کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

موگه رازانی

به محیط زیست آلوده عادت کرده ایم

مصاحبه ی اختصاصی تبیان با موگه رازانی


رمان سرگیجه برایم جالب بود چون در مورد مسائلی صحبت می کرد که ما نیز به نوعی با آن درگیر هستیم. ما نیز مثل شخصیت های این رمان درگیر آلودگی محیط زیست هستیم و به نوعی وضعیت آنها مصداق وضعیت خود ما است.

سرگیجه

از موگه رازانی کتاب های «کمدی های کیهانی» اثر ایتالو کالوینو؛«پدر بزرگ پیکاسو» اثر مارینا پیکاسو؛«بهت و لرزه» اثر املی نوتومب و «برج ایفل» اثر رولان بارت ترجمه شده است. «سرگیجه» اثر ژوئل الگوف آخرین رمانی است که موگه رازانی به فارسی بر گردانده است. درباره این رمان با وی گفتگوی کوتاهی کردیم که می خوانید.

خانم رازانی کتاب سرگیجه اولین رمانی است از ژوئل الگوف که به فارسی ترجمه شده است یا آثار دیگر وی نیز تاکنون ترجمه شده است؟

خیر. این نویسنده برای اولین بار است که به فارسی زبانان معرفی شده است.

ظاهرا نویسنده چهار رمان دیگر نوشته است و سایر آثار وی رمان های بلندی هستند. سایر رمان های این نویسنده در چه فضاهایی نوشته شده است؟

متاسفانه سایر کتاب های این نویسنده را نخوانده ام. من همین یک کتاب را از این نویسنده خواندم و جذب فضای آن شدم.  

نحوه آشنایی شما با این نویسنده به چه شکل بوده است؟

برادر من در خارج زندگی می کند و معمولا برای من کتاب می آورد. برخی این کتاب ها را که خوشم می آید ترجمه می کنم. این کتاب هم جزو کتاب هایی بود که از طرف برادرم به دستم رسید و دوست داشتم ترجمه اش کنم.

بر اساس چه معیاری کتابی را برای ترجمه انتخاب می کنید؟

بیشتر از هر چیز باید کتاب را دوست داشته باشم. این کتاب برایم جالب بود چون در مورد مسائلی صحبت می کرد که ما نیز به نوعی با آن درگیر هستیم. ما نیز مثل شخصیت های این رمان درگیر آلودگی محیط زیست هستیم و به نوعی وضعیت آنها مصداق وضعیت خود ما است. ما نیز مثل شخصیت های این رمان به محیط زیست آلوده خودمان عادت کرده ایم.  

علاوه بر مسائل محیط زیست به مسئله وضعیت کارگرها نیز اشاره هایی در کتاب شده است.

بله این اشارت هم در زیر لایه رمان وجود دارد. اما من بیشتر از طنزی که در نوشتار رمان می دیدم خوشم آمدم. نویسنده فاجعه انگیز ترین مسائل را طوری تعریف می کند که هیچ رنجی حس نمی کنیم. در عین حال همه چیز روی شما تاثیر می گذارد. وقتی بیشتر وارد فضای قصه می شوید ظرافت های دیگر داستان نیز برای شما کشف می شود. وضعیت بد زندگی کارگرها، محیط زیست به شدت آلوده و زندگی ای که در آن هیچ روزنه امیدی وجود ندارد.

بله. در فضای آلوده ای که شخصیت ها در آن زندگی می کنند، خشونت پنهانی هم به طور غیر مستقیم در جریان است که آثارش را می توان در نمادهای مه غلیظ و دستگاه هایی دید که کارگرها با آن سر و کار دارند.

اعتراف می کنم که آنقدر روی مسائل سیاسی اثر فکر نکرده بودم.

نویسنده فاجعه انگیز ترین مسائل را طوری تعریف می کند که هیچ رنجی حس نمی کنیم. در عین حال همه چیز روی شما تاثیر می گذارد. وقتی بیشتر وارد فضای قصه می شوید ظرافت های دیگر داستان نیز برای شما کشف می شود.وضعیت بد زندگی کارگرها، محیط زیست به شدت آلوده و زندگی ای که در آن هیچ روزنه امیدی وجود ندارد.

به نظر شما متن اصلی تا چند درصد توانسته به زبان فارسی برگردانده شود و آیا توانسته تمامی اشاره هایش را منتقل کند یا خیر؟

من مردد بودم که رمان را به زبان عامیانه ترجمه کنم و یا زبانی که در حال حاضر رمان را به آن برگردانده ام. زبان اصلی اثر یک زبان کاملا عامیانه بود. اما اگر می خواستم به زبان عامیانه فارسی برگردانم آن تاثیر را نمی گذاشت و شکل زیبایی پیدا نمی کرد. من آن زبان عامیانه را به یک زبان ساده و بدون پیچیدگی تبدیل کردم. خود کتاب از اول تا آخر با همان زبان عامیانه نوشته شده بود. اما من از زبان ادبی استفاده کردم. منتهی زبان ادبی بسیار ساده شده و بدون پیرایش ها و پیچیدگی های ادبی.

جایزه فرانس انتر که به این اثر داده شده است تا چه اندازه در فرانسه معتبر است؟

جایزه فرانس انتر اعتبار زیادی دارد. البته نه به اندازه جایزه گنکور اما جایزه معتبری است. کتاب هایی که مردم انتخاب می کنند داوری می شود و هر سال به برنده هایش جایزه می دهد. 

پس ژوئل الگوف باید یکی از نویسنده های به نام فرانسه باشد.

خیلی مصاحبه با او شده است. اما در مورد کتابش می دانم که نظرات مختلفی درباره این اثرش وجود دارد. برخی فضای این اثر را خیلی دوست دارند و برخی آن را آزار دهنده می دانند.

به خاطر این که با وجود طنزی که دارد اما فضا به هر حال بی رحمانه است و در نهایت در نا امیدی تمام می شود.

بله به هر حال داستان شعف انگیزی نیست. اما به آن شکل هم سیاه نمایی نکرده است. فکر می کنم زبان ساده و عامیانه و طنزش، آن سختی ها را کم رنگ تر کرده است.

و عادت به وضعیت بدی که شخصیت ها در آن نفس می کشند، باعث شده است هولناکی فضا کم رنگ تر شود.

بله. مگر ما الان در محیطی آلوده زندگی نمی کنیم؟ و از این آلودگی ها رنج نمی بریم؟ ولی به هر حال به آن عادت کرده ایم. آنها هم همینطور. با یک چیز کوچک خودشان را شاد می کردند. یک پیک نیک ساده باعث می شد که یک سال شارژ باشند.

آیا قصد ندارید سایر داستان های این نویسنده را ترجمه کنید؟

تا رمان های دیگرش را نخوانم نمی توانم تصمیمی بگیرم. بر اساس تجربه ممکن است سایر رمان های یک نویسنده به قدرت این رمانش نباشد.

بازخورد اثر را چگونه دیدید؟ 

خیلی با مخاطب در ارتباط نبودم ولی دوستانی که این کتاب را خواندند دوست داشتند. همینطور وقتی از ناشر پرسیدم بازخورد چطور بوده است ظاهرا در یک فرصت کم نصف کتاب ها فروش رفته بود. 

البته این رمان کوچکی است و قیمت بالایی هم ندارد.

قیمت هم مهم است منتهی می توانست با همین شرایط باز فروش نرود و بماند. اما ظاهرا که استقبال شده است.

فکر می کنید به چاپ دوم برسد؟

امیدوارم این طور باشد.

در حال حاضر مشغول ترجمه کار تازه ای هستید؟

خیر. درگیر کارهای دیگری هستم که فرصت نشده است سراغ ترجمه بروم. می خواستم رمان «پیرمرد صد ساله ای که از پنجره فرار کرد»، اثر یوناس یوناسون را ترجمه کنم. این رمان در طول تابستان امسال یکی از پر فروش ترین کتاب های اروپا بوده است. اما رمان بلند 500 صفحه ای است و قیمت آن طوری نیست که مردم بتوانند پرداخت کنند. ضمن این که از کار عجله ای هم خوشم نمی آید و می ترسم کار را شروع کنم و مترجمان دیگر هم بروند به سراغش.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد