کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

مجمع الجزایر رویا

مجمع الجزایر رویا


مجمع الجزایر رویا در حال حاضر تنها کتابی است که می تواند معرفی ضمنی از شاعری ارائه بدهد که سال گذشته جایزه ادبی نوبل را از آن خود کرد. این تنها کتاب موجود شامل گزیده ای از اشعار ترانسترومر شاعر سوئدی است که ثقفیان به انتخاب خود از مجموعه اشعار وی انتخاب و برگردان کرده است.
مجمع الجزایر رویا

مجمع الجزایر رویا. برگزیده شعرهای توماس ترانسترومر. مترجم. مرتضی ثقفیان. تهران: نشر دیگر. چاپ اول: 1384. 2000نسخه.136صفحه. 1500 تومان.

« من در بستر خود خوابیدم

و بیدار شدم در ته یک کشتی

صبح در ساعت چهار

وقتی که استخوان های پاک چریده ی هستی

به سردی با هم مراوده دارند

من در میان چلچله ها به خواب رفتم

و در میان عقاب ها بیدار شدم»[1]

توماس ترانسترومر شاعری است که پس از گذشت پانزده سال دوباره توانست جایزه نوبل شعر را برای جهان شاعری به ارمغان آورد. این شاعر سوئدی که معتقد است شعری که زبان سوئدی آن را به واسطه من نوشته است بردنش به زبانی دیگر محال است، به واقع شاعر سوئدی است. با همه مناظر و مکان های سوئدی که در هر شعری ما را از یک مکان به مکانی دیگر می کشاند و در نهایت به قول منتقدین به آرمانشهر لحظه می رساند.

توماس ترانسترومر شاعر سوئدی در سال 1931 در استکهلم متولد شد. وی در طول زندگی اش تا به امروز مجموعه شعرهای زیادی منتشر کرده است که از جمله می توان به مجموعه رازها در راه، آسمان نیمه کاره، طنین ها و نشانه ها، دیدن در تاریکی و زورق عزا اشاره کرد. مجموعه شعر های او به بیش از پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شده است. وی جوایزی چون جایزه پترارک، پیلوت، درخت طلایی نونینو و جایزه بزرگ شعر سال 2004 چین را از آن خود کرده است. وی شاعری است که پس از گذشت پانزده سال در سال 2011 توانست جایزه بزرگ نوبل ادبی را کسب کند. ترانسترومر شاعر امروز و این لحظه است. او توانسته است به بی روح ترین واقعیات جهان مدرن امروز روح بدمد. «رونو اگو» منتقد شعر درباره او می نویسد: " صدای توماس ترانسترومر صدای مردی از زمان ما است. مردی که شعرهایش با خبرمان می کند که او به نیویورک سفر کرده است، به ملاکای در مجمع الجزایر هاوایی، به لیسبون، به ونیز، مردی که به ویژه خیلی معمولی پدر دو فرزند است، که سوار اتومبیل می شود تا به سرکار برود، که گاهی در هتل ها می خوابد و بیش تر در خانه ی خود در سوئد. نمونه هایی از موقعیت های معمولی که شعر او بر همان ها می آغازد."

آثار ترانسترومر متافیزیکی است. دقیقا از آن رو که پیش از هر چیزی فیزیک است. هم زمان خوانشی ظریف از ماده و فیزیولوژی تجربه ی حسی، پیش می آید آن گاه که سایه ی " این ناشناس بزرگ" عبور کند که ترانسترومر می گوید از آن نشات می گیرد؛ و هم زمان این من، که هویت آن در یمان مسخ ها به ابهام چین خورده باقی می ماند.

« ریش می تراشیدم صبحی

پای پنجره ی باز

در طبقه ی اول

دگمه ی ریش تراش را زدم

شروع کرد به چرخیدن

وز وزش زیاد و زیادتر شد

تبدیل شد به غرش

تبدیل شد به هلی کوپتر

و صدایی – صدای خلبان- به گوش رسید

از دل غرش فریاد زد

چشم هایت را خوب باز کن

آخرین بار است که این را می بینی»[2]

مجمع الجزایر رویا برگزیده شعر های توماس ترانسترومر است از زبان سوئدی که مرتضی ثقفیان آن را گردآوری و ترجمه کرده است. این اشعار از مجموعه های 17 شعر ، رازها در راه، آسمان نیمه کاره، طنین ها ونشانه ها، دیدن در تاریکی، کوره راه ها، بالتیک، مانع حقیقت، میدان وحشی، برای زندگان ومردگان، زروق عزا و معمای بزرگ انتخاب شده اند. سهراب رحیمی نیز مجموعه شعرهای ترانسترومر را از زبان سوئدی به زبان فارسی برگردانده است که هنوز موفق به چاپ و انتشار آنها نشده است.

در مقدمه این کتاب خطابه ترانسترومر به هنگام دریافت جایزه نویشتاتف نامه وی به رابرت بلای و همچنین سه مقاله از یان کاپلینسکیلارس گوستافسون و رنو اگو درباره اشعار وی ترجمه و قرار داده شده است. ترجمه مقالات از فرزانه طاهری و محمود مسعودی است. نشر دیگر این کتاب را با همکاری بنیاد گلشیری به چاپ رسانده است.

« آثار ترانسترومر متافیزیکی است. دقیقا از آن رو که پیش از هر چیزی فیزیک است. هم زمان خوانشی ظریف از ماده و فیزیولوژی تجربه ی حسی، پیش می آید آن گاه که سایه ی " این ناشناس بزرگ" عبور کند که ترانسترومر می گوید از آن نشات می گیرد؛ و هم زمان این من، که هویت آن در یمان مسخ ها به ابهام چین خورده باقی می ماند. پس گاهی " دری عوضی می گشاییم تا نیم نگاهی بیندازیم" به آن. ترانسترومر آن را " شناسایی نشده " می نامد. همانگونه که ژان کریستستوم قدیس آن را " اکاتالپتون" – به چنگ نامدنی- لمس ناکردنی؛ به ادراک نامدنی، می نامید و ریلکه و سپس بن فوا" باز" باتای" ناممکن" و دو بوشه" بیرون". »[3]

« اتفاق می افتد که در میانه ی زندگی مرگ می آید و اندازه ی آدمی را می گیرد

این ملاقات از یاد می رود و زندگی ادامه می یابد

اما جامه در سکوت دوخته می شود»[4]

 

پی نوشت:

[1] صفحه 60 وردهای زمستانی

[2] صفحه 14 و15 کتاب

[3] صفحه 31 کتاب

[4] صفحه 111 کتاب کارت پستال های سیاه

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد