کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

شما در منزل کاناپه‌ای برای استراحت شخصی دارید؟

شما در منزل کاناپه‌ای برای استراحت شخصی دارید؟ 


«پرواز» نخستین اثر ماریان کیس است که به فارسی برگردانده شده است، نویسنده‌ای که کتاب‌هایش خوب می‌فروشد و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها در سرتاسر دنیا خوانده می‌شود.


پرواز. ماریان کیس

پرواز. ماریان کیس. ترجمه‌ی رقیه آسوده. تهران: کتابسرای تندیس. تندیس‌های جیبی: جلد 17. چاپ نخست: پاییز 1390. 1500 نسخه. 94 صفحه. 1500 تومان. 

ماریان کیس، رمان‌نویس و داستان‌سرای ایرلندی در سال 1963 در خانواده‌ای در لیمریک ایرلند به دنیا آمد. او از نویسندگان آثار پرفروش است و بیشتر به طنز و مطایبه شهرت دارد. مدت کوتاهی به مشاغل مختلف پرداخت. در دانشگاه دوبلین حقوق خواند اما مدتی بعد دانشگاه را رها کرد. از سال 1995 به‌طور تمام‌وقت کار نویسندگی را آغاز کرد. کیس از جمله پرکارترین نویسندگان معاصر ایرلندی است و مورد تحسین بسیار قرار گرفته است. جایزه‌ی معتبر ادبیات ایرلند را گرفته. او در انگلستان زندگی می‌کند. کیس به شیوه‌ای استادانه مشکلات جوانان و زنان را به تصویر می‌کشد. آثار داستانی و نوشته‌های دیگرش علاوه بر جوایز بین‌المللی که کسب کرده به بیش از سی و دو زبان ترجمه شده است.1

پرواز نخستین اثر ماریان کیس است که به فارسی برگردانده شده است، نویسنده‌ای که کتاب‌هایش خوب می‌فروشد و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها در سرتاسر دنیا خوانده می‌شود. نوشتاری به‌شدت نزدیک، پیرامون مسایل و مواردی که شاید به چشم نیایند و شاید هیچ‌وقت در مورد آن‌ها صحبت نکنیم، شاید هیچ‌گاه گمان نکینم که موتیف‌های خوبی برای نوشتن یک اثر ادبی باشند یا دغدغه‌هایی برای درمیان گذاشتن با دیگری، ولی باید گفت که همین‌ها هستند که زندگی را لحظه به لحظه به پیش می‌برند و می‌سازند و شکل می‌دهند، همین تکه‌های کوچک روزمرگی که ویرجینیا وولف معتقد است، چون بخش اعظمی از زندگی ما را تشکیل می‌دهند پس اهمیتشان را نمی‌توان نادیده گرفت.

«فکر می‌کنم از همه‌ی راه‌حل‌های پیشنهادشده شاید بهترینش این است که سعی کنید هرچه سریع‌تر خودتان را با زمان محلی وفق دهید. هرچند انجام آن فوق‌العاده دشوار است. موقع پیاده‌روی احساس می‌کنم پاهایم حس ندارند و به نظر می‌رسد مثل قورباغه‌های کوچک نقره‌ای روی آب شناور هستم. پیاده‌رو به‌طرفم بالا می‌آید. همه‌چیز حالتی عجیب و توهم‌انگیز به خود می‌گیرد. ولی این را هم بگویم که اگر چنین حالتی به شما دست داد تنها چیزی که می‌تواند نجات‌تان دهد، استفاده از داروهای آرام‌بخش است.»

ژوهانسبورگ شهرت بدی در مورد خشونت دارد. هنگام رانندگی از فرودگاه همه‌ی خانه‌ها تیره و گرفته و ترسناک به نظر می‌رسید.

قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف، روی دید و حس ما نسبت به خود و پیرامون‌مان تاثیر می‌گذارد. ماریان کیس این دغدغه‌ها را و لزوم توجه به آن‌ها را در پرواز بازتاب داده است:

«درست مثل بچه‌های کوچک در یک سفر طولانی از مادرشان می‌پرسند، "هنوز نرسیدیم؟" و مادر به جای آن‌که با جدیت و سردی بگوید "اگر قوی باشید و تحمل کنید ساعاتی دیگر خواهیم رسید..." آن‌ها را گول می‌زند و می‌گوید "به‌زودی می‌رسیم عزیزم، به‌زودی".»3

یا:

«ژوهانسبورگ شهرت بدی در مورد خشونت دارد. هنگام رانندگی از فرودگاه همه‌ی خانه‌ها تیره و گرفته و ترسناک به نظر می‌رسید.»4

گاهی دید ماریان کیس به جهان بیرونی ساده و چشم‌گیر و شاعرانه است. او شهرها، آدم‌ها، موقعیتی که در آن گیر می‌کند، مواجه‌ی هوایی بارانی با موهایش، رویارویی با هواپیمازدگی و هر آن‌چه او را برمی‌انگیزاند، از آن جهت جسورانه و قابل‌توجه است که بیشتر ما، نگاه کردن به مسایل به این شکل را پنهان می‌کنیم و بازتاب نمی‌دهیم، اگرچه بازیگوشانه است:

«نامه‌ی مأموریتم به دستم رسید، در آن خبر انتقال من به روسیه داده شده بود جایی به نام نووسیبرسیک، خیلی خوشحال شدم چون همیشه آرزو داشتم از جایی که نام آن به "اسک" ختم می‌شود دیدن کنم. مانند "امسک"، "تامسک"، "مرمانسک"، این‌ها مورد توجه من بود. اما فکر کردم نووسیبرسیک بهتر خواهد بود.»5

پرواز کتاب کم‌حجمی است که در سری کتاب‌های جیبی تندیس ارایه شده است. برای دست گرفتن در محیط‌های مدرن به کار می‌آید؛ در فرودگاه‌ها، ایستگاه‌های قطار، ایستگاه‌های اتوبوس و می‌توان چنین لحظه‌هایی را با آن پر کرد.

پی نوشت:

(1)پشت جلد کتاب

(2)صفحه ی 21 کتاب

(3)صفحه ی 28 کتاب

(4)صفحه ی 36 کتاب

( 5)صفحه ی 42 کتاب

بعد از مردن به شما می گویند جسد

بعد از مردن به شما می گویند جسد


باربارا پارک از بهترین و بامزه‌ترین نویسنده‌ها برای کودکان و نوجوانان است. مجموعه‌ماجراهای «جونی‌بی جونز»، که از نوشته‌های او برای کودکان است 

 

میک هارته این‌جا بود.

میک هارته این‌جا بود. باربارا پارک. ترجمه‌ی نازنین دیهیمی. تهران: نشر ماهی. چاپ نخست: 1390. 2000 نسخه.  80 صفحه.  2000 تومان.

«باربارا پارک از بهترین و بامزه‌ترین نویسنده‌ها برای کودکان و نوجوانان است. مجموعه‌ماجراهای جونی‌بی جونز، که از نوشته‌های او برای کودکان است، دائماً در فهرست پرفروش‌ها قرار دارد و رمان‌هایی که برای نوجوانان نوشته بیش از چهل جایزه را از آن خود کرده‌اند. او در زمینه‌ی علوم تربیتی تحصیل کرده و با شوهر و دو پسرش در آریزونا زندگی می‌کند.»[1]

مدتی ست نشر ماهی در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان فعال شده است و آرام و پیوسته این فعالیت را دنبال می‌کند. کتاب‌های دیگری هم که از پارک ترجمه شده‌اند، توسط نشر ماهی به چاپ رسیده‌اند؛ عملیات دک کردن کپک که توسط مترجم میک هارته این‌جا بود به فارسی برگردانده شده است و همین‌طور مجموعه‌ی جونی‌بی جونز که توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه شده است.

شیوه‌ی برخورد خانم پارک با مسایل، وقتی آن‌ها را با بچه‌ها در میان می‌گذارد متفاوت از دیگرانی ست که فکر می‌کنند کودکان متوجه اطراف خود نیستند، موجوداتی معصوم هستند و در حل مسایل ناتوان‌انند. پارک طور دیگری به کودکان و موقعیت پیرامونی‌شان نگاه می‌کند. کودک برای خانم پارک، همان موجودیتی ست که می‌توان از یک فرد در همین قرن و با همین مختصات زندگی سراغ داشت.

باربارا میک هارته این‌جا بود را این‌گونه آغاز می‌کند:

«بگذارید از همین اول بگویم که تصادف کرد.

کل ماجرا نمی‌شد که از این «تصادفی»تر هم باشد.

یعنی میک نداشت خل‌بازی درمی‌آورد، نه لایی می‌کشید. هر دو دستش روی دسته‌های دوچرخه بود و همه‌چیز هم به قاعده.

فقط چرخ‌اش به یک سنگ گیر کرد و پرت شد و خورد به پشت کامیونی که داشت رد می‌شد. حتی یک خراش هم برنداشته بود. ضربه‌ی مغزی. تمام.»[2]

وقتی یک داستان این‌گونه شروع می‌شود، چه انتظاری از ادامه‌ی آن می‌توان داشت. گمان می‌رود که والدین ایرانی از این شیوه‌ی روایی و این نوع داستان‌سرایی‌ها خوششان نیاید، شاید این والدین بیشتر بپسندند که بچه‌هایشان درگیر مسایل جدی‌ای نشوند که هر آن ممکن است در زندگی واقعی درگیر آن‌ها شوند. بچه‌ها در زندگی واقعی درگیر مسایلی می‌شوند که نسبت به آن‌ها ایمنی کامل را ندارند. 

یعنی میک نداشت خل‌بازی درمی‌آورد، نه لایی می‌کشید. هر دو دستش روی دسته‌های دوچرخه بود و همه‌چیز هم به قاعده. فقط چرخ‌اش به یک سنگ گیر کرد و پرت شد و خورد به پشت کامیونی که داشت رد می‌شد. حتا یک خراش هم برنداشته بود. ضربه‌ی مغزی. تمام.

فیبی برادرش را از دست داده است، میک در یک حادثه‌ی خیلی تصادفی در کنار مدرسه از میان خانواده و دوستانش رفته است. همان برادری که نمی‌خواهد کسی از او یک فرشته کوچولو بسازد، ولی با این وجود و با تمام بگومگوهایی که با هم داشتند، او برادرش را دوست دارد و نمی‌خواهد فراموشش کند.

بچه‌ها برای ترمیم زخم‌هایشان یا گرامی‌داشت شادی‌هایشان شیوه‌های خود را دارند. آن‌ها مسیر خود را پیدا می‌کنند و منطق رفتاری و واکنشی منحصربه‌فردی دارند. بارها دیده‌ایم که بچه ها چقدر بهتر از بزرگ‌ترهایشان از پس شرایط سخت برآمده‌اند فقط باید به آن ها فرصت داد و اعتماد کرد.

نگاه هر بچه نسبت به نگاه بچه‌ی دیگر متفاوت است. برای نمونه در جایی فیبی، هنری هشتم را این‌گونه توصیف می‌کند:

«هنری هشتم یک شاه گنده‌ی چاق پرخور انگلستان بوده که یک عالمه زن داشته. احتمالاً فیلم‌هایی را که از زندگی‌اش ساخته‌اند توی تلویزیون دیده‌اید. تقریباً همیشه یک ران مرغ دستش است و یک تکه گوشت بریان هم از دهنتون بیرون زده.»[3]

در میک هارته این‌جا بود چیزی بیش از درگیری یک خانواده با مساله‌ی مرگ یکی از اعضا و یا کنکاش در روابط خواهر و برادری ست.

اگرچه متن فارسی احتیاج به ویرایش دارد ولی داستان جان‌دار و گیراست، طوری که شما را با خود می‌کشد و همراه می‌سازد. می‌توانید در هر کدام از صحنه‌هایی که پارک جلوی رویتان می‌گذارد، خودتان را قرار دهید و همذات‌پنداری کنید، گویی این داستان شماست. گرچه باربارا پارک در صفحه‌ی پایانی کتاب پس از دادن آماری به همگی توصیه می‌کند که:

«لطفاً داستان میک هارته را تبدیل به داستان خودتان نکنید.

موقع دوچرخه‌سواری از کلاه ایمنی استفاده کنید.»[4]

 

پی نوشت:

[1] پشت جلد کتاب

[2] صفحه‌ی 7 کتاب

[3] صفحه‌ی 23 کتاب

[4] صفحه‌ی 77 کتاب

 


اودوسنوس قرن بیستم

اودوسنوس قرن بیستم

 


ناله‌های هر پیکر را در هوا/ نبرد با شب، با روز/ و جهان که قد می‌کشد و می‌گذرد/ دستی به آن نمی‌رساند/ زمان می‌گذرد، خورشیدها و ماه‌ها/ اما آب سخت شده‌ست چون آبگینه‌ای/ آرزو چشمان باز دارد


گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس (از مجموعه‌ی شعر جهان).

گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس (از مجموعه‌ی شعر جهان). گردآرونده و مترجم: عبدالله کوثری. تهران: انتشارات مروارید. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه.  177 صفحه.  4900 تومان.

«تابستان هنوز برجاست، آن عصاره‌ی زرد،

و دستان تو می‌ساید بر ناقوس‌های دریایی در آب

و ناگاه پرده از چشمانت می‌افتد

اولین چشم‌های دنیا

و غارهای دریایی:

پاهایی برهنه بر خاک سرخ.

تابستان هنوز برجاست، جوانی مرمرین زرین‌گیسو

خرده‌ای نمک که خشک شده بر گودی صخره‌ای

چندتایی سوزن کاج بعد از باران

پراکنده و سرخ مثل آشیانی ازهم‌پاشیده»[2]

در مقدمه‌ی مترجم، عبدالله کوثری می گوید که با شعر جورج سفریس، پانزده سال پیش آشنا شده است و دلیل ترجمه نکردن شعرها را به‌رغم علاقه‌مندی‌اش به آن‌ها، اعتقاد خود به این اصل می‌داند که شعر باید از زبان اصلی به زبانی دیگر برگردانده شود. خوشبختانه کوثری به‌دلیل علاقه‌اش به این شعرها، دست به ترجمه زده است و بیش از این ما را منتظر نگذاشته است وگرنه باید منتظر می‌ماندیم تا مترجم زبان یونانی از راه می‌رسید و شاید در سال‌های دور این شعرها به دست ما می‌رسید.

کم‌تر کسی ست که با ترجمه‌های کوثری آشنا نباشد، حتی اگر نام کوثری به گوش علاقه‌مندان به ادبیات داستانی نخورده باشد، کتاب‌هایی چون جنگ آخرالزمان و سور بز از آثار بارگاس یوسا، آئورا و پوست انداختن از آثار کارلوس فوئنتس، اعتماد آریل دورفومن و سالومه اثر اسکار وایلد از آثاری هستند که اسم‌شان به گوش هر کتاب‌خوانی خورده است و همچنین شماری از کتاب‌های دیگر که کم‌تر شناخته‌شده هستند، آن ها را به یاد مجموعه‌ای خوب از ترجمه‌ی ادبی می‌اندازد. کوثری با وسواس و سلیقه‌ی تمام، کتاب‌ها را دانه‌دانه انتخاب می‌کند و وقت می‌گذارد و اغلب خواننده را راضی می‌کند.

و اما جورج سفریس (سفریادس) در 29 فوریه‌ی 1900 در ازمیر (اسمورنه) واقع در آسیای صغیر متولد شد. یک متن مفصل از جان ای. رکساین، با عنوان جرج سفریس، در پی سخن مترجم آمده است و شرح خوبی بر زندگی این شاعر است که در واقع یک روزشمار نیز به حساب می‌آید. در بخشی از این متن چونین آمده است:کم‌تر کسی ست که با ترجمه‌های کوثری آشنا نباشد، حتا اگر نام کوثری به گوش علاقه‌مندان به ادبیات داستانی نخورده باشد، کتاب‌هایی چون جنگ آخرالزمان و سور بز از آثار بارگاس یوسا، آئورا و پوست انداختن از آثار کارلوس فوئنتس، اعتماد آریل دورفومن و سالومه اثر اسکار وایلد از آثاری هستند که اسم‌شان به گوش هر کتاب‌خوانی خورده است

«در این ایام پرداختن به شعر سفریس در زبان‌های گوناگون رونقی نمایان گرفت. مجموعه‌ی شعرها و مقالاتش به چاپ های متعدد رسید. در اوت 1962 سفریس از خدمات دیپلماتیک بازنشسته شد و به آتن بازگشت. در اکتبر 1963 جایزه‌ی نوبل ادبیات به او تعلق گرفت و این رویداد در یونان بدل به جشنی ملی شد و در سال 1964 دانشگاه تسالونیکی نشان افتخارش را به شاعر اهدا کرد. در همان سال دانشگاه آکسفورد نیز نشان افتخاری به سفریس اهدا کرد. در ژوئن 1965 دانشگاه پرینستن ایالت متحد به او نشان افتخار داد و در مارس 1966 آکادمی هنر و علوم امریکا سفریس را به عضویت افتخاری برگزید.»[3]

پس از متن جان ای. رکساین، خطابه‌ی جورج سفریس به هنگام دریافت جایزه ی نوبل در سال 1963 آمده است. او خطابه‌اش را با انتقادی غیرمستقیم از آکادمی نوبل سوئد آغاز می کند و به طرح تناقضی می پردازد که در اعطای این جایزه به او وجود دارد. او معتقد است که در واقع این جایزه به او داده نشده است بلکه هدف آکادمی سوئد بزرگ داشت زبانی بوده است که او به آن شعر می سراید و درنهایت متن شعرها از صفحه‌ی 40 شروع می‌شود.

شعر «آب‌انبار» که در سال 1932 منتشر شد، از مؤثرترین شعرهای سفریس خوانده می‌شود و بار تراژیک بالایی دارد. قسمتی از «آب‌انبار» را در زیر می‌خوانیم:

«اما این‌جا، زیر خاک، آب‌انباری ریشه دوانده‌ست، گرم

مغاک پنهانی که گرد می‌آورد

ناله‌های هر پیکر را در هوا

نبرد با شب، با روز

و جهان که قد می‌کشد و می‌گذرد

دستی به آن نمی‌رساند

زمان می‌گذرد، خورشیدها و ماه‌ها

اما آب سخت شده‌ست چون آبگینه‌ای

آرزو چشمان باز دارد

آن‌گاه که بادبان‌ها همه غرق می‌شوند

بر لب دریایی که پرورش می‌دهد آرزو را.[4]

گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس، در مجموعه‌ی شعر جهان قرار دارد که به‌همت انتشارات مروارید در دست‌رس علاقه‌مندان قرار گرفته است. مروارید در این مجموعه، کتاب‌های ارزنده‌ای وجود دارد که پشت جلد کتاب معرفی شده‌اند.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 18 کتاب

[2] صفحه‌های 82 و 83

[3] صفحه‌ی 17 کتاب

[4] صفحه‌های 169 و 170

رمان به رنگ اروپای شرقی

رمان به رنگ اروپای شرقی


 «رمان پلیسی» را در اوایل دهه‌ی 1970 نوشت و برای فرار از سانسور حاکم در آن زمان، وقایع داستان را به کشوری خیالی در آمریکای لاتین نسبت داد. این رمان با قدرتی کوبنده خشنونت‌های سیاه دیکتاتوری‌های جهان را به تصویر می‌کشد. 

 

رمان پلیسی کرتس

رمان پلیسی. ایمره کرتس. گلبرگ برزین. تهران: نشر بازتاب‌نگار. چاپ اول: 1385. 2200 نسخه. 106 صفحه. 1300 تومان.

«ایمره کرتس در 1929 در مجارستان دیده بر جهان گشود، در 15 سالگی به آشویتز منتقل شد و در سال‌های سیطره‌ی دیکتاتوری "کمونیستی" در کشورش به نویسندگی ادامه داد. در سال 2002 جایزه‌ی نوبل ادبیات به خاطر کل آثارش به او اهدا شد.

رمان پلیسی را در اوایل دهه‌ی 1970 نوشت و برای فرار از سانسور حاکم در آن زمان، وقایع داستان را به کشوری خیالی در آمریکای لاتین نسبت داد. این رمان با قدرتی کوبنده خشنونت‌های سیاه دیکتاتوری‌های جهان را به تصویر می‌کشد.»[1]

ایمره کرتس به زبان آلمانی تسلط دارد. او کارهایی از نیچه، فروید، هوفمانشتال و آرتور شنیتسلر را به مجاری بگردانده است. کرتس رمان پلیسی را در سال 1977 نوشت، کتاب در سال 1990 به انگلیسی ترجمه شد و پس از آن تمام جهان را درنوردید.

ایمره کرتس مانند خیلی‌های دیگر، پیش از آن‌که نوبل را از آن خود کند در ایران ناشناخته بود و رمان پلیسی او نیز پس از سه سال از دریافت جایزه‌ی نوبل توسط نویسنده‌اش، توسط خانم برزین به فارسی بگردانده شد. از آثار ترجمه‌شده توسط گلبرگ برزین، می‌توان از موش‌ها و آدم‌ها اثر اشتاین‌بک نام برد که توسط نشر گلمهر به بازار کتاب روانه شده است. 

پس رامون شروع کرد به زوزه کشیدن. تمام نفرتش را نثار ما کرد. انگار آن را استفراغ می‌کرد. ما را مفتری‌هایی می‌دید که تورشان را دور آدم‌های بی‌گناه می‌بافند.

داستان را مردی روایت می‌کند که با اجازه‌ی وکیلش، خاطراتش را مکتوب می‌کند. او در این خاطرات بیش از هر چیز به ماجرای پدر و پسری یهودی می‌پردازد. وکیل مرد بر این عقیده است که جهان به چشم مرد مانند یک رمان پلسی است. ما در این‌جا با ژانر رمان پلیسی مواجه نیستیم بلکه آن‌چه در فضای جهان داستانی موج می‌زند، پرهیبی از یک چیدمان پلیسی است.

در این رمان یک بازی در جریان است. یک فانتزی برای انریکو، پسر یک مرد ثروتمند، که می‌خواهد در تضاد با نوع زندگی‌اش، کار تشکیلاتی انجام بدهد و پدرش چون تب تند او را خاموش‌ناشدنی می‌یابد، او را وارد یک توهم عضویت و فعالیت در یک گروه مخالف می‌گرداند. به او بسته‌هایی را برای جابه‌جا کردن می‌سپارد و از او می‌خواهد که این بسته‌ها را به مکان‌های معینی ببرد. حال آن‌که این بسته‌ها چیزی به‌جز کاغذهای سفید نیستند. پسر دستگیر می‌شود و در جریان بازجویی و سرانجام مواجه با پدر، حقیقت را در می‌یابد. او به پدر می‌گوید که قصد دارد پس از آزادی آدم‌کش شود و اولین گزینه‌اش خود اوست. البته این خواسته هیچ‌گاه عملی نمی‌شود چراکه پدر و پسر را همان روز اعدام می‌کنند.

