کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

مقالاتی درباره نمایش

«ایده نمایش» مجموعه مقالاتی درباره تئاتر است که به قلم نویسندگان مختلفی از جمله تئودور ادورنو نوشته شده ، مراد فرهاد پور در نیمه دهه شصت آنها را ترجمه کرده و به صورت یک کتاب مستقل از سوی نشر هرمس منتشر شده اند .


مقالاتی درباره تئاتر در ایده نمایش

ایده نمایش. مقالاتی درباره تئاتر. گزیده و ترجمه: مراد فرهاد پور. نشر هرمس. چاپ اول. تهران: 1389. 1500 نسخه.251 صفحه. قیمت: 4000تومان.

« دراینجا ما شاهد تبدیل فرهنگ به چیزی هستیم که نیمی از آن تزیینات است و نیمی دیگر زباله. این حرفی است که آدورنو درباره فرهنگ بعد از آشویتس می‌گوید که کل فرهنگ ما بعد از آشویتس از جمله نقد فوری و فوتی آن، چیزی نیست مگر آشغال. آشغال شدن فرهنگ که در عین حال تزیینی شدن آن نیز هست، مسلما هنر و ادبیات را هم در بر می‌گیرد و بنابراین تکرار فرم‌های کلاسیک به معنای تکرار کلیشه‌هایی است که حضورشان هدفی ندارد مگر مخدوش کردن و ایدئولوژیزه کردن واقعیت و ایجاد این توهم که هیچ اتفاقی نیفتاده است و بعد و قبل از آشویتس هم مثل هم است و دنیا دارد به خوبی و خوشی زندگی خود را ادامه می‌دهد»[1]

این کتاب حاوی نه مقاله درباره هنر و نمایش است که سابق بر این تمامی این مقالات درنیمه دوم دهه شصت در مجله نمایش به چاپ رسیده‌اند.

مراد فرهاد پور در پیشگفتار کتاب توضیح می‌دهد. فصل مشترک این مقالات تئاتراست. اما محتوای همه مقالات اساسا فکری و نظری است تا وجه و حسی هنری. ایده‌ها و بصیرت‌های نهفته در این مقالات به خواننده اجازه می‌دهد تا به آنچه در صحنه تئاتر می‌بیند با دیدی انتقادی‌تر و تاملی‌تر نگاه کند.

مقالات ترجمه شده این کتاب عبارتند از: تلاش برای فهم "دست آخر" نوشته تئودور آدورنو، گفتاری در حاشیه دست آخر نوشته مراد فرهاد پور، برشت و تئاتر حماسی اثر فردریک یوئین، وضعیت‌های دراماتیک اتین سوریو اثر روبرت اسکولز، تئاتر از زبان سارتر، سنتهای دوگانه هنر نمایش جدید اثر اریک بنتلی، برشت و ایزنشتاین: مونتاژ در هنر جدید اثر راینر فردریش، شکسپیر اثر یوهان گوتفرید هردر، هنر نمایش از ایبسن تا الیوت به قلم ریموند ویلیامز.

آدورنو در مقاله "تلاش برای فهم دست آخر "توضیح می‌دهد آثار بکت تبیین وضعیتی اگزیستانسیال نیستند بلکه در آثار بکت روش ادبی بدون هیچ قصد و نیت از قبل طرح شده‌ای تسلیم گنگی و بی معنایی می‌شود.

فرهادپور در گفتاری در حاشیه دست آخر توضیح می‌دهد آدورنو در همان صفحات اول به این نکته اشاره دارد که آثار بکت در واقع غیر قابل تفسیراند و یا در مقابل تفسیر مقاومت می‌کنند. تفسیر هم از نظر آدورنو ایده اصلی فلسفه است. اما اثر بکت در مقابل تفسیر مقاومت می‌کند و در عین حال از درون خواهان تفسیر است. مشخصه آثار بکت بی‌معنایی است.

فرهادپور معتقد است این ویژگی همه آثار مدرن است که هر یک به نحوی دعوی معنا را طرد می‌کنند و از این نظر با آثار کلاسیک متفاوتند چرا که در آثار کلاسیک فرد را در برابر یک کلیت با معنا قرار می‌دهند و فرد اصولا با این پیش فرض به سراغشان می‌رود و این امر در مورد رمان، نقاشی ، مجسمه سازی و غیره هم صدق می‌کند. اما آثار هنری مدرن این ادعا را کنار می‌گذارند و نتیجه آن هم بروز این شکایت همیشگی بوده است که ما نمی‌توانیم این گونه آثار را بفهمیم و آیا این کارها هنر است یا نوعی بازی مسخره برای دست انداختن مردم.

 

در این کتاب با نه مقاله جذاب درباره تئاتر جدید رو به رو هستید که هر کدام از این مقالات را اندیشه ورزانی بزرگ همچون آدورنو و یوهان گوتفرید هردر نوشته‌اند. نکات ریز و درشت فلسفی و نگاهی از چشم اندازی دیگرگونه به تئاتر ویژگی این اثر است.

اما آدورنو می خواهد بگوید با وجود کنار گذاشتن معنا، اثر همچنان شکل و کلیتی مشخص دارد و به نظر می‌آید قصد و نیتی پشت آن نهفته است و به همین دلیل هم در معرض دید عموم قرار می‌گیرد. تنش بین این دو مسئله در واقع تنش اصلی آثار مدرن و به ویژه آثار بکت است. در حالتی که هنرمند، دیگر نمی‌خواهد واقعیت را در آثارش بازتاب دهد و در عین حال اثرش باید دارای شکل و فرم منسجمی باشد، هنرمند مجبور است به سراغ ایجاز برود و هرگونه کلی بافی را کنار بگذارد، یا هر گونه کلیشه‌ای که می‌خواهد برای اثر مشتری جلب کند، تا بتواند به اصل اساسی یعنی کنار گذاشتن معنا وفادار باشد.

بکت سعی می‌کند بی معنایی را در فرم نشان دهد. اما در آثار اگزیستانسیالیستی همچون آثار سارتر ما با فرم کلاسیک اما محتوایی رو به رو می‌شویم که می‌خواهد معنا را کنار بگذارد. برای همین در آثار سارتر بی‌معنایی مفهوم، تم فلسفی می‌یابد که اثر به شیوه کلاسیک و سنتی آنرا بسط می‌دهد. در نتیجه فرم امری تزیینی و فرعی به نظر می‌رسد. یعنی فرم به عنوان یک آشغال و زباله در نظر گرفته می‌شود.

مقاله دیگر این کتاب درباره تئاتر حماسی برشت است. در مقاله برشت و تئاتر حماسی می‌خوانیم. نظریه‌های برشت از دو عنصر صوری و ایدئولوژیک ترکیب شده‌اند. در این مقاله نویسنده مدعی است نمی‌توان صورت و ایدئولوژی را در آثار تئاتر حماسی از هم تفکیک کرد. تئاتر حماسی برشت بر یک نظریه کلی یا جهان بینی استوار است یعنی همان نظریه مارکسیسم که برشت آن را با عناصر گوناگون و اجزاء متشکله تئاتر ترکیب کرد.

در این مقاله اشاره شده است برشت این نظریه را اختراع نکرد تا با عملکرد شاعرانه و دراماتیک خودش جور در آید و آن را توجیه کند؛ عملکردی که ظاهرا یا نادرست و ناقص و یا ناسازگار با سنت بود. در نظر برشت تئاتر پدیده وجودی خاص بود که تماشاگر یکی از مهمترین عناصر آن را تشکیل می‌داد. او عقیده داشت بسط و گسترش هنر نظاره‌گری به همان میزان بسط و گسترش هنر بازیگری و یا نویسندگی اهمیت دارد. او به تماشاگر به عنوان یک عامل خلاق و مولد نگاه می‌کرد. برای همین تغییراتی که وی می‌خواست در تئاترش ایجاد کند تغییراتی بود که قصد داشت در تماشاگرش ایجاد شود.

در این مقاله کوتاه می‌خواهد توضیح بدهد که برشت چگونه به تماشاگرانش نگاه می‌کرد و در زمانه وی چگونه تماشاگری حضور داشت. برشت از تماشاگران اپرا سخن می گوید و رفتارشان را هنگام دیدن یک اپرا تشریح می‌کند.

در این کتاب با نه مقاله جذاب درباره تئاتر جدید رو به رو هستید که هر کدام از این مقالات را اندیشه ورزانی بزرگ همچون آدورنو و یوهان گوتفرید هردر نوشته‌اند. نکات ریز و درشت فلسفی و نگاهی از چشم اندازی دیگرگونه به تئاتر ویژگی این اثر است. فرهادپور در ابتدای این کتاب اشاره کرده که این مقالات بازنگری مجدد نشده‌اند و شاید تنها ایرادشان همین موضوع باشد.

« چند سال قبل از آغاز جنگ جهانی اول، نور به عامل اصلی در تحول و گسترش جنبشی ضد رئالیستی بدل شد. به گفته هنرمندان نسل جدید، از آنجا که هنر نمایش صرفا به نوشتن متن محدود نشده و هنرها و صنایع تئاتری را شامل می‌شود، بنابراین ساخت و ارائه آن باید به دست هنرمندان تئاتر انجام پذیرد»[2]

پی نوشت:

[1] صفحه 21 کتاب

[2] صفحه 129 کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد