بکت و آنتروپی . بابک توکل. تهران: انتشارات نمایش. چاپ اول: 1388. 2000نسخه. 136صفحه. 2000 تومان.
« مفهوم آنتروپی را فیزیکدان و ریاضی دان آلمانی سده نوزدهم، رودلف کلاوسیوس برای اندازه گیری میزان انرژی که به صورت گرما و اصطکاک تلف می شود، مطرح کرد. کلاوسیوس آنتروپس تولید شده در فرایندی گرمازا را به صورت انرژی تلف شده تقسیم بر دمایی که فرایند در آن رخ می دهد تعریف کرد. بنابر قانون دوم، آنتروپی تولید شده با ادامه یافتن فرآیند گرمازا پیوسته افزایش می یابد. انرژی اتلافی هرگز قابل بازگشت نیست و همین جهت گیری به سوی آنتروپی فزاینده ناوک زمان را تعریف می کند. »[1]
بابک توکل در کتاب بکت و آنتروپی سعی کرده است از نظریات علمی برای نقد آثار ادبی و به خصوص آثار بکت استفاده کند. وی با نگاهی به نظریه آنتروپی که قانونی است در علم فیزیک به چشم انداز تازه ای از آثار ساموئل بکت می رسد. وی همچنین معتقد است این روش پیش از این توسط نویسندگان و هنرمندان دیگری نیز امتحان شده است. او از میخاییل باختین که از ایده های انشتین در مورد فضا و زمان استفاده کرده تا به مفهوم کرونولوژی و توپولوژی برسد و همچنین از ای. ام. فوستر که در رمان خود «گذری بر هند» از اصل عدم قطعیت بهره برده است مثال می آورد.
قانون آنتروپی بیان می کند که بی نظمی و هرج و مرج در امتداد زمان افزایش پیدا می کند. پیری، فرسایش و مرگ این قانون را تایید می کند. بر طبق قوانین فیزیک، زمان برگشت ناپذیر است و اگر بخواهیم به عقب بر گردیم می بایستی از آنتروپی کم کنیم و وضعیت جهان را به نظم و سکون بازگردانیم که چنین چیزی امکان پذیر نیست. بابک توکل دو نوع آنتروپی را بر می شمارد. یکی آنتروپی فیزیکی و دیگری آنتروپی ارتباطی. در آنتروپی فیزیکی گفته می شود جهان دارای یک آنتروپی مشخص است که نظم و سکون آن را تضمین می کند. در بستر زمان این آنتروپی به مرور افزایش پیدا می کند و جهان به سمتی هدایت می شود که دیگر هیچ پویایی و حرکتی ندارد و به نوعی تعادل ترمودینامیک رسیده و از فعالیت باز می ماند. در آنتروپی فیزیکی با دو سیستم باز و بسته رو به روییم که در سیستم بسته قطع ارتباط با محیط تعادل ترمودینامیک یا مرگ را با سرعت بیشتری به دنبال دارد و در سیستم باز به دلیل ارتباط با محیط این فرسایش و مرگ به تدریج و آهسته آهسته صورت می گیرد. اما آنتروپی اطلاعات وابسته به تصادف است. آنتروپی غیر قابل پیش بینی است. اطلاعات مقیاس عدم اطمینان یا آنتروپی در یک موقعیت است. هر چه عدم اطمینان بیشتر باشد، اطلاعات نیز بیشتر خواهد بود.
بابک توکل در کتاب بکت و آنتروپی سعی کرده است از نظریات علمی برای نقد آثار ادبی و به خصوص آثار بکت استفاده کند. وی با نگاهی به نظریه آنتروپی که قانونی است در علم فیزیک به چشم انداز تازه ای از آثار ساموئل بکت می رسد.
بابک توکل با توجه به این مباحث آثار بکت را تحلیل می کند و می گوید در آثار بکت با آنتروپی فیزیکی باز و آنتروپی اطلاعات رو به روییم. بر طبق این تعریف در آثار بکت با زمان و مکان و اشخاصی طرف هستیم که همگی در حال تحلیل رفتن هستند و در عین حال با هیچ قطعیتی رو به رو نیستیم و هیچ تمامیتی در بین نیست. آنتروپی ارتباطی در نوع روایت و سبک نوشتاری بکت قابل تشخیص است. بکت با در هم شکستن نظم نوشتاری معمول و با استفاده از بینامتنیت، رعایت نکردن نگارش، استفاده از تلمیح، جناس و استعاره آنتروپی ارتباطی نوشتارش را بالا می برد تا هیچ قطعیت و تمامیتی در کار نباشد و به نوعی هیچ معنایی القا نگردد.
بابک توکل اضافه می کند ذهن ما در مواجهه با آثار بکت گرفتار آنتروچی می شود چرا که هیچ معنایی دریافت نمی کند و تنها راه درک پیام متون بکت فرا رفتن از متن اوست و متوسل شدن به تفسیر شخصی که ناشی از ایدئولوژی هر شخص است.
آثار بکت شبکه پیچیده ای از دال ها و مدلول هاست که هر کدام از دال ها به مدلول و دالی دیگر ارجاع می دهند و همین است که معنا در این توده دال ها و مدلول ها گم می شود. همانگونه که دریدا و سوسور بیان می کنند متن حاوی هیچ معنایی نیست زیرا که هر نشانه شما را به نشانه ای دیگر پرت می کند و این روند تا بی نهایت ادامه دارد. بنابر تعریف دریدا معنا هرگز به دست نمی رسد و پیام نهایی بابک توکل برای فرا رفتن از متن و به دست آوردن معنا جای پرسش و پاسخ را باز می گذارد.
پی نوشت:
[1] صفحه 19 فصل اول کتاب
تابستان در بادن بادن. لئونید تسیپکین. ترجمه: مهرشید متولی. تهران: کتابسرای تندیس. چاپ اول:1389. 1500نسخه. 183صفحه. 4000تومان.
«داستایوفسکی و آنا اواسط آوریل 1867 پترزبورگ را ترک کردند و صبح روز بعد به ویلنا رسیدند که آنجا جهودهای نفرت انگیز پست، مدام به ستوهشان میآوردند و روی پلههای هتل، خدماتشان را روی سر این دو خراب میکردند حتی تا آنجا که دنبال درشکهی آنا گریگوریونا و فئودور میخائیلویچ میدویدند و تا نمیگفتند برو پی کارت، خورگی میکردند تا چوب سیگارهای کهربایی خود را به آنها بفروشند و عصر همان یهودیها را با موهای کوتاه نکردهی تابدار آویخته تا ابرو میدیدی که با زنهای یهودیشان توی خیابانهای قدیمی و باریک قدم میزنند.»[1]
گاه تاریخ ادبیات با نویسنده و خواننده بازی غریبی میکند. نویسندهای که در طول زندگیاش حتی یک برگ از دست نوشتههایش را به چاپ نرسانده، سالها بعد وقتی خواننده خیال میکند تاریخ ادبی یک دوران را شناخته و دیگر این تاریخ چیزی برای شگفتی ندارد به یکباره شاهکاری از یک رمان نویس گم شده ارائه میکند و تمام معادلهها را به هم میریزد. لئونید تسپکین همان رمان نویس گمشدهای است که تنها رمانش یکی از مهمترین دستآوردهای ادبیات روس در نیمه دوم قرن بیستم محسوب میشود.
سوزان سانتاک در مقدمه کتاب اشاره میکند که این کتاب شبیه کتاب ارباب پترزبورگ جی. ام . کوئتزی نیست که یک داستایوفسکی خیالی ترسیم کند. اما این کتاب رمان مستند هم نیست. بیوگرافی یا خاطره تلخ و شیرین یک نویسنده است یا بخشی از تاریخ که روایت پیچیدهای را در چندین مکان و زمان با زوایای تو در تو بیان میکند، به طوری که در نهایت نتوان گفت با یک رمان سر و کار داریم و در عین حال در برگیرنده تمامی اینها هست. در این رمان همه چیز ساختگی است و نیست.
تابستان در بادن بادن سفری است به زندگی و محل رمانهای داستایوفسکی. در واقع رمان دست نوشتهها و خاطرات آنا همسر داستایوفسکی است و ماحصل اندیشههای بکر، ناب و محسور کنندهی مردی که با تمام وجود در نوشتهها و اندیشههای داستایوفسکی ذوب شده و با آنها زندگی کرده در حالی که خود و قومش چون یهودای سرگردان همیشه رانده شده و با بدترین الفاظ توسط همین رمان نویس روسی تحقیر شده است و این عشق یکجانبه سبب نگارش این اثر تابناک گردیده است. داستان سفر چهار ساله داستایوفسکی با همسرش آنا به خارج از کشور و بادن بادن است یا بهتر بگوییم سفر تسیپکین به زندگی و دنیای ذهنی داستایوفسکی و همین است که روایت را پیچیده و مار گونه میکند.
تابستان در بادن بادن سفری است به زندگی و محل رمانهای داستایوفسکی. در واقع رمان دست نوشتهها و خاطرات آنا همسر داستایوفسکی است و ماحصل اندیشههای بکر، ناب و محسور کنندهی مردی که با تمام وجود در نوشتهها و اندیشههای داستایوفسکی ذوب شده.
آشنایی فدیا با آنای جوان که ماحصل آن عشقی پرشور و شوق و اندوهناک است در حالی شروع میشود که فدیای میانسال با تردید به واقعی بودن آن مینگرد و در پایان نیز با همین تردید و قدردانی سر بر بستر مرگ میگذارد، زیرا میپندارد، آنا بیشتر محسور شخصیت و اندیشههای بکر و جاودانهی اوست که در بستر نوشتههایش به زیبایی آرمیدهاند.
تابستان در بادن بادن بین سالهای 1977 و 1980 نوشته شده است. لئونید تسیپکین پزشک بود که صدها مقاله علمی در مجلات اتحاد جماهیر شوروی و خارج از آن به چاپ رساند. پدر و مادر یهودی- روس او نیز هر دو پزشک و جراح بودند. سال 1941 با حمله آلمان به شهر مینسک مادربزرگ، یک خواهر و دو خواهر زادهاش به قتل میرسند و وی به همراه پدر و مادرش در میان بشکههای ترشی به مکانی دیگر جا به جا میشوند. زندگی تسپکین همواره در سفر، مخفیگاه و در هول و ولای دستگیری و قتل گذشت و طبیعی بود که در این شرایط رمانی از او منتشر نشود. اما وی عاشق ادبیات بود و عاشق داستایوفسکی که نگرشهای ضد یهودی هم داشت. سوزان سانتاگ در مقدمهاش مینویسد: " زندگی بدون امید به چاپ چه حال و چه آینده حاکی از چه اندوختهای از ایمان به ادبیات است؟ " پس تسیپکین برای سر تاقچه خانهاش مینوشته است. چیزی که او را برای نوشتن ترغیب میکرده چیزی نیست جزعشق به ادبیات و عشق به داستایوفسکی.
جملههای تسیپکین جملههای بی وقفهای است که نفس خواننده را می برد، پاراگرافها طولانی و لاینقطع است و همین سبک و شیوه نوشتاری ساراماگو را به یاد میآورد. او عاشق نثرهای اولیه و ادبیات پاسترناک بود و از این جهت بیشتر ادبیات کشور خودش را مطالعه میکرد تا ادبیات خارجی. به هر حال به قول سانتاک اگر میخواهید مزهی ژرفا و اقتدار ادبیات روس را فقط با خواندن یک کتاب بچشید، یا رمانی میخواهید که روح شما را تقویت کند، تابستان در بادن بادن را بخوانید.
تابستان در بادن بادن توسط راجر و آنجلا کیز به انگلیسی ترجمه شده و با مقدمهای از سوزان سانتاک همراه است. این کتاب یک بارهم توسط بابک مظلومی به فارسی در آمده است.
«خیابان یا مسکایا بدون هیچ پیچ واپیچی اسمش عوض میشود، خیابانی میشود به همان مستقیمی و همانطور پوشیده از برف و با همان تیرهای چراغ برق در دو سو که دور دستها ناپدید میشود- من اینجا واقعا چکار می کردم؟ - چرا زندگی مردی که من و آدمهای از نوع من را ( بسیار سنجیده و به قول خودش با چشم باز) تحقیر می کرد، این همه برایم جذاب است و مرا به سوی خود میکشاند؟ چرا در این تاریکی مثل دزدها توی این خیابانهای خلوت به امان خدا رها شده، راه میروم؟ چرا وقتی به بازدید موزه مرد، نزدیک بازار روز کوزنچنی، یا سایر جاهای مربوط به او رفتم، خود را تا حدودی کنار کشیدم مثل کسی که اتفاقی از آنجا سر در آورده و هیچ چیز واقعا توجهش را جلب نمیکند؟ آیا مکاشفات اخیرم در خانه گیلیا که در آخر، مرد به عیسایا فومیچ تبدیل شد، تلاش بیمارگونه ناخودآگاهم نبود تا شور و شوقم را منطقی جلو دهم؟»[2] پی نوشت:
[1] صفحه 25 کتاب
[2] صفحه 179 کتاب
تاریخ روابط بینالملل. موریس واعیس. ترجمهی سید حامد رضیئی. تهران: انتشارات امیرکبیر. چاپ نخست: 1390. 1000 نسخه. 368 صفحه. 8300 تومان.
«در طی شش سال جنگ دوم جهانی وقفهی کاملی در روابط بینالملل به وجود آمد. افول کشورهای اروپایی، صعود ایالات متحدهی آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی را به دنبال داشت که جبههی متحد واحدی را در اطراف خود تشکیل دادند و عملن جهان به دو بلوک کاپیتالیستی و کمونیستی تقسیم گردید. در همین زمان کشورهای مستعمره از زیر یوغ استعمار و قیمومیت کشورهای اروپایی آزاد شده و جهان سوم را تشکیل دادند. جهان دوقطبی از 1960 تا 1980 در اوج تلاش بود و پس از آن بهتدریج جای خود را به جهان چند قطبی داد. حوادث سالهای 1989 تا 1991 پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و یوگوسلاوی را اعلام و پس از آن جامعهی بینالملل تحتتاثیر ابرقدرت آمریکا قرار گرفت و در جست و جوی نظم جدید جهانی بود که واقعهی یازدهم سپتامبر 2001 و پیامدهای آن از احتمال تکمیل و پیشروی آن کاست.»[1]
روابط بینالملل لزوما به روابط بین دولتها محدود نمیشود و بر روی زندگیهای بسیاری و جریانهای فکری، اقتصادی و فرهنگی تاثیر میگذارد. از این رهگذر، خواندن تاریخ جهان و بررسی روابط پیچیده و در پردهی بینالمللی دست کم برای متخصصان امر، میتواند چشمانداز موثری را برای راهگشایی آینده نشان دهد. محتوای این کتاب، محدودهی وسیعی از علوم انسانی همچون تاریخ، جغرافیا، جامعهشناسی، روانشناسی، علوم اجتماعی، اقتصاد و علوم سیاسی را در بر میگیرد اگرچه این کتاب و هر کتاب دیگری نمیتواند دربر گیرندهی تمامی مسایل باشد، ولی در کتاب تاریخ روابط بینالملل سعی شده است تا بر روی پایهایترین مسایل تاکید شود و افراد حقیقی و حقوقی و سیاستمداران و حزبهای موثر را مدنظر قرار دهد. کتاب حاضر، هفت فصل را دربر میگیرد که علاوهبر پیشگفتار، مقدمه، کتابنامه و نمایه؛ حجم عمده ی کتاب را تشکیل میدهند. هر فصل دارای زیر تیترهایی است که هر کدام از آنها هم بهطور جزییتر در فهرست مشخص شدهاند. نمونهی فهرستبندی کتاب، گونهای استاندارد و متداول است، ولی ذکر آن از آن جهت ضروری است که این استانداردهای لازم در بیشتر کتابهای اخیر آنچونان محل توجه واقع نمیشوند.
نویسندهی این کتاب، موریس واعیس، استاد روابط بینالملل و مسئول دوره ی دکترای روابط بینالملل در موسسهی علوم سیاسی پاریس است. از آثار دیگر او میتوان برای نمونه از دیپلماسی و ابزار نظامی، جنگ در قرن بیستم و اروپا و بحران کوبا نام برد. از سوی دیگر، سیدحامد رضیئی، مترجم تاریخ روابط بینالملل است که در سه مجلد تالیف شده است و جلد سوم آن، بهدلیل قرابت با تاریخ معاصر زودتر از دو جلد دیگر به بازار کتاب رهسپار شده است و در پی آن، دو جلد نخست هم به بازار خواهند آمد. مترجم کتاب دانشآموختهی فرانسه است؛ سابقا در دانشگاه تهران در رشتههای زبان و روابط بین الملل تدریس میکرده و کتابهایی نیز در حوزهی تالیف و ترجمه در دسترس است. ترجمهی این کتاب از آنجهت ارزشمند است که میتواند افق دیگری از تاریخ بینالملل را در اختیار دهد در زمانی که منابع درجهیک و تالیفی در اختیار نداریم.
در مقدمهی کتاب چنین میخوانیم که «تاریخ بشریت در طی قرون و اعصار شاهد ناهمگونی و تنوع زیادی بوده است. کشورهای اروپایی بعد از قرن شانزده میلادی در جهان اشراف کامل داشتند؛ سرزمینهای جدیدی را کشف و زبان، دین و فرهنگ خود را بر مردم این سرزمینها تحمیل کردند. کشورهای استعمارگر اروپایی در طول قرن نوزدهم و تا سال 1939 و حتا تا پایان جنگ دوم جهانی صاحبان قدرت بودند ولی بعد از سال 1945 این قدرت به خارج از قارهی اروپا منتقل شد.»[2]
پی نوشت:
[1] پشت جلد کتاب
[2] صفحهی 12 کتاب
مجمع الجزایر رویا. برگزیده شعرهای توماس ترانسترومر. مترجم. مرتضی ثقفیان. تهران: نشر دیگر. چاپ اول: 1384. 2000نسخه.136صفحه. 1500 تومان.
« من در بستر خود خوابیدم
و بیدار شدم در ته یک کشتی
صبح در ساعت چهار
وقتی که استخوان های پاک چریده ی هستی
به سردی با هم مراوده دارند
من در میان چلچله ها به خواب رفتم
و در میان عقاب ها بیدار شدم»[1]
توماس ترانسترومر شاعری است که پس از گذشت پانزده سال دوباره توانست جایزه نوبل شعر را برای جهان شاعری به ارمغان آورد. این شاعر سوئدی که معتقد است شعری که زبان سوئدی آن را به واسطه من نوشته است بردنش به زبانی دیگر محال است، به واقع شاعر سوئدی است. با همه مناظر و مکان های سوئدی که در هر شعری ما را از یک مکان به مکانی دیگر می کشاند و در نهایت به قول منتقدین به آرمانشهر لحظه می رساند.
توماس ترانسترومر شاعر سوئدی در سال 1931 در استکهلم متولد شد. وی در طول زندگی اش تا به امروز مجموعه شعرهای زیادی منتشر کرده است که از جمله می توان به مجموعه رازها در راه، آسمان نیمه کاره، طنین ها و نشانه ها، دیدن در تاریکی و زورق عزا اشاره کرد. مجموعه شعر های او به بیش از پنجاه زبان زنده دنیا ترجمه شده است. وی جوایزی چون جایزه پترارک، پیلوت، درخت طلایی نونینو و جایزه بزرگ شعر سال 2004 چین را از آن خود کرده است. وی شاعری است که پس از گذشت پانزده سال در سال 2011 توانست جایزه بزرگ نوبل ادبی را کسب کند. ترانسترومر شاعر امروز و این لحظه است. او توانسته است به بی روح ترین واقعیات جهان مدرن امروز روح بدمد. «رونو اگو» منتقد شعر درباره او می نویسد: " صدای توماس ترانسترومر صدای مردی از زمان ما است. مردی که شعرهایش با خبرمان می کند که او به نیویورک سفر کرده است، به ملاکای در مجمع الجزایر هاوایی، به لیسبون، به ونیز، مردی که به ویژه خیلی معمولی پدر دو فرزند است، که سوار اتومبیل می شود تا به سرکار برود، که گاهی در هتل ها می خوابد و بیش تر در خانه ی خود در سوئد. نمونه هایی از موقعیت های معمولی که شعر او بر همان ها می آغازد."
آثار ترانسترومر متافیزیکی است. دقیقا از آن رو که پیش از هر چیزی فیزیک است. هم زمان خوانشی ظریف از ماده و فیزیولوژی تجربه ی حسی، پیش می آید آن گاه که سایه ی " این ناشناس بزرگ" عبور کند که ترانسترومر می گوید از آن نشات می گیرد؛ و هم زمان این من، که هویت آن در یمان مسخ ها به ابهام چین خورده باقی می ماند.
« ریش می تراشیدم صبحی
پای پنجره ی باز
در طبقه ی اول
دگمه ی ریش تراش را زدم
شروع کرد به چرخیدن
وز وزش زیاد و زیادتر شد
تبدیل شد به غرش
تبدیل شد به هلی کوپتر
و صدایی – صدای خلبان- به گوش رسید
از دل غرش فریاد زد
چشم هایت را خوب باز کن
آخرین بار است که این را می بینی»[2]
مجمع الجزایر رویا برگزیده شعر های توماس ترانسترومر است از زبان سوئدی که مرتضی ثقفیان آن را گردآوری و ترجمه کرده است. این اشعار از مجموعه های 17 شعر ، رازها در راه، آسمان نیمه کاره، طنین ها ونشانه ها، دیدن در تاریکی، کوره راه ها، بالتیک، مانع حقیقت، میدان وحشی، برای زندگان ومردگان، زروق عزا و معمای بزرگ انتخاب شده اند. سهراب رحیمی نیز مجموعه شعرهای ترانسترومر را از زبان سوئدی به زبان فارسی برگردانده است که هنوز موفق به چاپ و انتشار آنها نشده است.
در مقدمه این کتاب خطابه ترانسترومر به هنگام دریافت جایزه نویشتاتف نامه وی به رابرت بلای و همچنین سه مقاله از یان کاپلینسکیلارس گوستافسون و رنو اگو درباره اشعار وی ترجمه و قرار داده شده است. ترجمه مقالات از فرزانه طاهری و محمود مسعودی است. نشر دیگر این کتاب را با همکاری بنیاد گلشیری به چاپ رسانده است.
« آثار ترانسترومر متافیزیکی است. دقیقا از آن رو که پیش از هر چیزی فیزیک است. هم زمان خوانشی ظریف از ماده و فیزیولوژی تجربه ی حسی، پیش می آید آن گاه که سایه ی " این ناشناس بزرگ" عبور کند که ترانسترومر می گوید از آن نشات می گیرد؛ و هم زمان این من، که هویت آن در یمان مسخ ها به ابهام چین خورده باقی می ماند. پس گاهی " دری عوضی می گشاییم تا نیم نگاهی بیندازیم" به آن. ترانسترومر آن را " شناسایی نشده " می نامد. همانگونه که ژان کریستستوم قدیس آن را " اکاتالپتون" – به چنگ نامدنی- لمس ناکردنی؛ به ادراک نامدنی، می نامید و ریلکه و سپس بن فوا" باز" باتای" ناممکن" و دو بوشه" بیرون". »[3]
« اتفاق می افتد که در میانه ی زندگی مرگ می آید و اندازه ی آدمی را می گیرد
این ملاقات از یاد می رود و زندگی ادامه می یابد
اما جامه در سکوت دوخته می شود»[4]
پی نوشت:
[1] صفحه 60 وردهای زمستانی
[2] صفحه 14 و15 کتاب
[3] صفحه 31 کتاب
[4] صفحه 111 کتاب کارت پستال های سیاه
«آقای پیپ» بیش از هر چیز داستان انسانهایی است که از دروازهی ادبیات داستانی میگذرند و در دل جهان داستانی و خیالانگیز پناه میجویند تا بتوانند مکان امنی برای دوری از تهدید هر روزهی زندگی هراسآور و نابهسامان روبهرو بیابند
آقای پیپ. لوید جونز. ترجمهی فریده اشرفی. تهران: انتشارات آموت. چاپ نخست: زمستان 1390. 1650 نسخه. 288 صفحه. 8000 تومان.
