کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

پل هایی به گذشته

«پل ها» مجموعه داستان تازه ای از احمد ابوالفتحی که تخت عنوان جهان تازه ادبیات منتشر شده و شامل هفت داستان کوتاه است


پل ها

پل ها، احمد ابوالفتحی، نشر چرخ؛ تهران. چاپ اول:1393، 109 صفحه. 1000 نسخه، قیمت 7200 تومان

« حس اینکه بخشی از خاطره هایش مثل تکه ای بریده شده از نوار کاست گم و گور شده آزارش می داد. کاش می شد روی غم های قدیمی چیزهای شاد تازه ضیط کرد. این جمله را بارها به همه گفته بود. کاش حافظه نوار کاست بود. آن وقت می شد دورش انداخت. این جمله را هم بارها با خودش تکرار کرده بود. یادش می آمد که ده سال پیش ذهنش نوارها را جمع می کرد و می پیجاند. گاهی میرعماد را می دید که گرمکن آبی رنگ معلم ورزش را به تن کرده و با کورنومتری در دست کنار خط پایان منتظر است دویدن بهرام تمام شود.»[1]

نگاهی به گذشته

پل ها مجموعه داستانی است از احمد ابوالفتحی. برخی از داستان های این مجموعه بر اساس الهام از شخصیت های تاریخی و یا شخصیت های معاصر نوشته شده است. همچون میرعماد، خوشنویس مشهور خط نستعلیق و هوشنگ سیحون معمار معاصر. نویسنده کتاب تلاش دارد این شخصیت ها را از ورای ذهن شخصیت های اصلی داستانش به زمانی جلوتر برساند و معاصرشان کند.

داستان اول این مجموعه گرفتگی نام دارد که درباره میرعماد است. این داستان با روایت یکی از شاگردان میرعماد پیش می رود. شخصیت اصلی که بهرام جلایر نام دارد خود یکی از شاگردان ممتاز میرعماد بوده است که سال ها دود چراغ خورده و کتاب ها خطاطی کرده است. اما این روزها با پا گذاشتن به سن پیری کارش نیز از رونق افتاده است و حالا باید برای ورزشگاه پارچه نویسی کند. او هم خودش پارچه نویسی را انجام داده و هم می خواهد خودش آنها را سر در استادیوم نصب کند. اما در عین حال در همه مراحل کار یک لحظه از فکر استادش میر عماد بیرون نمی آید. در میانه راه به یکی از آخرین شاگردهایش بر خورد می کند که به کلی از کار خوشنویسی بیرون رفته و ساز دیگری اختیار کرده است. یاد عشق دوران جوانی در دلش زنده می شودو تفکرات یک بار دیگر غرقش می کند. اما بهرام جلایر باز از هر تصویری دوباره به میرعماد هدایت می شود. او که جنازه استادش را جلوی حمام پیدا کرده بود و آن را به گور سپرده بود، هنوز هم پیش خودش زمزمه می کرد فراموش می کنی اما فراموشی دیگر معنایی نداشت. یادش می افتد به آخرین روزی که استاد را دیده بود و پس از دوره انزوا که نتوانسته بود رازی را که در خطوط نهفته بود پیدا کند، به حمام می رود و بعد بهرام جنازه اش را کنار حمام پیدا می کند که چاقو خورده است. یاد دختر میرعماد و گریزش از اصفهان، یاد چاقو خوردن میرعماد و یا مقصود بیک قزوینی که چاقو را به پهلوی میرعماد فرو کرده بود همه اینها در ذهن بهرام دور می زند و بهرام ناگهان روی زمین پخش می شود. او از همان روزهای مرگ میرعماد صرع و سرگیجه گرفته است. این داستان به خوبی زوال هنر خوشنوسی را به تصور می کشد. گذشته ای که از یاد رفته و جامعه ای که دیگرگون شده است دیگر به هنری همچون خوشنویسی بهایی نمی دهد و بهرام اما دل در گرو این تاریخ دارد و به همین خاطر نیز تنها است. چرا که دل در گرو گذشته سپردن یعنی در نوستالژی ای غرق شدن که دیگران از آن رد شده و پشت سر گذاشته اند. بهرام اما در آن هنوز حقیقتی می بیند. همان چیزی که وقتی گم می شود دیگر به این سادگی یافت نخواهد شد و آن هویت است. تنهایی بهرام جلایر در دنیای امروزی به خوبی نشان داده شده است و وقایع تاریخی با وقایعی که برای بهرام جلایر اتفاق می افتد به هم می پیوندند تا داستانی جذاب و خواندنی بسازند.

 

داستان های کوتاه این مجموعه هر کدام به حسرت گذشته، فراموشی تاریخ، از یاد بردن تجربه گذشتگان و اندوهی برای فرهنگ پیچیده ای است که با ورود ساختارهای مدرن از میان رفته و یا بی هویت شده اند.

شیربان

داستان شیربان با الهام از شیر سنگی همدان و به یاد ایران دخت میر هادی و مهندس هوشنگ سیحون است. در این داستان هم شیر سنگی کلیدی است که راوی را با خود به گذشته می برد و دوباره به امروز باز می گرداند. پدر معتقد است شیر سنگی با آدمها حرف می زند و پسر تا سال ها به این داستان می اندیشد و در خواب ها و کابوس هایش و حتی در بیداری از شیر سنگی وحشت دارد. پسر در بزرگسالی دیگر اعتقادی به این حرف ها ندارد اما پدر تا روزی که هنوز می تواند سخن بگوید معتقد است شیر سنگی تنها یک بار با هر کدام از جوان ها حرف می زند و اگر گوش نکنیم به قصه هایش دیگر هرگز حرفی نخواهد زد. غم شیر سنگی می تواند یک شهر را ویران کند. در این داستان روایت حمله دیلمیان به همدان را تشریح می کند و شیر سنگی شاهد قتل عام مردم است. از همین رو است که سخن می گوید و گریه می کند.

داستان های کوتاه این مجموعه هر کدام به حسرت گذشته، فراموشی تاریخ، از یاد بردن تجربه گذشتگان و اندوهی برای فرهنگ پیچیده ای است که با ورود ساختارهای مدرن از میان رفته و یا بی هویت شده اند. نستالژی گذشته و اندوه از کف دادن ها، تنهایی، جدا سری ، آشفتگی نسل تازه ، مشخصه اغلب داستان ها است.

داستان های این مجموعه روایت سرراستی نیز ندارد. اغلب در فلاش بک هایی به گذشته و بازگشت به زمان حال در چرخش هستند. گیرایی داستان ها نیز به همین تکنیکی است که در اثر رعایت می شود.

محتوای کتاب

مجموعه داستان پل شامل 7 داستان است که عبارتند از: گرفتگی، داوود و میم هایش، کداممان تنها تریم؟ شیربان، پل ها لب های آویزانند. خرابه های ری، مرگ و زندگی ولادیمیر ایلیچ.

پی نوشت:

 [1] از متن کتاب : داستان گرفتگی

تاریخ شفاهی سینمای ایران

«از شما چه پنهان» خاطرات زندگی و فعالیت های کاری احمد طالبی نژاد نویسنده و منتقد قدیمی سینما و مدیر مسئول ماهنامه هفت است.


از شما چه پنهان

از شما چه پنهان. احمد طالبی نژاد. نشر چشمه. چاپ اول. تهران: 1393. 1300 نسخه.192 صفحه. قیمت: 13000 تومان.

" روزی در ملاقاتی با سید محمد بهشتی به او گفتم قصد فیلم سازی دارم. او لبخندی زد و گفت مبارک است. پرسیدم چرا خوشحال شدید؟ گفت اگر فیلم ات خوب از کار درآمد ما سرمان را بالا می گیریم و می گوییم همه منتقدان فیلم سازان بدی نیستند. این یکی خوب بود که ما کشفش کردیم. اگر هم بد درآمد می گوییم منتقدان فیلم سازان خوبی نمی شوند. این یکی را که خیلی هم ادعا می کرد ما بی آبرو کردیم. اگر چه شوخی تلخی بود ولی بسیار هشدار دهنده بود."[1]

از شما چه پنهان خاطرات احمد طالبی نویسنده و منتقد قدیمی سینما است که خود می گوید نوشتن آن را با الهام از کتاب های "شما که غریبه نیستید"زندگی هوشنگ مرادی کرمانی و " کودکی نا تمام" زندگی نامه کیومرث پور احمد نوشته است.

احمد طالبی نژاد در ابتدای کتابش توضیح کوتاهی از دلیل دست به قلم شدنش می نویسد و در این مقدمه یادآور می شود نوشتن خاطرات نوعی خودافشاگری است. درست است که فرد بزرگ و مشهوری نیست اما به نظرش در این سال ها شاهد اتفاقاتی بوده است که یادآوری اش می تواند برای تاریخ نویسان سینما و مطبوعات سه دهه گذشته مفید باشد.

 

احمد طالبی نژاد در ابتدای کتابش توضیح کوتاهی از دلیل دست به قلم شدنش می نویسد و در این مقدمه یادآور می شود نوشتن خاطرات نوعی خودافشاگری است. درست است که فرد بزرگ و مشهوری نیست اما به نظرش در این سال ها شاهد اتفاقاتی بوده است که یادآوری اش می تواند برای تاریخ نویسان سینما و مطبوعات سه دهه گذشته مفید باشد.

هوشنگ گلمکانی منتقد سینما نیز یادداشتی در ابتدای کتاب آورده که در آن به طنز نوشته است طالبی نژاد روز اولی که به مجله فیلم آمده نیز حالتی اعتراض گونه داشت تا حدی که عباس یاری دست و پایش را گم کرده بود و شاید هم از ذهنش گذشته بود که شرط عقل است اگر به کلانتری محل هم خبر دهد.

گلمکانی از اولین همکاری طالبی نژاد با مجله فیلم می نویسد و از نثر و بیان ساده و بی تکلف وی. در پایان یادداشت هم از توضیحاتی که به طالبی نژاد کرده برای نوشتن کتاب سخن می گوید. از جمله اینکه گفته است جزییات را بنویسد چون خوانندگان کلیات را خودشان می دانند و یا اینکه زیاد هم به حافظه اش اعتماد نکند و در برخی مواقع تحقیق هم انجام بدهد و در پایان به خاطراتش جنبه ادبی و آرایه های ادبی نیز بیفزاید تا روایتی از یک زندگی در قالب ادبی هم بشود.

احمد طالبی نژاد که در نایین به دنیا آمده است و دوران نوجوانی اش را در این شهر گذرانده، از دوران نوجوانی اش آغاز می کند. وی که خود خواسته به سمت سینما و ادبیات کشیده شده است می نویسد که در شهر کوچکشان روزی از مدرسه در می رود و در راه که به دوچرخه سواری مشغول بوده است برای اولین بار با مجله ای سینمایی رو به رو می شود که سخت مجذوبش می کند. بعدها متوجه می شود آن مجله نصفه نیمه ای که توی کوچه پیدا کرده است مجله فیلم و هنر بوده است. طالبی نژاد برای اولین بار سینما را در سینما میامی میدان فوزیه ( امام حسین ) فعلی تجربه می کند. روزی که امیر ارسلان نامدار بر پرده بوده است. سینما مراد، ژاله و سیلوانا سینماهای بوده اند که طالبی را برای اولین بارها غرق رویا کرده و عشق سینما را در دلش نهاده اند. وی در سال 52 در رشته ادبیات دانشگاه اصفهان پذیرفته می شود و زندگی حرفه ای اش در زمینه نوشتن آغاز می گردد. در فوق برنامه های دانشگاه به تئاتر می پردازد. ریاست اداره فوق برنامه خانم ناهید دایی جواد بوده است که یکی از خوانندگان سنتی مشهور اصفهان است. در آن سال ها انقلاب هم آغاز شده بود و طالبی عشق به سینمایش را با ساختن یک فیلم کوتاه سیاسی آغاز می کند. در آنجا با چنگیز حقیقت و زاون قوکاسیان آشنا می شود. کارگردان فیلم "من بن لادن نیستم" در ادامه کتابش از فعالیت هایش در زمینه سینما و نقد در شهر اصفهان می گوید و اینکه چگونه شد که وارد فضای سینما و تئاتر تهران می شود و راهش به مجله فیلم باز می شود. ماجراها و خاطرات و نقدهایش در مجله فیلم در ادامه کتاب است تا اینکه خود مجله هفت را باز می کند و مدیر مسئول آن می شود. طالبی نژاد به طور مفصل از ماجراهایی که در مجله فیلم شاهدش بوده است سخن می گوید و سپس دلایلش را برای باز کردن ماهنامه هفت بیان می کند که از میان این گفته ها می تواند به حقایقی پی برد و اتفاقات جالب پشت پرده ای را فهمید. "سال صفر" نخستین رمان طالبی نژاد نیز در سال 1379 منتشر می شود و سپس کتاب "گفتگو با ناصر تقوایی" و چگونگی تدوین آن در ادامه می آید.

در پایان کتاب نیز عکس های او از دوران نوجوانی و بعدها با هنرمندان و نویسندگان مختلفی از جمله زاون قوکاسیان، ناصر تقوایی اسفندیار منفرد زاده و دیگران ضمیمه شده است. همچنین عکس هایی از نمایش ها و پشت صحنه های تئاتر و دفتر روزنامه که می تواند برای خواننده جذاب و جالب باشد.

محتوای کتاب

از شما چه پنهان خاطرات احمد طالی نژاد شامل پیشگفتار و یادداشتی به نام حدیث غمبار آرزومندی ما به قلم هوشنگ گلمکانی و سیزده فصل است که عبارتند از: از کی شروع شد؟ عاشق شدن، فقط عشق کافی نیست، سیاست و چند چیز دیگر، دوزخ، برزخ، بهشت، که عشق آسان نمود اول، و دیگران، در پی استقلال، خرافات، پایان همان آغاز است، زندگی و دیگر هیچ، ناگهان چه زود دیر شد، عشق پیری، اولین نوشته ها، و پی نوشتی در پایان کتاب ضمیمه شده است.

پی نوشت:

[1] صفحه 133 کتاب


مرگ

کتاب کوچک «مرگ» نوشته تاد می با زبانی ساده و داستانگویانه به مفهوم پیچیده و فلسفی مرگ و جاودانگی می‌پردازد و تلاش می‌کند ذهن خواننده را در این باره به چالش بکشد.


مرگ. تاد می

مرگ. تاد می. مترجم: رضا علیزاده. نشر گمان. مجلد ششم از مجموعه تجربه و هنر زندگی. چاپ اول. تهران: 1392. 1700 نسخه.196 صفحه. قیمت: 10500تومان.

«ساده‌ترین و معمول‌ترین راه خلاص شدن از کابوس مرگ فکر نکردن به آن است. شبیه غژ غژ ضعیفی است که گاهی از ماشینمان می‌شنویم. اما مرگ را نه می‌توان علاج کرد و نه کنترل. خیره شدن به پرده نمایش در آن بالا مانع از افتادنش نمی‌شود. فکر کردن مدام به مرگ به امید دفع خطر آن، مثل کار آدم‌های وسواسی است که دائما دست‌هایشان را می‌شویند. آنها همیشه احساس می‌کنند کثیف و ناپاکند و امیدوارند که شستن و آب کشیدن کافی تهدید آلودگی را برطرف کند. اما میکروب هم مانند مرگ همیشه با ماست. هیچ مناسک و آدابی نیست که تهدید آنها را رفع کند. یا چیزی که به ما اطمینان بدهد فاصله‌ای میان ما و آنها وجود دارد.»[1]

مرگ واقعیت گریز ناپذیر

کتاب "مرگ" نوشته "تاد می" کتابی فلسفی نیست و هست. این کتاب درباره مرگ گفتگو می‌کند اما موضوع مرگ را از منظری آکادمیک بررسی نمی‌کند بلکه خیلی داستان گویانه و صمیمانه به مسائل پیرامون مرگ از دیدگاه فلسفه می‌پردازد. این کتاب ضمن اینکه نظرات و دیدگاه‌های فیلسوفان را در این باره مطرح می‌کند اما به خواننده کمک می‌کند که پیش از هر چیز با ذهن و دیدگاه خودش به جستجوی پاسخ سوالات مهم ذهنی‌اش بگردد.

مسئله مرگ یکی از حیاتی‌ترین و مهم‌ترین و در عین حال پر رنج‌ترین مسائل انسانی است که هر فردی با آن درگیر است و نه تنها مرگ را در اطرافیانش تجربه می‌کند بلکه خیلی زود متوجه فناناپذیری خویش می‌شود و باید با مسئله مرگ در درون خود نیز دست و پنجه نرم کند. بنابراین موضوع مرگ تنها موضوعی فلسفی برای کتاب‌های فلسفی نیست و مربوط به فرد فرد انسانی است. از سویی ادیان و از سوی دیگر فیلسوفان پاسخ‌هایی به موضوع مرگ داده‌اند تا بشر بتواند با واقعیت حیات خود رو در رو شود که در این کتاب به این پاسخ‌ها و راهکارها پرداخته می‌شود.

 

مسئله مرگ یکی از حیاتی‌ترین و مهم‌ترین و در عین حال پر رنج‌ترین مسائل انسانی است که هر فردی با آن درگیر است و نه تنها مرگ را در اطرافیانش تجربه می‌کند بلکه خیلی زود متوجه فناناپذیری خویش می‌شود و باید با مسئله مرگ در درون خود نیز دست و پنجه نرم کند.

هنر زندگی

خشایار دیهیمی سرپرست مجموعه درباره این کتاب می‌نویسد: از نظر من فلسفه فقط رشته‌ای دانشگاهی نیست که در دانشگاه خوانده شود و مختص عده خاصی باشد که در این رشته تحصیل می‌کنند. فلسفه به همه تعلق دارد و همه ما از کودکی سوالاتی طرح می‌کنیم که جنبه فلسفی آشکاری دارند. شاید کمتر کسی باشد که این سوال‌های فشرده در این بیت گاه به گاه به ذهنش خطور نکرده باشد که "از کجا آمده‌ام آمدنم بهر چه بود/ به کجا می‌روم آخر ننمایی وطنم" در واقع این سوال‌ها فلسفی هستند: از کجا آمده‌ایم، که هستیم، چه باید بکنیم، معنای زندگی‌مان چیست و عاقبت کارمان چه. تولد، مرگ، خوشبختی، نیکی، بدی، معیارهای زندگی و همه خصائل انسانی در دل این سوال‌های فشرده نهفته‌اند. پس درست است که ما همه فیلسوف حرفه‌ای نیستیم اما همه‌مان به مسائل فلسفی در عیان و نهان فکر می‌کنیم و این فکر کردنمان بر شیوه زندگی عملیمان تاثیر می‌گذارد. کتاب‌های "فیلسوفان هنرزندگی" با ما سخن می‌گویند و ما از طریق سخن گفتن با آنها به شیوه‌ها و راه‌های درست‌تر عمل کردن، چه برای اعتلای خودمان چه برای زیستنی کردن جهان و کاستن از دردها و افزودن بر شادی‌ها پی می‌بریم.

این مجموعه بر روی موضوعات معنای زندگی، خوشبختی، نوعدوستی، سرشت بشری، فضیلت، مبانی ارزش، شخصیت، همزیستی، مسالمت‌آمیز، ترس، درد، بیماری، ملال و مرگ تمرکز دارد.

خشایار دیهیمی مترجم و نویسنده درباره این مجموعه توضیح می‌دهد: این مجموعه پایانی ندارد اما فعلا در هر ماه حداقل دو کتاب عرضه خواهد شد. این مجموعه‌ها با اینکه کتاب‌های فلسفی هستند اما فلسفه را به معنای آکادمیک در نظر ندارند و برای همین عنوان هنر زندگی گرفته‌اند.

مجموعه "تجربه و هنرزندگی" به دو دسته کتاب تقسیم می‌شود. کتاب‌های نظری هنرزندگی و زندگینامه‌های شخصی، یادداشت‌های پراکنده و خاطراتی که صرفا تجربه زندگی هستند.

فناناپذیری

بخش دوم این کتاب به موضوع مهم فناناپذیری و میل به جاودانگی در ذات انسان می‌پردازد و تلاش می‌کند خاستگاه این میل را جستجو کند و چگونگی پاسخ به این میل را که با واقعیت غیر قابل زندگی بشر در تضاد است بررسی کند.

محتوی کتاب

این کتاب که به شکلی ساده و صمیمانه و داستان گویانه درباره موضوع مرگ گفتگو می‌کند دارای سه فصل است که عبارتند از: کنار آمدن با مرگ، مرگ و نامیرایی، زیستن با مرگ.

پی نوشت:

 [1] پشت جلد کتاب


آخرین انسان

« آخرین انسان» رمان دیگری از موریس بلانشو نویسنده، منتقد ادبی و فیلسوف است که به تازگی از سوی نشر رخداد نو منتشر شده است.


آخرین انسان

آخرین انسان . موریس بلانشو. مترجم: ایمان گنجی. انتشارات رخداد نو. چاپ اول. تهران: 1393. 1000 نسخه.110 صفحه. قیمت: 6500تومان.

«شاید تو استثنا خواهی بود، همان روشنایی که تاریک نمی‌شود. شاید تو از درهای دهشت بدون لرزشی عبور کنی که این‌جا معادل آرامش است، همان رعشه‌ی آرامشی است که موج به موج خود را بر آن بالا می‌کشیم و نگهبان سبک‌بارمان را نیز تا سطح خودمان ترفیع می‌بخشیم»[1]

آخرین انسان

بلانشو در آخرین انسان به مفهومی می‌پردازد که نیچه جایی در کتاب چنین گفت زرتشتش بیان کرده و آن خوار شمردنی‌ترین کسان و کسانی است که حقیرتر از انسان هستند. در این رمان بلانشو از زاویه دید اول شخص استفاده می‌کند. این رمان نیز مثل سایر رمان‌هایش دارای هیچ شخصیت به نامی نیست و شخصیت‌ها با ضمایر معرفی می‌شوند. در این رمان راوی از کسی سخن می‌گوید که نامش را " او" خطاب می‌کند. راوی به ریزترین و پنهانی‌ترین خصوصیات "او" و خودش در برخورد با "او" می‌پردازد. از احساس ترس و عشق و شادمانی‌ها و سیاه‌ترین رنج‌ها. در نهایت هم " او" و هم "من" در سطرهای پایانی محو می شوند و به مرگی خاموش می‌روند.

بلانشو و شخصیت‌های بی‌نام

در مقدمه کتاب مترجم درباره این رمان می‌نویسند:" بلانشو هم در نظریه خویش و هم در نوشتار داستانی‌اش اهمیت فراروانی به ضمیر شخص غایب می‌دهد و همانطور که برای مثال در اثری مثل "کافکا تا کافکا" تا "مکالمه‌های بی پایان" نشان داده، نوشتار ادبی حتی کارکرد عمومی زبان را نوعی کشتن می‌داند و به همین خاطر تنش بین من و او بین محو شدن "من" و متصل شدن به اجتماع دوستان یا "ما" را می‌توان در اغلب آثار او دید.

 

بلانشو این کتاب را در سال 1957 نوشت. او همواره در آثارش مفهوم مرگ را دنبال کرده است. مرگ مهمترین مضمون آثار اوست.

دشواری‌های ترجمه

مترجم به دلیل همین کاربرد ضمایر ترجمه این متن را دشوار دانسته و درباره این رمان نوشته است به نظر می‌رسد بلانشو با نوشتن این رمان می‌خواسته است رمانی ضد تفسیری بنویسد. به عبارت دیگر آن‌قدر همه جملات این رمان انباشته از معنا هستند که کسب و کار تفسیر برای کشیدن معناهای پس از آن‌ها و ارتباط دادن‌شان به گفتمان‌های مختلف دلالتی کساد می‌شود. به نظر می‌رسد این استراتژی بلانشو در راستای فرار از بازنمایی باشد. او همچون دوست معاصر دیگرش پی یر کلوسوفسکی اساسا با هر چه سنگین‌تر کردن و مضاعف کردن بازنمایی آن را در هم می‌شکند. بنابراین لحن فاخر و جملات به ظاهر بیش از حد فلسفی این رمان را باید در راستای این استراتژی خواند.

بلانشو و مرگ

بلانشو این کتاب را در سال 1957 نوشت. او همواره در آثارش مفهوم مرگ را دنبال کرده است. مرگ مهمترین مضمون آثار اوست. بلانشو از مرگ نویسنده در متن سخن می‌گوید و در نظر او نویسندگی در همسایگی مرگ اتفاق می‌افتد. در این معنا که نویسنده درمتن خود را از خود می‌زایاند و با به پایان رسیدن متن، این زندگی نیز که در فاصله کلمات و سطرهای متن در هر لحظه اتفاق می‌افتد، به پایان می‌رسد.

بلانشو کیست؟

موریس بلانشو نویسنده، فیلسوف و منتقد مرموزی بود و تا پایان عمرش هیچ گاه با مطبوعات مصاحبه نکرد، هر چند در دوره‌ای خودش یک ژورنالیست بود. با این حال کتاب‌هایش همواره دست به دست می‌چرخد و وی را به عنوان هیولای ادبی می‌شناسند. وی در فرانسه و در خانواده‌ متمولی به دنیا آمد. سپس فلسفه خواند و در خانه‌ای ییلاقی به نوشتن پرداخت. از وی بیش از 800 مقاله و کتاب به جای مانده است. بلانشو با این که هیچ گاه جایزه ادبی نگرفت اما وی یکی از بزرگترین نظریه پردازان است و شالوده شکنی را بنیاد نهاد و بر فیلسوفانی چون میشل فوکو و دریدا تاثیر گذاشت.

محتوی کتاب

این رمان در دو بخش نوشته شده است. مقدمه کتاب به قلم مترجم یادداشت‌هایی است در باب دشواری ترجمه. یادداشتی نیز به عنوان یادداشت مجموعه به قلم پیمان غلامی در بخش نخست کتاب آورده شده که درباره مجموعه کتاب‌های "ادبیات و زندگی" است که آخرین انسان تحت همین مجموعه منتشر و به بازار کتاب عرضه شده است. وی می نویسد: افق این مجموعه پرداختن به مرزها و دقایق درک ناپذیر و تمییزناپذیر میان ادبیات و فلسفه است.

این کتاب همچنین توسط شهرام رستمی نیز ترجمه شده است.

