برنده ی مقام اول بخش ترجمه ی نمایشنامه در نخستین جشنواره ی تئاتر افراز در سال 1389، برنده ی جایزه ی پولیتزر نمایشنامه نویسی در سال 2001، برنده ی جایزه ی تونی بهترین نمایشنامه ی سال 2001، برنده ی جایزه ی درامادسک برای بهترین نمایشنامه ی جدید سال 2001، برنده ی جایزه ی حلقه ی منتقدان نیویورک برای بهترین نمایشنامه ی سال 2001 و در نهایت برنده ی جایزه ی لوسیل لورتل برای نمایشنامه ی برجسته ی سال 2001 و ... همه ی این جایزه ها از آن کتابی ست که در زمستان 1390 به همت نشر افراز وارد بازار شده است.
برهات نوشته ی دیوید اوبورن با ترجمه ای از امیرحسین طاهری به همراه مقدمه ای به قلم مترجم کتاب در همین ماه اخیر به دوستداران نمایشنامه و ادبیات عرضه شده است.
«دیوید ابورن، نمایشنامه نویس امریکایی، متولد سال 1970 در شیکاگو است. او در دانشگاه شیکاگو ادبیات انگلیسی خواند و بعد از آن دوره ی دو ساله ی نمایشنامه نویسی را در نیویورک گذراند و از اساتیدی چون مارشا نورمن و کریستوفر دورانگ استفاده برد. نخستین نمایشنامه ی بلندش با نام ؛آسمان خراش ها در سال 1997 در برادوی به روی صحنه رفت؛ اما او به خاطر نمایشنامه ی برهان (2000) به شهرت رسید که تمام جوایز معتبر سال 2001 را به خود اختصاص داد. پس از این موفقیت، اقتباسی سینمایی از آن نوشت که در سال 2005 به روی پرده رفت.»[1]
یکی از شخصیت های این نمایشنامه، روح رابرت، پدر مرده ی کاترین است. این نمایشنامه چهار شخصیت دارد که سه تای آن ها ریاضی دان هستند و نویسنده برای هر صحنه موقعیتی دو نفره را می سازد. شاید بتوان گفت موتیف این کار هول محورهای عشق، جنون و نبوغ در رفت و آمد است و فضایی از جامعه ی آمریکایی را به تصویر می کشد که شاید کمی برای ما ناآشنا باشد.
یکی از شخصیت های این نمایشنامه، روح رابرت، پدر مرده ی کاترین است. این نمایشنامه چهار شخصیت دارد که سه تای آن ها ریاضی دان هستند و نویسنده برای هر صحنه موقعیتی دو نفره را می سازد. شاید بتوان گفت موتیف این کار هول محورهای عشق، جنون و نبوغ در رفت و آمد است و فضایی از جامعه ی آمریکایی را به تصویر می کشد که شاید کمی برای ما ناآشنا باشد.
برهان نمایشنامه ی خوش خوان ولی با ریتمی کند است که البته توانایی این را دارد که خواننده را با خود همراه کند و او را تحت تاثیر فضای هر چند ناآشنای کار قرار دهد.افت و خیز و چرخش رفتاری و عاطفی شخصیت های کار کمی به ضرب آهنگ متن کمک می رساند ولی این به خودی خود راهگشا نیست.
با تمام این احوال برهان کار خوبی است و قابلیت فضا سازی خوبی دارد و یک کارگردان خوب به همراه بازیگران خلاق می توانند خلاقیت و ایده های فردی خود را در آن بگنجانند.
از جذاب ترین قسمت های این نمایشنامه گفت و گوهایی ست که میان کاترین و رابرت در می گیرد. بخشی از گفته های رابرت خطاب به کاترین در ادامه می آید.
«من در مورد الهام آسمانی حرف نمی زنم. این جوری نیست که از عرش به سرم سرازیر بشه و از اون جا روی کاغذ بیاد. برای این که بشه بهشون شکلی داد کار لازمه؛ من نمی گم که حجم کار وحشتناک نخواهد بود. حجم کار قطعا وحشتناک خواهد بود. آسون نیست ولی ماده ی خامش اون جاست. مثل اینه که تا حالا داشتم توی ترافیک رانندگی می کردم و کم کم حالا داره راه جلوم باز می شه و می تونم سرعت بگیرم. دارم تمامی چشم انداز رو می بینم... جاهایی که تحقیقاتم می تونه پیش بره شگردهای جدید احتمالات انقلابی... دارم به جایی می رسم که همه ی شاخه های ریاضیات رو به گفت و گو با هم واردارم. من.. ببخشید من همش دارم از خود می گم. دانشگاه چطوره؟»[2]
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
[2] صفحه ی 121 و 122 کتاب