تئاتر معاصر آلمان در قرن پیش نام آورانی بی شمار داشته است. برتولت برشت در نیمه نخست قرن بیستم بی شک جایگاهی شایسته داشته و در نیمهی دوم آن باید از هاینر مولر نام برد. او در جایی گفته است" من از آنجایی شروع کردم که برشت به پایان برد". این یادداشت شناخت مختصری از مولر و نمایشنامه هملت ماشین به دست میدهد.
شهرت هاینر مولر از آن روست که همواره با زبان آتشین به انتقاد از جامعهی خویش، یعنی ملت و سرزمین دو پاره شدهی آلمان پرداخت. سه نمایشنامه اواخر دهه هشتاد او یعنی " هملت ماشین"، مرگ ژرمن در برلین" و " ماموریت" از آثار درخشان ادبیات دراماتیک به شمار میروند.
هاینر مولر در سال 1980 برای نخستین بار به کار گردانی روی آورد و نمایشنامهاش " ماموریت" را در " فولکس بونه" برلین به صحنه برد. موضوع اغلب آثار او را بیشتر جنگ، کشتار و بازیهای پوچ سیاسی تشکیل میدهد. هاینر مولر پس از اتحاد دو آلمان با استقبال بیشتری رو به رور شد و به زودی قدرت مطلق مدیریت تئاتر" برلینر آنسامبل"را که درخشانترین تئاتر آلمان است به دست گرفت. او در سالهای پایانی عمر خود سه نمایشنامه دیگر نوشت به نامهای " کوارتت"، " جادهیولوکلامس کر" و " گرمانیا 3". چند روز پیش از تمرینهای گرمانیا3 به علت ابتلا به سرطان معده ، در سیام دسامبر 1995 در برلین در گذشت.
کتاب هملت ماشین با پیشگفتاری درباره زندگی مولر که بخشهایی از آن را خواندید آغاز میشود. هملت ماشین نمایشنامهای بسیار کوتاه است که شامل 5 بخش کوتاه همچون 5 تصویری است که تنها برای چند ثانیه نور داده میشوند. آلبوم خانوادگی، اروپای زن،اسچرزو، طاعون در بودا/جنگ برای گروئنلند و هزارن سال/ درون زرهای هول انگیز، نامهای 5 بخش کوتاه نمایشنامه است.
این نمایشنامه برداشتی آزاد از نمایشنامه هملت اثر شکسپیر است. اما اینجا هملت دیگر جوان منزوی پیچیده در افکار و تردیدهای خود نیست. بلکه زبان او ناهنجاریها،تضادها و کشمکشهای وحشیانه و خانمان برانداز جهان امروز را به گونهای شگفتانگیز منعکس میکند. هملتی که در این نمایشنامهآفریده میشود هملتی ضد هملت است. هملتی ضد قهرمان با افکاری عصیانزده که با جهان واقعیتها همچنان بیگانه است و تنها با یکه تازی در دنیای خیال خود به آرزوهایش دست پیدا میکند.
ناصر حسینی مهر در بخش پایانی کتاب در یادداشتی به نام " زخم هملت" به تحلیل و توصیف این نمایشنامه و شرایط سیاسی و اجتماعی روزگار آلمان هاینر مولر میپردازد. او مینویسد" شیوه نگارش هاینر مولر در نمایشنامهنویسی عبارت است از تکه پاره کردن و تشریح زبان و تاریخ آلمان، به همین دلیل درک آثارش برای کسانی که با این سرزمین بیگانهاند تا حدی دشوار و حتی ناممکن است. شیوهی نو نگارش و زبان پیچیده و پر رمز و راز او (که افسون در زبان ترجمه به تمامی راه نمییابد) بسیاری از کارگردانان و بازیگران را در به صحنه بردن آثارش دچار ترس و وسواس کرده است، زیرا اجرای اغلب آثار مولر شیوهای دیگر در بازی پردازی، طراحی امور صحنه و حتی گزینش مکان بازی میطلبد.
مولر در برابر دنیای غرب و وجه منحط اخلاق و فرهنگ دنیای ناامن معاصر ایستاد. از این رو در آثار او برتری رنگهای تیره را در امید به آینده میبینیم.
در جایی از نمایشنامه میخوانیم
" کجاست سحر که دیروز در انتظارش بودیم
پرندهی صبحگاهی همهی شب را میخواند
بامداد در شنلی سرخ میگذرد
و شبنم که خود را میتراود چون خون"
پس از یادداشت زخم هملت زندگینامه هاینر مولر به ترتیب تاریخ تولد تا مرگ او آورده شده است و سپس عکس هایی از مولر و نمایشنامههایی که از او به اجرا درآمده است.
بخش انتهایی کتاب نیز متن اصلی نمایشنامه به زبان آلمانی برای کسانی آورده شده است که به این زبان تسلط دارند و میتوانند به لایههای دیگر متن که به ترجمه در نمیآید دست پیدا کنند.
این نمایشنامه سال گذشته توسط ناصر حسینی مهر کارگردانی و به صحنه برده شد.
http://www.afrazbook.com