کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

و انسان قادر به زندگی ست

و انسان قادر به زندگی ست 


پس از چاپ نخستین مجموعه‌شعرش با نام «زمان سپری‌شده» عکس او بر روی جلد مجله‌ی اشپیگل رفت و او را «نخستین زن شاعر آلمانی‌زبان پس از جنگ» لقب دادند.


خدای خوب منهتن

خدای خوب منهتن. اینگبرگ باخمن. ترجمه‌ی مجید عباسیان. تهران: نشر افراز. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه.  128 صفحه.  3300 تومان.

اینگبرگ باخمن پیش از آن‌که نمایشنامه‌نویس یا داستان‌نویس باشد، شاعر است و پیش از آن‌که فارسی‌زبانان با خدای خوب منهتن، او را به‌عنوان نمایشنامه‌نویس بشناسند، نخستین بار هوشنگ طاهری با ترجمه‌ی چند داستان از باخمن، او را به جامعه‌‌ی ادبی ایران معرفی کرد، بعد هم در سال 1381 ماندانا مقدم با ترجمه‌ی مجموعه‌شعر پرواز با ترانه در شناساندن باخمن به شعردوستان کوشید و پس از آن نیز جسته‌گریخته کارهایی توسط مترجمان به فارسی برگردانده شد.

اینگبرگ باخمن در سال 1926 در کلاگنفورت (کرنتن اتریش) به دنیا آمد. او شروع جنگ جهانی را پایان دوران کودکی خود می‌داند. پس از جنگ به تحصیل در زمینه‌ی حقوق و فلسفه پرداخت. در سال 1946 نخستین داستان خود با نام کشتی را منتشر کرد و سیر نوشته‌های او از آن‌زمان ادامه پیدا کرد. پس از چاپ نخستین مجموعه‌شعرش با نام زمان سپری‌شده عکس او بر روی جلد مجله‌ی اشپیگل رفت و او را «نخستین زن شاعر آلمانی‌زبان پس از جنگ» لقب دادند، اگرچه تئودور آدورنو در جایی گفته است که «پس از آشویتس دیگر شعر نوشتن کاری وحشیانه است.» با تمام این احوال پس از چاپ دومین مجموعه‌شعر خود در سال 1956، دیگر دست به چاپ مجموعه‌شعر نزد.

«خدای خوب منهتن آخرین نمایشنامه‌ی اینگبرگ باخمن، شاعر شهیر اتریشی است. وجه تمایز این درام با دیگر داستان‌های بزرگ عشقی از ادبیات جهان که به آن‌ها در خود این نمایشنامه نیز اشاره می‌شود این است که این بار نه موانع و مشکلات خارجی، نه گردش چرخ ستمگر، که یک ماده‌ی منفجره، یک عنصر نابودی در بطن عصیانی خود عشق باعث مرگ آن می‌شود، عنصری در «قالب شخصیتی خدای خوب منهتن».[1]

«روز شده بود. در سراسر عمودی‌ها و افقی‌های شهر زندگی می‌تپید و سرودی عصیانی از نو آغاز گشت، سرودی دوباره در وصف کار و کارمزد و بهره‌ی بیشتر. دودکش‌ها استوار بر جای ایستاده بودند همچون ستون‌های دگرباره از خاکستر و ویرانه‌ها برخاسته‌ی یک بابل یا یک نینیوا، و جمجمه‌های تیز و کند برج‌ها و آسمانخراش‌های غول‌آسا گنبد شرجی و خاکستری آسمانی را لمس می‌کردند که از فرط رطوبت چکه می‌کرد و مثل تکه اسفنجی کهنه و چرب و کثیف سقف خانه‌ها را خیس می‌کرد. راویان در چاپخانه‌های بزرگ دست در حروف سربی فرو بردند و اخبار امروز و فرداها را چاپ و منتشر کردند. هزاران تُن کله از تن هزاران‌ هزار ماهی در بازارها بر زمین غلطید و صدها لاشه در مرده‌شورخانه‌ها برای واپسین بار مانیکور و پدیکور شدند و ترگل و ورگل برای سوگواری به نمایش گذاشته شدند.»[2]

این‌ها حرف‌های خدای خوب است. خدای خوب در این نمایشنامه زیاد حرف می‌زند، شاید این لحن خطابه‌گون شاعر باشد که خدایگان شعر را وارد ماجرا می‌کند. آن مقوله‌ی دومی که چه در آثار باخمن و به‌طور خاص خدای خوب منهتن و چه در آثار دیگر نویسندگان آلمانی‌زبان پس از جنگ جهانی به چشم می‌خورد، دارای اهمیت است. به این لحاظ که دریابیم هرکدام با آن فاجعه‌ی عظیم چگونه رویارو شده‌اند و چگونه با این حقیقت عظیم و تلخ کنار آمده‌اند و یا اصلا این مساله چیزی ست که بتوان با آن کنار آمد و به ترمیم پرداخت؟ 

چه‌کسانی به غیر از آنانی که در میان شما هستند و به سرنوشتی سخت دچار شده‌اند می‌توانند بهتر گواهی دهند که توان ما فراتر از شقاوت ماست.

«می‌تونین برین راهرو را برین تا به مجسمه‌ی پدر قاضی مقدس برسین. آن‌جا یک خروجی فرعی هست. پنهانی از آن‌جا برین بیرون. کسی جلوتونو نمی‌گیره.»[3]

و آیا واقعا کسی جلوی کسی را نمی‌گیرد؟

این‌طور گمان نمی‌رود. اصلا مهم نیست که در آن فجایع چقدر نقش داشته‌اید یا اصلا در آن فاجعه حضور داشته‌اید، آن روزها، همه‌ی آن‌ها را مثل سایه تعقیب می‌کند.

پس از متن نمایشنامه، سخنرانی ایگبرگ باخمن به مناسبت دریافت جایزه‌ی نمایش رادیویی از بنیاد نابینایان جنگ می‌آید. در جایی از این سخنرانی می‌گوید:

«چه‌کسانی به غیر از آنانی که در میان شما هستند و به سرنوشتی سخت دچار شده‌اند می‌توانند بهتر گواهی دهند که توان ما فراتر از شقاوت ماست، که انسان، به غارت رفته و زمین خورده، توانایی دوباره برخواستن را دارد، که انسان مأیوس، و این یعنی تهی از توهم امیدی دروغین، قادر به زندگی ست.»[4]

و انسان قادر به زندگی ست.

در پی متن سخنرانی باخمن، متنی با عنوان «در ازای یک زندگی‌نامه» می‌آید که به‌طور مختصر به شرح زندگی اینگبرگ باخمن می‌پردازد. پس از آن، توضیحاتی چند آمده است و بعد هم «لوحه‌ی زمان» است که در پایان آمده است.

خدای خوب منهتن روایت عشق است، عشقی که تکرار می‌شود و نامکرر است. این بار هم تکرار می‌شود و باز هم شنیدنی است اگرچه زخم می‌زند.

پی نوشت ها :

[1] پشت جلد کتاب

[2] صفحه‌ی 33 کتاب

[3] صفحه‌ی 103 کتاب

[4] صفحه‌ی 108 کتاب

پرنده‌های سپید و سیاه

پرنده‌های سپید و سیاه 


 ناهید سرشگی مدیر نشر فراگاه است، هم شعر می‌نویسد، هم داستان می‌نویسد و هم به شیوه‌ی ویژه‌ی خودش نقاشی می‌کشد.


شطرنج‌های بی پرنده

شطرنج‌های بی پرنده. ناهید سرشگی. ویراستار: یزدان سلحشور. کرج: انتشارات فراگاه. چاپ نخست: پاییز 1388. 1000 نسخه.  140 صفحه.  2500 تومان.

«تمام روزهایم

          تو بودی و مردمک‌های آینه

و جست‌وجوهایی

که مانده بود برسد به کجا

می‌خواستم از خویش / تن را برداری و

                                             به پا خیزم

یقین کنم یابنده‌ام!

                        تو را

                          که نزدیک آینه‌ای!

پیدا می‌کنم

        خودم را

و گرنه! . . . کنار نمی‌آیم

               با هیچ خویش تنی...»[1]

ناهید سرشگی مدیر نشر فراگاه است، هم شعر می‌نویسد، هم داستان می‌نویسد و هم به شیوه‌ی ویژه‌ی خودش نقاشی می‌کشد. او نقاشی‌هایش را روی بوم‌هایی ساخته‌شده از گونی می‌کشد، همان‌طور که شعرهایش هم روی لطیف واژه‌ها را به خود ندیده‌اند؛ درواقع تجربه‌های سخت را زیاد هم نمی‌توان نرم و روان کشید و نوشت. با این‌وجود، شعر او و نقاشی او سرشار از صمیمت و سادگی ست درعین‌حال که گره های خودش را هم دارد.

ناهید سرشگی اولین بار با کتاب جهان دو کلمه وارد دنیای ادبیات شد. کتاب‌های بعدی او در پی این کتاب، از راه رسیدند. سی‌صد و نوزده، کی با من دست تکان می‌دهد؟، این شاعرانه نیست و شطرنج‌های بی پرنده هریک به کشف چشم‌اندازی امید بستند و شاعر را رو به ورطه‌ای نو کشاندند. از آن‌طرف، نقاشی‌های ناهید سرشگی، روی دیگر سکه را نیز به ما نشان می‌دهند، روی دیگری که شاید شعر کم‌رنگ‌تر باشد در آن، ولی در هر حال ناهید سرشگی نقاش، به‌سوی دنیای شعر سرک می‌کشد و ناهید سرشگی شاعر هم سری به دنیای خیال‌انگیز نور و رنگ می‌زند گاهی.

درهرحال، «شطرنج‌های بی‌پرنده» در مسیر شاعرانگی‌های ناهید سرشگی منزلگاه خوبی ست برای خواندن شعرهایی که با تو بی‌پیرایه می‌نشینند.

«بعد از این با خط شکسته می‌نویسم: ت و!

و گوشواره‌هایم را

بر درخت سیمی می‌آویزم

                      که با هر تکان باد

بی‌ برگ می‌شد و بی بار

درست مثل حالای من

که دست‌هایم خالی شده‌اند از تو

                    از بهاری که قول داد

بعد از هر سینه‌خیز شدن

...»[2]

در این کتاب، نام یزدان سلحشور با عنوان ویراستار آمده است. گروهی با گروه دیگر هنوز بر سر این مساله در کشاکش هستند که آیا شعر احتیاج به ویراستار دارد یا نه؟ و اگر احتیاح دارد، در چه سطحی باید این کار صورت پذیرد؟ گذشته از همه‌ی این‌ها، با نگاهی کوتاه و سرسری هم می‌توان به این نکته رسید که حضور ویراستار در کتاب ملموس نیست. این‌که ویراستار در این کتاب دقیقا چه‌کاری را انجام داده است، جای سوال دارد. واژه‌گزینی‌ها، سطربندی‌ها، شکل ساختاری، تصویرسازی‌ها و هر آن‌چه کار را نسبت به پیش از حضور ویراستار استیلا دهد، به چشم نمی‌خورد.

درهرحال، شطرنج‌های بی‌پرنده در مسیر شاعرانگی‌های ناهید سرشگی منزلگاه خوبی ست برای خواندن شعرهایی که با تو بی‌پیرایه می‌نشینند.

«کی می‌رسد ماه بی خبر

ول کند خود را / گوشه‌ای / تنبل!

و روز یله بر مبل

                       در حضور تو بگذرد

در آشپزخانه / باز می‌کنم شیر آب را

                                         می‌گذرند از سرم

                         وقت ملاقاتش را نگیرید از من!

شاید برسد از راه

او که گوشه‌ی تنبل ماه

تقویم را تسبیح

                در دست‌های سال می‌چرخاند»[3]

 

پی نوشت:

 [1] صفحه‌ی 97 و 98 کتاب

[2] صفحه‌ی 76 و 77 کتاب

[3] صفحه‌ی 34 و 35 کتاب 

http://faragah.blogfa.com/

کتاب گورستان

کتاب گورستان 


 کتاب با صحنه‌ای از یک جنایت شروع می‌شود. اعضای خانواده‌ی نوبادی کشته می‌شوند و این‌چنین است که او پس از خلاص شدن از آن تنگنا، به گورستان می‌رسد.


کتاب گورستان

کتاب گورستان. نوشته‌ی نیل گیمن. ترجمه‌ی فرزاد فربد. کتاب های پریان (نشر پنجره)تصویرساز: کریس ریدل. چاپ نخست (ناشر در قطع جدید): 1390. 1100 نسخه. 348 صفحه. 8500 تومان.

کتاب گورستان داستان پسری ست که توسط مردگان به فرزندی پذیرفته می‌شود و از آن‌ها کارهای عجیب‌وغریب یاد می‌گیرد. نوبادی وقتی‌که هجده ماه بیشتر نداشت، از توی تختش خارج می‌شود و به‌سوی گورستان تاتی‌تاتی‌کنان به‌پیش می‌رود. کتاب با صحنه‌ای از یک جنایت شروع می‌شود. اعضای خانواده‌ی نوبادی کشته می‌شوند و این‌چنین است که او پس از خلاص شدن از آن تنگنا، به گورستان می‌رسد. داستان برگفته از کتاب معروف رودیارد کیپلینگ با نام کتاب جنگل است.

کتاب گورستان نیل گیمن، در سال 2009 بهترین کتاب کودک آمریکا شناخته شد و این کتاب جایزه‌های زیادی را برای نویسنده‌اش در پی داشته است؛ مدال نیوبری 2009 میلادی، جایزه‌ی هوگو 2009 میلادی، جایزه‌ی لوکاس 2009 میلادی و مدال کارنگی 2010 میلادی، ولی کسی که در نوشتن غرق می‌شود بهترین جایزه برای او نوشتن و نوشتن است و همین او را برای سفری خستگی‌ناپذیر در دنیای کلمه ها و قصه‌ها هیجان‌زده می‌کند.

به‌جز کتاب گورستان نیل گیمن، که هم از سوی انتشارات پنجره (کتاب‌های پریان) و هم از سوی نشر افق (در سال 1388) به چاپ رسیده است، می‌توان به ترجمه‌ی کورالاین هم که هنری سلیک آن را تبدیل به فیلم کرده است، اشاره کرد و این نکته قابل ذکر است که کورالاین توسط شش ناشر منتشر شده است. کتاب‌های دیگری که از این نویسنده‌ی خلاق به فارسی برگردانده شده‌اند آد  و هیولاهای یخی و ج مثل جادو با ترجمه‌ی همین مترجم و روزی که پدرم را با دو ماهی طلایی عوض کردم و گرگ‌های توی دیوار از سوی نشرها و مترجم‌های دیگر به بازار کتاب ایران راه یافته‌اند.

گیمن نویسنده‌ی معروف و بزرگی ست و شاید پیش از آن‌که خودش بداند، کلاسیک شده است. داستان اونزهای خوب او، به‌مدت هفده ‏هفته در ‏فهرست پرفروش‌ترین‌های لندن قرار داشت. علاوه‌بر آن، داستان‌های بلند سرزمین ناشناخته و گرد و غبار ستاره‌ای در سال 1999 ‏به‌عنوان بهترین رمان بزرگسال، جایزه‌ی «میث اوپیک» و ‏در سال 2001 ‏کتاب اسطوره‌های آمریکایی در فهرست‌ پرفروش‌ترین داستان‌های بلند آمریکا قرار گرفت.‏ 

همه مدام از اسکارلت می‌پرسیدند چه اتفاقی برایش افتاده و او به صادقانه‌ترین شکل ممکن جواب داد و به آن‌ها گفت پسری به نام نوبادی او را به اعماق تپه برده، جایی‌که مردی ارغوانی و خالکوبی‌شده در دل تاریکی نمایان شده بود.

«همه مدام از اسکارلت می‌پرسیدند چه اتفاقی برایش افتاده و او به صادقانه‌ترین شکل ممکن جواب داد و به آن‌ها گفت پسری به نام نوبادی او را به اعماق تپه برده، جایی‌که مردی ارغوانی و خالکوبی‌شده در دل تاریکی نمایان شده بود، اما درواقع فقط یک‌جور مترسک بود. به او یک تخته شکلات دادند و صورتش را پاک کردند و پرسیدند آیا مرد خالکوبی‌شده سوار موتورسیکلت بوده، و پدر و مادر اسکارلت که حالا دیگر خیالشان راحت شده و نگران نبودند از دست او و خودشان عصبانی بودند و به یکدیگر می‌گفتند تقصیر نفر مقابل است که گذاشته دختر کوچولویشان در یک گورستان بازی کند، هرچند منطقه‌ای حفاظت‌شده باشد، و این‌که اگر هر لجظه چشمت به بچه‌ات نباشد معلوم نیست چه بلایی بر سر او بیاید... به‌خصوص بچه‌ای مثل اسکارلت.»[1]

مترجم این کتاب در سال 1386، مترجم برگزیده‌ی ادبیات علمی-تخیلی شده است و گویا قرار است نیل گیمن را بیش از پیش با فارسی‌زبانان آشنا کند. یونیفورم شکیل، قطع مناسب و راحت، صفحه‌بندی حرفه‌ای همه از مشخصه‌های این کتاب و البته سری کتاب‌هایی هستند که کتاب گورستان نیز در میان آن‌ها قرار دارد. این کتاب مولفه‌های مورد توجهی را در خود دارد که می‌توان به‌عنوان نکته های مثبت از آن‌ها یاد کرد ولی بهتر می‌بود که در کنار این‌همه زحمت در خور تحسین، به چند نکته‌ توجه بیشتری می‌شد:

با خواندن همین پاراگراف بالا که از متن کتاب آورده شده است هم می‌توان به مسایل ویرایش و نکته‌های بلاغی چندی اشاره کرد که با رعایت کردن آن‌ها، متن یکدست‌تر و سلیس‌تری در اختیار مخاطب قرار می‌گرفت و نکته‌ی بعدی در خصوص واژه‌گزینی‌هاست؛ ما در فارسی حاضر، اصطلاح «بچه‌ی نوپا» را به کار نمی‌بریم به‌خصوص این‌که مخاطب اصلی این کتاب نوجوانانی‌اند که مدام در حال پالوده کردن زبان خود هستند. حال در چنین ورطه‌ای، استفاده از کلمه‌هایی مثل «نو پا» و از این دست، هردم کتاب را دچار سکته می‌کند و ریتم را می‌اندازد و از سوی دیگر، استفاده از اسم‌های توصیفی‌ای مانند «نوبادی» و از آن‌سو ترجمه‌ی یک‌سری از این گروه‌های اسمی چون «مردک همه‌کاره» کمی مشکل‌ساز است و نکته‌ی دیگر این‌که تصور بر این است که برای چنین کتاب‌هایی خیلی بهتر است پاورقی یا پی‌نوشت در نظر گرفته شود تا درک بهتری از فضا به خواننده دست دهد.

درهرحال، ترجمه و نشر کتاب‌هایی چون کتاب گورستان امیدبخش ورود به ژانرها و عرصه‌های مختلف ادبیات داستانی ست.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 68 کتاب

شما در منزل کاناپه‌ای برای استراحت شخصی دارید؟

شما در منزل کاناپه‌ای برای استراحت شخصی دارید؟ 


«پرواز» نخستین اثر ماریان کیس است که به فارسی برگردانده شده است، نویسنده‌ای که کتاب‌هایش خوب می‌فروشد و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها در سرتاسر دنیا خوانده می‌شود.


پرواز. ماریان کیس

پرواز. ماریان کیس. ترجمه‌ی رقیه آسوده. تهران: کتابسرای تندیس. تندیس‌های جیبی: جلد 17. چاپ نخست: پاییز 1390. 1500 نسخه. 94 صفحه. 1500 تومان. 

ماریان کیس، رمان‌نویس و داستان‌سرای ایرلندی در سال 1963 در خانواده‌ای در لیمریک ایرلند به دنیا آمد. او از نویسندگان آثار پرفروش است و بیشتر به طنز و مطایبه شهرت دارد. مدت کوتاهی به مشاغل مختلف پرداخت. در دانشگاه دوبلین حقوق خواند اما مدتی بعد دانشگاه را رها کرد. از سال 1995 به‌طور تمام‌وقت کار نویسندگی را آغاز کرد. کیس از جمله پرکارترین نویسندگان معاصر ایرلندی است و مورد تحسین بسیار قرار گرفته است. جایزه‌ی معتبر ادبیات ایرلند را گرفته. او در انگلستان زندگی می‌کند. کیس به شیوه‌ای استادانه مشکلات جوانان و زنان را به تصویر می‌کشد. آثار داستانی و نوشته‌های دیگرش علاوه بر جوایز بین‌المللی که کسب کرده به بیش از سی و دو زبان ترجمه شده است.1

پرواز نخستین اثر ماریان کیس است که به فارسی برگردانده شده است، نویسنده‌ای که کتاب‌هایش خوب می‌فروشد و میلیون‌ها نسخه از آن‌ها در سرتاسر دنیا خوانده می‌شود. نوشتاری به‌شدت نزدیک، پیرامون مسایل و مواردی که شاید به چشم نیایند و شاید هیچ‌وقت در مورد آن‌ها صحبت نکنیم، شاید هیچ‌گاه گمان نکینم که موتیف‌های خوبی برای نوشتن یک اثر ادبی باشند یا دغدغه‌هایی برای درمیان گذاشتن با دیگری، ولی باید گفت که همین‌ها هستند که زندگی را لحظه به لحظه به پیش می‌برند و می‌سازند و شکل می‌دهند، همین تکه‌های کوچک روزمرگی که ویرجینیا وولف معتقد است، چون بخش اعظمی از زندگی ما را تشکیل می‌دهند پس اهمیتشان را نمی‌توان نادیده گرفت.

«فکر می‌کنم از همه‌ی راه‌حل‌های پیشنهادشده شاید بهترینش این است که سعی کنید هرچه سریع‌تر خودتان را با زمان محلی وفق دهید. هرچند انجام آن فوق‌العاده دشوار است. موقع پیاده‌روی احساس می‌کنم پاهایم حس ندارند و به نظر می‌رسد مثل قورباغه‌های کوچک نقره‌ای روی آب شناور هستم. پیاده‌رو به‌طرفم بالا می‌آید. همه‌چیز حالتی عجیب و توهم‌انگیز به خود می‌گیرد. ولی این را هم بگویم که اگر چنین حالتی به شما دست داد تنها چیزی که می‌تواند نجات‌تان دهد، استفاده از داروهای آرام‌بخش است.»

ژوهانسبورگ شهرت بدی در مورد خشونت دارد. هنگام رانندگی از فرودگاه همه‌ی خانه‌ها تیره و گرفته و ترسناک به نظر می‌رسید.

قرار گرفتن در موقعیت‌های مختلف، روی دید و حس ما نسبت به خود و پیرامون‌مان تاثیر می‌گذارد. ماریان کیس این دغدغه‌ها را و لزوم توجه به آن‌ها را در پرواز بازتاب داده است:

«درست مثل بچه‌های کوچک در یک سفر طولانی از مادرشان می‌پرسند، "هنوز نرسیدیم؟" و مادر به جای آن‌که با جدیت و سردی بگوید "اگر قوی باشید و تحمل کنید ساعاتی دیگر خواهیم رسید..." آن‌ها را گول می‌زند و می‌گوید "به‌زودی می‌رسیم عزیزم، به‌زودی".»3

یا:

«ژوهانسبورگ شهرت بدی در مورد خشونت دارد. هنگام رانندگی از فرودگاه همه‌ی خانه‌ها تیره و گرفته و ترسناک به نظر می‌رسید.»4

گاهی دید ماریان کیس به جهان بیرونی ساده و چشم‌گیر و شاعرانه است. او شهرها، آدم‌ها، موقعیتی که در آن گیر می‌کند، مواجه‌ی هوایی بارانی با موهایش، رویارویی با هواپیمازدگی و هر آن‌چه او را برمی‌انگیزاند، از آن جهت جسورانه و قابل‌توجه است که بیشتر ما، نگاه کردن به مسایل به این شکل را پنهان می‌کنیم و بازتاب نمی‌دهیم، اگرچه بازیگوشانه است:

«نامه‌ی مأموریتم به دستم رسید، در آن خبر انتقال من به روسیه داده شده بود جایی به نام نووسیبرسیک، خیلی خوشحال شدم چون همیشه آرزو داشتم از جایی که نام آن به "اسک" ختم می‌شود دیدن کنم. مانند "امسک"، "تامسک"، "مرمانسک"، این‌ها مورد توجه من بود. اما فکر کردم نووسیبرسیک بهتر خواهد بود.»5

پرواز کتاب کم‌حجمی است که در سری کتاب‌های جیبی تندیس ارایه شده است. برای دست گرفتن در محیط‌های مدرن به کار می‌آید؛ در فرودگاه‌ها، ایستگاه‌های قطار، ایستگاه‌های اتوبوس و می‌توان چنین لحظه‌هایی را با آن پر کرد.

پی نوشت:

(1)پشت جلد کتاب

(2)صفحه ی 21 کتاب

(3)صفحه ی 28 کتاب

(4)صفحه ی 36 کتاب

( 5)صفحه ی 42 کتاب

بعد از مردن به شما می گویند جسد

بعد از مردن به شما می گویند جسد


باربارا پارک از بهترین و بامزه‌ترین نویسنده‌ها برای کودکان و نوجوانان است. مجموعه‌ماجراهای «جونی‌بی جونز»، که از نوشته‌های او برای کودکان است 

 

میک هارته این‌جا بود.

میک هارته این‌جا بود. باربارا پارک. ترجمه‌ی نازنین دیهیمی. تهران: نشر ماهی. چاپ نخست: 1390. 2000 نسخه.  80 صفحه.  2000 تومان.

«باربارا پارک از بهترین و بامزه‌ترین نویسنده‌ها برای کودکان و نوجوانان است. مجموعه‌ماجراهای جونی‌بی جونز، که از نوشته‌های او برای کودکان است، دائماً در فهرست پرفروش‌ها قرار دارد و رمان‌هایی که برای نوجوانان نوشته بیش از چهل جایزه را از آن خود کرده‌اند. او در زمینه‌ی علوم تربیتی تحصیل کرده و با شوهر و دو پسرش در آریزونا زندگی می‌کند.»[1]

مدتی ست نشر ماهی در زمینه‌ی ادبیات کودک و نوجوان فعال شده است و آرام و پیوسته این فعالیت را دنبال می‌کند. کتاب‌های دیگری هم که از پارک ترجمه شده‌اند، توسط نشر ماهی به چاپ رسیده‌اند؛ عملیات دک کردن کپک که توسط مترجم میک هارته این‌جا بود به فارسی برگردانده شده است و همین‌طور مجموعه‌ی جونی‌بی جونز که توسط امیرمهدی حقیقت ترجمه شده است.

شیوه‌ی برخورد خانم پارک با مسایل، وقتی آن‌ها را با بچه‌ها در میان می‌گذارد متفاوت از دیگرانی ست که فکر می‌کنند کودکان متوجه اطراف خود نیستند، موجوداتی معصوم هستند و در حل مسایل ناتوان‌انند. پارک طور دیگری به کودکان و موقعیت پیرامونی‌شان نگاه می‌کند. کودک برای خانم پارک، همان موجودیتی ست که می‌توان از یک فرد در همین قرن و با همین مختصات زندگی سراغ داشت.

باربارا میک هارته این‌جا بود را این‌گونه آغاز می‌کند:

«بگذارید از همین اول بگویم که تصادف کرد.

کل ماجرا نمی‌شد که از این «تصادفی»تر هم باشد.

یعنی میک نداشت خل‌بازی درمی‌آورد، نه لایی می‌کشید. هر دو دستش روی دسته‌های دوچرخه بود و همه‌چیز هم به قاعده.

فقط چرخ‌اش به یک سنگ گیر کرد و پرت شد و خورد به پشت کامیونی که داشت رد می‌شد. حتی یک خراش هم برنداشته بود. ضربه‌ی مغزی. تمام.»[2]

وقتی یک داستان این‌گونه شروع می‌شود، چه انتظاری از ادامه‌ی آن می‌توان داشت. گمان می‌رود که والدین ایرانی از این شیوه‌ی روایی و این نوع داستان‌سرایی‌ها خوششان نیاید، شاید این والدین بیشتر بپسندند که بچه‌هایشان درگیر مسایل جدی‌ای نشوند که هر آن ممکن است در زندگی واقعی درگیر آن‌ها شوند. بچه‌ها در زندگی واقعی درگیر مسایلی می‌شوند که نسبت به آن‌ها ایمنی کامل را ندارند. 

یعنی میک نداشت خل‌بازی درمی‌آورد، نه لایی می‌کشید. هر دو دستش روی دسته‌های دوچرخه بود و همه‌چیز هم به قاعده. فقط چرخ‌اش به یک سنگ گیر کرد و پرت شد و خورد به پشت کامیونی که داشت رد می‌شد. حتا یک خراش هم برنداشته بود. ضربه‌ی مغزی. تمام.

فیبی برادرش را از دست داده است، میک در یک حادثه‌ی خیلی تصادفی در کنار مدرسه از میان خانواده و دوستانش رفته است. همان برادری که نمی‌خواهد کسی از او یک فرشته کوچولو بسازد، ولی با این وجود و با تمام بگومگوهایی که با هم داشتند، او برادرش را دوست دارد و نمی‌خواهد فراموشش کند.

بچه‌ها برای ترمیم زخم‌هایشان یا گرامی‌داشت شادی‌هایشان شیوه‌های خود را دارند. آن‌ها مسیر خود را پیدا می‌کنند و منطق رفتاری و واکنشی منحصربه‌فردی دارند. بارها دیده‌ایم که بچه ها چقدر بهتر از بزرگ‌ترهایشان از پس شرایط سخت برآمده‌اند فقط باید به آن ها فرصت داد و اعتماد کرد.

نگاه هر بچه نسبت به نگاه بچه‌ی دیگر متفاوت است. برای نمونه در جایی فیبی، هنری هشتم را این‌گونه توصیف می‌کند:

«هنری هشتم یک شاه گنده‌ی چاق پرخور انگلستان بوده که یک عالمه زن داشته. احتمالاً فیلم‌هایی را که از زندگی‌اش ساخته‌اند توی تلویزیون دیده‌اید. تقریباً همیشه یک ران مرغ دستش است و یک تکه گوشت بریان هم از دهنتون بیرون زده.»[3]

در میک هارته این‌جا بود چیزی بیش از درگیری یک خانواده با مساله‌ی مرگ یکی از اعضا و یا کنکاش در روابط خواهر و برادری ست.

اگرچه متن فارسی احتیاج به ویرایش دارد ولی داستان جان‌دار و گیراست، طوری که شما را با خود می‌کشد و همراه می‌سازد. می‌توانید در هر کدام از صحنه‌هایی که پارک جلوی رویتان می‌گذارد، خودتان را قرار دهید و همذات‌پنداری کنید، گویی این داستان شماست. گرچه باربارا پارک در صفحه‌ی پایانی کتاب پس از دادن آماری به همگی توصیه می‌کند که:

«لطفاً داستان میک هارته را تبدیل به داستان خودتان نکنید.

موقع دوچرخه‌سواری از کلاه ایمنی استفاده کنید.»[4]

 

پی نوشت:

[1] پشت جلد کتاب

[2] صفحه‌ی 7 کتاب

[3] صفحه‌ی 23 کتاب

[4] صفحه‌ی 77 کتاب

 


اودوسنوس قرن بیستم

اودوسنوس قرن بیستم

 


ناله‌های هر پیکر را در هوا/ نبرد با شب، با روز/ و جهان که قد می‌کشد و می‌گذرد/ دستی به آن نمی‌رساند/ زمان می‌گذرد، خورشیدها و ماه‌ها/ اما آب سخت شده‌ست چون آبگینه‌ای/ آرزو چشمان باز دارد


گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس (از مجموعه‌ی شعر جهان).

گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس (از مجموعه‌ی شعر جهان). گردآرونده و مترجم: عبدالله کوثری. تهران: انتشارات مروارید. چاپ نخست: 1390. 1100 نسخه.  177 صفحه.  4900 تومان.

«تابستان هنوز برجاست، آن عصاره‌ی زرد،

و دستان تو می‌ساید بر ناقوس‌های دریایی در آب

و ناگاه پرده از چشمانت می‌افتد

اولین چشم‌های دنیا

و غارهای دریایی:

پاهایی برهنه بر خاک سرخ.

تابستان هنوز برجاست، جوانی مرمرین زرین‌گیسو

خرده‌ای نمک که خشک شده بر گودی صخره‌ای

چندتایی سوزن کاج بعد از باران

پراکنده و سرخ مثل آشیانی ازهم‌پاشیده»[2]

در مقدمه‌ی مترجم، عبدالله کوثری می گوید که با شعر جورج سفریس، پانزده سال پیش آشنا شده است و دلیل ترجمه نکردن شعرها را به‌رغم علاقه‌مندی‌اش به آن‌ها، اعتقاد خود به این اصل می‌داند که شعر باید از زبان اصلی به زبانی دیگر برگردانده شود. خوشبختانه کوثری به‌دلیل علاقه‌اش به این شعرها، دست به ترجمه زده است و بیش از این ما را منتظر نگذاشته است وگرنه باید منتظر می‌ماندیم تا مترجم زبان یونانی از راه می‌رسید و شاید در سال‌های دور این شعرها به دست ما می‌رسید.

کم‌تر کسی ست که با ترجمه‌های کوثری آشنا نباشد، حتی اگر نام کوثری به گوش علاقه‌مندان به ادبیات داستانی نخورده باشد، کتاب‌هایی چون جنگ آخرالزمان و سور بز از آثار بارگاس یوسا، آئورا و پوست انداختن از آثار کارلوس فوئنتس، اعتماد آریل دورفومن و سالومه اثر اسکار وایلد از آثاری هستند که اسم‌شان به گوش هر کتاب‌خوانی خورده است و همچنین شماری از کتاب‌های دیگر که کم‌تر شناخته‌شده هستند، آن ها را به یاد مجموعه‌ای خوب از ترجمه‌ی ادبی می‌اندازد. کوثری با وسواس و سلیقه‌ی تمام، کتاب‌ها را دانه‌دانه انتخاب می‌کند و وقت می‌گذارد و اغلب خواننده را راضی می‌کند.

و اما جورج سفریس (سفریادس) در 29 فوریه‌ی 1900 در ازمیر (اسمورنه) واقع در آسیای صغیر متولد شد. یک متن مفصل از جان ای. رکساین، با عنوان جرج سفریس، در پی سخن مترجم آمده است و شرح خوبی بر زندگی این شاعر است که در واقع یک روزشمار نیز به حساب می‌آید. در بخشی از این متن چونین آمده است:کم‌تر کسی ست که با ترجمه‌های کوثری آشنا نباشد، حتا اگر نام کوثری به گوش علاقه‌مندان به ادبیات داستانی نخورده باشد، کتاب‌هایی چون جنگ آخرالزمان و سور بز از آثار بارگاس یوسا، آئورا و پوست انداختن از آثار کارلوس فوئنتس، اعتماد آریل دورفومن و سالومه اثر اسکار وایلد از آثاری هستند که اسم‌شان به گوش هر کتاب‌خوانی خورده است

«در این ایام پرداختن به شعر سفریس در زبان‌های گوناگون رونقی نمایان گرفت. مجموعه‌ی شعرها و مقالاتش به چاپ های متعدد رسید. در اوت 1962 سفریس از خدمات دیپلماتیک بازنشسته شد و به آتن بازگشت. در اکتبر 1963 جایزه‌ی نوبل ادبیات به او تعلق گرفت و این رویداد در یونان بدل به جشنی ملی شد و در سال 1964 دانشگاه تسالونیکی نشان افتخارش را به شاعر اهدا کرد. در همان سال دانشگاه آکسفورد نیز نشان افتخاری به سفریس اهدا کرد. در ژوئن 1965 دانشگاه پرینستن ایالت متحد به او نشان افتخار داد و در مارس 1966 آکادمی هنر و علوم امریکا سفریس را به عضویت افتخاری برگزید.»[3]

پس از متن جان ای. رکساین، خطابه‌ی جورج سفریس به هنگام دریافت جایزه ی نوبل در سال 1963 آمده است. او خطابه‌اش را با انتقادی غیرمستقیم از آکادمی نوبل سوئد آغاز می کند و به طرح تناقضی می پردازد که در اعطای این جایزه به او وجود دارد. او معتقد است که در واقع این جایزه به او داده نشده است بلکه هدف آکادمی سوئد بزرگ داشت زبانی بوده است که او به آن شعر می سراید و درنهایت متن شعرها از صفحه‌ی 40 شروع می‌شود.

شعر «آب‌انبار» که در سال 1932 منتشر شد، از مؤثرترین شعرهای سفریس خوانده می‌شود و بار تراژیک بالایی دارد. قسمتی از «آب‌انبار» را در زیر می‌خوانیم:

«اما این‌جا، زیر خاک، آب‌انباری ریشه دوانده‌ست، گرم

مغاک پنهانی که گرد می‌آورد

ناله‌های هر پیکر را در هوا

نبرد با شب، با روز

و جهان که قد می‌کشد و می‌گذرد

دستی به آن نمی‌رساند

زمان می‌گذرد، خورشیدها و ماه‌ها

اما آب سخت شده‌ست چون آبگینه‌ای

آرزو چشمان باز دارد

آن‌گاه که بادبان‌ها همه غرق می‌شوند

بر لب دریایی که پرورش می‌دهد آرزو را.[4]

گزیده‌ی شعرهای جورج سفریس، در مجموعه‌ی شعر جهان قرار دارد که به‌همت انتشارات مروارید در دست‌رس علاقه‌مندان قرار گرفته است. مروارید در این مجموعه، کتاب‌های ارزنده‌ای وجود دارد که پشت جلد کتاب معرفی شده‌اند.

پی نوشت:

[1] صفحه‌ی 18 کتاب

[2] صفحه‌های 82 و 83

[3] صفحه‌ی 17 کتاب

[4] صفحه‌های 169 و 170