«سینما ادن» که در حال حاضر توسط ئهستیره مرتضایی به فارسی برگردانده شده و نشر افراز اقدام به انتشار آن کرده است، نخستینبار در بیستوپنجم اکتبر 1977 توسط گروه رنو- بارول در تئاتر اورسای به کارگردانی کلود رژی به اجرا درآمد.
سینما ادن. مارگاریت دوراس. ترجمهی ئهستیره مرتضایی. ویراستار: الهام ملکپور. تهران: انتشارات افراز. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه. 112 صفحه. 3500 تومان.
مارگریت دنادیو با نام هنری مارگریت دوراس، در میان ایرانیان، نویسندهی شناختهشدهای است. از آثار این نویسندهی شوریدهی فرانسوی که در خانوادهای فرانسوی در ویتنام جنوبی (هندوچین) زاده شد، ترجمههای گوناگون و متنوعی وجود دارد. از دوراس کتابهایی چون امیلی ال، باران تابستان، باغ گذر، بحر مکتوب، پلهای سنائو آز، حیات مجسم، مدراتوکانتابیله، عاشق، دریانورد جبلطارق، سدی بر اقیانوس آرام، شیدایی لول و اشتاین، لاموزیکا و لاموزیکا دوم، نایب کنسول و هیروشیما عشق من و شماری دیگر از آثار او به فارسی برگردانده شده است.
او که سرتاسر کودکی خود را در شرق آسیا گذرانده بود، در نوجوانی به فرانسه بازگشت و تحصیلات خود را در رشتهی علوم سیاسی، در دانشگاه سوربن ادامه داد.
سینما ادن که در حال حاضر توسط ئهستیره مرتضایی به فارسی برگردانده شده و نشر افراز اقدام به انتشار آن کرده است، نخستینبار در بیستوپنجم اکتبر 1977 توسط گروه رنو- بارول در تئاتر اورسای به کارگردانی کلود رژی به اجرا درآمد.
داستان سینما ادن ماجرای دو فرزند و مادری است که زندگی بهقدری آنها را خراش داده است که دیگر با هر زخمهای درد نمیکشند و به گونهای غریب با هر ناگواری برخورد میکنند. در ابتدای نمایشنامه، ژوزف و سوزان از مادر خود چنین یاد میکنند:
«ژوزف مادر در شمال فرانسه، در فلاندر فرانسه، ناحیهای بین معادن و دریا بهدنیا آمد. تقریبا صد سال پیش، او دختر زوج کشاورز فقیری بود، فرزند ارشد از بین پنج فرزند که در دشتهای شمالی اروپا بزرگ شده بود. ...
در هر صورت، اگر این نمایشنامه هم ماجرای سایگون و مرد چینی را دنبال میکند، ولی از ویژگیهای نوشتار دوراس تهی نیست و برای علاقهمندان کارهای دوراس و دیگر دوستداران ادبیات، خوشگوار خواهد بود.
سوزان بهحکم اداره در یک مدرسهی ابتدایی معمولی درس میداد. اولین محل کارش بندر دونکرک بود. آنزمان حدود بیستوسه تا بیستوپنج سال داشت. روزی متقاضی ورود به کادر آموزشی مستعمرات شد و در خواستش پذیرفته شد. به قسمت فرانسوی هندوچین فرا خوانده شد. باید سال 1912 بوده باشد. این بار مادر کسی بود که عازم شد. بسیار جوان بود که سرزمین مادریاش را بهسوی ناشناختهها ترک کرد. سفر از مارسی به سایگون با کشتی، یک ماه طول میکشید. [مکث] روزهای فراوانی را در قایق بهخاطر وارسی ایستگاههای مرغزار امتداد مکونگ سپری کرد. در این مرغزار وبا، جذام و طاعون بود و گرسنگی. طولی نکشید که مادر اینچنین بدعتی را پایه گذاشت: رهسپار شدن و ترک خانواده، بهخاطر سفر، جذام و گرسنگی.»
و به این طریق، متن نمایشنامه به همین شکل شعرگونه پیش میرود و چون موجهایی که هستی این خانواده را مدام تباه میکنند و باز هم بر روی سراب رویا میبافند، خواننده را با خود میرباید.
اگر خوانندهی این کتاب از طرفداران و علاقهمندان آثار مارگاریت دوراس باشد، ماجرای سایگون، مرد چینی، کشتزار کنار دریا و تباهی مستمر چیزی نیست که برایش تازگی داشته باشد. این ماجرا به نوعی در بسیاری از آثار دوراس، از جمله سدی بر اقیانوس آرام و عاشق نیز آمده است و روایتی نیست که دوراس از آن عبور کند و جایی دیگر و نه بر روی موجهای کنار کشتزار خانه بسازد.
در هر صورت، اگر این نمایشنامه هم ماجرای سایگون و مرد چینی را دنبال میکند، ولی از ویژگیهای نوشتار دوراس تهی نیست و برای علاقهمندان کارهای دوراس و دیگر دوستداران ادبیات، خوشگوار خواهد بود.