پی نوشت:

[1] صفحه 108 کتاب


شهرت دیر هنگام

«شهرت دیرهنگام» آرتور شنیتسلر به ترجمه ناصر غیاثی، هشتاد سال پس از مرگ نویسنده منتشر شد . کتاب داستان پیرمردی شاعر را روایت می کند.


شهرت دیر هنگام

شهرت دیر هنگام. آرتور شنیتسلر. نشر چشمه. چاپ اول. تهران: 1393. 1200 نسخه.108صفحه. مصور. قیمت: 7200 تومان.

"شهرت دیرهنگام" اثر آرتور شنیتسلر به ترجمه ناصر غیاثی در نشر چشمه به تازگی منتشر شده است. این کتاب در تابستان سال 2013 در اتریش منتشر شده است؛ یعنی 120 سال پس از نوشته شدن و بیش از هشتاد سال پس از مرگ آرتور شنیتسلر. اتفاق دیگری که برای دستنوشته‌های این رمان افتاده،‌ این است که هاینریش شینتسلر پسر نویسنده این اثر، بعد از مرگ پدر، تمام دست‌نوشته‌های او را در خانه‌اش نگهداری می‌کرد. در سال 1938 که اتریش ضمیمه خاک آلمان نازی شد، پسر شینتسلر از مصادره و نابود شدن دستنوشته‌های پدرش بیمناک شد. در این زمان، کنسولگری انگلستان در وین وارد عمل شد و با مهر دولت انگلیس، اتاق شینتسلر را مهر و موم کرد. چند هفته بعد، 7 جعبه پر از دستنوشته‌های شینتسلر به انگلستان منتقل و در دانشگاه کمبریج بایگانی شدند. این دستنوشته‌ها و متعاقبا کتابی که امروز منتشر شده، تا سال 2013 فراموش شده بود.

شنیتسلر درباره این کتاب نوشته است: "از قرار بد از آب درنیامده... در چند جا خیلی هم خوب از آب در آمده. در مجموع اندکی کسالت بار است... بیشتر از سه ساعت داستان پیرمرد شاعرم را خواندم.[خود شنیتسلر نام شاعر فرتوت را برای این کتاب انتخاب کرده بود که در هنگام انتشار ناشر عنوان شهرت دیرهنگام را برگزیده است] خیلی خوشم آمد. برخی جاها طولانی است، پایانش اندکی غم انگیز." ناصر غیاثی نیز در "یادداشت مترجم" این کتاب می‌نویسد: "شنیتسلر زمان نوشتن این اثر جزء جمعی از اهل قلم و هنرمندانی بود که از سال 1891 در کافه‌ای در وین جمع می‌شدند و اسم خود را "وین جوان" گذاشته بودند. این‌ها عده‌ای ادیب جوان همچون هوگو فون هومنستال و اشتفان تسوایگ و بسیاری دیگر از ادیبان آن روز بودند که می‌خواستند راه را برای ادبیات مدرن باز کنند."

این کتاب البته با نگاهی طعنه آمیز این همه را توصیف می‌کند.

"شهرت دیرهنگام" قصه‌ای تراژیک با چاشنی مضحکه است. آرتور شنیتسلر در این رمان دست به سلاخی روح و روان کاراکترهای داستانش می‌زند. او هنرمندان و نویسندگان زمانه‌اش را به تیغ انتقاد می‌کشد و بهترین سلاحی که برای این کار برگزیده است چیزی نیست جز "روانکاوی". رمانی از آرتور شنیتسلر به ترجمه ناصر غیاثی. آرتور شنیتسلر نام این رمان را شاعر فرتوت یا سالخورده گذاشته بود؛ نام با مسمایی که ناشر کتاب آن را به نام "شهرت دیرهنگام" تغییر داد.

قصه، قصه سرراستی است. در روز و روزگاری که جوانانی در گروهی تحت عنوان "وین جوان" آرزوهای بزرگ ادبی در سر می‌پرورانند، گردهمایی‌های خصوصی برگزار می‌کنند، در کافه نشینی‌هاشان دنبال سر و صدای رسانه‌ای هستند و ... پیرمردی به نام ادوارد زاکسبرگر به این محفل راه پیدا می‌کند.

زاکسبرگر شاعری است پیر که دیگر فراموش کرده شاعر است. شاعر یک مجموعه شعر قدیمی با عنوان "پیاده‌روی‌ها" که سال‌ها پیش منتشر شده بود و حالا توسط این گروه جوان دوباره کشف شده است و دست کم در میان افواه این جماعت اندک سر و صدایی راه انداخته است.

اگر بخواهیم محور عاطفی کاراکتر اصلی این داستان یعنی زاکسبرگر را توصیف کنیم، باید داستان را به سه بخش تقسیم کنیم. بخش نخست؛ زمانی که زاکسبرگر دیگر فراموش کرده که شاعر است، صبح ها کار اداری می‌کند و صرفا یک کارمند معمولی استریال با دوستان همپیاله خود به رستوران می‌رود و بیلیارد تماشا می‌کند و در نهایت زندگی معمول را تجربه می‌کند. در بخش دوم زاکسبرگر تحت تحسین و تملق جوانان کافه نشین (وین جوان) خود را دوباره کشف می‌کند و آنچنان مغرور و فریفته شأن شاعری‌اش می‌شود که دیگر دوستان همپیاله‌اش را فراموش می‌کند و خوش ندارد با آن‌ها نشست و برخاست کند. این بخش از داستان قسمت اعظم کتاب را تشکیل می‌دهد. زاکسبرگر دائم در رفت و آمد با جوانان کافه نشین است و همراه با آنها آرزوهای بزرگ و ایده‌آل‌های سرخورده‌اش را دنبال می‌کند. آنها در این خیالند که هنرمندانی بزرگ و تراز اولند که هنوز کشف نشده‌اند اما حالا دیگر وقتش رسیده است که به دنیا نشان دهند چند مرده حلاج اند. زاکسبرگر مجذوب این رویا می‌شود، احساس جوانی می‌کند و به طور مضحکی در فرجام کار به زمین می‌افتد. از اینجا بخش سوم آغاز می‌شود؛ سرانجام کار. زاکسبرگر در این بخش متوجه می‌شود که اثر هنری او آش دهن سوزی نیست و فکر و خیالاتی که به همراه دوستان جوانش در سر می‌پرورانده صرفا خیالاتی باطل بوده است. نقطه مضحکه داستان آنجاست که زاکسبرگر متوجه می‌شود که حتی جوانانی که او را تحسین می‌کردند کتاب او را نخوانده‌اند. در آخر این نوولت می‌بینیم که هیچ کدام از این جوانان حتی "پیاده روی‌ها" تنها مجموعه این پیرمرد را نخوانده بودند و صرفا به واسطه یکی از دوستانشان (ولفانگ مایر) به زاکسبرگر علاقه نشان می‌دادند.

 

"شهرت دیرهنگام" قصه‌ای تراژیک با چاشنی مضحکه است. آرتور شنیتسلر در این رمان دست به سلاخی روح و روان کاراکترهای داستانش می‌زند. او هنرمندان و نویسندگان زمانه‌اش را به تیغ انتقاد می‌کشد و بهترین سلاحی که برای این کار برگزیده است چیزی نیست جز "روانکاوی".

شنیتسلر تصویری مضحک و عریان از ذهن هنری زمانه‌اش را به ما ارائه می‌دهد و در این تصاویر عریان گاه خودمان را به نظاره می‌نشینیم و گاه هنرمندان زمانه خود را. به نظر می‌آید "شهرت دیر هنگام" را می‌توان به لحاظ محتوایی در قیاس با روح و زمانه هنر معاصر کشورمان، اثری متقارن دانست؛ به راحتی می‌توان ادوارد زاکسبرگر-شاعر فرتوت- را با شاعری از میان خودمان، و جوانان کافه نشین وین جوان را با جوانانی در میان خودمان جایگزین کنیم.

"شهرت دیرهنگام" رمان خواندنی‌ای است، خصوصا برای ما.

«به سرعت پنجره را باز کرد و به بیرون خم شد. بی‌تردید توقع داشتند که زاکسبرگر یک‌بار دیگر خودش را نشان بدهد، چراکه بلافاصله پس از این‌که سرش نمایان شد، باز هم صدای «زنده‌باد! زنده‌باد!» طنین‌انداز شد. زاکسبرگر کرنش کرد. آن‌ها چندبار دیگر فریاد کشیدند «زنده‌باد!» زاکسبرگر «شب به خیر ِ» صمیمانه‌ای به آن‌ها گفت. پس از آن بود که به آرامی رهسپار خانه‌هاشان شدند.»[1]

پی نوشت:

[1] بخشی از داستان

جستارهایی درباره هنر

«جستارهایی درباب هنر» مجموعه بیست و یک مقاله دانشگاهی در زمینه هنر است که تز کارشناسی ارشد دانشجویان سال 91 دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی را شامل می شود.


جستارهایی در باب هنر

جستارهایی در باب هنر. میرعلیرضا دریا بیگی و محمد رضا شریف زاده. انتشارات بنیاد فرهنگی رودکی "دریا بیگی". چاپ اول. تهران: 1392. 2000 نسخه.376 صفحه. مصور. قیمت: 20000 تومان.

«هنر مندان ایرانی در دهه بیست شمسی پدیده های نوینی خلق کردند. از جمله دلایل آن دگرگونی شرایط اجتماعی، فرهنگی آن روزگار و رویکرد جوامع سنتی از جمله ایران به دستاوردهای غرب بود که در نهایت هم منجر به نفوذ مدرنیسم به صورت سطحی و ظاهری در جامعه ایران شد. نقاشان ایرانی هم به دلیل هم مسیر شدن با دنیای پیشرفته با سفرهای مکرر به اروپا و امریکا از این جریان بی نصیب نماندند. از جمله این هنرمندان سهراب سپهری و جلیل ضیاپور بودند که تاثیر پذیری جریانات نوین هنری در آثارشان مشهود است.»[1]

جستارهایی در باب هنر

جستارهای این کتاب توسط دانشجویان نگارنده در طی درس گفتارها و کارگاه روش تحقیق در مقطع کارشناسی ارشد رشته پژوهش هنر دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی و دانشکده هنر و معماری جمع آوری شده است. این مجموعه می تواند برای علاقمندان و مخصوصا برای دانشجویان رشته هنر کارآمد باشد. در این مجموعه هر دانشجو بر اساس رشته و گرایش خود و بر اساس مقطع تحصیلی دست به پژوهش و نگارش مقالات زده است.

در این کتاب بیست و پنج مقاله گرد آمده است که حاصل کار دانشجویی است و از این دیگاه می توان مورد بررسی قرار بگیرد تا چند و چون کار کسانی که برای اولین بار در فضای دانشگاهی دست به پژوهش و انتشار کتاب می زنند به دست آید. این مقالات حاصل سال های دانشجویی 91 و 92 دانشجویان است و بازتاب ذهن های جوان های دانشجوی این سال ها.

