کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

کتابان

مروری بر کتاب های منتشر شده سال

پدیدار شناسی فرانسوی


پدیدارشناسی فرانسوی


«جنبش پدیدار شناسی»در جلد دوم خود به ظهور و رشد جنبش پیدارشناسی و متفکرین برتر این جنبش در فرانسه می پردازد.

جنبش پدیدار شناسی

جنبش پدیدار شناسی، درآمدی تاریخی. جلد دوم. هربرت اسپیگلبرگ.مترجم: مسعود علیا. انتشارات مینونی خرد.چاپ اول. تهران.1391.1500 نسخه.1095 صفحه. 34000 تومان.

«پرسش فراگیر گابریل مارسل این است که من کیستم؟ او این پرسش را در ان حال و هوای روحی پیش می کشد که بیش از آن که مشتاق پاسخی برای آن باشد بی تاب عمق بخشیدن و پر رنگ کردن تجربه ای است که در پس آن است. این حال و هوا از پاسخ محکمه پسندی که در جواب معمول ما با اشاره به نقش های عینی مان، شغلمان یا ناممان نهفته است پرهیز می کند.»[1]

جنبش پدیدار شناسی از آلمان آغاز شد و پس از اوائل دهه سی این جنبش به جهان فلسفی فرانسه منتقل شد. هر چند فرانسه هرگز شخصیتی محوری همچون هوسرل که سرآغاز پدیدار شناسی فلسفی است به خود ندیده است. بنابراین این سوال پیش می آید که آیا باید پدیدار شناسی فرانسوی را یک جنبش پدیدار شناسی نامید و آیا این نگاه فلسفی در فرانسه خصوصیات متمایز و مشخصی از پدیدار شناسی آلمانی، با وجود هوسرل و هایدگر دارد؟ شاید بتوان گفت جنبش پدیدارشناسی از اولین آثار پدیدارشناسانه مستقل ژان پل سارتر به طور جدی شروع شد.

کتاب جنبش پدیدارشناسی در دو جلد منتشر شده است که در جلد اول اشاره ان به جنبش پدیدارشناسی آلمانی است و در جلد دوم به بررسی شکل گیری این جنبش فلسفی در فرانسه می پردازد و نظریه پردازان مهم آن را مورد پژوهش قرار می دهد.

همچنین مرزها و تفاوت های جنبش پدیدار شناسی و نهضت اگزیستانسیالیست را مشخص و بررسی می کند. سر بر آوردن پدیدار شناسی آلمانی در فرانسه و توفقیق روز آفزون آن وجوه ضد و نقیض و خارق عادتی دارد که گفتنش لازم و ضروری می نماید. تقریبا این موضوع برای همه غیر باور بود فلسفه ای که بعد از جنگ جهانی دوم موجودیت سیاسی فرانسه را نابود کرده بود، فلسفه حاکم شود.

پدیدار شناسی خود تا حدودی به عنوان پناهنده ای که از گزند پاکسازی نازی ها امان می جست در فرانسه مستقر شد. و شاید این مهاجرت یکی از نشانه های امید بخش تر همبستگی قاره ای روز افزون و زوال ملی گرایی فلسفی باشد. در سال 1944 یعنی یک سال پس از انتشار کتاب «هستی و نیستی» سارتر عنوان اگزیستانسیالیسم رسما مقبول فرانسوی ها شد. گابریل مارسل به طور موقت آن را پذیرفت . یاسپرس و هدیگر که آغازگران این مکتب فلسفی بودند هیچ گاه کلمه اگزیستانسیالیسم را به کار نبردند. یاسپرس تنها از اگزیستانس و هایدگر از اگزییستانسال سخن گفته بود و هرگز در المان جنبش پدیدارشناسی با اگزیستانسال نیامیخته بود. اما در فرانسه برعکس این دو جنبش یکی طلقی شد و مترادف هم به کار برده شد.

کتاب جنبش پدیدارشناسی در دو جلد منتشر شده است که در جلد اول اشاره ان به جنبش پدیدارشناسی آلمانی است و در جلد دوم به بررسی شکل گیری این جنبش فلسفی در فرانسه می پردازد و نظریه پردازان مهم آن را مورد پژوهش قرار می دهد.

کتاب جنبش پدیدار شناسی به طور مفصل به وقایع آن دوران و متفکرین برتر این دو مکتب فکری می پردازد. از این جهت این کتاب برای دانشجویان فلسفه کتاب مفید و راه گشایی است. در این کتاب اندیشه گابریل مارسل، ژان پل سارتر، پل ریکور، موریس مرلوپونتی، ایمانوئل لویناس  بررسی می شود.

جنبش پدیدار شناسی در جلد دوم خود حاوی سه بخش است که عبارتند از: مرحله فرانسوی جنبش پدیدار شناسی، جغرافیای جنبش پدیدار شناسی و مبانی روش پدیدار شناسی.

«در نظر اول شهود پدیدارها، اگر بدون پیش انگاشته ها به این کار روی آوریم، نسبتا آسان و ابتدایی جلوه می کند. در مقام نظر ممکن است چنین باشد، ولی قطعا در مقام عمل چنین نیست. شهود پدیدارها یکی از دشوارترین کارها است که مستلزم توجه و تمرکز تمام و کمال است بر عینی که شهود می شود بدون غرقه شدن در ان به حدی که دیگر نگریستن نقادانه در کار نباشد. با این حال به جز عبارت های استعاری ای نظیر چشم باز کردن، چشم را باز نگه داشتنف چشم بر نگرفتن و نگریستن و گوش سپردن در مقام دستورالعمل هایی دقیق چندان چیزی نمی توان در اختیار پدیدارشناسان تازه کار قرار داد.»[2]

 

پی نوشت:

[1]صفحه 679 جلد دوم کتاب

[2]صفحه 986 جلد دوم کتاب

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد