"زندگی ما چیه؟ یا داریم به گذشته نگاه می کنیم یا نگران آینده ایم وزندگیمون تو این خلاصه شده. همین. پس زمان حال چی؟ ما واقعا از چی میترسیم؟ از نبودن میترسیم؟ دیگه از چی؟ این که بانک ورشکسته بشه. مریض میشم. زنم تو یه هواپیما در حال پرواز میمیره. بورس سهام ورشکست میشه. خونه مسکونیم میسوزه. کدوم یکی از این اتفاقات میافته؟ هیچ کدوم. ولی ما به هر حال نگرانیم. معنیاش اینه که احساس امنیت نمیکنیم. چه جوری میتونم احساس امنیت کنم؟ باید ثروت بیحسابی جمع کنم؟ نه. و ثروت بیحساب یعنی چی؟ این جوری فکر کردن یه نوع مریضیه. تله اس. حد و حسابی وجود نداره. فقط طمع وجود داره"[1]
گلن گری گلن راس یکی از تلخترین نمایشنامههای دیوید مامت است. این نمایشنامه دوره ریاست جمهوری رنالد ریگان افراطیترین و دست راستیترین حکومت پس از جنگ جهانی دوم در امریکا را باز تاب میدهد که از سال 1980 تا 1992 یعنی پایان حکومت معاون او جرج بوش پدر، ادامه داشت. در این دوره حکومت در جهت لغو کمکهای دولتی و بیمههای اجتماعی و زیر پا گذاشتن تمام دستآوردهای جامعه مدنی امریکا سیر میکرد. دستآوردهایی که زمان فرانکلین دلانوروزولت به صورت پایههای زندگی امریکایی در آمده بود. سیاستهای حکومتی در جهت برداشتن موانع سر راه سرمایه داری بزرگ عمل میکرد و در واقع آنچه را که بعدها سرمایهداری بزرگ عمل میکرد و بعدها سرمایهداری وحشیانه نامیده شد تبلیغ میکرد. در این میان برندگان درصد بسیار ناچیزی از جامعه بودند، یعنی قشر فوقانی پولدارهای بزرگ امریکا و بازندگان بزرگ همه قشر میانه، به اضافه قشر فقیر جامعه. در امریکا برای نسلهای متوالی افراد هر نسل تازه، سطح زندگی مادی بهتری از نسل پدرانشان داشتند ولی برای اولین بار نسل جدید فقیرتر از نسل والدینشان شدند و برای اولین بار در اکثریت خانوادهها هم زن و هم شوهر ناگزیر از کار کردن شدند تا بتوانند زندگی کنند. مشخصات این دوره مستقیما در داستان گلن گری گلن راس و تلاش فروشندگان املاک در این نمایشنامه برای بقا در دورهای که فقر همه را تهدید میکرد نمایان است. و از همه مهمتر تلاش مذبوحانه طبقه متوسط برای حفظ امتیازات در خطر افتادهاش را در شخصیت شلی لویی میبینیم. از طرف دیگر این نمایشنامه به نوعی داوری درباره سرمایه سالاری دست میزند. در روابط و معاملات افراد نمایش نوعی سردی و خشونت دیده میشود، که مربوط به منطق بیرحم پول است.
این نمایشنامه درباره این است که چطور پول و تجارت فاسد می کند. چطور سلسله مراتبی که در امور پولی و تجاری و حرفهای وجود دارد به فاسد کردن تمایل دارد. در دنیای پول و سرمایه، برای آنهایی که قدرت دارند، غیراخلاقی رفتار کردن مشروع تلقی میشود.
مامت در این باره میگوید: " این نمایشنامه درباره این است که چطور پول و تجارت فاسد می کند. چطور سلسله مراتبی که در امور پولی و تجاری و حرفهای وجود دارد به فاسد کردن تمایل دارد. در دنیای پول و سرمایه، برای آنهایی که قدرت دارند، غیراخلاقی رفتار کردن مشروع تلقی میشود. تاثیر چنین محیطی بر آن فرد کوچک کم درآمد این است که به سوی جنایت و کارهای خلاف کشیده شود. و جنایتهای کوچک تنبیه میشوند، در حالی که جنایتهای بزرگ اصلا مورد پرسش قرار نمیگیرند. اگر کسی بخواهد برای نفع شخصی خودش محلهی منهتن را نابود کند لقب بزرگمرد را به او میدهند... بدبختی یک نفر برای دیگری فرصت ترقی است. این اساس زندگی اقتصادی ماست. این بر روحیه فرد نیز تاثیر میگذارد و بین مردم اختلاف میاندازد. آدم حس میکند خودش تنها در صورت بدبختی دیگری موفق میشود. هر چه من بیشتر داشته باشم، تو باید کم تر داشته باشی"[2]
در تمام طول صحنه اول شلی لوین مشاور املاک را میبینیم که برای گرفتن نام فروشندههای واقعی املاک با منشی دفتر چانه میزند و التماس میکند." به اسم روی تخته نگاه نکن. به خود من نگاه کن. من شلی لوین. یا به هر کسی. از آدمهای دفتر خیابون وسترن بپرس. از گتز توی هومستد بپرس. برو از جری گراف بپرس. تو که می دونی من کیام. من واقعا به یه فرصت خوب احتیاج دارم... من از دور خارج شدم، چون تو به من اسامی افتضاح میدی جان! جان! ببین. فقط. فقط اسم یه مشتری پولدار به من بده. محض امتحان. باشه؟ فقط محض امتحان و من بهت قول میدم..."[3]
دیوید مامت. در 30 نوامبر 1974 درشیکاگو متولد شد. از کودکی نقشهایی در رادیو و صحنههای تئاتر محلی ایفا میکرد. در رشته ادبیات انگلیسی به تحصیل مشغول شد. پس از فارغ التحصیلی یک گروه تئاتری تشکیل داد. برای اولین بار در دهه 70 بود که نام او در محافل مطرح شد. او در سال 75 جایزه ادبی "اوبی" را برای نمایشنامه "انحراف در شیکاگو" میگیرد. در سال 1977 نمایشنامه "بافالوی امریکایی" را در نیویورک به صحنه میبرد و جایزه منتقدان امریکایی را از آن خود میکند. 1981 فیلمنامه "پستچی دو بار زنگ میزند" را مینویسد که توسط "باب ریفلسن" ساخته میشود. "رای دادگاه" از دیگر فیلمنامههای اوست که توسط "سیدنی لومت" کارگردانی میشود. نمایشنامه "ادموند" برای بار دوم جایزه اوبی را برای او به ارمغان آورد. گلن گری گلن راس در سال 1983 نوشته میشود و جایزه "الیویر" و جایزه "پولیتزر" را میبرد. این نمایش برای اولین بار در برادوی اجرا میشود. از نوشتههای دیگر او میتوان به "تسخیرناپذیر"، "خانه بازیها" فیلم نامهای که خودش آن را به فیلم در آورد، "خیش را بران" ،"ما فرشته نیستیم"، "اولیانا"، "نوشته رمزی" اشاره کرد. یکی از آخرین فعالیتهای او در حوزه تئاتر، نمایشنامه "محله قدیمی" است. در این نمایش سه قطعهای پیرنگ وجود ندارد، نمایشنامه از گفتگوی صرف تشکیل شده است و نوعی ضد درام است. مامت تعمدا گفتگوی دراماتیک را کنار میگذارد و به گفتگوی روزمره نزدیک میشود. شنیدن مکالمههای آثارش از جهتی مانند این است که انسان در قهوهخانهای به گفتگوی واقعی دو دوست گوش فرا دهد. این گفتگو صرفا ناتورالیستی و عکس برگردان واقعیت نیست. مامت روی گفتگوها بسیار وقت میگذارد. منتقدان سبک خاصی را در این مکالمات تشخیص دادهاند و نام آن را گفتگوی مامتی گذاشتهاند.
این کتاب شامل دیباچهای به قلم امید روشن ضمیر درباره زندگی و آثار دیوید مامت است. انتشارات نیلا این نمایشنامه را در مجموعه قلمرو هنر، زیر نظر حمید امجد منتشر کرده است. گلن گری گلن راس اولین کتاب از این مجموعه است.
گلن گری گلن راس همین امسال به کارگردانی پارسا پیروزفر در سالن ایرانشهر به اجرا درآمد.
پی نوشتها:
[1]صفحه 60 کتاب
[2]صفحه 14 کتاب
[3]صفحه 37 کتاب