 

این مجموعه می تواند برای علاقمندان و مخصوصا برای دانشجویان رشته هنر کارآمد باشد. در این مجموعه هر دانشجو بر اساس رشته و گرایش خود و بر اساس مقطع تحصیلی دست به پژوهش و نگارش مقالات زده است.

مقالات این کتاب

این مقالات عبارتند از: اسطوره های آفرینش ایران و یونان باستان از بهناز اسکندری، بررسی روش های مختلف چاپ و تاثیر آن بر طراحی بسته بندی از بهناز اکبریان چالشتری، فرهنگسازی هنر بومی ایران در تبلیغات تجاری از تندیس بهروزی، جستاری بر کارکرد و کاربرد هنر عکاسی در طراحی و چاپ پارچه از بهاره جمشیدنیا، نقش هنر در آموزش تعالیم اسلامی از صدیقه حسن پور، سیر تحول سفال لاجین از پیدایش تا وضع کنونی از فاطمه خدادادی، گل نیلوفر و کارکردهای آن در اساطیر ایران و هند از بهاره دستگیر، جدول کشی در هنر کتاب آرایی از عصمت رجبی، بررسی تاثیر نقاشی موزاییک در زیبا سازی شهر و تاثیر آن بر مخاطب از سپیده صالحی، ارتباطات تصویری بر روی بسته بندی محصولات غذایی از حمیده صبوحی، بررسی تاثیر فرهنگی تصویر سازی در نشریات تخصصی کودک از هدا صمدی، تاثیر زیباشناختی و روانشناسی کارویژه های رنگ در طراحی دکوراسیون داخلی از غزاله عربی، جایگاه شناسی رنگ در فرهنگ و هنر اسلامی ایران از فاطمه قاسمی، جایگاه اساطیر در فرش ایرانی از مژگان کنگرلو، جستاری بر آموزش بداهه پردازی در موسیقی سنتی ایران از سمیرا گلباز، نقش معنویت در اعتلای هنر نگارگری از مهرناز مصطفی قلی، جستاری بر زیبا شناسی هنر دینی از اکرم ناظمی، فضا- زمان- مکان در معماری و سینما از هما نجاریان ، بررسی فانتزی در طراحی صحنه آثار رابرت ویلسون از سارا نوری و هنر محیطی و روند شکل گیری آن در هنر معاصر ایران از مرضیه ولی.

نیم نگاهی به شیوه نگارش مقالات و رویکرد نویسنده به موضوع

خواندن این مقالات راهنمای خوبی نیز برای شیوه نگارش مقاله به دست می دهد. مقاله اول کتاب در باره اسطوره است و از این جا آغاز می کند که اسطوره چیست و از کجا آمده است و در فرهنگ های مختلف چگونه دیده می شود و جایگاه آن در حال حاضر کجا است. سپس به اسطوره های ایرانی می پردازد. مولف با ریشه یابی اسطوره های ایرانی به برخی اساطیری اشاره می کند که به موضوع آفرینش جهان و نخستین پدر و مادر بشر می پردازد. خدایان باستانی و بشر اولیه موضوع مقاله اول است. اما به نظر می رسد از این موضوع به راحتی گذر کرده و ماجرا را در سطح بررسی نموده است. اطلاعاتی که در این مقالات داده می شود اطلاعات پایه ای است که می توان به راحتی با یک جست و جوی دم دستی به دست آورد. تئوری هایی که موضع بر مبنای آن بنا می شوند نیز تئوری های آشنا و فراگیری هستند. در این شرایط لازم است نویسنده دست کم دیدگاه خود را جهت دیگری بدهد که این مهم در این مقالات چندان صورت نگرفته است و مقالات را در حد مقالات دانشگاهی سطح نگر پایین آورده است.

مقاله دوم نیز به همین ترتیب به تاریخچه چاپ، بسته بندی، وظایف بسته بندی عملکرد بسته بندی و انواع بسته بندی می پردازد. اما در این مقاله نیز با نگاهی گذرا رو به رو ییم. نتیجه گیری ها نیز نتایج بکر و تازه ای نیستند. مثلا در مقاله دوم درباره بررسی روش های مختلف چاپ و تاثیر آن بر طراحی بسته بندی سوال این است که آیا شناخت روش های مختلف چاپ پیشرفته و دانش و آگا هی یک طراح بسته بندی تاثیری بر روی نوع طراحی آن دارد یا خیر؟ و نتیجه ای که نویسنده مقاله گرفته است این است که یک طراح علاوه بر توجه به خصوصیات و ویژگی های محصول و مسئولیت بسته بندی در آن خصوص باید با استفاده از دانش خود در رابطه با صنعت چاپ امکان عملی بودن ایده را عملی و به اجرا در آورد. مقاله بررسی دستاوردهای دو نقاش ایرانی از هنر غرب و شرق است که به بررسی نقاشی های سهراب سپهری و جلیل ضیا پور می پردازد و تاثیر پذیری هر کدام از اینها از هنر غرب و یا شرق را مورد بررسی قرار داده و این دو نگاه متفاوت را در کنار هم قرار می دهد تا به شکل تطبیقی بتوان تاثیرات هر کدام بر جامعه ایران زمانه نقاش را مورد تحلیل قرار داد.

پی نوشت:

[1] صفحه 290 کتاب