کارنامهی اصغر خلیلی در عرصههای مختلف، پربار است. تحصیلات آکادمیک را در زمینهی کاریاش پیش برده است، کار اجرایی را هم زود شروع کرده است و بهطور مستمر تا زمان حاضر ادامه داده است. با توجه به همهی اینها، شروع به ورق زدن تراژدی جنگ میکنیم.
تراژدی جنگ نمایشنامهای کوتاهست در یک پرده که به چند صحنهی کوتاه تقسیم شده است. نمایش داستانی برگرفته از شاهنامهی فردوسی است و سعی میکند اقتباسی آزاد از داستان رستم و سهراب را در جنگی نمادین نشان بدهد: دو کشور به جنگ هم نشستهاند و فرماندهان دو کشور سر در شکست هم – به هر روشی – دارند. در این میان حق با کیست و واقعیت چیست؟ توصیف این جنگ و طرح مسالهای است که نویسنده تلاش در بیان آن را دارد.
در صفحهی 4 کتاب، به توضیح کوتاهی از سوی ناشر برمیخوریم که توجه را جلب میکند. ناشر نوشته است: رسمالخط این کتاب الزاماً منطبق با رسمالخط انتشارات افراز نیست و طبق نظر پدیدآورندگان تنظیم شده است.
پیش از هرچیز مسالهی قابل ذکری که معمولاً میان اهل فن چالش ایجاد میکند، این است که نمایشنامه را چگونه بنویسیم؟ آیا نمایشنامه را بهصورت مکتوب و در حوزهی ادبیات کتبی تحریر کنیم یا آن را به همان شکل بنویسیم که اجرا میشود، با همان لحنهای جاری نمایش و گویشهای رایج؟
گروهی بر این عقیدهاند که در هرحال متن نمایشنامه وقتی روی صحنه میرود، به زبان گفتار برمیگردد و گروه دیگری نیز این نظر را دارند که دیالوگها باید به همان لحنی که بر روی صحنه میروند، روی کاغذ بیایند تا چندگانگی در اجراهای متفاوت ایجاد نشود. درهرصورت، این نزاعی همیشگی ست و هر سوی آن، طرفداران خودش را دارد.
اصغر خلیلی زنانگی را تبدیل به تایپ کرده است، تایپی که تنها در موقعیتهای خاصی میتواند و باید ایفای نقش کند و اگر در جایگاه نابهجایی قرار بگیرد، در نهایت زنانگی او، زن را به تعریفهای پیشساخته رهنمون میکند.
اصغر خلیلی از این میان، بهسوی محاوره میرود. جدای از اینکه این صورت نوشتاری چقدر به متن نمایشنامه امکان اجرایی میدهد، باید به چند نکته اشاره کرد: نخست اینکه هر صورت نوشتاری، دایرهی واژگانی خود را دارد و باید این نکته را در نظر داشت که بعضی کلمهها که استفادهی آنها در نوشتار راحت است، در گفتار و دیالوگنویسی خوب از کار در نمیآیند و از متن بیرون میزنند. برای مثال در صفحهی 12، واژهی «فکور» در یک گفتو گوی عامیانه، آن هم در صحنهی جنگ و از دهان سرباز، مناسب بهنظر نمیرسد. باز هم در جایجای کتاب، از این دست کلمهها به چشم میخورد. تصور میکنم دقت تیزبینانهتری در انتخاب واژهها، به گیرایی متن و روانی آن یاری میرساند.
مسالهی بعدی گویش و اصطلاحهای رایج در هر صنف و ردهی اجتماع است. هر گروه، صنف و طبقهای، بنا بر شرایط درونگروهی و کیفیت ارتباطی آن گروه با بدنهی اجتماع، از کلمهها و ادبیات مخصوص به خودش استفاده میکند و منطق زیست آن طبقه در زبان کاربردی آن، بازتاب دارد. در متن نمایشنامهی تراژدی جنگ توجه به ادبیات این صنف کمرنگ است، روابط درونگروهی و منطق بالادستی و پاییندستی و... در این متن به چشم نمیآید.
نکتهی آخر در مورد رسمالخط است که بسیار توجهام را جلب کرد و تعجبم را برانگیخت؛ دلایل بیسرو سامانی شیوهی نگاشت خط فارسی کم نیستند که البته قصد پرداختن به آنها را ندارم، ولی توافقهای پایهای بر سر گروهی از شیوههای نگاشت وجود دارد. با توجه به اینکه رسمالخط نشر افراز هم تا حد زیادی قابل قبول است، دلیل این بدعتگذاریهای بیاساس را در رسمالخط بهکاررفته در متن کتاب ندانستم.
اصغر خلیلی زنانگی را تبدیل به تایپ کرده است، تایپی که تنها در موقعیتهای خاصی میتواند و باید ایفای نقش کند و اگر در جایگاه نابهجایی قرار بگیرد، در نهایت زنانگی او، زن را به تعریفهای پیشساخته رهنمون میکند.
بهتر است کتاب را بخوانید و چشمانداز خود را بیابید.
سلام دوست عزیز.وبلاگ با آینده ای داری آیا می خواهی بازدید وبلاگت را افزایش بدی ؟ آیا می خواهید رتبه های نخست موتور جستجوگر گوگل شوید؟ پیشنهاد ما را قبول کنید و از لینک باکس هوشمند وطن باکس استفاده کنید. آیا می دانید لینک باکس چگونه باعث افزایش بازدید شما می شود ؟ آیا با نحوه کار لینک باکس ها آشنایی دارید ؟ به امید موفقیت وب های پارسی http://vatanbox.blogfa.com