در این ماجرا، ادیسه به همراه چند تن از یاران خود در چنگال دیوی به نام
«سایکلویس» گرفتار میآیند و ادیسه در تلاش برای غلبه بر سایکلویس
برمیآید چراکه آنها برای رسیدن به جزیرهی خورشید، راهی جز این ندارند
که دیو را از سر راه خود بردارند.
غار سایکلوپس (تندیسهای جیبی – 13). هومر. ترجمهی نازنین کینژاد. تهران: انتشارات کتابسرای تندیس. چاپ نخست: 1390. 1500 نسخه. 69 صفحه. 1500 تومان.
«در سومین دیدبانی شب با خروج ستارگان از نقطهی اوج خود زنوس جمعکنندهی ابرها – تندباد شدیدی را برانگیخت. توفان زمین و دریا را با ابر پوشاند شب از آسمان فرا رسیده بود. با آمدن سپیدهی درخشان و سرخفام، کشتی را به ساحل بستیم و به یک غار توخالی آوردیم، غاری که محل رقص و گردهمآیی فرشتگان بود. همهی مردانم را جمع کردم و به آنها هشدار دادم...»[1]
متن بالا بخشی از کتاب غار سایکلوپس نوشتهی هومر است که نویسنده در این کتاب، به ماجراهایی میپردازد که ادیسه در راه بازگشت از سفر سخت خود از سر میگذراند. در این ماجرا، ادیسه به همراه چند تن از یاران خود در چنگال دیوی به نام «سایکلویس» گرفتار میآیند و ادیسه در تلاش برای غلبه بر سایکلویس برمیآید چراکه آنها برای رسیدن به جزیرهی خورشید، راهی جز این ندارند که دیو را از سر راه خود بردارند. ادیسه و یاران او از چنگال دیو سایکلویس رهایی مییابند، غافل از اینکه سایکلویس آخرین دیوی نیست که انتظارشان را میکشد.
هومر ِشاعر و داستانسرا، در یونان هشتصد سال پیش از میلاد مسیح روزگار میگذرانده است. آثاری که از او به یادگار مانده، دو گلچین شعر به نامهای ایلیاد و ادیسه است که تمامی دانش ما پیرامون تاریخ و افسانههای باستان، از این کتاب استنتاج و استخراج شده است. هومر که در پایان عمر خود از داشتن بینایی محروم میشود، آثار ارزشمندی را نه صرفن به همزبانان خود، بلکه به آنها که این اثر را به زبانهای دیگر نیز میخوانند هدیه داده است.
«غار سایکلوپس» که سیزدهمین کتاب از مجموعهای است که نشر کتابسرای تندیس، زیر عنوان تندیسهای جیبی به بازار روانه کرده است، از آن دسته متنهایی است که با توجه به زبان آرکائیک و کهنش و همینطور غنای اصطلاحها و اسطورهها و غرابت مفاهیم و مضامینش، نیاز به دقت و تعهد بیشتر در برگردان خود دارد
«دو شبانه روز خستگی و اضطراب آزاردهنده در این سرزمین ماندیم. صبح روز سوم با طلوع خورشید درخشان دکلها را برافراشتیم. بادبانهای سفید را گشودیم و هرکس به سر پست خود در کشتی رفت. باد و سکاندار کشتی را در مسیر خود نگاه میداشتند. اگر باد شدید – ترکیب این باد و باد شمالی – مرا از مسیر خارج نکرده بود و به سایترا نکشانده بود وقتی دور و بر مالی بودیم باید صحیح و سالم به سرزمین خود میرسیدیم.»[2]
اینکه این اثر، یک اثر مثالزدنی و دارای اهمیت است، جایی برای شک و تردید نمیگذارد و همه در هر جایی در این نکته متفق هستند که برای درک جامع و نزدیک به واقع از سرزمینها و تمدنهای باستانی، نیاز است که روند و پروسهی تولید کتاب از متنها، پروسهای هدفمند و علمی، مبتنیبر تولید و تکثیر بهترین نسخهها باشد. در این راستا متخصصان و علاقهمندانی بودهاند که برای رسیدن به این مهم، تمام دقت و کوشش خود را به کار گرفتهاند و تمام تلاش خود را بهمنظور کاهش علامتهای سوال در چنین متنهایی به کار بستهاند، ولی آنچه در ترجمهی حاضر به چشم میآید، نه حتا تخصص و کارآمدی، بلکه بیشتر سوءظن نسبت به چنین برگردان ناقص و مشکلداری است. غار سایکلوپس که سیزدهمین کتاب از مجموعهای است که نشر کتابسرای تندیس، زیر عنوان تندیسهای جیبی به بازار روانه کرده است، از آن دسته متنهایی است که با توجه به زبان آرکائیک و کهنش و همینطور غنای اصطلاحها و اسطورهها و غرابت مفاهیم و مضامینش، نیاز به دقت و تعهد بیشتر در برگردان خود دارد و از سویی باید تسلط مترجم بر زبان فارسی در اندازهای باشد که بتواند با توجه به مولفههای مشترک، برگردانی قوی و منطبق بر زبان اصلی را به خواننده عرضه کند. مولفههای دیگری نیز برای رسیدن به یک برگردان خوب وجود دارد، ولی بحث ترجمهی متنهایی از این دست کمی متفاوت است و نمیتوان به این گونهی سهلالوصول، از آنها گذشت و کار را در کیفیتی اینچنینی روانهی بازار کرد. در اینجا لزومن صحبت از کیفیت برگردان خانم کینژاد نیست، بلکه سخن بر سر مسئولیت تمام دستاندرکاران یک پروژه برای ساماندهی کتابی است که شرط نخست کیفیت آن، همگونی و اعتبار است؛ استانداردی که در روزگار ما کمی دیریاب به نظر میرسد.
پی نوشت:
[1] صفحهی 63 کتاب
[2] صفحهی 7 کتاب