از سقوط مالی تا رکود اقتصادی: ریشههای بحران بزرگ مالی. جووانی اریگی و دیگران. گردآوری و ترجمهی پرویز صداقت. تهران: انتشارات پژواک. چاپ : 1390. 1100 نسخه. 263 صفحه. 6500 تومان.
«الگوی انباشتگی که توسعهی مادی قرن طولانی بیستم به جلو راند قادرنیست شالودهای برای توسعهی مالی جدیدی در قرن بیست و یکم باشد. هر توسعهی مادی جدیدی در مقیاس جهانی باید مبتنی بر الگوی کاملن متفاوت اجتماعی، ژئوپلیتیک و بومشناختی باشد – متفاوت نه تنها از قرن طولانی بیستم که از تمامی قرنهاز طولانی پیشین. این متضمن مسیر بدیلی در برابر الگوی غربی مبتنی بر مصرف منابع است. الگویی جذابتر برای کار که منابع را هدر ندهد و پیشفرض آن حذف اکثریت وسیع جمعیت جهان از منافعش نباشد.»[1]
کتابی با عنوان از سقوط مالی تا رکود اقتصادی مجموعهی مقالههایی را در خود جمع کرده است که به تشویش و اضطرابی میپردازند که پیرامون مسایل مالی و اقتصادی کلان و منطقهای بحرانزا رو به افزایش هستند. در این کتاب از سوی گردآورنده و مترجم، کوشش شده است تا مجموعهای از مقالههای سودمند جهت مطالعه در این زمینه در یک مجلد فراهم آیند. با مطالعهی این مقالهها میتوان نموداری از برآیند سویهی تفکری هر یک از متنهای موجود پرداخت اگرچه با نگاهی به نامها و سویههای اندیشگانی ایشان نیز میتوان تا حدودی به یک بسامد از رویکرد نظری کتاب رسید. به نظر میرسد کوشش بر این بوده است تا بتوان از مقولهی بحران مالی تصویر روشنتری ارایه داد تا این تصویر بتواند بیشتر قرین واقعیت موجود باشد. به همین جهت نامهایی چون دیوید هاروی، جووانی اریگی، امانوئل والرشتاین، اسلاوی ژیژک، جوزف استیگلیتز و نامهای دیگری که در این مجموعه حضور دارند و هر کدام از ایشان در این زمینه صاحبنظر هستند و در عرصهی جهانی به ارایهی دیدگاه خود میپردازند، این مقالهها و نامها در این مجلد، در کنار هم آمدهاند تا شمایل کلی بحران را با وضوح بیشتری به خواننده نشان دهند ولی اینکه با چنین استراتژی عملی در حوزهی تولید یک کتاب میتوان به این مهم یاری رسانید یا خیر، موضوع دیگری است که باید به آن پرداخت.
در فهرست کتابهایی که به بازار کتاب روانه میشوند از یکسو میتوان از مجموعهداستانهایی سراغ گرفت که به همت مترجم یا گروه مترجمان، از نویسندگان مختلف گرد هم آمدهاند حال این تصادف همنشینی میتواند دلایل متفاوتی داشته باشد؛ این دلایل از موضوع، کشور، زبان نوشتاری، نهلهی فکری یا سبک نوشتاری تا حوزههای گوناگون دیگر را در بر میگیرند، از سوی دیگر میتوان با جنگهای شعری و گزیدههای شاعران مختلف روبهرو شد و تا دلتان بخواهد میتوان کلکسیونهای مجموعه مقالات دید که هر کدام از این کتابها نیز به فراخور بهانهی همنشینی اسمها و نوشتارها طرحوارهی خاصی به خود میگیرند. این گونهی عملکردی با وجود عدم دسترسی شمار زیادی از فارسیزبانان به زبان دوم و دلایلی دیگر، منوط به این است که بتوان منطق چیدمانی قابل قبولی را برای کتاب در نظر گرفت چراکه کتاب شدن این مقالهها، خود موضوعی است که به صرف جاگیری چند مقاله در کنار هم اتفاق نمیافتد.
در کتاب پیش رو پس از فهرست مطالب و مقدمهای به قلم پرویز صداقت، مقالههای کتاب در چند سرفصل اصلی طبقهبندی شدهاند که درنهایت در این دستهبندیها میتوان با مطالبی چون «اینجا نیویورک است؛ اما والاستریت پیدا نیست» نوشتهی والدن بِللو، «پایان قرن طولانی بیستم» با همکاری جووانی اریگی و بِوِرلی سیلور، «نگاه بلندمدت به رکود در اقتصاد جهانی»، «ما کجا ایستادهایم؟»، «بحران ساختاری در اقتصاد جهانی: به کجا میرویم؟» و «جنگ ارزی؟ آری» به قلم امانوئل والرشتاین، «بحران از دیدگاه اسلاوی ژیژک» و «بحران از دیدگاه انور شیخ» و مطالب گوناگون دیگر مواجه شد و بسته به اهمیت موضوعی بنا بر خواست موقعیتی به آنها رجوع کرد. در مجموع همهی این مقالهها که بر گرد موضوع ریشههای بحران بزرگ مالی پس از سقوط مالی سال 2008 میپردازند، تلاش میکنند اوضاع کنونی اقتصاد جهانی را در چشماندازی گسترده تر از زمان حال بررسی کنند به همین سبب آغازگر این کتاب گزارشی تحلیلی – توصیفی از واقعهی والاستریت است.
پرویز صداقت در پیشینهی کاری خود سردبیری چندین نشریه و روزنامه را بر عهده داشته است که میتوان برای نمونه به روزنامهی «سرمایه»، «ماهنامهی بورس» و «فصلنامهی حسابدار رسمی» اشاره کرد. او در زمینهی ترجمه هم تجربه دارد ولی آنچه در راه فراهمآوری یک کتاب با استفاده از مقالههایی در یک زمینهی ویژه مهم است، در نظر گرفتن تمامی سویههایی ست که در گردهمآیی این مجموعه میتواند دارای اهمیت و ضرورت باشد. در هر حال، مجموعهی مقالههای این کتاب، میتواند برای آنهایی که به این حوزه علاقه دارند خالی از لطف نباشد.
پی نوشت:
[1] صفحهی 50 کتاب
کتاب بی نام اعترافتات. داوود غفارزادگان. تهران: انتشارات روزنه. چاپ نخست: 1388. 2000 نسخه. 344 صفحه. 5800 تومان.
«نگاه به قاسم میاندازد. پسرک نمیداند که بگوید چه کند. نگاهش را میدزدد. زرینه می گوید پابرهنه گریه گریه رفت تو اتاق در را از پشت سر بست. مادر میپرسد: چی شده مگر؟ پسر نمیتواند بگوید اوستا با تقی چه کرد. ننه زبیده هراسانتر به در میکوبد. تنه میزند. پیکر استخوانی و نحیفش پس میرود.»[1]
داوود غفارزادگان در پنجاه و دو سالگی خود، بیش از بیست کتاب برای کودک و نوجوان و بیش از ده کتاب برای بزرگسالان را در کارنامهی خود دارد. کتاب بی نام اعترافات را میتوان نخستین رمان او به حساب آورد که در سال 1388 و از سوی نشر روزنه منتشر شد. چاپ نخست این کتاب، در قطع پالتویی و با طرح جلدی از صدرالدین بهشتی روانهی بازار شد. قطع کتاب، حجم آن و امکانهای دیگرش در دست گرفتن آن را برای خواننده خوشایند میکرد با این حال نویسنده ترجیح داده است تا چاپ دوم کتاب را به انتشارات افراز بسپارد. غفارزادگان پس از انتشار این رمان، مجموعهی داستانی با نام ایستادن زیر دکل برق فشار قوی را توسط نشر افراز منتشر کرد. از آثار دیگر او در حوزهی ادبیات داستانی بزرگسال میتوان به فال خون، شب ایوب، ما سه نفر هستیم و دختران دلریز اشاره کرد.
کتاب بی نام اعترافات یک راوی دارد که با خودنویس ساخت آلمان میراث پدری، نسخهی دستنویس داستانی را روی کاغذ میآورد که به نظر او در آغاز کار انبوهی از کاغذهای باطله مینمود. در آغاز داستان مشخص نیست که آیا این پسر همان پسر داستان است یا خیر. البته این موضوع بهطور غیرمستقیم به خواننده گوشزد نمیشود و بعد از چندین صفحه، باز هم بازیهای زبانی این مساله را القا میکنند که شاید با یک راوی زمان داستانها عوض میشود و این تنها بازیهای زمانی و مکانی نیست بلکه فضاپردازی نیز چنین مسالهای را قوت میبخشد. زندگی قاسم در دستنویسها، به کودکی و اوایل نوجوانی او برمیگردد؛ تعزیهخوانی عاشورا، همزمانی مرگ پدر و یتیمی و افتادن از اوج به حضیض. قاسم در آغاز داستان، لحن کودکانه و ترسهای همان زمان را دارد و با روایت درست راوی، او کمکم بزرگ میشود و خواننده نیز با او رشد میکند در بخش دوم قاسم دیگر یک نوجوان نورس نیست و کلامش هم بهدرستی تغییر میکند. فکر کردن قاسم در مورد شرایط مختلف، به خواننده از دانستهها و ندانستههای او اطلاعات میدهد و او را در داستان به جلو میبرد. در ادبیات داستانی ما بهجز کارهایی که از هوشنگ گلشیری سراغ داریم، کمتر با چنین شیوهای روبهرو هستیم که اطلاعات و زبان به یاری داستان بشتابند.
یکی از ویژگیهای کتاب بی نام اعترافات به قلم داوود غفارزادگان، لحن آن است، یکی دیگر از ویژگیهای این داستان، دیالوگهای صریح و کوتاهی است که به کار برده شده است و تنها برای نشان دادن مقصود گوینده و با اضافه شدن «و» های پشت سر هم، جملههای منقطع و صریح مقصود را میرسانند و جایی هم برای نافهمی مخاطب نمیماند بهطوری که اصل ماجرا تفهیم میشود.
این داستان، با سرعت روایتی بالا، رویدادهای سریع و بیحاشیه را به پیش میبرد درحالیکه از توضیح صحنهها میکاهد و اغلب تلاش میکند تا چندین اتفاق همزمان را در یک نشست، بگنجاند. میتوان از پرداخت شخصیتهای این داستان بهعنوان یکی از شاخصههای آن یاد کرد؛ شخصیتهایی که با لحننها و رفتار بیتفاوتشان، در قلب ماجراها نفوذ میکنند و بهکارگیری دایرهی واژگان گسترده، شیوهی چیدن آنها، ترکیببندیشان و برهم زدن تصور مخاطب با استفاده از معناهای ثانویه و به کاربردن تلمیحهای گوناگون با شوخی و طنز نهفته در کلام با تلخی جاری در داستان، واژههای پویا و دلنشینی را برای روایت این داستان آفریده است.
یکی دیگر از مسایلی که در داستان به چشم میخورد و گاهی خواننده را حتا اگر عمدی باشد آزار میدهد، تغییر لحنی است که راوی داستان به خود میگیرد، ردپای لحنهای بسیاری از نویسندگان بزرگ در لحن راوی به چشم میخورد و این میتواند گاهی که لحن به عمد حالت پرطمطراقی به خود میگیرد، کمی خواننده را گیج و مغشوش کند. رمان داوود غفارزادگان داستان و روایت محکمی دارد که بازیهای کلامی و شوخیهای جاری در آن در پس روایت تلخی که گریبان افراد ماجرا را گرفته است، خواننده را با خود به قلب ماجرا میکشاند در عین حال که فاصله در ان حفظ میشود.
«تصمیم خودش را گرفته است. سینه صاف میکند، گردن بالا میگیرد و راه میافتد؛ تند و سریع. دیگر راه بازگشت نیست. اوستا با چشمهایی گر گرفته و دماغی سوخته نگاه میکند. میپرسد کدام گوری بودی؟ چلغوز پشت پیشخوان نمیرود. مثل همیشه جلد کاپشنش را در نمیآورد. مینشیند روی صندلی لهستانی. بیتاب و مضطرب. اگر یک کلمه حرف بزند، لب وا کند، میترکد. ریههایش را از هوا پر و خالی میکند. باید به خودش مسلط شود. سر بالا میآورد و چشم در چشم اوستا میدوزد.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحهی 72 کتاب
[2] صفحهی 141 کتاب
من والت ویتمنام (گزیدهی شعرهای والت ویتمن). ترجمهی محسن توحیدیان. تهران: انتشارات روزگار. چاپ نخست: 1390. 1000 نسخه. 120 صفحه. 3500 تومان.
«از درون ازدحام
از دل اقیانوس خروشان
قطره ای با مهربانی فراز آمد و به نجوا گفت
دوستت دارم
تمام عمر
تا که بمیرم
سفر کردهام راهی دراز را
برای آنکه در تو بنگرم
بر تو دست بسایم
چراکه نمیتوانستم بی آنکه یک بار دیده باشمت
به مرگ تن دهم.»[1]
در سی و یکم ماه می 1819 در نیویورک به دنیا آمد. او برگهای علف، مهمترین مجموعهی شعر خود را در سال 1855 با سرمایهی شخصی و بدون چشمداشت به حمایت هیچ ناشری منتشر کرد. برگهای علف که دوازده شعر ویتمن را دربر میگیرد بهاضافهی پیشگفتار آتشین شاعر در آغاز خود چند ویژگی منحصر به فردش آن را متمایز میکند؛ این مجموعه جز اینکه با سرمایهی خود شاعر منتشر شده است، حروفچینی و طرح جلد آن نیز به همت خود او انجام گرفته است. این مجموعه در طول پنج سال به چاپ سوم خود رسید و برای شاعرش شهرت و محبوبیت به ارمغان آورد. والت ویتمن ویرایش دوم برگهای علف را در سال 1856 منتشر کرد که سی و سه شعر بهاضافهی نامهای از امرسون (که بر ویرایش نخست کتاب نوشته شده بود) و درآمدی طولانی از ویتمن در پاسخ به امرسون را در خود جای میداد. او ویرایش و تکمیل این کتاب را تا آخر عمر خود ادامه داد و نسخههای مختلفی از آن را منتشر ساخت. آخرین ویرایش برگهای علف معروف به «ویرایش بستر مرگ» پس از درگذشت شاعر به چاپ رسید که این نسخهی پایانی، کتابی بزرگ با سیصد و هشتاد و سه شعر در چهارده فصل بود. واقعیت این است که نمیتوان کتابی از ویتمن را در دست گرفت، شعری از او را خواند و یا نوشتاری بر روی شاعرانگی او نوشت ولی از برگهای علف این شاعر سخن به میان نیاورد.
او در سال 1865 شعر آوازهای طبل را متاثر از جنگ داخلی آمریکا سرود درحالیکه دیگر از ایدهآلهای ملیگرایانه بهدلیل تلخیهای موجود در مسیر آن ناامید شده بود. ویتمن برای التیام زخمهای جنگ داخلی و همینطور مسایل ناشی از آن و معضلهای ناشی از سیاستورزیهای دولتمردان، به فعالیتهای بشردوستانهای چون پرستاری و امدادرسانی میپرداخت و در این راه از هر آنچه که میتوانست دریغ نمیورزید. او در همین سالها درحالیکه در جامعهای بحرانزده نفس میکشید و با مردمان خود رنجها و ناهمواریها را پشت سر میگذاشت، از سرودن شعر هم باز نمیماند. چشمانداز دموکراسی، روزهای نمونه، ای ناخدا، ای ناخدای من و خداحاف1 خیال من از جمله آثاری هستند که در کارنامهی شاعرانهی ویتمن جای گرفتهاند و میتوان از آنها نام برد.
روزنامهی لانگ آیلندر که ویتمن موسس آن است، هنوز چاپ میشود. او بهعنوان طرفدار دموکراسی و آزادی به مبارزهی سیاسی میپرداخت و بهعلت عضویت در حزب خاک آزاد در سال 1848 سرویراستاری مجلهی دیلی ایگل بروکلین را از دست داد. والت ویتمن پس از اینکه زمانی را خارج از زادگاه خود به روزنامهنگاری در نیواورلئان پرداخت، بار دیگر به بروکلین بازگشت و روزنامهی آزادیخواه بروکلین فریدوم را تاسیس کرد.
«ای مراسم تدفین من،
اکنون
و پیش از این.
ای منِ آن هنگام،
که پرکرشمه راه میسپردم
دلبسته به دنیا و پر غرور.
ای من
آنچه در سالیان بودهام
و اکنون در گذشتهام.
- نه سوگوار، که خشنودم.
آه تا وارهانم خویشتن را
از جسدهایم
که در هر بدرود
به وداع
نگاهشان میکردم.
تا بگذرم
و اجساد را درنوردم!
ای زندهزندهی جاودانه!»[2]
کار ترجمهی این کتاب بهکوشش محسن توحیدیان است. اگر به کارنامهی توحیدیان در حوزهی کتاب نگاهی بیندازیم، به نمایشنامهی خزیدن مار مفاجا بر کلاویههای آقای اعتضاد”« منتشرشده از سوی همین نشر و فیلمسازی برای همه از ترجمههای او منتشرشده توسط نشر افراز برمیخوریم. اینطور به نظر میرسد که محسن توحیدیان در کار ترجمه وسواسهای مختص خود را دارد. شاید توجه به پیشگفتار مختصر او در آغاز کتاب من والت ویتمنام! این مساله را بهتر تشریح کند. در هر حال، انتخاب و برگردان توحیدیان از شعرهای شاعر نوپرداز آمریکایی برگردان یکدستی است که در گروهی از شعرها سادگی ترجمه و دقت آن، برجسته میشود. والت ویتمن شاعر برجستهای است و مطمئنا ترجمهی آثار او به فارسی نویدبخش است حتا اگر از هر کدام از شعرهای او چندین ترجمه را از چند مترجم متفاوت در دست داشته باشیم. درهرصورت توحیدیان هم چون دیگرانی از جمله فرید قدمی با ترجمهی ای ناخدا، ناخدای من و سیروس پرهام با گزیدهی اشعار والت ویتمن بخت خود را در برگردان شعرهای شاعری چون ویتمن که زبانآوری شعرهایش همه را به تحسین وامیدارد آزموده است تا شاید گزینهی بهتری برای خواندن شاعر پیش روی بگذارد.
وقتی به فهرست کتابهای ترجمهی منتشرشده و موجود در گنجینهی زبان فارسی نگاهی میاندازیم، این معضل نمایان میشود که ما همچنان بهرغم ترجمههای فراوان از زبانهای گوناگون بهویژه از زبان انگلیسی، گروهی آثار بزرگ و تاثیرگذار ادبیات جهان را دردسترس نداریم. این معضل زمانی بیشتر خود را مینمایاند و تولید پرسش میکند که هر روز شاهدیم که در حوزهی ترجمه انبوهی از آثار غیر قابل اعتنا به بازار میآید و از سوی دیگر، نوشتار گروهی از نویسندگان مدام از سوی مترجمان و نشرهای گوناگون بازنشر میشود و از سویی، هرازچندگاهی توجه بازار به یک اسم و یا یک کتاب چنان معطوف میشود که در زمانی کوتاه، ترجمههای شتابزده به دست خواننده میرسند. درهرحال، والت ویتمن از آن دسته از اهالی ادبیات است که ترجمهی گونهگون از آثارش بهوسیلهی مترجمهای مختلف، راه را برای شناخت دنیای شاعرانهاش و دریافت قدرت کلامش باز میکند.
اما شعرهایی که در این کتاب جا گرفتهاند و با عنوان من والت ویتمنام! در یک مجلد به دست خواننده میرسند، همگی از یک ویژگی مشترک برخوردارند و آن، خارج از پرداخت شاعرانه و خارج از کیفیت شعری، دامنهی هیجانی رویکرد شاعر است. باید گفت که در این شعرها شاعر از سطح احساساتی میگوید که همواره در کارهای ویتمن با آن مواجه نبودهایم بلکه این رویکرد در شعر او، افت و خیزهایی را تجربه کرده است که در دفترهای شعری گونهگون او میتوان سراغ گرفت ولی گزینش این شعرها توسط مترجم کتاب، به گونهای است که یک توازن حسی را انتقال میدهد گویی همهی این شعرها که تاریخ سرایششان هم آنقدرها نزدیک نیست، در یک توافق ضمنی به سر میبرند.
پی نوشت:
[1] صفحهی 43 کتاب
[2] صفحهی 63 و 64 کتاب
کتاب ورشو 1920 اثر آدام زامویسکی با ترجمهی کاوه بیات در مورد تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا توسط نشر ماهی به بازار کتاب روانه شده است.
ورشو 1920: تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا. آدام زامویسکی. ترجمهی کاوه بیات. تهران: نشر ماهی. چاپ نخست: 1390. 2000 نسخه. 184+16 صفحه. 6000 تومان.
«در فاصلهی پایان جنگ جهانی اول و آغاز جنگ جهانی دوم، در اروپا نبردی رخ داد که اهمیت و تاثیرش کمتر از نبردهای ماراتون و واترلو نبود. این جنگ تاثیر شگرفی بر تحولات سیاسی دهههای 1920 و 1930، جنگ جهانی دوم و صلح 1945 گذاشت.»[1]
در تابستان 1920 میلادی برابر با 1299 خورشیدی درحالیکه چند سالی بیشتر از پایان جنگ جهانی اول نگذشته بود و شرارههای آن هنوز هر جویای صلحی را مشوش میکرد و در عین حال، هنوز آسیبهای وارده بر پیکرهی اجتماع بهسبب جنگ پررنگتر از آن بود که بتوان آن را نادیده گرفت، جنگی دیگر این بار میان لهستان تازه متولد شده و روسیهی شوروی در گرفت که درنهایت لهستان نوپا بر ارتش سرخ چیرگی یافت. اگرچه در مقایسه با آن فاجعهی سهمگین جهانی، آنقدرها دهشتناک نمینمود ولی ترکشهای این جنگ هیچجای اروپا را مصون نگذاشت و در سرنوشت مردمان این قاره تاثیر ملموسی گذاشت. در همان سال، ایران نیز از سودای کشورگشایی بلشویکها مصون نماند. آنها که میخواستند تسلط خود بر قفقاز و آسیای میانه را بازپس گیرند، از گسترهی مرزهای شمالی ایران، صدور انقلاب خود را شروع کردند.
اینکه ایران نیز چون لهستان در آن روزگار و آن شرایط خاص به حال خود وانهاده شده بود، موقعیت مشابهی را برای این دو کشور پیش مینهد ولی آنچه در تاریخ این دو کشور ثبت شده است، بسیار متفاوت مینماید. اگرچه باز هم لهستان مورد حمله قرار گرفت و حملهی مشترک آلمان و روسیه در سال 1939 موجب فروپاشی این کشور شد و نتیجه این بار متفاوت از پیش بود ولی مطالعهی این تاریخ میتواند راهگشای بسیاری از گرههای استراتژیک و عملکردی بینالمللی باشد آن گاه که شاید پارهای از رویکردها و راهکارها به دید ناظر بیرون از قدرت و سیاست، مفهوم نمیآید. خواندن تاریخ در این سطح و پیویستار و در این مقطع خطیر که کل نقشه و دورنمای جهانی و بهویژه اروپا را دستخوش تغییر شده است، میتواند ابزار لازم برای شناخت را فراهم آورد بهویژه اینکه در کتاب ورشو 1920 به اتفاقی پرداخته میشود که بهنوعی با شرایط ایران آن روزگار دارای همنهشتی است.
کتاب ورشو 1920 اثر آدام زامویسکی با ترجمهی کاوه بیات در مورد تلاش نافرجام لنین برای چیرگی بر اروپا توسط نشر ماهی به بازار کتاب روانه شده است. با نگاهی به کارنامهی نشر ماهی در زمینهی تاریخ، میتوان تلاش این نشر را در جهت ارایهی دادههای قابل قبول در نظر آورد و با توجه به روند نشر کتاب در این حوزه در کشور، به آن امید بست چراکه کیفیت و انتخاب در هر سطحی، از استاندارد قابل قبولی برخوردار است و دچار هیجان و یا الزام زمان نشده است. با در دست گرفتن کتاب و پیش رفتن در مسیری که سیر حوادث معلوم میکنند و با نگاهی همهجانبه به آنچه در هر سوی ماجرا پیش میآید و یا پیش برده میشود، میتوان به درکی جامعتر نسبت به آنچه در این بازهی زمانی با اهمیت افتاده است برسیم.
«بین روسیه و آلمان، لهستان قرار داشت؛ ملتی که در پی بیش از یک قرن سلطه و ستم خارجی تازه استقلال خود را بازیافته و بعید بود که آن را بهآسانی از کف بدهد. اعتقاد راسخ لهستانیها به کلیسای کاتولیک و وطنپرستیای که با ایمان دینی پهلو میزد، اکثریت جامعهی لهستان را نسبت به قویترین سلاح زردخانهی شوروی، یعنی جذابیت سوسیالیسم از یکسو و وحدت بینالمللی طبقهی کارگر از سوی دیگر، ایمن کرده بود.»[2] از دیگر سو، «در روسیه بلشویکها که در اکتبر 1917 قدرت را به دست گرفته بودند از پیشنهاد صلح آلمان استقبال کردند.»[3] و همچنین «با فروپاشی آلمان و خاتمهی جنگ در نوامبر 1918، اگرچه هدف اصلی آن از میان برخاست، باز به متفقین امکان داد منابع بیشتری را برای این مقصود اختصاص دهند.»[4]
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
[2] صفحهی 27 کتاب
[3] صفحهی 26 کتاب
[4] همان
گمگشتگان. ساموئل بکت. ترجمهی سیامک بهرامپرور. تهران. انتشارات رخداد نو. چاپ نخست: 1389. 1650 نسخه. 78 صفحه. 2000 تومان.
«غریبتر از این چشمان کاوشگری ست که به ناگاه باز میایستد و خیره به هیچ یا بر برخی پلشتیهای دیرسال ثابت میماند و سپس نگاههای طولانی به میل به بر گرفتن نگاه بدل میشوند. وقفههای نابرابر از لحاظ مدت این آرام گرفتنها را از هم جدا میکنند تا برای فراموشکنندگان شباهتهایشان هر بار نخستینبار باشد. از این رو همواره تازگی در واکنش ایجادشده وجود دارد انگار که دنیایی به پایان رسیده است... .»[1]
با در دستگرفتن کتاب گمگشتگان در قطع جیبی قابل حمل، در آغاز با شکل ساختاری ویژهای مواجه خواهید شد که کمتر به چشم میخورد و خواننده را کنجکاو میکند. این مساله صرفن بهدلیل بدعت در چیدمان و طرح جلد و سایر موارد نیست چراکه پیش از این هم نمونههای دیگری از این شیوهی دیگرگونه با مختصات کتاب و صفحهآرایی وجود داشته است و همچنان هم میتوان سراغ گرفت ولی نکتهی قابل توجه در مورد طرح جلد و ساختار صفحهبندی کتاب، ارتباط صمیمی آن با چشم و ساختار ذهنی خوانندهی خود است .به گونهای که هیچکدام از بدعتها میان خواننده و کتاب، فاصله ایجاد نمیکنند. این مسالهای است که ضرورت دارد، سایر نوآوران هم به آن توجه نشان دهند.
کتاب گمگشتگان رمان کوتاهی است که در سال 1969 همزمان با اهدای جایزهی نوبل ادبیات به بکت منتشر شده است. این کتاب در سال 1972 با ترجمهی خود بکت، به انگلیسی برگردانده شده که ترجمهی فارسی آن هم از روی نسخهی انگلیسی ترجمهی نویسنده صورت گرفته است.
نکتهی بعدی در مورد گمگشتگان که نخستین کتاب از مجموعهای است که انتشارات رخداد نو بنا دارد در یک بسته منتشر کند این است که این کتاب و مجموعهی در پی آن، زیر نظر مهدی نوید فرآیند نشر را طی میکنند و این در حالی است که مهدی نوید خود چند اثر از بکت را در کارنامهدارد و از سویی، کار او در نشرهای دیگر، این امید را زنده میدارد که با مجموعهی خوبی مواجه خواهیم بود.
مسالهی بعدی نبود علائم سجاوندی است که این مورد با توجه به رویکرد خود بکت لحاظ شده است. در نهایت، این کتاب غیر از متن اصلی داستان گمگشتگان، یادداشتی با عنوان «1984 اما دهشتناکتر» از مترجم کتاب و همینطور شرحی به قلم آنتونی لیبرا با نام »گمگشتگان: اسطورهای از تاریخ و تقدیر آدمی» را در خود جای داده است.
ساموئل بارکْلی بکت نمایشنامهنویس، رماننویس و شاعر ایرلندی متولد 1906 و درگذشته به سال 1989، نوبل ادبیات را در سال 1969 برای مجموعهی آثارش دریافت کرد. بکت چنان بیپروا و بیرحم کلمهها را جاری میکند که خوانندهی خود را به شگفتی وامیدارد و از دیگر سو، با طنز تیز و برندهاش به ویرانگری موجود در آثارش دامن میزند. بدون هیچ شکی، بکت یکی از مشهورترین و تاثیرگذارترین نویسندههایی است که میتوان سراغ داشت.
مترجم کتاب معتقد است که «رمان "گمگشتگان" دنیایی را که به شکل استوانه است، به تصویر میکشد. انسانها در این استوانه فضای سختی را تجربه میکنند و بهنوعی، موضوع این رمان استعارهای از دنیای مدرن است که سبب نابودی بشر میشود." شاید آنچه اندیشهی بکتی میدانیم در این کتاب رنگ و بویی گیراتر به خود گرفته است و به بیانی دیگر، گمگشتگان بکتیتر از آثار دیگر این نویسندهی پرآوازه رخ مینمایاند. کتاب حاضر، دربردارندهی نوولی است که شاید با انتظار ما از ادبیات داستانی آنقدرها یکی نباشد ولی گاهی داستانها در ورای قالبهای مرسوم به روایت جان میبخشند و آن حرکت دوار را که مترجم نیز به آن اشاره کرده است، در زبان پیاده میکنند. راوی در میان حسهای متناقض، به تخیل فلسفی خود مجال بروز میدهد و این گفتاروارهی درونی فلسفی، با افزودن نمادها تکمیل میشود و درک نوشتار مشروط به رمزگشایی نمادها تلقی میشود ولی همین رفت و برگشت در مسیر نماد و زبان نیز خالی از لطف نیست.
«منزلگاهی چنان که هر یک از تنهای گمگشته بهدنبال گمگشتگی خویش میگردد. فراخ آنچنان که کاوش بیهوده باشد. تنگ آنچنان که گریز بیهوده باشد. در استوانهای فرو نهاده به محیط پنجاه و ارتفاع شانزده متر بهمنظور حفظ تناسب. نور. بیفروغیاش. زردتابیاش. حضور مطلقش آنچنان که گویی هر سانتیمتر مربع از حدود دوازده میلیون مساحت کل در حال تابشاند. بیوقفگیاش در دورههای زمانی طولانی به ناگهان چون نفسنفس زدن واپسین خاموشی میگیرد. سپس ناگاه به تمامی فرو میمیرد.»[2]
متن کتاب چندان روان و شیوا نیست، نبود علائم سجاوندی هم اگرچه راهکار تعبیهشدهای در جهت مقصود کتاب میتواند تلقی شود، ولی این اغتشاش را دامن میزند، با وجود این، گمگشتگان یکی از کتابهای با اهیمت ساموئل بکت است که هماکنون در دسترس خوانندهی فارسیزبان قرار دارد.
شاید هر نسل را بتوان از روی پدیدههای گوناگونی که آن نسل به جا مانده است مورد تحلیل قرار داد. از هر نسل بشر، پدیدههای متعددی بر جای میماند؛ از جنگ و بیماری و تخریب گرفته تا پیشرفت علم و دگرگونیهای ادبی و حضور معماری و هنرهای دیگر. مسایل زیادی هستند که میتوان به تفصیل به آنها پرداخت و در همان راستا به تفسیر و تحلیل نسلی پرداخت که در یک بازهی زمانی خاص، به تولید یا تخریب پدیدار دست زدهاند. یکی از سویههای بااهمیت در حوزهی شناخت نسلها حوزهی ادبیات است. بکت و دیگرانی که در آن نسل پرآشوب زیستند و التهابهای زیادی را از سر گذراندند، با حضور آثار برجسته و درخشانشان میتوانند یکی از محورهای بررسی زبانشناسانه، جامعهشناسانه و ادبی در یک نسل باشند. باز هم میتوان به موقعیتهای تحلیلی موارد دیگری را هم افزود ولی آنچه مهم است قابل ارجاع بودن این دادهها برای بازشناخت آنچیزی است که بوده است.
پی نوشت:
[1] صفحهی 37 کتاب
[2] روی جلد کتاب
کتاب «سیب و سرباز» از سوی انتشارات مروارید با بازآفرینی خسرو ناقد به بازار کتاب آمده است. پنجاه و یک شعر آمده در کتاب ، همگی پیرامون موضوع جنگ و مسایل مربوط به آن هستند .
سیب و سرباز. بازآفرینی: خسرود ناقد. تهران: انتشارات مروارید. چاپ نخست: زمستان 1390. 1100 نسخه. 112 صفحه. 2900 تومان.
«آسیاسنگ سمبادهسنگ قیچیهای دهاندریده
چاقوهای تیز به هر کجا که نگاه میکنم
آسمان تهی دشتهای لمیزرع
ناقوسها با صدای لرزان در برجها
صف تشییعکنندگان تا دوردست پیدا
روی تنها تپهی روستا سنگ قبرها
سنگچین حد فاصل کشتزارها
شهامت پرواز تا بینهایت با پرستوها.»[1]
«سنگآوار» نام شعری سرودهی سارا کیرش، شاعر و نویسندهی آلمانی است که میتوان در صفحهی 88 کتاب سیب و سرباز از آن سراغ گرفت. «شعرهای فراسوی وحشت» از «مجموعهی شعر جهان» از سوی انتشارات مروارید با بازآفرینی خسرو ناقد به بازار کتاب آمده است. پنجاه و یک شعر آمده در کتاب که مسیر ترجمه، فرآیند بازآفرینی را نیز تجربه کردهاند، همگی پیرامون موضوع جنگ و مسایل مربوط به آن هستند و شاعران اروپایی سرایندهی شعرهای مجموعه، بهواسطهی دیدگاه و تجربهی خود و با یاری زبان و حس، منظرگاه خود را در این مورد، با خواننده به اشتراک میگذارند. به باور مترجم کتاب، «شعر تن به ترجمه نمیدهد؛ از اینرو تنها از طریق بازآفرینی است که میتوان جان مایهی شعر را آنگونه به خواننده متتقل کرد که او با خواندن شعرهایی که از زبانی دیگر به زبان مادری آورده شدهاند، با "بیگانهای آشنا" روبهرو شود، بی آنکه از این آشنایی احساس بیگانگی کند.» این مجموعه که شعرهایی از شاعران آلمانی، اسپانیایی، اسلوواکیایی، ایتالیایی، چک، صرب و کرُواتی را دربر میگیرد، علاوه بر متن شعرها، نوشتاری با نام «... و در آغاز وحشت بود» را در آغاز کتاب و متنی با عنوان «پیگفتار» را در پایان کتاب خواهیم دید.
