هاروکی موراکامی، حدود ده سال پیش تصمیم گرفت مجموعهای متنوع از داستانهای روز تولد از میان آثار جدید گرد آورد و برای این کار به جست و جو پرداخت. کتاب حاضر حاصل این جست و جوی گسترده است.
او خود داستانی به این مجموعهی گردآوریشده افزوده و پیشگفتاری بر آن نوشته است.
هاروکی موراکامی در پیشگفتار خستهکنندهی این کتاب، که 12 صفحه را به خود اختصاص داده است، درنهایت اظهار امیدواری میکند که: «سرانجام من به عنوان تدوینگر (و در یک مورد نویسنده) امیدوارم که شما در دوازده داستانی که در این مجموعه گنجانده شده دست کم یک داستان پیدا کنید که، چه شاد و چه غمناک، به شما لذتی واقعی بدهد و سبب شود که بخواهید بخشی از روز تولد بعدیتان را با خواندن دوبارهی آن سپری کنید.»
در نسخهی اصلی این مجموعه، که توسط موراکامی جمعآوری شده و تدوین یافته است، دوازده داستان کوتاه از یازده نویسندهی دیگر و خود موراکامی وجود دارد که البته در برگردان فارسی این کتاب، ما تنها با نه داستان از نه نویسنده روبهرو هستیم.
در داستانهای روز تولد، موراکامی پیش از هر داستان، مختصری در مورد نویسندهی آن توضیح داده است تا شناختی هرچند کم در مورد نویسندهی داستان به دست دهد، البته این قاعده یک استثنا هم دارد و آن داستان انتهایی این مجموعه است که از آن خود اوست و مقدمهای در ابتدای آن به چشم نمیخورد.
موراکامی سعی کرده است چشمانداز خود را نیز در خلال هر مقدمهی کوتاه، پیش از شروع داستان، به ما ارزانی دارد تا بتوانیم از دید او آگاه شویم و از آن برای یافتن منظری بهتر نسبت به داستان یاری گیریم. همچنین او نظر خود را در مورد شیوهی روایی و سبک نوشتاری هر نویسنده در همان مقدمهی کوتاه گنجانده است.
برای نمونه زیر نام ریموند کارور، پیش از داستان این نویسنده با نام «حمام»، در پاراگراف دوم اینچنین آورده است:
«اکثر غریب به اتفاق آثار اولیهی کارور با خسران و ناامیدی سر و کار دارند اما در کارهای بعدی او عنصر رستگاری وارد شد و به دنیایش عمق و گرما و وسعت بخشید. خوانندهی "حمام" در مقایسه با "یک چیز کوچولوی خوب" نمایش زندهای از تغییر بنیادی را شاهد است.»
نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است.
تعدادی از این نویسندهها برای مخاطب فارسیزبان شناخته شدهاند و از آنها آثار دیگری نیز به زبان فارسی برگدانده شده است؛ نویسندگانی چون خود موراکامی و کارور که از آنها کتابهای متعددی به فارسی برگردانده شده است، بیشتر به گوش و حافظهی علاقمندان ادبیات داستانی آشنا هستند، و تعدادی هم حتا برای خود گردآورندهی کتاب آشنا نیستند. برای نمونه زیر نام لیندا سکسون پبش از داستان او با نام «دگرگونی» چنین مینویسد:
«نتوانستم دربارهی پیشینهی لیندا سکسون اطلاعات زیادی به دست آورم. در فهرست منابع کتابشناسی دو مجموعهداستان به نام او ثبت شده: "عیبهای مارگارت" (1988) و "سیارههای هاملت: ضربالمثلها" (1997). خود سکسون بیشتر بهعنوان نویسندهی چند کتاب با موضوع الاهیات عصر جدید شناخته شده تا خلق داستان. او استاد علوم انسانی است در دانشگاه ایالتی مونتانا.»
نام داستان خود موراکامی در این مجموعه «دختری که روز تولدش بود» است که «جی رابین» آن را از زبان ژاپنی به انگلیسی برگردانده است، موراکامی در 12 ژانویهی 1939 متولد شده است. تعدادی از کتابهای او به فارسی برگردانده شده است که از آن جمله میتوان به «کافکا در ساحل» (که با نام «کافکا بر کرانه» هم ترجمه شده است.)، «پس از تاریکی»، مجموعهداستان «کجا پیدایش کنم؟» و... اشاره کرد.
هدف این کتاب، ارائهی بعضی از عناصر ضروری، البته بدون درنظر گرفتن دیدگاه خاص کارگردانی اثر برای خواندن و تحلیل ویژگیهای متن نمایشی است.
در گفتار مترجم، غلامحسین دولتآبادی با توجه به تاریخچهی کلاس درس «تجربه و تحلیل بیس»، به استادی دکتر حسن رهآورد و همینطور کارهای منتشرشده در زمینهی تحلیل نمایشنامه، بر لزوم تالیف و ترجمهی آثار بیشتری در این زمینه تاکید میکند و معتقد است نیاز به آن، هنوز برطرف نشده است.
او میافزاید که به پیشنهاد مدیر انتشارات افراز، خانم کیان افراز، دست به ترجمهی این کتاب زده است.
«هدف این کتاب، ارائهی بعضی از عناصر ضروری، البته بدون درنظر گرفتن دیدگاه خاص کارگردانی اثر برای خواندن و تحلیل ویژگیهای متن نمایشی است. به عبارت دیگر، یافتن مفهوم تئاتری بودن است که چگونه در درون اثر نوشتهشده، گنجانده میشود و به چه صورتی میتوان آن را کشف کرد. این کتاب با حرکتی تدریجی بهسوی بطن اثر مکتوب، به جمعبندی مسایل اساسی متن نمایشی میپردازد و پرسشهایی نظیر: داستان یا حکایتی که از خلال کنش نمایشی، تعریف میشود، کدام است؟ در چه زمان و مکان روی میدهد؟ از طریق کدام یک از شخصیتها بیان میشود؟ پاسخ میدهد.»
کتاب تحلیل متن نمایشی با گفتار مترجم آغاز میشود و بعد از آن، پیشگفتار کوتاهی برای ورود به متن اصلی تهیه دیده شده است. بدنهی اصلی کتاب را شش فصل تشکیل میدهد. فصل نخست به رویکرد متن نماشی میپردازد و فصلهایی که در پی آن میآیند، به توضیح و تحلیل ساختار کنش نمایشی، فضای نمایشی، زمان نمایشی، شخصیت و گفتار نمایشی میپردازند. این کتاب، یک مجموعهی نظاممند است که با روانی و حوصله، خواننده را به سوی درک هرچهبیشتر از تحلیل متن در حوزهی نمایش پیش میبرد.
ما در این کتاب با مبحثهایی چون ژانر نمایشی، دستوارت صحنه، دیالوگ، سازماندهی متن نمایشی، کنش، برش کنش نمایشی، فضای تئاتری، فضای صحنهای، کارکرد فضا، معنای زمان تئاتری، رویکرد شخصیت، پویایی فضا، بازیگر، نشانههای دستوارت صحنه، زمان به عنوان عنصری نمایشی، کاربرد فردی زبان شخصیت، اشکال گفتار، نمایشنامهنویسی کلام، اهداف متن نمایشی و بوطیقای متن نمایشی، مواجه هستیم.
بدیهی ست که در هر حوزهای، فربه شدن بخش تئوری برای ایجاد امکان شناخت آن حوزه و گسترش گفتمانهای تئوریک، به کمک رشد و بالندگی آن میشتابد
بدیهی ست که در هر حوزهای، فربه شدن بخش تئوری برای ایجاد امکان شناخت آن حوزه و گسترش گفتمانهای تئوریک، به کمک رشد و بالندگی آن میشتابد. بهخصوص در شکلهای مختلف هنری که پیوند ناگسستنیای با اندیشه و تفکر دارند، این مساله اهمیت بیشتری مییابد. در سالهای دههی هفتاد، اگرچه موج گستردهای از تئوریها وارد بازار اندیشه و هنر شد، ولی مسائل چندی موثر بودن این موج در روند رشد اندیشگانی را مبهم می کند. پس از آن موج پر هیاهو و پر شتاب، حالا که گرد و خاک ها فرو نشسته است، زمان آن رسیده است که ژرف تر به مساله ی تئوری و تاثیر آن بر روند حرکت های هنری بپردازیم و تولید و ورود تئوری های کارکردی را جدی تر بگیریم.
http://www.afrazbook.comنمایشنامهی جوانی از آتلانتا اثری است که از کنش نمایشی بسیار پر رنگ و جذابی برخوردار است و نهتنها از جنبهی ساختار و طرح نمایشی، بلکه از نظر نشانههای حسی و عاطفی نیز وامدار نمایشنامههای قبل از خود است.
«ویل کیدر که چهل سال برای شرکتی کار کرده است، بهناگهان از آنجا اخراج میشود. او بر این عقیده است که چون در بهترین و بزرگترین شرکت کار میکند، باید در بهترین و بزرگترین خانه نیز زندگی کند و از بهترین و بزرگترین ماشین نیز استفاده کند. او هنوز در اندوه از دست دادن تنها فرزندش دست و پا میزند، ولی قصد دارد چنان خود را مشغول کند تا این حادثهی دردناک را فراموش کند. او در برابر درد و اندوهش چنین برخوردی دارد؛ از شش ماه قبل که پسرش مرده، خانهی جدید بزرگی خریده است تا ذهن همسرش را از این مصیبت رهایی بخشد...» (1)
این پاراگراف که قسمتی از نوشتهی پشت جلد کتاب است، ضمیمهی تصویر نویسنده شده است تا شمایی از آنچه را در کتاب میخوانیم، پیش روی ما بگذارد. متن پشت جلد، از مقدمهی کتاب انتخاب شده است.
همانطور که از چکیدهی ارایهشده در پشت جلد برمیآید، ماجرا مربوط به یک خانوادهی آمریکایی ثروتمند است که هیچگاه تصور نمیکرده است، کابوسی بتواند زندگی آن خانواده را به هم بریزد یا واقعهای بتواند برنامهریزی آنها را مختل کند، تا افراد آن خانواده مجبور باشند خود را آمادهی آن مصیبت کنند.
هورتون فوت (Horton Foote) فیلمنامهنویس و نمایشنامهنویس آمریکایی است که فیلمنامهی «کشتن مرغ مقلد» را نیز او نوشته است. همچنین فیلمنامههایی چون «سفر به باونتی فول»، «فردا» و «بخششهای پرمهر» نیز از آن او هستند که در آنها فورت رؤیاهای شکستخوردهی مردم را تصویر میکرد. او در نوشتن فیلمنامههایش مهارت زیادی در اقتباس از آثار ادبی داشت؛ بهطور مثال، «کشتن مرغ مقلد»، نوشتهی هارپر لی، رمانی بود که جایزهی پولیتزر 1964 را به دست آورد، و هورتون فوت در سال 1962 فیلمنامهای براساس آن نوشت که رابرت مولیگان فیلمی از روی آن ساخت.
هورتن فوت جایزههای اسکار، امی و پولیتزر را از آن خود کرده است؛ برای نمونه جوانی از آتلانتا که آن را در سال 1995 نوشت، برندهی جایزهی پولیتزر شد.
او برای شخصیتپردازیهای بسیار دقیق و مشاهدههای خود از نقاط ضعف انسانی شهرت دارد. کارکترهای او معمولا انسانهای معمولی با خواستها و آرزوهای معمولی هستند. به فوت بهخاطر ژرفنگری در مسایل مردم معمولی، لغب چخوف آمریکایی را دادهاند. او در ابتدا تصمیم داشت بازیگر شود، ولی درنهایت به کار نوشتن مشغول شد و در همین کار باقی ماند.
مایکل ویلسون دربارهی او چنین گفته است:
«فوت با خلق شخصیتهایی فراموشنشدنی در تئاتر و سینما، قلب و روح ما را به لرزه در آورد و مفهوم انسان بودن را به ما نشان داد.»
کتاب جوانی از آتلانتای او، ما را با مسالهی «آمریکایی بودن» مواجه میکند. خوانندهی فارسیزبان کتاب را در دست میگیرد و شروع به خواندن میکند.
در صفحهی 20، ویل چنین میگوید: «ولی دیگرون تو هوستون ورشکسته شده بودن ما با پرچم پیروزی، از رکود اقتصادی نجات پیدا کردیم. همه کاسهی گدایی دست گرفته بودن... ولی ما نه. ما نه. کار و بار ما سکه شده بود.»
گریه نکن لیلیدبل. همهچی درست میشه. اگه من برگردم سر کار و تو هم تدریستو شروع کنی، همهچی درست میشه...
یا در جای دیگری خطاب به تد میگوید: «چی میگی؟ اینکه منو نمیترسونه. من تو رقابت بزرگ شدم تد. وقتی تو این شرکت کارمو شروع کردم، وقتی من و پدرت جوون بودیم، چیزی که باعث موفقیتمون شد، همین مساله بود، روحیهی رقابت جوییمون. یه روز پدرت بهم گفت، ویل من همیشه فکر میکردم آدم رقابتجویی هستم، ولی تو رقابتجوترین آدمی هستی که تا حالا میشناختم یا دیدم. رقابتجوترین. این چیزی بود که پدرت گفت، درست قبل از اینکه بمیره. صدام زد تو دفترش و بهم گفت ویل من به زودی میمیرم. خودم میدونم، ولی خیالم راحته چون میدونم تو اینجایی و به پسرم کمک میکنی شرکتو اداره کنه. شرکتی که با هم ساختیمش ویل.»
در ظاهر امر، ما با یک خانواده مواجه هستیم که ناگهان دچار بحران میشود، ولی قصه آنجاست که افراد این خانواده، به دنبال راه برونرفت از این بحران میگردند. پلههای خطر کجا هستند؟ البته مسالهی اصلی درواقع مشکل این خانواده هم نیست، مساله شیوهی عملکردی خاص فرد آمریکایی در برابر بحران است:
«گریه نکن لیلیدبل. همهچی درست میشه. اگه من برگردم سر کار و تو هم تدریستو شروع کنی، همهچی درست میشه...» (2)
ولی درنهایت، جملههایی چون عبارت زیر هستند که به یاد میمانند:
«میدونم. میدونم. این حرفو تا حالا به هیشکی نگفتم. اما این چیزیه که بهش فکر میکنم. همیشه بهش فکر میکنم. باهات صمیمیام، پسر. فکر میکنم این چیزها رو حتا نباید به تو بگم ولی کس دیگهای رو ندارم که بهش اعتماد داشته باشم.» (3)
چهچیز میتواند همهچیز را درست کند؟ آیا همهچیز را میتوان روبهراه کرد؟ همهی لکهها پاک میشوند؟
شاید نتوانیم با شخصیتها همذاتپنداری کنیم، شاید، ولی میتوانیم آنها را درک کنیم، حتا اگر قابل درک نباشند. آنچیزی که هر انسانی، جدای از بودنش در هر نقطهای، به آن اجتیاج دارد؛ داشتن کسی که حرفهایی را بزند که به هیچکس نگفته است، گفتن به کسی که بشود به او اعتماد کرد.
http://www.afrazbook.comاز سری «ایران این روزها»
تنها یک. محمد یعقوبی. تهران: انتشارات افراز. 1389. 1100 نسخه. 200 صفحه. 5000 تومان.
محمد یعقوبی کارش را بلد است؛ اگر نگوییم به کمال ولی میتوان گفت که با سرعتی قابل قبول در مسیری که از آنِ او ست، به پیش میرود. او در 22 سالگی اولین نمایشنامهی خود را مینویسد و تا همین حالا از حرکت نایستاده است. دانشآموختهی حقوق است، و آنچه را که در زمینهی نمایش و نوشتن نمایشنامه لازم داشته است، در حواشی دانشگاه فرا گرفته است، بهطور مثال در سال 1371، برای فن بازیگری به سراغ مهین اسکویی رفته است.
اولین کتابی که از او در دست گرفتم، در آن زمان از خواندنش لذت بردم، منطق روایی را پسندیدم و شگرد کار کشیدن از دیالوگها و استفاده از سادهترین کلمهها برای القای معنا کاملا مشهود بود. از همان زمان نام یعقوبی را بهخاطر سپردم، اگرچه او سالها پیش فعالیت حرفهای خود را آغاز کرده بود، ولی با وجود اینکه در حوزهی داستان خوب عمل کرد، این حوزه، جولانگاه همیشگی او نبود.
تنها یک شمارهی پنج از سری کتابهای «ایران این روزها» ست که توسط انتشارات افراز روانهی بازار شده است. کتاب دربرگیرندهی دو نمایشنامه از محمد یعقوبی به نامهای «یک دقیقه سکوت» و «تنها راه ممکن» است که هر دوی آنها پیش از چاپ کتاب به روی صحنه رفتهاند و پس از تمامشدن هر نمایشنامه، ضمن توضیح کوتاهی دربارهی اجرای نمایش و عوامل آن، عکسهای مربوط به اجرا را نیز میبینیم.
هر دو این نمایشنامهها، بازتاب مسائل اجتماعی هستند. «یک دقیقه سکوت» ماجراهای پیش پا افتادهی خانوادهای است که باوجود اینکه درگیری زندگی و گرفتاریهای روزمرهی آن است، نگاهی هم به گذشته دارد و مدام به روزها و درگیریهای انقلاب پنجاه و هفت و جنگ و شهیدان. فلاشبک میزند و اعضای این خانواده را دچار چالش میکند.
تقابل انسانها و جدال نقشپذیری در آنها، در کارهای محمد یعقوبی مشهود است. ظرافت پردازش دیالوگها و همینطور حاشیههای ساده، ولی با اهمیت زندگی، در کارهای او بازنماینده میشوند، و امید این را میدهند که با یک نویسندهی صاحبسبک مواجه هستیم.
در «تنها راه ممکن» موضوع مورد بحث، ضرورت خوبیکردن و برقراری عدالت در دنیا ست. در جایی از نمایشنامه چنین گفته میشود: «تنها راه ممکن برای به وجود آمدن دنیای عادلانه خوبی کردنه»
تقابل انسانها و جدال نقشپذیری در آنها، در کارهای محمد یعقوبی مشهود است. ظرافت پردازش دیالوگها و همینطور حاشیههای ساده، ولی با اهمیت زندگی، در کارهای او بازنماینده میشوند، و امید این را میدهند که با یک نویسندهی صاحبسبک مواجه هستیم.
او را میتوانیم یک نویسندهی بومی خطاب کنیم، همان نویسندهای که اگرچه با تکیه بر خواستگاههای جهانشمول مینویسد، ولی دغدغهی او و موتیفهای مورد توجه او بهطور مشخص، برای همینجا و همین زمان آمدهاند تا بمانند. از «زمستان 66» تا «یک دقیقه سکوت» که در همین کتاب آمده است، از «گلهای شمعدانی» تا «نوشتن در تاریکی» خواننده و بیننده در مرحلهی بعد، با چیزی مواجه است که بومیبودن او به درک بیشتر او از کار کمک میکند. این موضوع به این معنی نیست که یعقوبی گرفتار مسائل خاصی است و نمیتواند دغدغههای همهگیر را بشناسد و منعکس کند، بلکه یعقوبی آنچه را که بهتر میشناسد و حس کرده است را به ما نشان میدهد.
و خبر این حادثه در اتفاق بود 1
«سلام
حالم از حال رفته. دیشب حوالی ساعت 10 خودم را به کوچههای تو زدم. خواستم داد بزنم زیر گریه از دست تو.
گفتند از این کوچهها رفتهای و دیگر بر نمیگردی.
راستش فکر نمیکردم کار به این جاها بکشد، چارهای نیست من هم میروم و دیگر بر نمیگردم تو هم برنگرد.»2
سطرهای بالا در پشت جلد کتاب آمدهاند، نمونهای از آنچه در صفحههای داخل کتاب با آن مواجه خواهیم شد.
شروع به ورق زدن کتاب کردم، به این نتیجه رسیدم که اگر کتاب ضرورت چاپ شدن داشت، بهتر بود شاعر چند صفحهای را رد میکرد و چند تا شعر را هم قلم میگرفت. شاعرها که به شعرهایشان میرسند، انگار پارهی جان است، از یک سطر هم کوتاه نمیآیند. من این را درک نمیکنم اگرچه محترم میدانم، این را هم درک نمی کنم که چرا با روند شعری و کلیت زیست شاعرانهیمان، بهطور خاص با دفترهای شعریمان مثل پارهی تن رفتار نمیکنیم.
سماجت من در خواندن این مجموعه جواب داد و من شعرهای خوبی را از فرهاد کریمی خواندم، البته بعد از اینکه چندین صفحه را ورق زدم تا به میانههای کتاب رسیدم. مثلا میتوانم به شعر «چیزها» در صفحهی 23 اشاره کنم:
«...
حالا همچنان
و لابد همین جایی فقط با کمی فاصله
بلند از دور برایت میخوانم:
قبل از هر چیز
...»
راستش فکر نمیکردم کار به این جاها بکشد، چارهای نیست من هم میروم و دیگر بر نمیگردم تو هم برنگرد.
یا مثلا شعر «تو برای تو» در صفحهی 36، اگرچه پرداختی مسبوق به سابقه دارد، ولی سیالیت حسی شاعر در شعر نمود مییابد و شعر را دلچسب میکند.
تاکنون از فرهاد کریمی دو مجموعهی شعر به نامهای «دست خالی» به سال 1383 و همین مجموعهی پیش رو یعنی «یک دقیقهی عصر» به سال 1389 به علاقهمندان شعر ارائه شده است. البته این شاعر علاوهبر این دو مجموعه، «برای روزهای مبادا» را هم دارد که یک مجموعهی گروهی ست و در سال 1388 به چاپ رسیده است. تازهترین کتاب فرهاد کریمی اما در حوزهی دیگری ست؛ مجموعهداستان او «من تو او» نام دارد که در همین سال جاری در دسترس داستاندوستان قرار گرفته است.
در صفحهی انتهایی کتاب، با لیستی از کتابهای در حال انتشار فرهاد کریمی روبهرو هستیم که تعداد آنها به شش مجلد میرسد. ضمن تبریک به فرهاد کریمی بهخاطر استمرار در کار حرفهای، مسالهای که مطرح است این است که هر کتاب غیر از پیمودن پروسهی چاپ و نشر، باید در سیر زیست خود، مرحلههای دیگری را هم تجربه کند، مرحلههایی چون پخش، معرفی، نقد و... پرسش اینجا ست که هر کدام از کتابهای این لیست انتهایی، چطور میتوانند سیر ضروری و طبیعی زیست خود را طی کنند تا به جایگاه شایستهی خود برسند. باید توجه داشت که کتاب شدن، همان مجلد شدن نیست. به شخصه امیدوارم این مسیر به سلامت طی شود و فرهاد کریمی راهی را که رفته است، به مقصد رساند، ولی توجه به این مساله میتواند در روند حرفهای کار شاعر پیشرفت ایجاد کند.
پی نوشت ها:
1-صفحه 42
2-پشت جلد
فیلمنامهنویسی: روش سکانسبندی: ساختار پنهان فیلمنامههای موفق. پل جوزف گالینو. کیکاووس زیاری. تهران: انتشارات افراز. 1390. 1100 نسخه. 296 صفحه. 7500 تومان.
«همهچیز با یک ایده شروع میشود... بعد از آن وحشت و ترس از کاغذ سفید و دستنخورده از راه میرسد. اگر فیلمنامهنویسی تازهکار هستید، از خودتان میپرسید: «چطور این 120 صفحه را سیاه کنم؟» و اگر فیلمنامهنویسی حرفهای باشید، خواهید پرسید: «چطور میخواهم محتویات قصهام را در دل همین 120 صفحه بگنجانم؟» و بدون توجه به اینکه تازهکار هستید یا حرفهای، از خودتان میپرسید: «چطور میتوانم یک فیلمنامهی خوب بنویسم؟»
این نوشته را میتوانید در پشت جلد کتاب ببینید که ناشر برای توضیح آنچه در کتاب با آن مواجه خواهید شد، آن را از متن کتاب انتخاب کرده است.
این تنها کتابی نیست که انتشارات افراز در این حیطه کار کرده است؛ و بهنظر میرسد این روند، باز هم ادامه خواهد داشت. با توجه به فهرست کتابهایی که این نشر در حوزهی ادبیات نمایشی و همینطور تئوری فیلم و نمایش، به چاپ رسانده است و یا در نوبت چاپ دارد، امید آن میرود که شاهد مجموعهی خوبی از کتابهای این حوزه باشیم.
پیش از این، از همین نشر کتابهایی چون «از فیلمنامه تا فیلم» به قلم لیندا سیگر، «فرهنگ واژگان سینمایی» به کوشش علیرضا احمدزاده و «نوشتن برای تئاتر» اثر جانت نِیپریس عرضه شده است. اگر به این حوزه علاقهمند هستید، میتوانید با مراجعه به پایگاه اینترنتی این نشر، لیست مفصلی از کتابهای حوزهی سینما و تئاتر را بیابید.
در این کتاب، بعد از مقدمهی مترجم، یادداشت مؤلف و مقدمهی کتاب، در فصل نخست به معرفی سکانس پرداخته میشود و نویسنده سعی میکند ضرورت شناخت و پرداخت سکانس را برای خواننده تبیین کند. در فصلهای بعدی، فیلمنامههای یازده فیلم سینمایی خوشساخت بررسی شده است که در متن ترجمه، تنها نه فیلمنامه به چشم میخورد. مترجم دلیل حذف دو فیلمنامهی دیگر را طولانیشدن کتاب ذکر کرده است.
این فیلمنامهها روی میز تشریح گالینو، کالبدشکافی و تحلیل میشوند و بهاینترتیب، خواننده به شیوهای جذاب، با توجه به تشریح سکانسبندی هر کدام از فیلمها، با سکانسبندی و اهمیت آن آشنا میشود و نویسنده هم در خلال بحث سکانسبندی هر فیلم، نکتههای مورد نظر خود در این زمینه را هم میگنجاند.
او چنین میگوید:
«سکانسها کمک میکنند تا مشکلات اصلی در تمام مرحلهی دراماتیک حل شوند: این واقعیتی است که درام نوعی ابداع و تمهید است، اما نباید به گونهای رفتار کند که شبیه یک ابداع یا تمهید به نظر برسد.»
ساختار پنهان فیلمنامههای موفق - پل جوزف گالینو – ص 39
متن کتاب روان است. به نظر میرسد این روانی هم متعلق به نثر نویسنده است و هم در پی کوشش مترجم به دست آمده است. نویسنده بهتان اطمینان میدهد که قدمبهقدم با شما کار را دنبال خواهد کرد. او جای هیچ نگرانیای برای خواننده نمیگذارد، به جز یک چیز:
«درحالیکه این کتابها بینش و درک کلی از مسأله ارایه میدهند، بسیاری از نویسندگان الهامگیر بهشکلی قابل تفکیک و غلط فکر میکنند، اصلیترین و مقدماتیترین وظیفهی نویسندگان، در دنبالهروی از نظریات تئوریک یا توصیههای قدیمی است و اگر این کار را انجام ندهند، حتماً شکست خواهند خورد.»
ساختار پنهان فیلمنامههای موفق - پل جوزف گالینو - صفحهی 25
http://www.afrazbook.com/smoghanloo@gmail.com