«بوگنویل یکی از حاصلخیزترین مناطق کرهی زمین است. بذری روی خاک بیاندازید و سه ماه بعد همان بذر به گیاهی با برگهای سبز براق تبدیل میشود. سه ماه بعد، میتوانید میوهی آن را بچینید. اما، محض رضای خدا، ما یک تکه زمین برای خودمان هم نداشتیم. اگر علفها و بوتهها را به حال خودشان میگذاشتیم، بهسرعت از تپهها به طرف پایین سرازیر میشدند و دهکدهی ما را زیر گل و پیچک دفن میکردند.»[1]
بوگنویل نام بزرگترین جزیرهی واقع در مجمعالجزایر سلیمان در شمال استرالیا و در قلب اقیانوس آرام است. همان جزیرهای که توصیفش از زبان راوی نوجوان داستان در سطرهای بالا آمد و داستانی در آن میگذرد که نمیتوان برای آن سر نخی متصور شد که آن را بتوان گرفت و تا پایان دنبال کرد. آقای پیپ نام یکی از شخصیتهای رمان معروف و بلندآوازهی آرزوهای بزرگ اثر رماننویس مشهور قرن نوزده انگلستان، چارلز دیکنز است که حضور مستمرش در رمان لوید جونز، نام او را تا عنوان کتاب نیز کشانده است. آقای پیپ خود را از قرن نوزده انگلستان به جزیرهای میآورد که درگیر جنگهای داخلی از یکسو و محاصرهی خارجیان از سوی دیگر است. ارتباط جزیره تقریبن بهطور کامل با دنیای خارج قطع شده است و تنها سفیدپوست باقیمانده در بوگنویل آقای واتس است که بیشتر با لقب خود، «چپول» در میان بومیان شناخته شده است. آقای واتس عجیب و غریب که بهخاطر ازدواج با یکی از بومیان در همانجا ساکن شده است و بههمراه سفیدپوستان دیگر جزیره را ترک نکرده است، درنهایت آموزش بچههای آن جزیره را برعهده میگیرد و اینگونه است که آقای پیپ به زندگی کودکان آن سرزمین ورود میکند و پس از کودکان، نوبت والدین و دیگر ساکنان جزیره است که با آقای پیپ دنیای دیگری را تجربه کند.
بوگنویل یکی از حاصلخیزترین مناطق کرهی زمین است. بذری روی خاک بیاندازید و سه ماه بعد همان بذر به گیاهی با برگهای سبز براق تبدیل میشود. سه ماه بعد، میتوانید میوهی آن را بچینید. اما، محض رضای خدا، ما یک تکه زمین برای خودمان هم نداشتیم.
آقای پیپ بیش از هر چیز داستان انسانهایی است که از دروازهی ادبیات داستانی میگذرند و در دل جهان داستانی و خیالانگیز پناه میجویند تا بتوانند مکان امنی برای دوری از تهدید هر روزهی زندگی هراسآور و نابهسامان روبهرو بیابند. آقای واتس از همان روش درمانی خود برای درمان کودکان و در پی آن، والدین و دیگران استفاده میکند تا واقعیت زندگی رنگ ببازد و قلمرو رویا خود را در هر سو بگستراند. اینگونه است که آقای پیپ قدم به بوگنویل میگذارد و دومین سفیدپوست ساکن آن جزیره میشود.
در پشت جلد کتاب چونین میخوانیم که آقای پیپ جایزهی بهترین کتاب سال را از آن خود کرده است، نشان «مونتانا» برای داستاننویسی را به دست آورده است، نامزد دریافت جایزهی مَن بوکر در سال 2007 شده و یکی دیگر از موفقیتهایش هم دریافت «جایزهی نویسندگان کشورهای مشترکالمنافع» است. لوید جونز پنجاه و هفت ساله، از اهالی نیوزلند خالق بیش از سیزده رمان، داستان کوتاه و کتاب کودک است. فریده اشرفی هم اگرچه از سال 1373 دستبهکار ترجمه شده است ولی نخستین کتابش را با نام استخوانهای دوستداشتنی در سال 1383 به بازار کتاب روانه کرده است. مترجم کتاب آقای پیپ اگرچه همکارانی چون نمونهخوان و ویراستار را در کنار خود نداشته است، ولی کتاب ترجمهشده توسط او بهنسبت روان و کمغلط است.
«افرادی بین ما بودند که فرزندی نداشتند و دربارهی آرزوهای بزرگ چیزی نمیدانستند. اصلن به فکر این بزرگسالان هم نمیرسید که پیپ که بود یا این قشقرق بهخاطر چه به پا شده بود. آنها فکر میکردند یک نفر را اشتباهی گرفتهاند. یا اینکه شخصی که سرخپوستان دنبالش میگشتند، آنطرف جزیره زندگی میکند.
نیازی نبود به او نزدیک شوم. نمیتوانستم آن وضع را تحمل کنم. با وجود این، از ته دل میخواستم بداند که خبر دارم چه کاری کرده است. دلم میخواست او بداند که من میدانم.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحهی 21 و 22 کتاب
[2] صفحهی 127 کتاب
کتابهای تاریخی بهویژه آنهایی که در مورد تاریخ جهان هستند، شاید دایرهی پرسشهایی را پیش بکشند که در راس آنها چرایی اهمیت تاریخ و بهویژه تاریخ جهانی قرار دارد. اگرچه شاید پاسخدهی به این پرسش به نظر آسان باشد، ولی نبود پرداختن به این مقوله، نشانهای از ندانستگی اهیمتش است.
ایران و جنگ جهانی اول. ترجمهی حسن افشار. ویراستار: تورج اتابکی. تهران: انتشارات ماهی. چاپ نخست: بهار 1389. 2000 نسخه. 260 صفحه. 5500 تومان.
«نباید از یاد ببریم که علت ورود ما به جنگ جهانی فقط نجات کشورمان از خطری که تهدیدش میکند نیست. خیر، ما هدف فوریتری هم داریم: تحقق آرمانمان که لازمهاش، پس از نابودی دشمن روس، گسترش امپراتوری ما تا مرزهای طبیعی آن است که همهی اقوام ما را دربر میگیرد و یکپارچه میکند.»[1]
کتابهای تاریخی بهویژه آنهایی که در مورد تاریخ جهان هستند، شاید دایرهی پرسشهایی را پیش بکشند که در راس آنها چرایی اهمیت تاریخ و بهویژه تاریخ جهانی قرار دارد. اگرچه شاید پاسخدهی به این پرسش به نظر آسان باشد، ولی نبود پرداختن به این مقوله، نشانهای از ندانستگی اهیمتش است. کتاب ایران و جنگ جهانی اول از آنجهت که ایران را در یک واقعهی جهانی تحلیل میکند، میتواند به پیگیری آن دوران و همچنین تاثیرش بر مسایل ایران مورد توجه قرار گیرد. این عنایت به تاریخ از این زاویه، برای کشوری چون ایران که تاریخ مکتوبش آنقدرها دارای بضاعت نیست، میتواند غنیمت شمرده شود.
این کتاب با ترجمهی حسن افشار و ویراستاری تورج اتابکی به بازار کتاب رهسپار شده است. کتابی که فهرست نویسندگان آن، میتواند عیارش را نشان دهد؛ کتاب ایران و جنگ جهانی اول حاصل تلاش گروهی از نویسندگان چون الیور باست، مارتین ون برونسن، استفانی کرانین، هما کاتوزیان، منصوره اتحادیه، پژمان دیلمی و تورج اتابکی است. هرکدام از افراد یادشده، در رشتهی تاریخ، صاحب دانش و تجربه و سابقه هستند و مجموعهی دارای اهمیتی را گرد آوردهاند.
سقوط امپراتوریهای بزرگ و تاسیس کشورهای تازه تنها بخشی از تحولات حاصل از این جنگ بود. گرچه در آغاز، دولت ایران رسما اعلام بیطرفی کرد، هیچیک از دول متخاصم به آن توجه نکردند و اینگونه بود که ایران تبدیل به آوردگاه ابرقدرتها شد.
کتاب حاضر، محصول همایشی است که در سال 1998 در «مرکز خاورمیانهی کالج سنتآنتونی دانشگاه آکسفورد» برگزار شد. این کتاب بهجز آشنایی با نویسندگان، سپاسنامه، پینوشتها و نمایه نه مقاله از نویسندگان نامبرده را در خود دارد که زیر عنوانهایی چون «پانترکیسم و ملیگرایی ایرانی» نوشتهی تورج اتابکی و «ملیگرایی ایرانی و ژاندارمی دولتی» از استفانی کرانین از این جملهاند.
در پشت جلد این کتاب، برای معرفی آن چونین آمده است که «جنگ جهانی اول و پیامدهای آن را میتوان مهمترین فصل سیاسی تاریخ قرن بیستم دانست. سقوط امپراتوریهای بزرگ و تاسیس کشورهای تازه تنها بخشی از تحولات حاصل از این جنگ بود. گرچه در آغاز، دولت ایران رسما اعلام بیطرفی کرد، هیچیک از دول متخاصم به آن توجه نکردند و اینگونه بود که ایران تبدیل به آوردگاه ابرقدرتها شد. آنچه در طول این جنگ بر ایران گذشت، سنگبنایی شد برای تغییراتی گسترده در ساختار سیاسی کشور، تا آنجا که در نهایت موجبات سقوط سلسلهی قاجار را فراهم آورد.»[2]
پی نوشت:
[1] صفحهی 152 کتاب
[2] پشت جلد کتاب