ایمره کرتس

شخصیت‌های دیگر رمان پلیسی هم به‌نوعی درگیر یک توهم این‌چنینی در روابط خود هستند، گویی ما با یک چینش تئاتری از یک رویداد پر از سوءتفاهم در یک فضای مسموم رویارو هستیم:

«پس رامون شروع کرد به زوزه کشیدن. تمام نفرتش را نثار ما کرد. انگار آن را استفراغ می‌کرد. ما را مفتری‌هایی می‌دید که تورشان را دور آدم‌های بی‌گناه می‌بافند. ما را قصاب می‌دید، آدم‌کش، جلاد. و چیزهای دیگر. دیاز با سرِ پایین به حرف‌هایش گوش می‌کرد، آرنجش را روی میز کارش گذاشته بود، نوک انگشتانش روی صورتش به هم می‌رسیدند. استراحت می‌کرد. ناگهان، رامون ساکت شد. سکوت طولانی. سپس دیاز پیروزمندانه از جا بلند شد. با قدم‌های آرام دور میزش چرخید، یک رانش را روی میز گذاشت و نشست. ژست مورد علاقه‌اش بود. لحظه‌یی بی‌حرکت ماند، روبه‌روی رامون. یک‌دفعه به جلو خم شد. خیلی محکم این کار را نکرد، مواظب بود اثر ماندنی به جا نگذارد. سپس نوبت رودریگز رسید. منِ تازه‌کار فقط صورت‌جلسه می‌نوشتم.»[2]

با نگاهی به پارگراف بالا، چند مساله را می‌توان مورد بررسی قرار داد. پروسه‌ی نشر زمانی کامل خواهد بود که روند آن به خوبی و با ترتیب طی شود. در همین پاراگراف بالا، با جابه‌جایی چند کلمه و به‌گزینی واژگان، حاصل کار نوشتاری نزدیک‌تر به زبان سره خواهد بود. اگرچه پاره‌ای از نشرها لزوما ویراستار را در همان سطح ابتدایی آن مورد نظر داشته‌اند، ولی هنوز در برابر صنعت نشر راه دشواری برای رسیدن به یک تولید استاندارد وجود دارد.

پی نوشت:

[1] پشت جلد

[2] صفحه‌ی 43 کتاب


راه قدم زدن آندره‌ تارکوفسکی

آندری تارکوفسکی و راهش 


 عبور انسان از کرانه‌های دور یا نزدیک جهان او را با تمام جهان مرتبط می‌کند، این معنای سینماتوگراف است.


آندری تارکوفسکی و راهش

آندری تارکوفسکی و راهش: تجسم زمان. گردآوری و ترجمه‌ی مهران سپهران. ویراستار: محسن آزرم. تهران: نشر چشمه. چاپ اول: 1389. 1200 نسخه. 184 صفحه. 6500 تومان.

«هنرمند زمانی آغاز می شود که مقصودش با نظام شخصی ویژه ی تجربیات و شناخت او از جهان واقعی روی نوار و فیلم متبلور شده باشد. کارگردان اثرش را در دادگاه بیننده عرضه می کند و آن را همچون مهم ترین آرزوی قلبی اش با او در میان می گذارد. فقط در سایه ی وجود دیدگاهی شخصی بر پرده، او فیلسوف گونه ی هنری خویش می شود و به جایگاه هنرمند ارتقا می یابد و سینماتوگراف، به عنوان هنر مطرح می شود...»[1]

پدرش آرسنی تارکوفسکی، شاعر برجسته‌ای بود و مادرش ماریا ایوانووا ویشنیاکووا نام داشت. او در هنگام تحصیل در مدرسه‌ی سینمایی مسکو دو فیلم کوتاه ساخت، که یکی از آن‌ها برنده‌ی جایزه‌ی جشنواره‌ی نیویورک شد. اولین فیلم بلندش «کودکی ایوان» بود که در همان سال شیر طلایی وین را ربود. از فیلم‌های دیگر او می‌توان به «سولاریس» و «ایثار» اشاره کرد.

مهران سپهریان در مقدمه، مقاله‌های موجود در کتاب را به سه دسته تقسیم می‌کند:

«گروه اول مصاحبه‌ها و سخنرانی‌های ضبط‌شده است که خانم چگونوا آن‌ها را از روی نوار پیاده کرده است.

گروه دوم نوشته‌هایی از دوستان و آشنایان تارکوفسکی است که درباره‌ی او سخن گفته‌اند.

گروه سوم شامل نوشته‌های خود تارکوفسکی است که شامل دو مقاله است یکی زندگی‌نامه‌ی اوست که تارکوفسکی به‌هنگام ثبت‌نام در دانشگاه VGIK به دانشگاه ارایه داده است و دیگری مقاله‌ی «تجسم زمان» است.[2] 

آندری تارکوفسکی به‌سبب نمایش عمومی فیلم‌هایش در ایران، برای قشر سینمایی و روشنفکر ایرانی شخصیتی شناخته شده است. از همین روست که چندین کتاب به زبان فارسی درباره‌ی او برگردانده یا تدوین شده است.

آندری تارکوفسکی به‌سبب نمایش عمومی فیلم‌هایش در ایران، برای قشر سینمایی و روشنفکر ایرانی شخصیتی شناخته شده است. از همین روست که چندین کتاب به زبان فارسی درباره‌ی او برگردانده یا تدوین شده است. از این دست کتاب‌ها می‌توان به آینه به روایت صفی یزدانیان که توسط نشر نی به چاپ رسیده است و همین‌طور به کتاب امید بازیافته: سینمای آندری تارکوفسکی به‌همت بابک احمدی و نشر مرکز اشاره کرد.

آندری تارکوفسکی و راهش

آندری تارکوفسکی و راهش: تجسم زمان آخرین کتاب از این گونه است که سراغ داریم. در بخش‌های مختلف این کتاب، با توجه به حرف‌های دیگران و همین‌طور خود تارکوفسکی، از او تصویری به دست می‌آید که خیلی نزدیک به همان شاعر غمگین فیلم‌هایش است، همان شاعر غمگینی که فیلم‌ها را ساخت و برای ما بر جای گذاشت.

«سینماتوگراف، مستعد به‌کارگیری هرگونه حقیقت جاری در زمان است؛ مستعد گزینش همه‌چیز از زندگی ست، هرچه ممکن باشد. آن‌چه در ادبیات جزیی از امکانات به نظر می‌رسد، پیش‌آمدهای به‌خصوص (برای مثال، ظهور و سقوط مستند Lenvoi در کتاب مجموعه‌داستان‌های همینگوی به نام در زمانه‌ی ما)، برای سینماتوگراف ظهور قوانین بنیادی هنری ست. آن‌چه برای رمان و نمایشنامه بافت طبیعی و ذاتی به نظر می‌رسد، برای سینما ذاتی نیست.

تقابل انسان با محیط بی‌نهایت اطرافش، او را با فردیت‌های مردم هماهنگ می‌کند، عبور انسان از کرانه‌های دور یا نزدیک جهان او را با تمام جهان مرتبط می‌کند، این معنای سینماتوگراف است.»[3]

و در پایان لازم است به انتخاب ویراستار توسط نشر چشمه اشاره کنم. آقای محسن آزرم از سال 1377 به‌طور در حوزه‌ی روزنامه‌نگاری سینما می‌نویسد، از این‌رو و از آن‌جایی که ویرایش ادبی اتفاق ویژه‌ای در کتاب را حاصل نداده بود، و از سوی دیگر، متن توسط آقای آزرم ویرایش فنی شده است. این اتفاق بس نیکویی ست که تقریبا می‌توان در کتاب‌هایی آن را دید و از آن جمله همین کتاب حاضر است. البته منوط به این‌که ویراستاری ادبی فراموش نشود و این دو در کنار هم انجام گیرند.

پی نوشت:

[1] پشت جلد

[2] صفحه‌ی 12 کتاب

[3] صفحه‌ی 52 کتاب

بدون حضور مادام بوواری

بدون حضور مادام بوواری 


 گوستاو فلوبر را در ایران، با «مادام بوواری» می‌شناسند. فلوبر نویسنده‌ای جدی و سخت‌کوش بود، برای هر کلمه، هر سطر و هر تصویر وقت می‌گذاشت و وسواس به خرج می‌داد، و البته نتیجه هم گرفت.


نامه هایی از مصر

نامه هایی از مصر. گوستاو فلوبر. مترجم نرگس جلالتی. تهران: انتشارات کتابسرای تندیس. چاپ اول: 1390. 1500 نسخه. 60 صفحه. 1500 تومان.

گوستاو فلوبر )12 دسامبر 1821/8 مه 1880)، از بزرگ‌ترین نویسندگان قرن نوزدهم فرانسه است. از آثار فلوبر که به فارسی ترجمه شده‌اند، می‌توان به افسانه ی سن ژولین راهب‌ و قلبی پاک ،بووار و پکوشه‌، تربیت‌ احساسات‌، سالامبو، مادام‌ آرنو، مادام‌ بوواری‌ و وسوسه‌‌ی آنتونیوس‌ قدیس‌ اشاره کرد.

گوستاو فلوبر را در ایران، با مادام بوواری می‌شناسند. فلوبر نویسنده‌ای جدی و سخت‌کوش بود، برای هر کلمه، هر سطر و هر تصویر وقت می‌گذاشت و وسواس به خرج می‌داد، و البته نتیجه هم گرفت، گروهی معتقدند تربیت احساسات اولین رمان مدرن است.

فلوبر همچون شخصیت جوان رمان تربیت احساسات در جوانی راهی پاریس شد تا در رشته‌ی حقوق درس بخواند. او پس از چندی، حقوق را نیمه‌کاره رها کرد تا به نویسندگی بپردازد. فلوبر در زمان انقلاب سال 1848 فرانسه، بیست‌وهفت‌ساله بود.

نامه‌هایی از مصر شماره‌ی 16 از مجموعه‌ی «تندیس‌های جیبی» است که قرار است همچنان ادامه پیدا کنند. در این مجموعه، آثار کم‌حجمی از نویسندگان بزرگ می‌آید که هر کدام کم‌تر از 100 صفحه‌ی جیبی را به خود اختصاص می‌دهند.

گوستاو فلوبر در سال 1849 سفری به خاورمیانه داشت و بعد از آن سفر، اثر مشهور خود مادام بوواری را نوشت. سفرهایی که از غرب به شرق می‌شوند و یا از شرق به غرب انجام می‌گیرند، اگر تحفه‌ای چون سرگذشت‌نامه یا سفرنامه در پی داشته باشند، خیلی چیزها را بر ما آشکار خواهند کرد و شاید شباهت‌هایی را هم در این میان به دست دهند:

«یک‌طرف بیابان و طرف دیگر مراتع سرسبز قرار داشت. از آن فاصله چنارها شبیه دشت نورماندی با درختان سیبش بود.»[1]

گاهی چنان بیگانگی نسبت به فضا یا حتی انسان‌ها دست می‌دهد و حس غریبی در فضای ناشناخته‌ای که به آن پا گذاشتی موج می‌زند که تو صرفا مشاهده می‌کنی و عکس خود را از منظره می‌گیری:

«لهجه‌های تو حلقی و خنده‌های شدیدشان درست شبیه نعره‌های حیوانات وحشی است. لباس‌های سفید و بلند، دندان‌های سفید که در میان لب‌های کلفت می‌درخشد، بینی‌های پهن سیاه‌پوستی، پاهای خاک‌آلود، گردنبند و دستبندها همه نشانه‌ی یک مرد مصری است»[2]

آسیا فراتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کردم. هر موردی که در ذهنم مبهم و نامشخص بود در این‌جا تصویر واضحی از آن را یافتم. حقایق جای ظن و گمان را گرفت. خیلی عالی‌تر از آن چیزی است که من قبلاً با آن مواجه بودم.

در مقابل جمله‌های بالا، چند سطر بعد، فلوبر با چنان شیفتگی‌ای از شتر یاد می‌کند که به ناگاه خواننده را هم درگیر حس زیباشناسی خود می‌کند:

جالب‌ترین حیوان شتر است – من هرگز از دیدن این چهارپا خسته نمی‌شوم که مثل بوقلمون راه می‌رود و گردنش را همانند قو تکان می‌دهد. فریادهایش هم به شکلی است که من به‌خاطر تقلید آن از پا در آمدم – امیدوارم که تا زمان بازگشت در خاطرم بماند – اما بازآفرینی آن بسیار سخت است – صدایی مثل تلق و تلوق با نوعی غرغره کردن با صدایی لرزان همانند همراهی‌کننده‌ها در موسیقی.»[3]

فلوبر در جواب سوالی درباره‌ی آسیا چنین اظهارنظر می‌کند:

«از من پرسید که آیا آسیا بهتر از آن چیزی است که تصورش را می‌کردم. بله، همین‌طور است؛ و حتی خیلی بیش‌تر از آن، آسیا فراتر از آن چیزی است که فکرش را می‌کردم. هر موردی که در ذهنم مبهم و نامشخص بود در این‌جا تصویر واضحی از آن را یافتم. حقایق جای ظن و گمان را گرفت. خیلی عالی‌تر از آن چیزی است که من قبلاً با آن مواجه بودم.»[4]

در پایان باید گفت که نامه‌هایی از مصر از آن جهت خواندنی‌تر است که ما مصر را از نگاه گوستاو فلوبر می‌بینیم که تربیت احساسات و مادام بوواری را نوشته است. توصیف‌ها، نکته‌هایی که برای او بارزتر هستند و دیدگاه او نسبت به مسایل شاید درک بهتری از او برای علاقمندانش ایجاد کند.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 15 کتاب

[2] صفحه‌ی 19 کتاب

[3] صفحه‌ی 19 و 20 کتاب

[4] صفحه‌ی 33 و 34 کتاب