تبیان، دستیار زندگی
«خوش نشین» با جلد متفاوتی که در واقع یک برگه آگهی روزنامه است داستان زوج جوانی را روایت می کند که با حقوق کارمندی آرزوی خانه دار شدن به سرشان می زند و برای رسیدن به این آرزو دست به تاراج زندگی شان می زنند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خوش نشین


«خوش نشین» با جلد متفاوتی که در واقع یک برگه آگهی روزنامه است داستان زوج جوانی را روایت می کند که با حقوق کارمندی آرزوی خانه دار شدن به سرشان می زند و برای رسیدن به این آرزو دست به تاراج زندگی شان می زنند.

خوش نشین

خوش نشین. علی موذنی. انتشارات عصر داستان. چاپ اول. تهران.1392. 3000 نسخه.276 صفحه .12000 تومان.

«مرد گفت: شما خیلی ام پایین تر از قیمت روز نگفته ای!

مهرداد که جلوی در ایستاده بود گفت: قرارم نیست که خیلی پایین تر بگم. یه کم پایین تر گفته م، چون فروشنده واقعی ام! ربیعی گفت: اجازه بدین خواهش می کنم. این جوری نمی شه معامله کرد . شما یه چیزی بگی پاش واسی ایشونم یه چیز بگه پاش واسه! یه ذره انصاف همه مشکلاتو حل می کنه! یه با ردیگه م می گم و اصلنم دلم نمی خواد هیچ کدوم رو رقمی که من می گم نه بیارین، وگنه تا صبم که بشینیم اینجا و حرف بزنیم، بی نتیجه س!»[1]

یکی از دغدغه های مهم مردم ایران داشتن خانه و خرید خانه است. در شرایط نا بسامان اقتصادی که باراز مسکن دم به دم دچار تحولات بزرگی می شود و هر بار بر قیمت خاک افزوده می گردد خریدن و داشتن خانه یکی از آروزهای دست نیافتنی بسیاری از خانواده های ایرانی است.

جوانان بسیاری مجبور به اجاره نشینی هستند و کرایه سنگین خانه ها کمر بسیاری را خرد کرده است. بسیاری از خانواده ها با زن و فرزند های بزرگ و همینطور مادر و پدرهای مسن شان زندگی می کنند. در یک خانه 50 متری پذیرای عروس و دامادهایشان هستند و زندگی در چینین شرایطی برای بسیاری از این خانواده ها و زوج های جوان سخت و دشوار است و آسایش را به حداقل می رساند. جنگ و دعوا ها و بگو و مگو های بسیاری که در چنین شرایطی به وجود می آید در واقع یکی از دلایلش همین تنگی جا و هر روز با هم بر خورد داشتن ها ی مداوم است.

موضوع تازه ترین رمان علی موذنی به این دغدغه مهم می پردازد. خوش نشین ماجرای زن و شوهری است که با دست خالی آرزوی خانه دار شدن می کنند. آنها به مرور همه زندگی شان و حتی کوچکترین وسایلشان را می فروشند تا سقف کوچکی بالای سرشان باشد و خانه کوچکی بخرند. در جریان خرید خانه است که اختلاف ها و دردسر ها نیز شروع می شود و گرفتاری ها روی خود را نشان می دهد. تا جایی که پسر خانواده که با همسرش در خانه مادری زندگی می کند از مادرجدا می شود.

مرد خانواده ای که در این رمان توصیف می شود یک کارمند ساده است و حقوق اندکی دریافت می کند که برای خرج و مخارج زندگی هم کفاف نمی دهد چه رسد به خرید خانه. آنها منتظر فرزند هستند و با این حال همه تلاششان را برای خانه دار شدن می کنند.

ماجرایی که خیلی از زوج های جوان درگیر آن هستند و یکی از مشکلات جدی جوانانی است که می خواهند زندگی مشترک تشکیل بدهند

ماجرایی که خیلی از زوج های جوان درگیر آن هستند و یکی از مشکلات جدی جوانانی است که می خواهند زندگی مشترک تشکیل بدهند. در بر خورد اول با این کتاب نکته ای جلب توجه می کند، جلد آن است. جلد کتاب یک صفحه آگهی همشهری است و به نظر می رسد کتاب در صفحه روزنامه پیچیده شده است. وقتی بیشتر به جلد کتاب دقت کنید نام کتاب را بالای صفحه می بینید که در مربع های قرمز رنگ مخصوص آگهی ها نوشته شده است و تازه متوجه می شوید این جلد کتاب است.

علی موذنی در باره این کتاب می گوید: حدود ده سال پیش که موضوع این رمان به ذهنم رسید فکر کردم موضوع پیش پا افتاده ای است که ارزش وقت گذاشتن ندارد اما این موضوع به دلیل کثرتش در جامعه مثل یک مهمان ناخوانده مدام خلوت مرا به هم می ریخت و برای نوشته شدن کرشمه می آمد. موضوع این رمان که شاید در جوامع دیگر، مشکلی مقطعی به نظر می آید ظاهرا واقعیت تلخ و همیشگی جامعه ما است که مدام دنبال خرید خانه بدوی و همیشه هم احساس کنی که از خرید آن عقبی و فاصله پولی ات هم رفته رفته با آن بیشتر و بیشتر می شود. برای همین  از نوشته شدنش خیلی خوشحالم و فکر می کنم دردی را بیان کرده ام که نسبت به چند سال پیش عمیق تر شده است.

وی همچنین تاکید دارد ماجرای این رمان واقعی است و از زندگی دوستی به همین نامی که شخصیت اصلی دارد، برداشت کرده است به طوری که آن دوست را از دست داده است که چرا به زندگی آنها رخنه کرده و به کام خود رسیده است بدون اینکه حتی نام شخصیت های اصلی را تغییر دهد.

علی موذنی پیش از این رمان های « کشتی بان»،« مامور»،«شعر به انتظار تو»،« نه آبی نه خاکی»،« سفر ششم» و مجموعه داستان ها و رمان های دیگر را به بازار کتاب عرضه کرده است.

«تو خانه عالیه همیشه کاری هست که مهرداد انجام دهد. یک قفل خراب، شیری که چکه می کند و خیلی کارهای دیگر که هر چند کوچک اند اما قلب مهرداد را بزرگ می کنند. وقتی رضایت را در چشمان مادر می بیند احساس خیلی خیلی خیلی خوبی می کند مخصوصا حالا که خود دیگر پدر شده و فهمیده که پدر مادر چطور نگران حال و روز بچه اند.»[2]   

پی نوشت: 

[1] صفحه 214 کتاب

[2] صفحه 111 کتاب

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان