تبیان، دستیار زندگی
«یک عالم با شما حرف دارم» دومین مجموعه از داستان های کوتاه لوئیجی پیراندلو است که بهمن فرزانه آن را ترجمه کرده است. پیش از این مجموعه داستان سفر را نیز همین مترجم از طرف انتشارات پنجره به فارسی برگردانده و به بازار کتاب عرضه کرده بود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : فاطمه شفیعی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک عالم با شما حرف دارم


«یک عالم با شما حرف دارم» دومین مجموعه از داستان های کوتاه لوئیجی پیراندلو است که بهمن فرزانه آن را ترجمه کرده است. پیش از این مجموعه داستان سفر را نیز همین مترجم از طرف انتشارات پنجره به فارسی برگردانده و به بازار کتاب عرضه کرده بود.

یک عالم با شما حرف دارم

یک عالم با شما حرف دارم... لوئیجی پیراندلو. مترجم: بهمن فرزانه. ویرایش: ایرج کریمی.نشر پنجره.چاپ دوم. تهران.1390. 1100 نسخه.208 صفحه.5000 تومان.

«انگار آنت سکوت او را در خود بلعیده بود، همانطور که هویت اش را از دست داده بود، چنان می نمود که انگار دارد جسم خود را نیز از دست داده و تبدیل به یکی از آن مبل ها می شود. داشت هم شکل و هم رنگ آنها می شد، غرق در گوش سپردن به تیک تاک ساعت شده بود که صدای آن از در نیمه باز اتاق دیگری به اتاق پذیرایی می رسید.»[1]

پیراندلو در سال 1902 نوشتن داستان های کوتاهش را آغاز کرد. قرار بر این بود که این داستان ها در طول یک سال به سیصد و شصت داستان برسد و نام آن را بگذارد" داستان هایی برای یک سال" اما تعداد داستان ها به دویست و چهل و یک عدد رسید و هرگز در یک کتاب مستقل به چاپ نرسید. وی داستان هایش را به صورت پراکنده در روزنامه ها و مجله ها منتشر کرد. سال 1922 وی موفق شد آنها را به صورت کتاب منتشر کند. جلد پانزدهم این کتاب بعد از مرگ وی منتشر شد. این داستان ها که هرکدام برای خود شاهکاری به حساب می آید زیر سایه نمایشنامه های پیراندلو گم شدند. وی به عنوان یکی از نمایشنامه  نویسان ایتالیایی از شهرت به سزایی برخوردار است. «شش شخصیت به دنبال نویسنده» یکی از به یاد ماندنی ترین نمایشنامه های اوست. در زمان حیات این نویسنده نمایشنامه های او پشت سر هم در شهرهای ایتالیا به صحنه می رفت. « هرکس به نوع خود» ،« هانری چهارم» ،« بازی دوجانبه» ، « امشب هر کس به میل خود بازی خواهد کرد» ،« لذت صداقت» و « احمق» از دیگر نمایشنامه های وی است. اما پیرانولو رمان ها و داستان های تاثیر گذاری نیز نوشته است. از جمله: « مطرود» ،« به نوبت» ،« مرحوم ماتیا پاسکال» ، « پیرها و جوان ها» ف« یکی، هیچ کی، صدهزار» و « شوهر او» که بعد از مرگش به چاپ رسید.پیراندلو سر انجام در سال 1934 برنده جایزه نوبل شد. سال بعد یعنی در سال 1935 وی بر اثر ذات الریه از دنیا می رود.

یک عالم با شما حرف دارم دومین از مجموعه برگزیده داستان های کوتاه لوئیجی پیراندلو است. این مجموعه داستان شامل 14 داستان کوتاه است

این نویسنده در آثار خود نوعی بدبینی نسبت به جهان هستی و روابط اجتماعی را از خودبروز می دهد. او نسبت به روابط همسران و مسایل سیاسی نیز با نگاهی انتقادی و سیاه برخورد می کند و بیشتر آدم های قصه او تنها، منزوی و دور از دیگران زندگی می کنند. ورشکستگی پدر و افتادن خانواده به ورطه فقر، مرگ مادر به عنوان حامی اصلی او در رشد و شکوفایی هنری، بیماری روانی همسر به عنوان آزار دهنده اصلی در تمام عمر و وقوع جنگ و مشکلات سیاسی وی را به داوری منفی در خصوص وقایع و اتفاقات مختلف می کشاند.

یک عالم با شما حرف دارم دومین از مجموعه برگزیده داستان های کوتاه لوئیجی پیراندلو است.

این مجموعه داستان شامل 14 داستان کوتاه است که عبارتند از: ازدواجی بسیار متناسب، دو تا، عواقب از خواب پریدگی، لانه، غبار مرگ، یک عالم با شما حرف دارم، تو می خندی، طرح یک اسب در زمینه قرص ماه، یک روز تمام، مثل دو تا دو قلو، خانه ای رو به مرگ، شال مشکی، تراژدی یک شخصیت، کی مقصر بود؟

داستان های پیراندلو موضوعات و تم های ساده و پیش پا افتاده ای دارد ولی به مرور فضایی تکان دهنده می سازد و خواننده را مجذوب خود می کند. نگاه تلخ این نویسنده به جهان خواننده را نیز مقهور خود می کند. داستان ازدواجی بسیار متناسب درباره دخترکی است که هیکلش رشد زیادی داشته و با یک مرد کوتوله ازدواج می کند. در داستان عواقب از خواب پریدگی، غریبه ای به سراغ مرد می آید تا تابلو او را بخرد چون شباهت زیادی به همسر مرحومش دارد.غبار مرگ، داستان مردی است که به دنبال سفارشات دختران و همسرش آمده و قطار را از دست داده است. یک عالم با شما حرف دارم قصه زنی است که همسرش مرده و تنها می خواهد با یکی گفتگو کند و داستان تو می خندی روایت مردی است که در خواب به صورت شدیدی می خندد .

نمایشنامه شش شخصیت به دنبال نویسنده، رمان به نوبت، مجموعه داستان سفر، و رمان یکی ، هیچکس، صدهزار با ترجمه بهمن فرزانه پیش از این به باراز کتاب عرضه شده است.

«بسیار خوب،  شخصیت های داستان های من هر یک با فاجعه خود سرگردان جهان هستند و من هم بگیریم یک نویسنده سنگ دل. در این صورت به یک منتقد حسابی باید رجوع کرد تا قضاوت کند که آیا واقعا فاجعه آن شخصیت خنده دار نیست؟»[2]

پی‌نوشت‌ها:

[1]صفحه 135 از داستان خانه ای رو به مرگ

[2]صفحه 186 از داستان تراژدی یک شخصیت

فاطمه شفیعی

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان