ریشههای چهارگانه اصل دلیل کافی. آرتور شوپنهاور. مترجم: رضا ولی یاری. نشر مرکز. چاپ اول. تهران: 1392. 1800 نسخه.208 صفحه. قیمت: 12800تومان.
« قانون علیت آنقدر مهربان نیست که اجازه دهد آن را همچون درشکهای که پس از رسیدن به مقصد مرخصاش میکنیم به کار بگیریم. برعکس، شبیه آن جارویی است که شاگرد جادوگر در شعر گوته به حرکت در میآوردش، ولی هنگامی که به حرکت در میآید دیگر از حرکت و روییدن نمیایستد تا خود جادوگر میآید و متوقفش میکند»[1]
ریشه چهارگانه اصل دلیل کافی، یک اثر کلاسیک از آرتورشوپنهاور فیلسوف آلمانی است. این کتاب در اصل رساله دکتری وی بوده و به همین خاطر مباحث آن انتزاعیتر و فلسفیتر هستند. خود شوپنهاور میگوید این رساله مقدم بر اثر اصلی او یعنی کتاب «جهان همچون اراده و تصور است» و باید پیش از آن خوانده شود. وی این کتاب را بعدها هنگامی که شصت ساله میشود یک بار دیگر تصحیح و بازنگری میکند و به انتشار میسپارد. بنابراین در بسیاری از بخشها شوپنهاور آرا و نظریات پختهتر خود را درباره موضوع مورد بررسی، به بحث اضافه کرده است.
در واقع اصل دلیل کافی یکی از مفاهیم کلیدی در دستگاه فلسفی و فکری شوپنهاور است. این کتاب شرح این اصل در چهار صورت بنیادینش است. اصل دلیل کافی یکی از اصول مهم فلسفی است. فیلسوفان معتقد هستند این اصل مهم، بنیان هرگونه تفکر یا علم است. علم دستگاهی از اندیشههای مرتبط است در مقابل تجمع صرف اندیشههای نامرتبط.
اصل جهت کافی بیانگر این است که هر چیزی دلیلی دارد. عامترین بیان این اصل را ولف بیان کرده و گفته است اصل دلیل کافی می گوید: «هیچ چیز نیست که زمینه یا دلیلی برای این که چرا به جای این که نباشد هست، نداشته باشد.» در مفهوم قابل فهمتر باید گفت هیچ چیز بدون زمینه یا دلیلی برای بودنش نیست.
ریشه این اصل در یونان باستان است اما به درستی نمی توان گفت چه کسی آن را برای اولین بار بیان کرده است. افلاطون درباره این اصل به گونهای صحبت میکند که گویی این اصل، اصلی بدیهی، قطعی و مطلق است. وی میگوید: «لازم است هر چیزی که رخ میدهد به واسطه علتی رخ دهد، زیرا گونه میتواند بدون آن رخ بدهد؟» یا مثلا ارسطو درباره این اصل مینویسد: «ما فکر میکنیم هر چیزی را زمانی به طور کامل میفهمیم که علتی را که آن چیز به موجباش وجود دارد بشناسیم. یعنی بدانیم که این علت آن چیز است و هرگز هم نمیتوانسته طور دیگری باشد.»
شوپنهاور عقیده دارد ارسطو در نظریاتش نشان داده است که دانستن و اثبات این که چیزی وجود دارد، خیلی با دانستن و اثبات اینکه چرا وجود دارد فرق میکند. دومی شناخت علت است در حالی که اولی زمینه یا دلیل شناخت. شوپنهاور ادامه میدهد که ارسطو با این حال نتوانسته است به وضوح این تفاوت را درک کند و در ادامه آثارش بازتاب دهد. شوپنهاور سپس به بررسی این اصل در فلسفه دکارت، اسپینوزا، لایب نیتس، ولف و هیوم میپردازد تا به نظریه کانت برسد.
هدف شوپنهاور از پیش کشیدن این موضوع ارائه طرح و نظریه فلسفی خویش است. او میخواهد ثابت کند اصل دلیل کافی ترکیبی پیشینی است و در این رساله به ماهیت عقلی ادراک می پردازد و نشان می دهد قوه معرفتی از دادههای حواس یک تصویر ذهنی از جهان بیرونی خلق میکند. تمام تصورات به چهار دسته تقسیم میشوند که ریشه چهارگانه اصل دلیل کافی هستند. در نهایت به حکم خویش مبنی بر این که جهان بازنمود ذهن است میرسد. در این کتاب به روشنی با مفهوم علیت در نظریه فلیسوفان مختلف و همچنین نظریه شوپنهاور آشنا میشوید، موضوعی که در واقع کلید ورود به بحث شوپنهاور است.
شوپنهاور در مقدمه بسیار تاثیرگذار خود بر این کتاب مینویسد: "این رساله درباره مبادی فلسفه ابتدا در 1813 منتشر شد و بابت آن مدرک دکتری گرفتم، و بعد بنیان کل دستگاهام شد. به همین دلیل و چون به مدت چهار سال بدون اطلاع من منتشر نشده بود، لازم است مجددا منتشر شود." وی همچنین با بیان بسیار احساسی ادامه میدهد.
"اکنون انتشار دوباره این کتاب قدیمی با همه معایب و اشکالهایش به نظرم توجیهناپذیر خواهد بود. چون فکر میکنم دور نخواهد بود زمانی که دیگر قادر به تصحیح آن نباشم، ولی دوران تاثیرگذاری واقعی من تنها با گذر زمان فرا خواهد رسید و مطمئنام که این دورانی طولانی خواهد بود. چون سخت به این جمله سنکا معتقدم که " گرچه حسد همه کسانی را که پیرامونت زیستهاند به سکوت واداشته، ولی از راه خواهند رسید آنان که بیغرض و سوءنظر به داوری بنشینند" ... حال در این رابطه قصد من این بود که با جوانیام مدارا کنم و تا جای ممکن بگذارم حرفاش را بزند و حتی فریاد برآورد. اما هرگاه مطلب نادرست یا زائدی به زبان میآورد یا حتی از بهترین مطالب غفلت میورزد مجبور بودم رشته بحثاش را پاره کنم. این اتفاق بارها افتاده، و خواننده این طور به نظرش خواهد رسید که گویی دارد به سخنان پیرمردی گوش میسپارد که کتاب مرد جوانی را میخواند و بارها آن را به زمین میگذارد تا غرق نظرات خودش در باب موضوع شود"
خواندن این کتاب را به دانشجویان و علاقمندان به فلسفه توصیه میکنم. این کتاب در حقیقت کتابی فلسفی است وحاوی آرا و نظریات فیلسوفان اما به دلیل نثر شفاف و گویای شوپنهاور کتابی خواندنی برای کسانی است که فلسفه را دنبال می کنند. هر چند این کتاب به اندازه کتابهای دیگر وی پر از کلمات قصار و سخنان نغز و عبارات بدیع شوپنهاوری نباشد.
ریشههای چهارگانه اصل دلیل کافی شامل هشت فصل است که عبارتنداز: مقدمه، مقدمهای راجع به اصل دلیل کافی، نارسایی شروح قبلی و پیریزی شرحی تازه، در باب طبقه نخست اعیان برای ذهن و صورت حاکم اصل دلیل کافی در آن طبقه، همچنین در فصول بعدی طبقه دوم ، سوم و چهارم اعیان برای ذهن و صورت و حاکم اصل دلیل کافی در آن طبقه نیز بررسی میشود. ملاحظات و نتایج در فصل هشتم آورده شده است. در پایان کتاب نیز ضمیمهای اضافه شده که مقالهای است درباب بینایی. پی نوشت، کتابشناسی و واژه نامه و نمایه نیز در پایان کتاب پیوست است.
رضا ولی یاری پیش از این کتابهای در «باب طبیعت»، «جهان همچون اراده و تصور»، «جهان تاملات فیلسوف» را ازهمین فیلسوف ترجمه کرده است. از این جهت به فلسفه و بنیانهای فکری شوپنهاور مسلط است و آن را در ترجمه رواناش لحاظ کرده است.
پی نوشت:
[1] صفحه 44 و 45 کتاب