حرف هایی که نگفتیم. مارک لوی. مترجم:فائزه برقی علیائی.انتشارات افراز.چاپ اول. تهران1392: 1100 نسخه.360صفحه.قیمت: 17700 تومان.
«روی بر چسب کنار صندوق درست زیر کلمه " شکستنی" اسم او نوشته شده بود. جولیا دور اتاقک چوبی حجیم با رنگ روشن چرخید. این شیء سنگین تر ازآن بود که حتی تصمیم بگیرد چند متری جا به جایش کند. حتی اگر یک چکش و پیچ گوشتی هم داشت نمی دانست که درش را چطور بازکند. مثل همیشه آدام به تلفن جواب نمی داد. از استنلی طلب یاری کرد و شماره اش را گرفت.
مزاحمت شدم؟
یکشنبه شب، اونم یه همچین ساعتی؟ منتظر بودم زنگ بزنی با هم بریم بیرون
بگو ببینم تو یه صندوق عجیب به بلندی دو متر رو برای من نفرستادی؟ »[1]
نویسندگان در آثار ادبی خود با زمان بازی های بسیار می کنند. فلاش بک هایی به گذشته یا تخیل آینده از ترفندهایی است که بسیار دیده شده و رمان های به یاد ماندنی بسیاری بر اساس این شیوه نوشتار وارد فضای ادبی شده است.
مارک لوی این بار بازی جالبی را آغاز می کند. او شخصیت داستانش را نه با فلاشک بک بلکه تماما با همه درک اش از زمان حال حاضر به گذشته بر می گرداند.
در جایی از داستان پدر جولیا شخصیت اصلی داستان، به او می گوید به آینده فکر نکن چون هنوز نیامده تا بدانی چطور اتفاق می افتد. پدر اما او را یک بار دیگر به زادگاهش، به جاهایی که بالیده و بزرگ شده می برد تا از نو و دوباره با خود رو در رو شود.
جولیا شخصیت اصلی داستان که مادرش را از دست داده، سال ها است با گذشته اش قهر کرده و مدت ها است که پدرش را ندیده است. او دیگر کاری به کار گذشته اش ندارد. جولیا قرار است با مردی به نام آدام ازدواج کند. مردی که بیشترین وقت خودش را در اداره می گذراند و جولیا انتخابش کرده تنها به خاطر اینکه آدام کاری به کار او ندارد. اما روحیات آنها با هم یکی نیست و جولیا علی رغم ادعاهایش او را چندان دوست ندارد.
یک روز قبل از مراسم عروسی پدر جولیا می میرد و عروسی و سفر ماه عسل آنها به تعویق می افتد. جولیا در خانه خود با بسته ای بزرگ و عجیب رو به رو می شود که یک شرکت یارانه ای برایش فرستاده است. ابتدا گمان می کند بسته به اشتباه برای او فرستاده شده است اما به زودی متوجه اتفاق غریبی می افتد. اتفاقی که باعث می شود او بلیط سفرش را برای شش روز آینده نگه دارد و در این شش روز به گذشته اش سفر کند و در آنجا خود را در کنار کسی می بیند که بیست سال پیش عاشق او بوده و بیست سال است وی به دنبال او می گردد. جولیا معشوق خود را پیدا میکند و با او ازدواج می کند. اما بسته جادویی...
مارک لوی در این رمان نه تنها چشم اندازی از نوع زندگی ای ارائه می دهد که بشر شاید در آینده ای دور یا نزدیک با آن رو در رو شود، بلکه مخاطب را به گذشته شخصیت رمانش نیز می برد. در جای جای اثر نیز ما می دانیم در هیچ زمانی به جز زمان حال به سر نمی بریم. از این جهت مارک لوی بازی عجیبی را با زمان آغاز کرده است.
این هشتمین رمان مارک لوی است که در سال 2008 به چاپ رسید. مارک لوی نویسنده مردم پسند قرن بیستم اهل فرانسه است. وی با نوشتن اولین رمانش سیلی از خوانندگان را به دنبال خود کشید و کتاب های پرفروش او بازار ادبیات را تسخیر کرد.اولین رمان او «کاش حقیقت داشت» بلافاصله منتشر شد و اسپیلبرگ آن را به فیلم تبدیل کرد که به نام «درست مثل بهشت» در سال 2005 ساخته شد. او با زبانی ساده و روان داستان می نویسد و موضوع اغلب داستان هایش روابط عاطفی انسان ها است.مارک لوی با خلق موقعیت های عجیب اما باور پذیر شخصیت داستانش را وارد ماجراهای تازه ای می کند.
وی در ایران نویسنده ای شناخته شده است و پیش از این آثار دیگر این نویسنده به فارسی برگردانده و وارد بازار کتاب شده است. کتاب های دیگر او که به فارسی ترجمه شده اند عبارتند از: سایه دزد، کاش حقیقت داشت،هفت روز تا ابدیت، تا تو هستی و نبودی اگر تو.
حرف هایی که نگفتم در بیست و سه فصل داستانش را روایت می کند. این کتاب با ترجمه روان فائزه برقی علیائی از طرف نشر افراز به بازار کتاب عرضه شده است.
«من تنهایی رو رام کردم، باید به طرز وحشتناکی صبور بود. من به چهارگوشه دنیا سفر کردم تا همون هوایی رو تنفس کنم که تو تنفس می کردی. می گن فکرای دو نفری که همدیگه رو دوست دارن همیشه به هم می رسن...»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 45 کتاب
[2]صفحه 326 کتاب
پرواز بر فراز آشیانه فاخته. کن کیسی. مترجم:سعید باستانی.انتشارات هاشمی.چاپ دوم. تهران1390. 1100 نسخه.368صفحه.8000 تومان.
« بالا تو بخش زنجیریها صدای گوشخراشی، که آدم را به یاد کارخانه های میل لنگ تراشی می اندازد، یکبند گوش را آزار می دهد. در اینجا زمان بوسیله دینگ دانگ یک توپ اندازه گیری می شود. مردها قدم می زنند، هر کس در مسیر خودش، به دیوار که می رسند، یک شانه شان را پایین می آورند و بر می گردند به طرف دیوار بعدی، شانه پایین و دوباره عقب گرد، قدم های کند و تند، موزاییک های کف اتاق ساییده شده، صورت هایشان به پرنده های تشنه می ماند.»[1]
پیش از هر چیز باید از یاد نبریم که رمان «پرواز بر فراز آشیانه فاخته» در سال 1962 نوشته شده است. یعنی مصادف باحمله به کوبا، جنگ سرد و از بین رفتن منابع کلان مالی و جان باختن بسیاری از مردم بی دفاع.
جنگ سرد رقابت ابر قدرت ها را باعث شد که هر کدام دیگری را به نابودی تهدید می کرد. آنها با کشف سلاح های شیمیایی و اتمی خطر مرگ را نه تنها برای رقبایشان بلکه برای کل کره زمین فراهم کردند. محو کره زمین خودش موضوع هولناکی بود که یک لحظه اندیشیدن به آن ممکن بود فرد را به جنون بکشاند. ابر قدرت ها مدام سلاح های شیمایی و اتمی شان را در منطقه هایی دور از دست امتحان می کردند تا دشمن را به وحشت بیندازند و خواب را از کره خاکی بزدایند.
عملیات بمباران هیروشیما درست در ساعت هشت و پانزده دقیقه صبح روز ششم اوت 1945 صورت گرفته بود و نزدیک به دویست و بیست هزار نفر در همان روز جان خود را از دست دادند. یعنی حدود 16 سال پیش از نوشتن این رمان.
حساس ترین روزهای جنگ سرد در پاییز سال 1662 تجربه شد. سالی که این کتاب به انتشار درآمد. روزهایی که همگی منتظر یک جنگ جهانی وحشتناک بودند و این بار جنگ با سلاح های نابودگر اتمی آغاز می شد. به رغم هشدار جان اف. کندی رئیس جمهور وقت امریکا ، اتحاد شوروی سکوهای اتمی خود را در نزدیکی کوبا مستقر کرد. امریکا با یک محاصره دریایی به این اقدام واکنش نشان داد. زیر دریایی ها و کشتی های جنگی دو طرف مترصد حمله بودند. به نظر می رسید جنگ اتمی آغاز شده است.
در چنین بحران هایی است که پرواز بر فراز آشیانه فاخته نوشته می شود. این رمان سوال های مهمی را مطرح کرد از جمله اینکه مرز دیوانگی و عقل کدام است؟ و آیا نباید گفت امور جهان و طبیعت به دست یک مشت دیوانه زنجیری افتاده که با توسل به زور و قدرت بر همگان حکومت می کنند؟پرواز بر فراز آشیانه فاخته، رمانی است که از چشم اندازی دیگر، بازتاب دیوانگی جنون آسای ابر قدرت ها، برای تخریب، جنگ و نابودی کره زمین است.
پرواز بر فراز آشیانه فاخته روایت فراموش نشدنی دیوانه خانه ایست که در آن خودکامه ای در لباس سرپرستار با بهره گیری از ضعف های باوری و عاطفی بیماران و پزشکان بر آنان حکم می راند. در این میان مردی که جامعه نتوانسته است او را فرمانبردار و سر به راه کند در برابر فرمانروای مطلق قد علم می کند تا قدرت سرپرستار را در سراشیب زوال بیفکند.
رمان در بیمارستان روانی در اورگون امریکا اتفاق می افتد. این رمان نگاه دقیقی به ساختارهای قدرت در سازمان ها و ارگان ها افکنده و مکتب روانشناسی رفتار گرایی را به نقد کشیده است.
آشیانه فاخته در زبان انگلیسی به معنای بیمارستان روانیست. با نگاهی به نظریه قدرت نزد «میشل فوکو» باید گفت قدرت است که می تواند به دانش اعتبار دهد و آن را به وجود آورد.
در رمان " پرواز بر فراز آشیانه فاخته"، میبینیم که دانش و قدرت در رابطه ای متقابل و در تعاملی مستمر از یکدیگر نفع می برند. «پرستار بزرگ» قدرت خود را از گفتمان روان شناسی در باب هنجاربودگی و نابهنجاربودگی می گیرد، گفتمانی که او بسیار بیش از بیمارانش به آن سلطه دارد و به علاوه آنان نیز آن را کاملا درونی کرده اند. در عین حال این قدرت است که آن گفتمان را شکست ناپذیر می کند. فقط وقتی فردی وارد صحنه می شود که به کلی بیرونی و بیگانه محسوب می شود، فردی که از این گفتمان تاثیر نپذیرفته است، بنیاد به ظاهر منسجم و مستحکم خود را از دست می دهد. در این رمان فرد بیگانه همان مک مورفی است که گفتمان مسلط دیوانه خانه را به چالش می کشد.
نویسنده خود مدتی در یکی از کلینیک ها و بیمارستان های روانی به عنوان کارمند کار کرده و احساس همدردی با دیوانگان دارد. وی در این رمان اصول انسانی را پایه دیدگاه خود قرار داده است. این رمان سال بعد از انتشارش، به صورت نمایشنامه درآمد اما مشهورترین برداشت از این کتاب، فیلمی است به نام «دیوانه از قفس پرید»، که در سال 1975 توسط میلوش فورمن و بازی شاهکار جک نیکلسون ساخته شد.
مجله تایم این رمان را جزو صد رمان برتر انگلیسی زبان بین سال های 1923 تا 2005 معرفی کرد. هر چند فیلمی زیبا از این اثر ساخته شده است اما همواره ادبیات به سینما برتری پیدا می کند و صحنه های تکان دهنده و دیالوگ های شکاهکار اثر، به شکلی که در نوشته و ادبیات به تصویر کشیده می شوند، در سینما قابل بازتولید و نمایش نیستند و از اینرو توصیه می کنم حتما حتی اگر فیلم را دیده اید و یا قصد دارد آن را ببینید رمان را فراموش نکرده و پرواز بر فراز آشیانه فاخته را بخوانید.
« معمولا حرف اش را با یک جمله تمام می کند که منظور ما این است که اینجا را تا آنجا که ممکن است شبیه محله های آزاد و دمکراتیک شهری کنیم دنیای کوچکی در داخل که عینا مثل دنیای بزرگ است در خارج. دنیای بزرگی که شما روزی باید در آن زندگی کنید.»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 312
[2]صفحه 60 کتاب
یک هفته در فرودگاه. آلن دو باتن.مترجم: مهرناز مصباح. انتشارات زاوش.چاپ اول. تهران1392. 1200 نسخه.127صفحه.6300 تومان.
«کارکنان حراست هم مثل نویسنده های جنایی به این خاطر دستمزد می گیرند که زندگی را کمی پر ماجرا تر از حالت عادی اش تخیل کنند. دلم برایشان می سوخت که هر لحظه از کارشان باید گوش به زنگ باشند و دائم آماده واکنش دادن به بعیدترین احتمالات، احتمالاتی که در سطح جهانی شاید فقط هر یک دهه یک بار اتفاق بیفتد که تازه آن هم ممکن است در لارنکا یا بکو باشد.»[1]
اگر هرگز سفر با هواپیما را تجربه نکرده اید یک بار آن را تجربه کنید و اگر بارها پایتان به فرودگاه باز شده است، این بار با این تصور به فرودگاه بروید که دارید برای اولین بار آنجا را نظاره می کنید.
زندگی ای که در فرودگاه در جریان است از جنس و شکل دیگری است. درها و دریچه ها، گیت ها و ایستگاه های بازررسی که ممکن است تا حد خفگی شما را برنجاند و حس توهین در شما به وجود آورد، انتظارهای طولانی، اتفاقات پیش بینی نشنده، آدم هایی از هر نوع زبان و ملیت، سردرگمی مسافران نا آشنا در فضای غریب فرودگاه، گوناگونی انسان ها و چیزها، فضای لوکسی که شما را مدام برای مصرف و خرید دعوت می کند، همزمانی اشک ها و لبخندهای کسانی که از هم دور یا به هم نزدیک می شوند، همه و همه از فرودگاه مکان غریبی می سازد، مثل یک شهر فشرده است که همه تنوعات و تضادهایش را یک جا در معرض دید بیننده قرار داده است.
آلن دو باتن در مدتی که در فرودگاه هیثرو انگلیس زندگی کرد همه این ها را می بیند و با قلم سرزنده خود توصیف و تصویر می کند. دو باتن درباره انتخاب فرودگاه برای نوشتن کتابی تازه می گوید: فرودگاه ها همان جایی هستند که آدم های نزدیک زندگی مان از آن جا راهی سفر می شوند، مهاجرت می کنند و از ما جدا می شوند. در عین حال فرودگاه به ما اجازه می دهد تا فکر کنیم حالا که اینجا ساعت سه بعدازظهر است، در گوشه دیگری از دنیا که اسمش روی لیست پروازها آمده، برای ما جهانی عجیب و ناشناخته وجود دارد و این ها برای من پر از هیجان بود و سبب شد یک هفته با زندگی و مفهومش در فرودگاه سر و کلمه بزنم. فرودگاهها حقیقتا به شما نشان می دهند که چقدر احساس و عاطفه در جهان وجود دارد. فرودگاه ما را به مفهومی عظیم نزدیک می کند، یعنی نزدیک بودن مرگ و همین اتفاق و هوشیاری یا نیمه هوشیاری ما نسبت به مفهوم مرگ سبب می شود برای دقایقی یک جور دیگر فکر کنیم و بیشتر عشق بورزیم. ما از روتینهای هرروزه جدا میشویم، به نزدیکی مرگ فکر می کنیم و مشتاق دیدن مردم در نقاط دیگر جهان هستیم. کسانی که سالهای سال است ازدواج کردهاند و زندگی بدون عشقی را از سر می گذارنند، ممکن است در فرودگاه یک جمله عاشقانه به همسرشان بگویند. احتمال سقوط هواپیما چیزی است که بدترین زناشوییها را نیز نجات میدهد.
کتاب یک هفته در فرودگاه جنجال زیادی به پا کرد و یکی از پرفروش های مجله «آبزرور» و «گاردین» شد.هزاران نسخه از این کتاب در همان فرودگاهی که دوباتن یک هفته در آن سپری کرد به مسافران فروخته شد. البته آلن دو باتن این کتاب را به سفارش یک شرکت چند ملیتی به نفع صنعت هواپیمایی نوشت. همین موضوع باعث شده در برخی از قسمت های حساس، مثل وضعیت مالی و امنیتی این شرکت ها نویسنده ملاحظاتی را رعایت کند.
آلن دو باتن از طرف یک شرکت چند ملیتی دعوت به هکاری می شود. آنها از او می خواهند یک هفته در فرودگاه سپری کند و تصویری از آن ارائه دهد. چرا که هنوز هم هستند مکان هایی که تنها نویسنده ها می توانند آن را به خوبی توصیف کنند. آلن دو باتن تصویری امپرسیونیستی از فرودگاه می نویسد و آن را ضمیمه عکس هایی می کند که از آنجا گرفته است. کتاب در چهار فصل تالیف شده است که عبارتند از : پیشنهاد، عزیمت ها، بخش هوایی و ورودها.
آلن دو باتن نویسنده انگلیسی، کتاب هایش را بر اساس زندگی روزمره اما با نگرشی فلسفی به روزمرگی می نویسد. از دیگر کتاب های وی: هنر سیر و سفر، تسلی بخشی های فلسفه، پروست چگونه می تواند زندگی شما را دگرگون کند و خوشی ها و مصائب کار. خوشی ها و مصائب کار نیز پیش از این توسط مترجم همین کتاب، مهرناز مصباح به فارسی برگردانده شده است.
« صنعت هوانوردی غیر نظامی در مجموع هیچ گاه در طول تاریخش سودآور نبوده، درست مثل انتشار کتاب. بنابراین از این منظر مدیر کل و من به رغم تفاوت های ظاهری مان تا حد زیادی شغل همسانی داشتیم. هر کدام باید خود را در چشم انسانیت نه با محصول نهایی اش که با توانایی اش در به اوج رساندن روح توجیه کند. ارزیابی یک خط هوایی بر اساس سود و ضررش همان قدر غیر منصفانه است که قضاوت کردن درباره یک شاعر بر اساس حق تالیفش»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 62 کتاب
[2]صفحه 90 کتاب
سرمایه داری، خانواده و زندگی شخصی. ایلای زارتسکی. مترجم: منیژه نجم عراقی. نشر نی.چاپاول. تهران1390..1500 نسخه.176صفحه.4000 تومان.
« با پیدایش سرمایه داری صنعتی که روز به روز بیش تر تولید کالا را از خانه دور کرد، مردان و زنان رفته رفته حساب خانواده را از اقتصاد جدا کردند و زندگی شخصی سپهری جدا از جامعه بزرگ تر قلمداد شد.»[1]
از زمان پیدایی نظام های سرمایه داری خانواده از معنایی که سابق بر این داشت خارج شده و مفهومی تازه به خود گرفته است.
موضوع خانواده یکی از مسائل مهم اجتماعی است که دیدگاه های متفاوتی درباره آن اراده شده است.
عده ای به نظام خانواده حمله کرده اند و با این نگاه که نظام خانواده زمینه ساز ستم بر زنان و کودکان و نابسامانی اجتماعی است آن را ملال انگیز توصیف کرده و معتقدند خانواده اجازه رشد را از افراد آن سلب می کند. برخی دیگر درست دیدگاهی بر عکس این دارند و معتقدند نهاد خانواده استحکام اخلاقی ایجاد و ازبروز جرم و جنایت جلوگیری می کند. خانواده نظم و انضباط اجتماعی را پایدار نگه می دارد و تنها در خانواده می توان عشق و عطوفت را به دست آورد.
این کتاب در شش فصل به بررسی تقسیم خصوصی و عمومی یا جهان های درونی و بیرونی جامعه می پردازد. سرمایه داری از سویی منجر به اضمحلال خانواده مرد سالار سنتی انجامید که بر بنیاد مالکیت خصوصی استوار بود و از سوی دیگر، برداشت تازه ای از زندگی ایجاد کرد که از دل آن مفهوم زندگی شخصی بیرون زد.
در فصل اول این کتاب نشان می دهد که جنبش معاصر زنان گرچه به این کشف رسید که اقتصاد و خانواده دو قلمرو جداگانه و مستقل اند، اما به چون و چرای این جدایی نپرداخت.
در فصل دوم نویسنده این دو شاخگی اقتصاد و خانواده را ویژه جامعه سرمایه داری می داند و تاریخ پیامدهای آن را نیز اشاره می کند.
در فصل سوم به ریشه یابی معنای خانواده در جامعه سرمایه داری می پردازد.
در فصل چهارم مدعی است پرولتاریا شدن مستلزم پیدایش ذهنیت گرایی است. وی در این فصل اشاره می کند با ظهور صنعت، زنان از بسیاری از قید و بندهای سنتی مرد سالار رها شدند اما گسترش زندگی شخصی مبنایی تازه برای ستم بر آنان پدید آورد که تنها تشکیل خانواده می تواند پناهگاه امنی برایشان به وجود آورد.
در فصل پنجم جنبش های مدرنی را بررسی می کند که در پی دگرگون کردن مفهوم خانواده هستند. فصل پایانی اهمیت روانکاوی و ارتباط آن را با این موضوع پی می گیرد.
بر کتاب وی ایراداتی هم وارد است از جمله این که گفته می شود او به شدت خشونت و تبعیضی را که در خانواده یافت می شود، کم اهمیت شمرده است. یا اینکه درباره اهمیت خانواده به مثابه پناهگاهی در برابر زندگی در جامعه سرمایه داری غلو کرده است. همچنین بر میزان جدایی زندگی خانوادگی از کار گزافه گفته است. تاکید بیش از اندازه بر توصیف زنان نسبت به سرمایه نمی تواند فرودستی زنان را نسبت به مردان توضیح دهد. و روشن نیست چرا در فرایند تحول اجتماعی در قرن های اخیر مردان به موقعیت اجتماعی دست یافته اند ولی زنان از آن موقعیت محروم اند. در هر حال این کتاب و بحث آن یکی از کتاب های مهم در این زمینه است که تاثیرات زیادی بر نظریه اجتماعی و سیاسی داشته است.
ایلای زارتسکی تاریخ دانی است که درباره تاریخ سرمایه داری و ابعاد اجتماعی و فرهنگی آن تحقیقات بسیاری انجام داده است. دوران جوانی وی در اوج جنبش های آزادی بخش سال های 1960گذشت. کتاب سرمایه داری، خانواده و زندگی شخصی بر آمد حال و هوای همان دوران و تحلیلی است که او از تجربیات و دانسته های خود داشته است. « اسرار روح: روانکاوی، مدرنیته و زندگی شخصی» از دیگر کتاب های اوست.
«روان کاوی در مرحله ای از رشد سرمایه داری پدیدار شد که خانواده دیگر واحد تولید کالا نبود و روز به روز بیش تر به آن به چشم گریزگاهی برای مصون ماندن از فشارهای اقتصاد و جامعه می نگریستند. »[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 90 کتاب
[2]صفحه 151 کتاب
وزن چیزها. جین کازز.مترجم: عباس مخبر. انتشارات آگه.چاپ اول. تهران.1392. 1100 نسخه.240صفحه.10000 تومان.
« یک آدم خوشبخت می تواند زندگی خوبی داشته باشد بدون اینکه به آن چیزهای غایی که زندگی را خوب یا بد می کنند توجه مستقیمی بکند. قوانین و نهادها و اقبال بلند می توانند او را همواره در جهت درست نگه دارند، به گونه ای که بی هرگونه تلاشی به خوش بختی، استقلال، حدیث نفس و سایر چیزهای خوب فراوان دست یابد»[1]
خوشبختی دقیقا چیست؟ چه زمانی می توانیم بگوییم خوشبختیم و از زندگی خود رضایت کامل داریم؟ اساسا زندگی خوب چه تعریفی دارد؟ آیا می توان الگوی کلی ای از خوشبختی ارائه داد و از مردمان مختلف خواست خود را به آن الگو نزدیک کنند؟ و پرسش بنیادی تر این که آیا خوشبختی قابل دوام است؟ یعنی می توان گفت سراسر لحظه های یک انسان در خوشبختی سپری می شود؟ آیا ناپایدار بودن وضعیت در ایجاد ناامیدی تاثیر می گذارد؟ این پرسش ها مسائلی است که در این کتاب مورد پژوهش و بررسی قرار گرفته هر چند در دنیای مدرن نمی توان به پاسخس سر راست و یقینی رسید. این کتاب نیز در صدد نیست پاسخ قطعی برای سوالاتی از این دست فراهم کند و نسخه ای برای تمام زمان ها و مکان ها بپیچد.
این کتاب در 10 فصل تالیف شده است و درخلال آنها توضیح داده شده است که اساس زندگی خوب چیست و چه اجزایی دارد و مهم تر از همه اینکه آیا میشود برای ایجاد آن، یک رابطه و فرمول صحیح نوشت و یا خیر. وی در ادامه لیستی از ضروریات زندگی به دست می دهد و تمایز قائل می شود بین ضروریات و آنچه خوشی می نامیم. در فصلی به نام زندگی های عجیب نیز برخی از زندگی های متفاوت و شیوه زندگی افراد خاص را تبین می کند.
وزن چیزها موضوع تازه ای را پیش می نهد. اینکه ناپایداری چیست و چقدر می تواند بنیاد تفکرات ما باشد. در این کتاب می خوانید. هیچ چیز تا ابد بر جای نمی ماند. پروژه ای که سراسر سال را روی آن کار کرده اید مثل برق تکمیل و فراموش می شود. روزی خواهید رفت. همراه با فرزندان و فرزندان فرزندانتان. حتی یک کتاب، یک اثر هنری بزرگ، یا یک نظریه مهم پفی می کند و در تاریکی محو می شود. این که همه چیز روزی به پایان می رسد چه تفاوتی در وضعیت ما ایجاد می کند؟
تقریبا همه در زندگی خود لحظه ای را تجربه می کنند که به نظر می رسد گذار بودن با بی معنا بودن مترادف است. برای اینکه زندگی خوبی داشته باشیم چه چیزی را باید هدف بگیریم؟ این سوال بزرگی است که حتی کوشش برای پاسخگویی به آن گستاخانه به نظر می رسد. صرف نظر از این که کدام شرایط فردی در وهله اول ما را به فکر کردن وادار می کند، بررسی وضعیت خاص ما، در زندگی به تاملاتی درباره خوب و بد، ممکن و ناممکن، و اولویت بالا و پایین منجر می شود.
این کتاب در پرتو آنچه در این باره گفته شده، موضوع را به بررسی می گذارد و تلاش می کند با بیان آرا و نظرات فیلسوفان و نظریه پردازان این حوزه، همچنین پیش رو قرار دادن زندگی و نظریات نویسندگان و هنرمندان به پاسخ های روشن تری از ماجرا برسد. این نویسنده معتقد است پرسش به زندگی خوب و خوشبخت وظیفه یک فیلسوف است اما کتاب های فلسفی به میان مردم نیامده و ارتباطی با عوام برقرار نکرده اند.در واقع کمتر کتاب فلسفی است که برای لذت بردن نوشته شده باشد. لذا مردم پاسخ سوالاتشان را از کتاب های روانشناسی سطحی دریافت می کنند. کتاب هایی هرگز نمی توانند پرسش های بنیادی مطرح کنند و نسخه ای کلی برای آنان می پیچند. آیا به جای راه های درست متعدد برای مردمان متفاوت واقعا یک راه درست وجود دارد؟ این پرسشی است که کتاب های اندرز نامه یا چگونه در فلان کار موفق شویم مطرح نمی کنند.
مفهوم وزن چیزها به این معنی است که در زندگی هر چیزی وزنی دارد. چه چیزهایی باعث می شود به یک زندگی بگوییم زندگی خوب. کازز در این کتاب مفهوم خوشبختی را در کتاب های فلسفی یونان باستان درباره فضیلت و اخلاق و دین پی گرفته و تا آرا و افکار فیلسوفان مدرن تر درباره فایده گرایی، پوچ گرایی و ناپایداری زندگی پیش آمده است. به این ترتیب این کتاب به نوعی درباره فلسفه زندگی است.
وزن چیزها علاوه بر مقدمه شامل ده فصل است که عبارتند از: این دنیای فانی، زندگی های عجیب، عقل و شانس، آیا خوش بختی تنها چیزی است که اهمیت دارد؟، ضرورت ها، سردرگمی های تنوع، انتخاب های دشوار، در تلاش خوب بودن، قلمرو دینی و هدف گیری. در پایان کتاب یادداشت ها و نمایه کتاب پیوست شده است.
عباس مخبر مترجم و اسطوره شناس است که کتاب های زیادی در زمینه اسطوره شناسی و فلسفه ترجمه کرده است. از جمله کتاب های او می توان به « راهنمای نظریه ادبی معاصر» اثر رامان سلدن،« شکل گیری دولت مدرن» دیوید هلد، «معنای زندگی» تری ایگلتون و مجموعه های آشنایی با اساطیر اقوام مختلف دنیا.
«به نظر می رسد انبوهی از چیزها وجود دارند که فاقد نتایج پایدارند. اما ارزش آن ها انکار ناپذیر است. یک بچه با ساختن قلعه های شنی در ساحل ساعت های لذت بخشی را می گذراند. هیچ کس این رویداد را ثبت نمی کند و همه خاطرات آن نهایتا ناپدید می شود. چگونه می توان انکار کرد این قطعه کوچک از زندگی کودک برای خودش دارای ارزش است؟»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 145 کتاب
[2]صفحه 20 کتاب
زن در ریگ روان. کوبو آبه. مترجم: مهدی غبرایی. انتشارات نیلوفر.چاپاول. تهران.1391. 1650نسخه.236صفحه. 7000 تومان.
