کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

یاد های مرگ

یادهای مرگ آور


« خاطرات پس از مرگ» شرح روحی است که پس از مرگ با دو حس بینایی و شنوایی می تواند مرگ را تجربه کند.

 

خاطرات پس از مرگ

خاطرات پس از مرگ. ژان دوتور. مترجم: محمد مجلسی. چاپ اول. انتشارات دنیای نو. تهران: 1392. 1000 نسخه.96 صفحه. قیمت: 4500 تومان.

 

«تدی گفت: اینو تو خونه من گذاشت، خونه قدیمیم، دوازده سال پیش. گفت برای اینکه سالم بمونن اما دیگه اونا رو ازم نگرفت. جا به جا که شدم اینو با خودم بردم اما از وقتی که مرد می خواستم اینو برگردونم[1]

مرگ یکی از بنیادی ترین مفاهیمی است که همواره ذهن بشر را به خود مشغول داشته. ور رفتن به مرگ شکل دیگری از میل به جاودانگی را در خود دارد.

اگر انسان بتواند فضایی را در ذهن مجسم کند که در آن خودش حضور نداشته باشد و به نوعی تصور خودش در ان فضا معنایی نپذیرد یعنی انسان دارد مرگ خودش خودش را تصور می کند. نویسندگان زیادی تلاش کرده اند در نوشتار خود یک چنین تجربه ای را باز نمایی کنند.

در رمان خاطرات پس از مرگ نویسنده با دیدگاهی فلسفی به واکاوی مسئله مرگ و زندگی می پردازد. در بخشی از داستان گفته می شود: اگر درست به این قصه بی اندیشیم متوجه می شویم که جدایی روح از جسم نه تنها عذاب آور نیست، بلکه خوب و مفید است. زیرا آدمی پس از مرگ از درد سیاتیک و انواع و اقسام دردها و بیماری ها آسوده می شود.

قهرمان داستان در شصت و پنج سالگی از دنیا می رود و با گذشت چندین روز از مرگش، در می یابد که می تواند ببیند و بشنود.

این رمان روایت تجربیات شخصیتی است که زندگی را تجریه کرده و با حواس پنجگانه خود در یافته و این بار مرگ را با دو حس بینایی و شنوایی خود دریافت می کند.

الیویه قهرمان داستان در سال های زندگی خود همیشه و هر زمان به مرگ فکر کرده و بعد از مرگ همچنان به تامل کردن درباره آن مشغول می شود. او به این نکته نیز پی می‌برد که در آن دنیا، گذشت ایام و «وقت و ساعت»، با زندگی زمینی بسیار متفاوت است.  ده‌ها سال در زندگی زمینی در عالم ابدیت به‌ یک چشم برهم زدن می‌گذرد… روح الیویه مدتی در اطراف گور خود تنها و سرگردان می‌ماند، تا آن که روح انسان دیگری به نام «هاداماس» نزد او می‌آید. او جز روح هاداماس، روح دیگری در اطراف خود نمی‌بیند، پس از آشنایی با این روح که حتی مرد و زن بودنش مشخص نیست، با ماجراهای بسیار روبه‌رو می‌شود. و همراه او به آپارتمان همسر بیوه‌ی خود، ماری فرانسواز می‌رود و از ازدواج ماری فرانسواز با ریموند صمیمی‌ترین دوست خود باخبر می‌شود. اما این ابتدای قضایاست، او با هاداماس روح مرموزی که گاهی ناپدید می‌شود، گاهی باز می‌آید و داستان‌ها و بحث و جدل‌هایی دارند، که ما را به تفکر و تأمل وا می‌دارند.

این رمان یکی از رمان های درگیر کننده دوتور است که به عمیق ترین مسائل بشری به دیدی ژرف و تامل بر انگیز نگاه می کند.

منتقدین رمان خاطرات پس از مرگ را اثری برجسته و فلسفی می دانند که در عین حال از کشش و جاذبه خاصی برخوردار است و به زبان ساده و سبک عالی نوشته شده است.

ژان دوتور خاطرات پس از مرگ را در سال 2004 نوشت . این نویسنده  در سال 2011 درگذشت. وی نویسنده فرانسوی است که در زمان حیاتش در برخی از مهم ترین انجمن های ادبی کشور فرانسه عضو بود و توانست برنده جایزه هیات داوران انجمن ژان ژیونو شود. البته وی یکی از نویسندگان پر کار فرانسه بود که در حدود هفتاد اثر از خود به جای گذاشت. اما ترجمه های معدودی از اثارش به زبان های دیگر بر گردانده شده است. خاطرات پس از مرگ اولین اثر وی است که به زبان فارسی برگردانده شده و توسط انتشارات دنیای نو به جامعه ادبی ایران عرضه شده است.

ژان دوتور در مقدمه کتابش درباره خود می نویسد: دانستن شرح حال و داستان زندگی نویسندگان بی فایده و بی نتیجه است. بعضی از نویسندگان با آن که زندگی پر شور و پر ماجرایی داشته اند، آثار درخشان و ارزشمندی به وجود نیاورنده اند اما در میان نوشته های نویسندگانی که زندگی خود را بسیار ساده و بی حادثه گذرانده اند گاهی شاهکار های ادبی حیرت انگیزی می توان یافت.

او در سن هفت سالگی مادرش را از دست داد و در 20 سالگی و در دوران جنگ جهانی دوم در زندان محبوس شد. دوتور نتوانست فضای زندان را تحمل کند و 6 هفته بعد از دستگیری‌اش از زندان فرار کرد و به پاریس بازگشت تا در دانشگاه سوربون به تحصیل در رشته فلسفه بپردازد.

این موضوع اکنون شامل نویسنده این کتاب می شود. از دیگر کار های این نویسنده می توان به « هنگام سپیده دم» برنده جایزه ادبی منتقدین در جنگ دوم جهانی ،« تاکسی های مارن»،« هراس عشق»،« خاطرات یک کودک» برنده جایزه ادبی سن سیمون 2000. اشاره کرد.

منتقدین رمان خاطرات پس از مرگ را اثری برجسته و فلسفی می دانند که در عین حال از کشش و جاذبه خاصی برخوردار است و به زبان ساده و سبک عالی نوشته شده است.

« روبی کمی از نوشیدنی اش نوشید و نگاه خیره و سنگینش را به رالف دوخت " نظریه بزرگ ات در مورد پدرم چیه؟ می دونم که یه نظریه داری"

" نظریه بزرگ من در مورد آسکر؟"

" زود باش"

" اون نقاش بزرگی بود"

" معلومه که نظرت همینه، وگر نه خودت رو اینقدر به دردسر نمی انداختی. منظورم تصور اصلی ایه که همه این مصاحبه ها و تحقیقات گردش می چرخن. "

" چی باعث شده فکر کنی چنین نظریه ای دارم؟"

" می دونم که داری. بگو دیگه . صادقانه نظرت در مورد کارش چیه؟"

سکوتی حاکم شد که آبستن افکار جورواجور آن دو بود. »[2]

 

 

پی نوشت:

[1] صفحه 174 کتاب

[2] صفحه 76 کتاب

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد