالا قسمتی از یکی از بخش‌های سی‌گانه‌ی زود پیر می‌شویم دیر عاقل است که چون بسیاری از کتاب‌هایی از این دست، مدعی رهنمون به‌سوی آرامش و رهایی روان است. این اثر، حاصل تجربیات نویسنده در طول سال‌های فعالیتش به‌عنوان روان‌شناس بالینی است. او دو فرزند خود را از دست داده است و این‌گونه است که نه به‌عنوان شخصی جدای از مراجعان خود، بلکه با همدردی و درک مضاعف به‌سوی ایشان می‌شتابد تا یاری‌رساننده‌ای برای سلامت روانشان باشد. یکی از کسانی که از طریق گوردون لیوینگستون، نویسنده‌ی کتاب، به زندگی خود باز گشته است و او را نجات‌دهنده‌ی خود می‌داند، الیزابت ادواردز، نویسنده‌ی مقدمه‌ی زود پیر می‌شویم دیر عاقل است. الیزابت در مقدمه‌ی خود چنین می‌گوید که همیشه شنیدن حرف‌های دکتر گوردون لیوینگستون ساده نیست چراکه او که به ما هشدار می دهد که تا چه اندازه اندک اختیاردار زندگی مان هستیم، به ما خاطرنشان می کند که هرگز حق انتخاب به طور کامل از ما سلب نخواهد شد. جدای از سپاسگزاری و نهایت احترامی که الیزابت ادواردز در مقدمه برای دکتر گوردون لیوینگستون قائل است، نکته‌ای را خاطرنشان می‌کند که از سویی در خود کتاب هم توسط نویسنده تکرار شده است. او در مقدمه چنین می آورد که لیوینگستون چنان والدی مدبر ما را در جهت درست به حرکت در می‌آورد آن هم با دستی که بر آن دستکشی از مخمل پوشانده‌اند.

جدای از این‌که تعداد چنین کتاب‌هایی در بازار کم نیستند که روان‌شناسی را در میان افراد غیرمتخصص رواج می‌دهند و درست همین مساله تشخیص سره را از ناسره مشکل می‌کند، و جدای از تاریخچه‌ی ورود و گسترش این نوع نوشتار حمکت‌بخش و خطابه‌وار، این‌که یک فرد «چنان والدی مدیر» دیگران را در جهت صلاح و خیرشان هدایت می‌کند، از الگوهای پوسیده‌ای پیروی می‌کند که حتا به‌صرف مفید بودن کتاب و ارزشمندی خواندنش، جای پرسش دارد. 

بر خلاف نظر بسیاری از ما، خاطره رونوشت دقیقی از تجربیات گذشته نیست، بلکه داستانی است که برای خود درباره‌ی گذشته بازگو می‌کنیم؛ حکایتی سرشار از تحریف، آرزوهای دور از ذهن و رویاهای برآورده‌نشده.

این روزها کسانی که تجربه‌ی زندگی خود، شکست‌ها، دلمشغولی‌ها و راه‌های برون‌رفت از بحران خود را در اختیار دیگران می‌گذارند کم نیستند، افرادی که تا همین دیروز زندگی خودشان را می‌کردند و روزمره‌های خودشان را داشتند، در همان روزهایشان ناگهان اتفاقی بیشتر ناخوش‌آیند، زندگی را برایشان دگرگون می‌کند و چونان آن‌ها را از پا می‌اندازد که شاید امید بلند شدن دوباره‌ای نباشد، تعداد زیادی هستند که دیگر بلند نمی‌شوند، ولی گروهی هم از بحران خود بیرون می‌آیند و تعدادی از آن‌ها قصد می‌کنند تا تجربه‌ها و مسیرهای برون‌روی را به دیگران نیز نشان دهند، ولی گاهی یادشان می‌رود که ایشان هم چون دیگران دچار ضرورت همین حالا هستند و بهتر است در کنار صدای خود، صدای دیگران را هم بشنوند. درست همین‌جاست که پاشنه‌ی آشیل ایشان را مقهور می‌کند، ولی باز هم خواندنشان با در نظر گرفتن جایگاه انسانی که اشتباه هم می‌کند، بد نیست.

«ناپایداری ما را به سخره می‌گیرد. تلاش‌های ما برای یادگیری، کسب شناخت و حفظ آن‌چه که داریم سرانجام به هیچ می‌انجامد. این آخرین و تنهاترین پارادوکس است: تنها پذیرش فناناپذیری است که می‌تواند سبب سعادت و خوشبختی ما در زمان حیاتمان شود. شدت پیوندهای ما به کسانی که آن‌ها را دوست داریم تابعی از آگاهی ما به این موضوع است که همه‌چیز و همه‌کس گذرا است. توانایی ما در تجربه کردن لذت یا شادی یا نیازمند یک انکار سالم است یا پذیرفتن شجاعانه‌ی وزن زمان و دورنمای زمان و شکست نهایی.»[2]

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 124 کتاب

[2] صفحه‌ی 50 کتاب

پدر و مادرها هم آدم‌اند

پدر و مادرها هم آدم‌اند 

 


«پدر و مادرها هم آدم‌اند و چند نمایشنامه‌ی دیگر» شاید همان کتابی باشد که وقتی خیال گشت و گذار در دنیای نمایش را داشته باشید، به کارتان بیاید؛ آن‌گاه که تازگی فضای نمایشنامه‌های معاصر را بخواهید و از طرفی، پشتوانه‌ی یک انتخاب خوب را هم در نظر داشته باشید. شاید تنها نگاهی به نام نمایشنامه‌نویسانی که در این کتاب از آن‌ها نمایشنامه‌ای آمده است، شما را نسبت به تهیه‌ی کتاب و مطالعه‌ی آن متقاعد کند.


پدر و مادرها هم آدم‌اند

پدر و مادرها هم آدم‌اند و چند نمایش‌نامه‌ی مدرن دیگر. ترجمه‌ و انتخاب: سیدمصطفی رضیئی. ویراستار: الهام ملک‌پور. تهران: انتشارات افراز. چاپ نخست: اردیبهشت‌ماه 1391. 1100 نسخه. 284 صفحه. 8800 تومان.

پدر و مادرها هم آدم‌اند و چند نمایشنامه‌ی دیگر شش نمایشنامه‌ی مطرح جهان را دربر می‌گیرد که همه‌ی آن‌ها از آثار خلق‌شده در قرن بیستم هستند؛ «جزئیات» نوشته‌ی سوزان گلاس‌پِل، «مه» نوشته‌ی یوجین اونیل، «اتاق» نوشته‌ی هارولد پینتر، «پرفسور تاران» نوشته‌‌ی آرتور آداموف، «داستان باغ‌وحش» نوشته‌ی اِدوارد اَلبی و «پدرمادرها هم آدم‌اند» نوشته‌ی ام جری ویس متن‌های نمایشی هستند که در این کتاب جای گرفته‌اند تا خواننده را با کلیتی از آثار ارزشمند آشنا کنند. این کتاب آغاز مجموعه‌ای سه جلدی است که سرانجام نوزده نمایشنامه‌ی مطرح جهان را در خود جای خواهد داد. دو جلد دیگر این مجموعه، به‌ترتیب کریسمس در خانه‌ی ایوانف‌ها و چند نمایشنامه‌ی آوان-گارد دیگر و مصاحبه و چند نمایشنامه‌ی اجتماعی دیگر باز هم به‌همت انتشارات افراز به دست علاقمندان خواهند رسید.

پدر و مادرها هم آدم‌اند و چند نمایشنامه‌ی دیگر شاید همان کتابی باشد که وقتی خیال گشت و گذار در دنیای نمایش را داشته باشید، به کارتان بیاید؛ آن‌گاه که تازگی فضای نمایشنامه‌های معاصر را بخواهید و از طرفی، پشتوانه‌ی یک انتخاب خوب را هم در نظر داشته باشید. شاید تنها نگاهی به نام نمایشنامه‌نویسانی که در این کتاب از آن‌ها نمایشنامه‌ای آمده است، شما را نسبت به تهیه‌ی کتاب و مطالعه‌ی آن متقاعد کند.

سیدمصطفی رضیئی، مترجم جوان کتاب، در رشته‌ی زبان و ادبیات انگلیسی تحصیل کرده است و از نسل دهه شصتی به حساب می‌آید. به گفته‌ی خود او، نخستین قرارداد کتابش را در سال 1385 بسته است و وعده داده است، کتاب‌های دیگری هم از او در راه‌اند. از کتاب‌هایی از این مترجم به‌زودی به دست مخاطب خود خواهند رسید، می‌توان از شعرهای عاشقانه‌ی اتاق اجاره‌ای از آثار چارلز بوکوفسکی و تولدت مبارک واندا جون نوشته‌ی کورت ونه‌گات جونیور نام برد. همچنین رمان‌های اعتراف، خواهرخوانده و تحسین‌گر مرموز که سه جلد دیگر از مجموعه‌ی «خیابان هراس» نوشته‌ی آر. ال. استاین محسوب می‌شوند، با ترجمه‌ی سیدمصطفی رضیئی و توسط نشر ویدا برای نوجوانان به بازار می‌آیند. 

شما در نخستین صفحه‌ی هر بخش، عکسی از صاحب اثر را به تماشا می‌نشینید سپس متن کوتاهی برای شناخت نویسنده خواهید داشت و بعد فهرستی از آثار (یا مهم‌ترین آثار) ایشان را به فارسی مطالعه می‌کنید.

«رز این یه اتاق خوبه. برت! شانس آوردیم که این اتاق رو داریم. من مراقب تو هستم، مگر نه؟ درست مثل وقتی‌که زیرزمین این‌جا رو بهمون پیشنهاد دادن که من همون اول رد کردم. می‌دونستم که اصلا نمی‌تونه جای جالبی باشه. سقف، درست بالای سرته. نه، این‌جا یه دونه پنجره داریم، می‌تونی تو اتاق حرکت کنی. می‌تونی شب به خونه بیایی، اگه لازم باشه بیرون بری. می‌تونی کارهات رو انجام بدی. می‌تونی به خونه برگردی، تو حالت خوبه و من هم این‌جا هستم. تو رو شانس هستی.»1

مترجم پدر و مادرها هم آدم اند و چند نمایشنامه‌ی دیگر در متنی که با عنوان «پیشگفتار و سپاس‌نامه‌ی مترجم» در آغاز کتاب آورده است، در مورد کتاب و آن‌چه در آن یافت می‌شود، چنین گفته است که «شما در نخستین صفحه‌ی هر بخش، عکسی از صاحب اثر را به تماشا می‌نشینید سپس متن کوتاهی برای شناخت نویسنده خواهید داشت و بعد فهرستی از آثار (یا مهم‌ترین آثار) ایشان را به فارسی مطالعه می‌کنید.»  

پی نوشت:

1-     صفحه ی 98کتاب