« بهترین راه این بود که ده را دور بزند و بگریزد و اصلا از آن نگذرد. اما دیواره غربی را دماغه ای نسبتا شیبدار بسته بود که گرچه ارتفاع زیادی نداشت، انگار صخره پر شیبی شده بود که موج ها از ازل آن را فرسوده اند. هر چند جای پاهایی بود که دهاتی ها موقع گرد آوری هیزم از آنها استفاده می کردند، اما خاربته ها راهشان را بسته بود و تعیین جایشان مشکل بود. وانگهی کار نسنجیده ای بود که با سوال پیک کردن سوء ظن زن را برانگیزد.»[1]
زن در ریگ روان درباره مردی به نام جومپی است که در تعطیلات آخر هفته به واسطه علایق حشره شناسی اش به جایی در ساحل دریا می رود. او به دنبال حشره تازه ای می گردد که نام خودش را روی آن بگذارد و برای ابد جادوانه شود. بعد از گشت و گذار در بخشی از ساحل به دهکده ای می رسد و در گفتگو با پیرمردی از اهالی ده تصمیم می گیرد که شب را در آنجا بگذراند. اما بخشی از ده ساختاری عجیب دارد گودال عمیقی که در انتهای آن کلبه ای قرار گرفته است. او را به یکی از این گودال ها هدایت می کنند که در آنجا زنی زندگی می کند. فردای آن روز متوجه می شود که خلاصی از این گودال ممکن نیست چون گودال از شن های روان پر شده است. آنها در این گودال زندانی می شوند. شب ها تا صبح باید شن های اضافی را جمع کنند و در زنبیل بریزند تا افرادی که در بالا هستند آنها را بالا بکشند. اگر یک روز این کار را انجام ندهند، کلبه روی سرشان خراب می شود و آنها در آن زنده زنده دفن می شوند. از طرف دیگر این گودال ها خود مانعی است بر سر طوفان های شن و از سایر ده محافظت می کند. برای همین مردم ده مراقب هستند که آنها کارشان را به درستی انجام دهند و فرار نکنند. این داستان روایتی است از تلاش به نظر بیهوده مرد برای فرار از این موقعیت.
این رمان اسطوره سیزیف را به یاد می آورد و کنایه از نفرین خدایان و درد زیستن و تلاش عبث انسان در برابر زندگی و مرگ است.
این رمان سوال های زیاد فلسفی درباره ماهیت زندگی، فردیت و مرگ پیش می کشد.
این رمان کوتاه در سی و یک فصل نوشته شده است وبه خاطر موقعیت خطیری که برای شخصیت هایش پیش آمده ، ذهن خواننده را بسیار به خود مشغول می کند.
زن در ریگ روان یکی از پر آوازه ترین رمان های معاصر ژاپنی است. این رمان به نحو چشمگیری عناصر داستان دلهره آور را با اصول رمان های اگزیستانسیالیستی معاصر در هم می آمیزد.
کوبه آبه در 1924 در توکیو به دنیا آمد اما در موکون منچوری بزرگ شد. وی در جوانی به ریاضیات و گرد آوری حشرات علاقمند شد و در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد اما هرگز طبابت نکرد.
نخستین کتاب کوبو آبه « علامت جاده در انتهای خیابان» است.رمان بعدی او « جنایت آقای س. کاروما» جایزه اکتاگاوا را دریافت کرد. زن در ریگ روان برنده جایزه یومیوری شد. در سال 1966 هیروشی تشیگاهارا فیلمی از روی این رمان ساخت که جایزه هیات داوران جشنواره را کن را به دست آورد. «نقشه ویران» از دیگر اثار کوبو آبه است. کنزابورو اوئه که خود برنده جایزه ادبی نوبل در سال 1994 شد، استاد خود را کوبو آبه معرفی می کند. بوک ویک یکی از منتقدان ادبی درباره این رمان می گوید: "این رمان خصوصیت اسطوره های بزرگ را دارد که با دقت داستان های واقعی روایت می شود. استعدادی را نمایان می کند که محدود به مرزهای جغرافیایی نمی شود. دستاوردی است عظیم"
« حرکات و سکوت زن معنای غیر منتظره و هولناکی به خود گرفت. آن را باور نمی کرد، اما دلش خبردار بود که آنچه می ترسید به سرش آمده است. شاید نردبان را با اطلاع او و بی شک با رضایت کامل برداشته بودند. بی تردید زن همدستشان بود. پیدا بود که واکنشش هیچ ربطی به دستپاچگی ندارد. حالت قربانی ایثارگری را داشت. حالت بزهکاری که حاضر است هر مجازاتی را بپذیرد. مرد فریب سوسکی را خورده و مانند موشی گرسنه در بیابانی به دام افتاده بود که راه گریزی نداشت.»[2]
پی نوشت:
[1]صفحه 162 کتاب
[2]صفحه 54 کتاب