خسرو ناقد، فرهنگنویس، نویسنده و مترجم ایرانی بهجز کتاب حاضر، فرهنگ زبان دوسویهی آلمانی – فارسی را در کارنامهی خود دارد که حاصل سالها تلاش او را در خود جای داده است. همچنین کتابهای در ستایش گفتوگو، ناکجاآباد و خشونت، زندگی بهرغم تاریخ، شعر روزهای دلتنگی، عاشقانههای عصر خشونت و همینطور مرگ را با تو سخنی نیست و گزیدهای از شعرهای لورکا با عنوان در سایهی ماه و مرگ از آثار منتشر شدهی او به شمار میروند.
«کشتزار مردگان من است اینجا.
امیدهایشان اینجا در خاک خفته است،
و رنجهایشان که در بهار جوانه میزند
به شکل شکوفههایی به رنگ تاریکی است.
اجساد خاکیشان
در برگهای سوزنی گل مریم و گیاه خَلَنگ
چشمانتظار نشستهاند.»[2]
خسرو ناقد اصرار زیادی بر این نکته دارد که فرآیند کار خود را نه ترجمه بلکه بازآفرنی بنامد. او معتقد است که شعر قابل ترجمه نیست و ضرورتا برای افزودن قابلیت خواندن در زبان دیگر به این نوشتار، باید دست به بازآفرینی زد. او معتقد است که چنین کاری، تنها زمانی صورت میگیرد که علاوه بر تسلط به دو زبان، به فرهنگ و گوشه و کنارههای هر دو زیست زبانی هم تسلط داشت.
اما پرسش اینجاست که با چه مجوزی و در صورت بودن مجوز لازم، تا چه حدی آزادی عمل و اجازهی دخل و تصرف در یک اثر هنری را داریم. این پرسش زمانی اهمیت بیشتری مییابد که گروهی از شعرهای ترجمهای که در دسترس هستند، چه از سوی مترجم اقرار به بازآفرینی شود و چه از سوی او این مساله انکار گردد، وارد سویههایی از خلق میشوند که دیگر با مبحث ترجمه قابل توضیح و توجیه نیست. شاید نمونهی بارز و قابل توجه این نوع از دخل و تصرف در آثار ادبی را بتوان در شازده کوچولوی آنتوان دوسنت اگزوپری سراغ گرفت که با مرور ترجمهی احمد شاملو از این کتاب زیر عنوان شهریار کوچولو میتوان با اثری نه در قامت ترجمه بلکه در شمایل یک بازنویسی اساسی روبهرو شد. از این موارد بسیار میتوان نام برد ولی گاهی مترجم و یا بازآفرین کارها مانند احمد شاملو آنقدر معروف نیست و آنچنان هم سبک نوشتاریاش متمایز نیست تا بتوان به بازنویسی آثار پی برد. این گونه است که حتا در گروهی از این بازنویسیها بهخصوص در زمینهی ترجمهی متنهای تئوریک، با حذف و اضافه و جرح و تعدیل نیز روبهرو هستیم بهگونهای که مترجم هیچ تعهدی در برابر نویسندهی متن و متن موجود احساس نمیکند و به تبع آن، هیچ دریافتی هم از رعایت حق مولف ندارد.
در فرآیند کار خسرو ناقد بر این کتاب، دو نکتهی قابل ذکر را نباید از یاد برد؛ نخست اینکه این مترجم از همان آغاز به خواننده و مخاطب خود متذکر شده است که این شعرها در فرآیند بازآفرینی قرار گرفتهاند و نکتهی بعدی این است که بهرغم تاکید مترجم بر ضرورت بازآفرینی بهمنظور غنای شاعرانه، آن غنای متصور به چشم نمیآید به عبارت دیگر، خواننده انتظار دارد تا دست کم پس از بازآفرینی آثار با اثری مواجهه پیدا کند که مولفههای یک اثر ادبی استاندارد را در خود داشته باشد و به بیانی سادهتر، آن شعر بازآفرینیشده، شاعرانهتر و با ذائقهی ایرانی عجینتر باشد.
«با این همه،
چیزی از انسان به جا خواهد ماند
زیر آوار بهمن فراموشی،
چون آتشی درون هر ستاره؛
با این همه،
چیزی از انسان به جا خواهد ماند،
چون شوری آب دریا،
چون گلسنگهای شمال؛
با این همه،
چیزی از انسان به جا خواهد ماند،
چون چرخش ازلی زمان
که سقوط را مانع میشود؛»[3]
پی نوشت:
[1] صفحهی 88 کتاب
[2] صفحهی 54 کتاب
[3] صفحهی 101 کتاب